#پارت۳۸۱
مهندس نامی زحمتی کشیده و تهش او از من تشکر می کند!
با لبخند مصلحتی دستی به شالم می کشم و لب می زنم:
-خدا مهندستونو خیر بده... من نمی دونستم جلسه ست وگرنه خدمت می رسیدم. حالا شما حساب کتاب واحد ما رو بنویسین هرچقدر شد من سهممو تقدیم می کنم.
لحظه ای لب هایش جمع می شود و بعد با خنده دستش را در هوا تکان می دهد و بازویم را می گیرد و می گوید:
-عزیزم شوخی می کنی؟ ما بدهکارتونم شدیم. مهندس هنوز نگفته چقدر پرداخت کرده...
یا او حرف مرا نمی فهمد یا من حرف او را...
-گلم مثل اینکه...
-شهرزاد جان؟ اومدی؟
نفسم حبس می شود و چشمانم را می بندم و باز می کنم. نمی تواند او باشد!
به پشت سر زن نگاه می کنم تا مطمئن شوم اشتباه نمی کنم و صدا متعلق به محمدی بود که داشت از واحد انوری بیرون می آمد!
با لبخند نزدیک می شود و انوری با خنده دستی روی شانه اش می زند و رو به من می گوید:
-خدا این مهندسو براتون نگه داره... به خدا در به در دنبال یه آدم درست بودیم صدای این همسایه ها در اومده بود دیگه. جوون برازنده ایه خدا به شما و پدر و مادرش ببخشه... خیر ببینید از جوونیتون... واقعا زحمت کشیدین!
پشت هم پلک می زنم و حس گرما دارم و تنم گر گرفته و به یکباره حس می کنم که عنقریب دود از گوش هایم بیرون می زند.
تک سرفه ای می زنم و نفس هایم به شماره افتاده و با لبخندی که زوری بودنش داشت پوستم را می کشید لب می زنم:
-بله... خدا خیر بده جناب مهندسو... خیلی خیلی زحمت میکشن...!
با نگاهی زهر دار خیره اش می مانم و دندان نشان دادنش وقتی یک وری خند می زند و حتی تلاش نمی کند تا نیشش را جمع کند و می داند که تا چه حد از دستش عصبانیم و دندان هایم هوس گوشت تنش را دارد بیشتر آتشم می زند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
مهندس نامی زحمتی کشیده و تهش او از من تشکر می کند!
با لبخند مصلحتی دستی به شالم می کشم و لب می زنم:
-خدا مهندستونو خیر بده... من نمی دونستم جلسه ست وگرنه خدمت می رسیدم. حالا شما حساب کتاب واحد ما رو بنویسین هرچقدر شد من سهممو تقدیم می کنم.
لحظه ای لب هایش جمع می شود و بعد با خنده دستش را در هوا تکان می دهد و بازویم را می گیرد و می گوید:
-عزیزم شوخی می کنی؟ ما بدهکارتونم شدیم. مهندس هنوز نگفته چقدر پرداخت کرده...
یا او حرف مرا نمی فهمد یا من حرف او را...
-گلم مثل اینکه...
-شهرزاد جان؟ اومدی؟
نفسم حبس می شود و چشمانم را می بندم و باز می کنم. نمی تواند او باشد!
به پشت سر زن نگاه می کنم تا مطمئن شوم اشتباه نمی کنم و صدا متعلق به محمدی بود که داشت از واحد انوری بیرون می آمد!
با لبخند نزدیک می شود و انوری با خنده دستی روی شانه اش می زند و رو به من می گوید:
-خدا این مهندسو براتون نگه داره... به خدا در به در دنبال یه آدم درست بودیم صدای این همسایه ها در اومده بود دیگه. جوون برازنده ایه خدا به شما و پدر و مادرش ببخشه... خیر ببینید از جوونیتون... واقعا زحمت کشیدین!
پشت هم پلک می زنم و حس گرما دارم و تنم گر گرفته و به یکباره حس می کنم که عنقریب دود از گوش هایم بیرون می زند.
تک سرفه ای می زنم و نفس هایم به شماره افتاده و با لبخندی که زوری بودنش داشت پوستم را می کشید لب می زنم:
-بله... خدا خیر بده جناب مهندسو... خیلی خیلی زحمت میکشن...!
با نگاهی زهر دار خیره اش می مانم و دندان نشان دادنش وقتی یک وری خند می زند و حتی تلاش نمی کند تا نیشش را جمع کند و می داند که تا چه حد از دستش عصبانیم و دندان هایم هوس گوشت تنش را دارد بیشتر آتشم می زند.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪