کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
29.1K videos
95 files
43.4K links
Download Telegram
#پارت۵۸۳
#

امسال می توانست همه ی خانواده اش را در کنارش داشته باشد. تمام برنامه ریزی های لازم را به همراه مهشید و مامان کرده بودیم و همه چیز مهیا بود.


رزا در اتاق را باز می کند و عروسک به بغل وارد می شود. لپتاپ را می بندم و روی میز کنار تختم می گذارم.


ساعت از دوازده گذشته بود و این ساعت نباید بیدار باشد. قطعا چیزی شده بود...


-بیا ببینم دخترمو...


قدم تند می کند و زیر پتو سر می خورد و در آغوشم جمع می شود.


-چیزی شده؟


لب هایش را روی هم می فشارد و می دانم که هرچه هست بیانش برایش سخت است. صبر می کنم. بالاخره صدای خسته و خواب آلوده اش به گوشم می رسد:


-فکلامو کردم دیدم شاید داله بالون(داره بارون) میادش بترسی... دفتم تنا(گفتم تنها) نمونی...


گوشه ی چشمم چین می خورد و روی سرش را می بوسم. دخترکم ترسیده بود؟


گلویی صاف می کنم و حین اینکه انگشتانم را میان موهایش می لغزانم می گویم:


-ولی من نترسیده بودم... اما می دونی چیه؟ اگرم ترسیده بودم هیچوقت برای گفتنش خجالت نمی کشیدم. چون به زبون آوردن ترسات تو رو قوی میکنه. گفتنش هم شجاعت می خواد.


چشمان درشتش را باز می کند و فکری خیره ام می ماند. لبش را غنچه می کند با انگشت زنجیر باریک میان گردنم را به بازی می گیرد.


-فک کنم اول خودم تلسیدم(ترسیدم) بعد فک کردم من تلسیدم توام تو اتاقت تلسیدی بیام پیش هم با هم بتلسیم...


خدای من... می خندم و بوسه ی محکمی روی گونه اش می کارم. حتی اعتراف به ترسش هم مغرورانه و از موضع قدرت بود.


-آفرین دختر شجاع من... هیچوقت خجالت نکش از گفتن ترسات. حالام بلند شو که یه فکری دارم...


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر