کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
29.1K videos
95 files
43.4K links
Download Telegram
#پارت۵۸۴
#


چشمانش از لحن پر ذوق من برقی می زند و سریعا در جایش می نشیند.


-چی؟ فکلت(فکرت) چیه؟


من هم متقابلا می نشینم. موهایم را پشت گوشم می برم و خم می شوم تا سرم مقابل صورتش قرار بگیرد. با ذوق و اشتیاق خیلی زیادی که وسوسه کننده باشد می گویم:


-من میگم بارون خیلی قشنگه و هیچ چیزی برای ترسیدن نداره... و برای اینکه بهت ثابت کنم باید بریم باهاش روبرو شیم. یا توام قشنگیاشو می بینی یا اینکه منم مثل تو می ترسم و دوتایی برمی گردیم تو اتاق قایم میشیم خوبه؟


سرش را تند تند تکان می دهد. سوییشرتش را آرام از اتاقش برمی دارم و به رزا اشاره می کنم تا سر و صدا نکند.


اگر ماپری بیدار می شد و این دیوانگی های مرا می دید مانعمان می شد.


سوییشرت خودم و رزا را می پوشانم و موهایش را روی شانه اش می ریزم و کلاهش را سرش می کنم.


آرام و بدون سر و صدا وارد حیاط می شویم. رزا همان ابتدا پاهایش را سفت می کند و برای جلو آمدن مردد است.


سرش را مدام به اطراف می گرداند و گوشه های تاریک حیاط را با خوف بیشتری جستجو می کند.


قدمی از او فاصله می گیرم و هنوز دستش را رها نکردم اما زیر باران قرار گرفته ام.


-خدایا شکرت...


سرم را بالا می گیرم و دم عمیقی می گیرم. بوی خاک نم خورده ی باغچه و نم باران در مشامم می پیچد.


پر از لذت چشم باز می کنم و رو به رزا با ذوقی مضاعف می گویم:


-نفس عمیق بکش و بیا جلو...


مردد قدم جلو می گذارد. با چکیدن اولین قطرات باران روی صورت نازش سرش را در شانه اش فرو می برد. اما لبخند می زند.


پله را رد می کنم و پایین ایوان می ایستم. دستانم را زیر بغلش می برم و حین اینکه دوبار می چرخم و با ذوق می خندد و بعد روی زمین قرارش می دهم.


-حالا دستاتو باز کن... اینجوری... چشماتم ببند و سرتو رو به آسمون بگیر.


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر