#پارت۲۵۰
#
-فکر می کردم دیگه هرگز قرار نیست عاشق بشم. دیگه اون حس رو تجربه بکنم. فکر می کردم وقتی اون همه احساس و شور به هیچی و پوچی رسید دیگه هیچی توی این دنیا ارزش زندگی کردن نداره. هیچی برام معنی نداشت. اما من عشقی به عظمت روح پاک دخترم نصیبم شد.
باز به گریه می افتد. فکر می کنم جنس این اشک ها با اشک هایی که ابتدای ورودش می ریخت فرق دارد. تحت تاثیر حرف هایم قرار گرفته بود.
شاید هم ترحم می کرد به دخترک تنهای قصه... برایم مهم نبود. فقط کاش محمد اینجا حضور نداشت. دلم نمی خواست هیچوقت او ذره ی دیگری از خودم را با او شریک شوم.
قول و قرارم با دلم تا به رزا ختم می شد. فقط رزا... دیگر محمد را لایق نمی دیدم... نه به درد و دلم نه به محبتم و نه به قلبم...!
-حاج خانوم من شما رو دعا می کنم. من هیچ کینه ای از شما به دلم ندارم. من فقط دوست دارم که رزا خانواده داشته باشه. چیزی رو که خودم اگرم داشتم خیلی ناقص به نظر می رسید. مادرم خیلی برای من زحمت کشید اما من همیشه دلم یه خانواده پرجمعیت می خواست. حالا اگر لطف کنید و برای رزای من خانواده باشید بزرگترین آرزوی من رو محقق کردید. من از شما هیچی نمی خوام. حتی ازتون خواهش می کنم برای آرامش منی که سن دخترتون رو دارم دیگه هرگز اون حرفا رو نزنید، هرگز راضی به اشک و گریه ی شما نیستم و نخواهم بود. فقط برای دخترم یه خانواده باشید. براش مادربزرگ باشید. همین برای من کافیه...!
بار دیگر بی هوا دستانش را دور گردنم می اندازد و دستش را نوازش وار روی کمرم می کشد.
آنقدر همین کار کوچکش دلم را گرم می کند و به دلم می نشیند که تمام وجودم منقلب می شود.
یکی از پرمهرترین و واقعی ترین آغوش هایی بود که در تمام عمرم تجربه می کردم.
من هم دستم را دورش می اندازم و روی شانه اش را می بوسم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
-فکر می کردم دیگه هرگز قرار نیست عاشق بشم. دیگه اون حس رو تجربه بکنم. فکر می کردم وقتی اون همه احساس و شور به هیچی و پوچی رسید دیگه هیچی توی این دنیا ارزش زندگی کردن نداره. هیچی برام معنی نداشت. اما من عشقی به عظمت روح پاک دخترم نصیبم شد.
باز به گریه می افتد. فکر می کنم جنس این اشک ها با اشک هایی که ابتدای ورودش می ریخت فرق دارد. تحت تاثیر حرف هایم قرار گرفته بود.
شاید هم ترحم می کرد به دخترک تنهای قصه... برایم مهم نبود. فقط کاش محمد اینجا حضور نداشت. دلم نمی خواست هیچوقت او ذره ی دیگری از خودم را با او شریک شوم.
قول و قرارم با دلم تا به رزا ختم می شد. فقط رزا... دیگر محمد را لایق نمی دیدم... نه به درد و دلم نه به محبتم و نه به قلبم...!
-حاج خانوم من شما رو دعا می کنم. من هیچ کینه ای از شما به دلم ندارم. من فقط دوست دارم که رزا خانواده داشته باشه. چیزی رو که خودم اگرم داشتم خیلی ناقص به نظر می رسید. مادرم خیلی برای من زحمت کشید اما من همیشه دلم یه خانواده پرجمعیت می خواست. حالا اگر لطف کنید و برای رزای من خانواده باشید بزرگترین آرزوی من رو محقق کردید. من از شما هیچی نمی خوام. حتی ازتون خواهش می کنم برای آرامش منی که سن دخترتون رو دارم دیگه هرگز اون حرفا رو نزنید، هرگز راضی به اشک و گریه ی شما نیستم و نخواهم بود. فقط برای دخترم یه خانواده باشید. براش مادربزرگ باشید. همین برای من کافیه...!
بار دیگر بی هوا دستانش را دور گردنم می اندازد و دستش را نوازش وار روی کمرم می کشد.
آنقدر همین کار کوچکش دلم را گرم می کند و به دلم می نشیند که تمام وجودم منقلب می شود.
یکی از پرمهرترین و واقعی ترین آغوش هایی بود که در تمام عمرم تجربه می کردم.
من هم دستم را دورش می اندازم و روی شانه اش را می بوسم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪