#پارت۴۳۶
بعد دوباره رو به فرهاد می کند و می گوید:
-درواقع در مورد رزا خیلی راحت با هم کنار اومدیم. اون از همون اولش که موضوع رو بهم گفت منو توی انتخاب آزاد گذاشت. گفت می تونم قبول نکنم پدرش باشم و دیگه هیچوقت مزاحم من و زندگیم نمی شه. من با تمام وجودم می خواستم رزا رو... اصلا فکر اینکه سال ها دختری داشتم که بدون من زندگی کرده هنوزم روانمو به هم می ریزه. بیشتر از این نمی خواستم از دست بدم. با هم کنار اومدیم اما در رابطه با خودش اونقدر بد خراب کردم که حاضر نمی شه تو روم نگاه کنه!
آنقدر غم صدایش واضح بود که نیازی نبود تا رفیق دیرینه اش باشی تا حس صدایش را بخوانی!
-و چرا تو انقدر بد و شدید می خوای که تو روت نگا کنه؟ اگر اشتباه نکنم مامان می گفت خیلی وقته که از هم جدا شدید و از هم خبری نداشتین.
محمد تک خند غمباری می زند و کف دستانش را به هم می مالد و پاسخ نمی دهد... از برهه ای از زندگی اش صحبت به میان آورده بود که انگار در هاله ای از بی خبری و نادانی گم شده بود. چرا هیچوقت به آن صدای نادم و خسته ی درونش پاسخ نداد؟
-هی هی... داستان هر لحظه داره جذابتر می شه! فکر نمی کردم موضوع انقدر جدی باشه! نور چشمی عاشق شده؟
نور چشمی صدا کردن هایش دلش را برای شنیدن صدای میرزا تنگ می کند.
او بود که عادت داشت نور چشمی صدایش کند و تا این لحظه متوجه نبود که او هم به عادت میرزا رزایش را نورچشمی صدا می کرد.
فقط به طور غریضی رزا و بعد هم شهرزاد را نور چشمی خوانده بود و حس کرده بود که چقدر به آن ها می آید که نور چشمش باشند.
-حالا دیگه واقعا برای دیدن این مادر و دختر مشتاقم! کیه این شیرزن که اینجوری حاجیمونو زمین زده؟ امیدوارم هرچی زودتر بیان...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
بعد دوباره رو به فرهاد می کند و می گوید:
-درواقع در مورد رزا خیلی راحت با هم کنار اومدیم. اون از همون اولش که موضوع رو بهم گفت منو توی انتخاب آزاد گذاشت. گفت می تونم قبول نکنم پدرش باشم و دیگه هیچوقت مزاحم من و زندگیم نمی شه. من با تمام وجودم می خواستم رزا رو... اصلا فکر اینکه سال ها دختری داشتم که بدون من زندگی کرده هنوزم روانمو به هم می ریزه. بیشتر از این نمی خواستم از دست بدم. با هم کنار اومدیم اما در رابطه با خودش اونقدر بد خراب کردم که حاضر نمی شه تو روم نگاه کنه!
آنقدر غم صدایش واضح بود که نیازی نبود تا رفیق دیرینه اش باشی تا حس صدایش را بخوانی!
-و چرا تو انقدر بد و شدید می خوای که تو روت نگا کنه؟ اگر اشتباه نکنم مامان می گفت خیلی وقته که از هم جدا شدید و از هم خبری نداشتین.
محمد تک خند غمباری می زند و کف دستانش را به هم می مالد و پاسخ نمی دهد... از برهه ای از زندگی اش صحبت به میان آورده بود که انگار در هاله ای از بی خبری و نادانی گم شده بود. چرا هیچوقت به آن صدای نادم و خسته ی درونش پاسخ نداد؟
-هی هی... داستان هر لحظه داره جذابتر می شه! فکر نمی کردم موضوع انقدر جدی باشه! نور چشمی عاشق شده؟
نور چشمی صدا کردن هایش دلش را برای شنیدن صدای میرزا تنگ می کند.
او بود که عادت داشت نور چشمی صدایش کند و تا این لحظه متوجه نبود که او هم به عادت میرزا رزایش را نورچشمی صدا می کرد.
فقط به طور غریضی رزا و بعد هم شهرزاد را نور چشمی خوانده بود و حس کرده بود که چقدر به آن ها می آید که نور چشمش باشند.
-حالا دیگه واقعا برای دیدن این مادر و دختر مشتاقم! کیه این شیرزن که اینجوری حاجیمونو زمین زده؟ امیدوارم هرچی زودتر بیان...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت۴۳۶
بعد دوباره رو به فرهاد می کند و می گوید:
-درواقع در مورد رزا خیلی راحت با هم کنار اومدیم. اون از همون اولش که موضوع رو بهم گفت منو توی انتخاب آزاد گذاشت. گفت می تونم قبول نکنم پدرش باشم و دیگه هیچوقت مزاحم من و زندگیم نمی شه. من با تمام وجودم می خواستم رزا رو... اصلا فکر اینکه سال ها دختری داشتم که بدون من زندگی کرده هنوزم روانمو به هم می ریزه. بیشتر از این نمی خواستم از دست بدم. با هم کنار اومدیم اما در رابطه با خودش اونقدر بد خراب کردم که حاضر نمی شه تو روم نگاه کنه!
آنقدر غم صدایش واضح بود که نیازی نبود تا رفیق دیرینه اش باشی تا حس صدایش را بخوانی!
-و چرا تو انقدر بد و شدید می خوای که تو روت نگا کنه؟ اگر اشتباه نکنم مامان می گفت خیلی وقته که از هم جدا شدید و از هم خبری نداشتین.
محمد تک خند غمباری می زند و کف دستانش را به هم می مالد و پاسخ نمی دهد... از برهه ای از زندگی اش صحبت به میان آورده بود که انگار در هاله ای از بی خبری و نادانی گم شده بود. چرا هیچوقت به آن صدای نادم و خسته ی درونش پاسخ نداد؟
-هی هی... داستان هر لحظه داره جذابتر می شه! فکر نمی کردم موضوع انقدر جدی باشه! نور چشمی عاشق شده؟
نور چشمی صدا کردن هایش دلش را برای شنیدن صدای میرزا تنگ می کند.
او بود که عادت داشت نور چشمی صدایش کند و تا این لحظه متوجه نبود که او هم به عادت میرزا رزایش را نورچشمی صدا می کرد.
فقط به طور غریضی رزا و بعد هم شهرزاد را نور چشمی خوانده بود و حس کرده بود که چقدر به آن ها می آید که نور چشمش باشند.
-حالا دیگه واقعا برای دیدن این مادر و دختر مشتاقم! کیه این شیرزن که اینجوری حاجیمونو زمین زده؟ امیدوارم هرچی زودتر بیان...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
بعد دوباره رو به فرهاد می کند و می گوید:
-درواقع در مورد رزا خیلی راحت با هم کنار اومدیم. اون از همون اولش که موضوع رو بهم گفت منو توی انتخاب آزاد گذاشت. گفت می تونم قبول نکنم پدرش باشم و دیگه هیچوقت مزاحم من و زندگیم نمی شه. من با تمام وجودم می خواستم رزا رو... اصلا فکر اینکه سال ها دختری داشتم که بدون من زندگی کرده هنوزم روانمو به هم می ریزه. بیشتر از این نمی خواستم از دست بدم. با هم کنار اومدیم اما در رابطه با خودش اونقدر بد خراب کردم که حاضر نمی شه تو روم نگاه کنه!
آنقدر غم صدایش واضح بود که نیازی نبود تا رفیق دیرینه اش باشی تا حس صدایش را بخوانی!
-و چرا تو انقدر بد و شدید می خوای که تو روت نگا کنه؟ اگر اشتباه نکنم مامان می گفت خیلی وقته که از هم جدا شدید و از هم خبری نداشتین.
محمد تک خند غمباری می زند و کف دستانش را به هم می مالد و پاسخ نمی دهد... از برهه ای از زندگی اش صحبت به میان آورده بود که انگار در هاله ای از بی خبری و نادانی گم شده بود. چرا هیچوقت به آن صدای نادم و خسته ی درونش پاسخ نداد؟
-هی هی... داستان هر لحظه داره جذابتر می شه! فکر نمی کردم موضوع انقدر جدی باشه! نور چشمی عاشق شده؟
نور چشمی صدا کردن هایش دلش را برای شنیدن صدای میرزا تنگ می کند.
او بود که عادت داشت نور چشمی صدایش کند و تا این لحظه متوجه نبود که او هم به عادت میرزا رزایش را نورچشمی صدا می کرد.
فقط به طور غریضی رزا و بعد هم شهرزاد را نور چشمی خوانده بود و حس کرده بود که چقدر به آن ها می آید که نور چشمش باشند.
-حالا دیگه واقعا برای دیدن این مادر و دختر مشتاقم! کیه این شیرزن که اینجوری حاجیمونو زمین زده؟ امیدوارم هرچی زودتر بیان...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪