کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
#پارت۶۲۶


دل در دل محمد نیست که بداند به چه چیزی فکر می کند. نکند که بد برداشت کند. این اجازه را نمی دهد. سریعا توضیح می دهد:


-اگر راضی نباشی بدون اینم قبول می کنم، اصلا فراموشش کن شرطمو. تو درست می گی. باید یه مدتی رو برای اطمینان هم شده بدون هیچ مراسم خاصی با هم باشیم. اخلاقیات هم دستمون بیاد. این کاریه که یه پدر و مادر مسئول باید انجام بدن. منم خب... فکر کردم تو این مدت شاید دلم بخواد بیشتر بهت ابراز محبت کنم. شاید... دستتو بخوام بگیرم... حتی بغلت کنم. همین الان که بُغ کردی دلم می خواد بغلت کنم! لعنتی... ولش کن... شرطمون پابرجاست!


محض شوخی گفت و اتفاقا کارساز هم بود. شهرزاد دوباره می خندد و چشم غره ای هم نثارش می کند.


محمد راضی از این که جو بینشان را عوض کرده دستانش را درجیبش اور کتش فرو می کند و گردنش را خم می کند تا هم تراز صورت دلبرکش شود.

-ها؟ چی میگی خانوم؟


-من حرفی ندارم. اگر لازمه و تو این طوری راحت تری انجامش بدیم. بذار با مامانم مشورت کنم، بهت جوابشو می گم.


همچون لاستیک پنچر شده ای بادش خالی می شود. وارفته فقط پلک می زند.


مشورت با پری خانوم؟ فکر می کند که از پدر خدا بیامرزش در آن دنیا راحت تر می تواند جواب مثبت بگیرد تا مادری که به خونش تشنه است!


-شهرزاد؟


پرسش گونه صدایش کرد. انگار که غیر منتظره ترین حرف را به زبان آورده است.


چرا تعجب کرده بود؟ این پاسخی نیست که هر دختری در موقعیت او بدهد؟ ابرویی بالا انداخت و گفت:


-شهرزاد؟ یه جوری می گی انگار که خیلی حرف نامربوطی زدم! محمد این که من یک بار اشتباه کردم و بدون مشورت مادرم همه چیزمو وسط گذاشتم و باهات تا تهش رفتم دلیل نمی شه که دوباره این کارو بکنم.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر