#پارت۵۱4
حاج خانوم با وحشت کمرش کمی خم شد و با قدرت روی ران پایش کوبید و بعد دستش را روی گونه اش کوبید و حرص زد:
-خاک بر سرم زبونتو گاز بگیر محمد امین! صداتو بیار پایین الان همه می ریزن اینجا! چه خبرته؟ رزا میشنوه میترسه بچه ام! آروم بگیر... شیطونو لعنت کن! بیا بگو ببینم دردت چیه خب...!
-درد من چیه؟ تازه میگین درد من چیه؟ درد بی درمون دارم من...! رزا کو؟ لباسشو بپوشین باید بریم!
این را می گوید و تا می خواهد منیر خانوم را دور بزند و به دنبال دخترش برود، حاج خانوم بازویش را می گیرد و با تمام قدرتش می کشد تا مانعش شود.
عصبانی بود و دستان کم توانش یارای مهار کردنش را نداشتند!
-کجا؟ وایسا محمد... چرا اینطوری می کنی؟ وایسا میگمت!
ناگهان برگشت و دهانش را باز کرد و با تمام توانش نعره کشید:
-وایسم چی بشـــه! چی بشــــه؟
منیر خانوم وحشت زده قدمی عقب رفت...
دستش روی قلبش رفت و با تحیر به محمد نگاه می کرد.
محمد یکپارچه می لرزید و بی نفس سینه اش به تقلا افتاده بود. اشک درون چشمش حلقه زده بود و حتی پیش از اینکه آن اشک از چشم خودش سرازیر شود از چشم منیر خانوم چکید.
درد در تمام تنش رسوخ کرده و جانش داشت در می رفت...
-وایسم چی بشه؟ وقتی هیچ وقت هیچکس منو نفهمیده؟ چرا همه فکر می کنن محمد دردش نمیاد؟ وایسم بگی زنی که عاشقشم، زنی که جونم برای یه نگاهش در میره خواستگار داره؟ که جوونه و حق داره خواستگار داشته باشه؟ چون خوشگله؟ چون خوش بر و روئه؟
کف دستانش را با بغض روی چشمانش گذاشت و فشار میداد. انگار کسی داشت چاقو به قلبش می زد.
پشتش به منیر خانوم بود و با درد و صدایی پرسوز و گداز نالید:
-اون عشق منه! اون لعنتی اول زن من بوده... من گند زدم.. من خراب کردم... من نابودش کردم! همین من داره تو حسرت دوباره داشتنش از پا درمیاد...! همین من از شرم گندی که زده جرات نمی کنه برای خواستنش پا جلو بذاره... همین من جونش داره از حلقش بالا میاد با تصور اینکه مال یکی دیگه بشه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
حاج خانوم با وحشت کمرش کمی خم شد و با قدرت روی ران پایش کوبید و بعد دستش را روی گونه اش کوبید و حرص زد:
-خاک بر سرم زبونتو گاز بگیر محمد امین! صداتو بیار پایین الان همه می ریزن اینجا! چه خبرته؟ رزا میشنوه میترسه بچه ام! آروم بگیر... شیطونو لعنت کن! بیا بگو ببینم دردت چیه خب...!
-درد من چیه؟ تازه میگین درد من چیه؟ درد بی درمون دارم من...! رزا کو؟ لباسشو بپوشین باید بریم!
این را می گوید و تا می خواهد منیر خانوم را دور بزند و به دنبال دخترش برود، حاج خانوم بازویش را می گیرد و با تمام قدرتش می کشد تا مانعش شود.
عصبانی بود و دستان کم توانش یارای مهار کردنش را نداشتند!
-کجا؟ وایسا محمد... چرا اینطوری می کنی؟ وایسا میگمت!
ناگهان برگشت و دهانش را باز کرد و با تمام توانش نعره کشید:
-وایسم چی بشـــه! چی بشــــه؟
منیر خانوم وحشت زده قدمی عقب رفت...
دستش روی قلبش رفت و با تحیر به محمد نگاه می کرد.
محمد یکپارچه می لرزید و بی نفس سینه اش به تقلا افتاده بود. اشک درون چشمش حلقه زده بود و حتی پیش از اینکه آن اشک از چشم خودش سرازیر شود از چشم منیر خانوم چکید.
درد در تمام تنش رسوخ کرده و جانش داشت در می رفت...
-وایسم چی بشه؟ وقتی هیچ وقت هیچکس منو نفهمیده؟ چرا همه فکر می کنن محمد دردش نمیاد؟ وایسم بگی زنی که عاشقشم، زنی که جونم برای یه نگاهش در میره خواستگار داره؟ که جوونه و حق داره خواستگار داشته باشه؟ چون خوشگله؟ چون خوش بر و روئه؟
کف دستانش را با بغض روی چشمانش گذاشت و فشار میداد. انگار کسی داشت چاقو به قلبش می زد.
پشتش به منیر خانوم بود و با درد و صدایی پرسوز و گداز نالید:
-اون عشق منه! اون لعنتی اول زن من بوده... من گند زدم.. من خراب کردم... من نابودش کردم! همین من داره تو حسرت دوباره داشتنش از پا درمیاد...! همین من از شرم گندی که زده جرات نمی کنه برای خواستنش پا جلو بذاره... همین من جونش داره از حلقش بالا میاد با تصور اینکه مال یکی دیگه بشه
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر