#پارت۳۹۴
اینکه او مانند همه مرا از روی شرایط زندگی ام قضاوت نکرده بود. منه من را دیده و برای آشنایی پا پیش گذاشته بود.
و اینکه او به این دید همه را نگاه می کرد باعث می شد که به درون پاکش ایمان بیاورم. اینکه که نگاه مثبتش شامل همه می شد.
نه فقط منی که به قول خودش در پی یک گوشه چشمم بود تا وقت بیشتری را کنارم سپری کند.
از خودم بابت اینکه توقع داشتم مثل یک مرد عصر حجری برایم یقه چاک دهد و محمد را زیر بار ناسزا بگیرد خجالت زده ام...
اما من انگار عادت کرده بود که همیشه در جایگاه متهم قرار بگیرم. یکبار هم کسی بی طرف به قضیه نگاه می کرد من شاکی می شدم!
-فکر نمی کردم که ناراحتت کنم... اگر من کاری...
-تقصیر تو نیست. من عادت کردم که هرکسی که از داستان ما با خبر می شه نا خودآگاه یا طرف محمد وایسه یا طرف من. یه جورایی بی طرفی تو یادم انداخت که من همیشه به دنبال یه جفت گوش بی طرف بودم.
گوشه ی لبش بالا می رود و من تا این لحظه متوجه نبودم اما سبک تر شده بودم.
انگار در میان گذاشتن این مسئله با صدرا باری روی دوشم بوده که خودم هم متوجه سنگینی اش نبوده ام.
و مثل همیشه صدرا پشیمانم نکرده بود. حتی اگر از نزدیک من شدن، یا مرا انتخاب کردن پشیمان شده باشد، در روی خودم هیچ واکنش بدی نشان نداد.
واکنشی که من فکر کنم از چیزی که مرا می دید نزول درجه کرده ام.
-یه چیزی بگم نمیگی خیلی پروئم یا خیلی سوءاستفاده گرم؟
به لحن با مزه اش می خندم و لب هایم را با زبان تر می کنم و به این فکر می کنم که صدرا هرگز نمی فهمد که تا چه اندازه من با او نسبت به همه ی آدمهایی که تلاش کرده بودند تا به من نزدیک شوند تفاوت قائل شده ام.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
اینکه او مانند همه مرا از روی شرایط زندگی ام قضاوت نکرده بود. منه من را دیده و برای آشنایی پا پیش گذاشته بود.
و اینکه او به این دید همه را نگاه می کرد باعث می شد که به درون پاکش ایمان بیاورم. اینکه که نگاه مثبتش شامل همه می شد.
نه فقط منی که به قول خودش در پی یک گوشه چشمم بود تا وقت بیشتری را کنارم سپری کند.
از خودم بابت اینکه توقع داشتم مثل یک مرد عصر حجری برایم یقه چاک دهد و محمد را زیر بار ناسزا بگیرد خجالت زده ام...
اما من انگار عادت کرده بود که همیشه در جایگاه متهم قرار بگیرم. یکبار هم کسی بی طرف به قضیه نگاه می کرد من شاکی می شدم!
-فکر نمی کردم که ناراحتت کنم... اگر من کاری...
-تقصیر تو نیست. من عادت کردم که هرکسی که از داستان ما با خبر می شه نا خودآگاه یا طرف محمد وایسه یا طرف من. یه جورایی بی طرفی تو یادم انداخت که من همیشه به دنبال یه جفت گوش بی طرف بودم.
گوشه ی لبش بالا می رود و من تا این لحظه متوجه نبودم اما سبک تر شده بودم.
انگار در میان گذاشتن این مسئله با صدرا باری روی دوشم بوده که خودم هم متوجه سنگینی اش نبوده ام.
و مثل همیشه صدرا پشیمانم نکرده بود. حتی اگر از نزدیک من شدن، یا مرا انتخاب کردن پشیمان شده باشد، در روی خودم هیچ واکنش بدی نشان نداد.
واکنشی که من فکر کنم از چیزی که مرا می دید نزول درجه کرده ام.
-یه چیزی بگم نمیگی خیلی پروئم یا خیلی سوءاستفاده گرم؟
به لحن با مزه اش می خندم و لب هایم را با زبان تر می کنم و به این فکر می کنم که صدرا هرگز نمی فهمد که تا چه اندازه من با او نسبت به همه ی آدمهایی که تلاش کرده بودند تا به من نزدیک شوند تفاوت قائل شده ام.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪