#پارت۳۹۵
که من هیچگاه غیر از محمد با هیچ مردی اندازه ای که به او نزدیک شده ام صمیمی نبودم.
-تو بگو اول بعد من تصمیم می گیرم که چه برداشتی داشته باشم...
-می دونم گفتی دوست باشیم و همه ی اینا... اما می تونم ازت خواهش کنم که امشب باهام بیای کنسرت؟ یعنی فقط اونجا همراهیم کن بعدش اگر وقت داشتی و مایل بودی شامم با هم می خوریم. اما اگر دیرت شده بود و به خاطر رزا باید برمیگشتی من خودم سریعا برت می گردونم شام رو کنار خانوادت باشی. هوم؟ نظرت چیه؟
امروز رزا قرار بود که آخر وقت با مادرم به شرکت بیاید و از آن جا با محمد به گردش پدر و دختری بروند.
و درست همین امشب صدرا آمده پیشنهاد همراهی می دهد. انگار که کسی این اتفاقات را چیده باشد تا من حس بد تنهایی و یک مسافر از غافله جامانده نداشته باشم.
قرار است امروز حضور صدرا معجزه ی من باشد.
حال خوب این آدم همانند لبخند هایش مسری بود. و از همان اول فهمیده بودم که نه گفتن به او به اندازه ی جان کندن سخت بود.
-قول میدم پشیمونت نکنم... اونقدر خوش میگذره که دلت نخواد امشب هیچوقت تموم شه. در ضمن به نظر من باید یکم از کار فاصله بگیری تا بتونی با انرژی بیشتری برگردی و برای اینجا طرحای خلاقانه بزنی همه رو شگفت زده کنی. قبول کن که به این شب احتیاج داری...
صدای مردانه و جذابش را گوش می دهم که چطور در تلاش است وسوسه ام کند تا همراهی اش کنم.
و چه می شد اگر قبول می کردم؟ اگر به اندازه ی دو ساعت زندگی را پشت سر می گذاشتم.
تا به امروز همیشه برای هر خوشگذرانی و مهمانی که رزا در آن حضور نداشت عذاب وجدان می گرفتم و هیچوقت جواب مثبت نمی دادم اما حالا؟
رزا دیگر تنها نبود و من باید این را می پذیرفتم.
♡♡♡
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
که من هیچگاه غیر از محمد با هیچ مردی اندازه ای که به او نزدیک شده ام صمیمی نبودم.
-تو بگو اول بعد من تصمیم می گیرم که چه برداشتی داشته باشم...
-می دونم گفتی دوست باشیم و همه ی اینا... اما می تونم ازت خواهش کنم که امشب باهام بیای کنسرت؟ یعنی فقط اونجا همراهیم کن بعدش اگر وقت داشتی و مایل بودی شامم با هم می خوریم. اما اگر دیرت شده بود و به خاطر رزا باید برمیگشتی من خودم سریعا برت می گردونم شام رو کنار خانوادت باشی. هوم؟ نظرت چیه؟
امروز رزا قرار بود که آخر وقت با مادرم به شرکت بیاید و از آن جا با محمد به گردش پدر و دختری بروند.
و درست همین امشب صدرا آمده پیشنهاد همراهی می دهد. انگار که کسی این اتفاقات را چیده باشد تا من حس بد تنهایی و یک مسافر از غافله جامانده نداشته باشم.
قرار است امروز حضور صدرا معجزه ی من باشد.
حال خوب این آدم همانند لبخند هایش مسری بود. و از همان اول فهمیده بودم که نه گفتن به او به اندازه ی جان کندن سخت بود.
-قول میدم پشیمونت نکنم... اونقدر خوش میگذره که دلت نخواد امشب هیچوقت تموم شه. در ضمن به نظر من باید یکم از کار فاصله بگیری تا بتونی با انرژی بیشتری برگردی و برای اینجا طرحای خلاقانه بزنی همه رو شگفت زده کنی. قبول کن که به این شب احتیاج داری...
صدای مردانه و جذابش را گوش می دهم که چطور در تلاش است وسوسه ام کند تا همراهی اش کنم.
و چه می شد اگر قبول می کردم؟ اگر به اندازه ی دو ساعت زندگی را پشت سر می گذاشتم.
تا به امروز همیشه برای هر خوشگذرانی و مهمانی که رزا در آن حضور نداشت عذاب وجدان می گرفتم و هیچوقت جواب مثبت نمی دادم اما حالا؟
رزا دیگر تنها نبود و من باید این را می پذیرفتم.
♡♡♡
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪