#پارت۶۲۰
لبخندش عمیق می شود و دلش نمی آید که خلافش را بگوید! بگذار برای یک روز هم شده، در حال خوش و امیدواری غرق باشند.
-اینکه تو کار منو، استقلال منو به رسمیت بشناسی، برای من خیلی مهمه. من زن توی خونه نیستم، نمی تونم باشم، دوست دارم که برای خونه و خونوادم و جامعه ام مفید واقع بشم. دوست دارم که با هنرم چیزای نو خلق کنم، این بهم حس زندگی می ده. اینا رو می دونی مگه نه؟
او غیر از رزا، مادرش را هم داشت که باید او را هم از هر نظر حمایت می کرد. مادرش زندگی اش را به پای او و رزا ریخته بود. در سال های آخر عمرش، برای خرج زندگی او را لنگ نمی گذاشت.
این هم یکی دیگر از دلایلش بود که البته به محمد نمی توانست بگوید. نمی خواست غرور مادرش را مقابل محمد بشکند.
محمد دستش را در جیبش فرو می رود و نگاهش را به راه مقابلش می دوزد.
چهره ی جدی به خود می گیرد و جوابش را از ته دل می دهد:
-می دونم و باهاش مشکلی ندارم. من بابت کاری که می کنی بهت افتخار می کنم. همونطور که خودت گفتی یکی از بهترین طراحای شرکت خودتون هستی و این خیلی ارزشمنده. به سادگی به این جایگاه نرسیدی به هرچیزی که تو براش زحمت کشیدی و تلاش کردی من اهمیت می دم اینو مطمئن باش.
هر قدمی که به باهم بودنشان نزدیک تر می شوند ترس های شهرزاد متزلزل تر می شدند.
هر مانعی که از سر راهشان برداشته می شد از بار روی شانه هایش هم کم می شد. سرجایش می ایستد.
-محمد؟
او هم می ایستد و به سمتش می چرخد.
-منو دیدی مگه نه؟ اگه ندیدی درست ببین! من همینم... به خاطر هیچکس نمی تونم عوض بشم. من قرار نیست یه زن چادری برات باشم، حجابم می لنگه، تو محیط کارم با آقایون سرکار دارم، قرار نیست که برای هر کارم ازت اجازه بگیرم. من اینم... می تونی بپذیری؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
لبخندش عمیق می شود و دلش نمی آید که خلافش را بگوید! بگذار برای یک روز هم شده، در حال خوش و امیدواری غرق باشند.
-اینکه تو کار منو، استقلال منو به رسمیت بشناسی، برای من خیلی مهمه. من زن توی خونه نیستم، نمی تونم باشم، دوست دارم که برای خونه و خونوادم و جامعه ام مفید واقع بشم. دوست دارم که با هنرم چیزای نو خلق کنم، این بهم حس زندگی می ده. اینا رو می دونی مگه نه؟
او غیر از رزا، مادرش را هم داشت که باید او را هم از هر نظر حمایت می کرد. مادرش زندگی اش را به پای او و رزا ریخته بود. در سال های آخر عمرش، برای خرج زندگی او را لنگ نمی گذاشت.
این هم یکی دیگر از دلایلش بود که البته به محمد نمی توانست بگوید. نمی خواست غرور مادرش را مقابل محمد بشکند.
محمد دستش را در جیبش فرو می رود و نگاهش را به راه مقابلش می دوزد.
چهره ی جدی به خود می گیرد و جوابش را از ته دل می دهد:
-می دونم و باهاش مشکلی ندارم. من بابت کاری که می کنی بهت افتخار می کنم. همونطور که خودت گفتی یکی از بهترین طراحای شرکت خودتون هستی و این خیلی ارزشمنده. به سادگی به این جایگاه نرسیدی به هرچیزی که تو براش زحمت کشیدی و تلاش کردی من اهمیت می دم اینو مطمئن باش.
هر قدمی که به باهم بودنشان نزدیک تر می شوند ترس های شهرزاد متزلزل تر می شدند.
هر مانعی که از سر راهشان برداشته می شد از بار روی شانه هایش هم کم می شد. سرجایش می ایستد.
-محمد؟
او هم می ایستد و به سمتش می چرخد.
-منو دیدی مگه نه؟ اگه ندیدی درست ببین! من همینم... به خاطر هیچکس نمی تونم عوض بشم. من قرار نیست یه زن چادری برات باشم، حجابم می لنگه، تو محیط کارم با آقایون سرکار دارم، قرار نیست که برای هر کارم ازت اجازه بگیرم. من اینم... می تونی بپذیری؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر