#پارت۱۶۹
-این قطعا خیلی خوشحالش می کنه. گرچه من هیچوقت براش باربی نگرفتم دوست نداشتم از بچگی این تصور تو ذهنش باشه که باید به اندازه ی یه باربی ظاهر بی نقصی داشته باشه و معیارش از زیبایی تحت تاثیر این خزعبلاتی که به خورد نسل ما دادن انقدر چیپ و متظاهرانه باشه. ولی خب اینکه همیشه باربی می خواسته و حالا باباش از راه نرسیده براش خریده مطمئنا منو آدم بده ی ماجرا می کنه. مخصوصا باربی که بتونه لباساشو عوض کنه! عاشقش می شه. این بار رو استثنا کوتاه میام.
سنگینی نگاهش را نمی دانم به کدام جهت حواله کنم تا روی شانه های خسته ام سنگینی نکند!
خودم را سرگرم وسیله ها می کنم و آن ها را به داخل جعبه برمیگردانم و درش را هم رویش قرار می دهم.
نگاهش می کنم و شانه هایم را رو به بالا می کشم و دست هایم را داخل جیب های کوچک جینم می برم و لب می زنم:
-من دیگه باید برم. منتظر تماسم باش...
دیدم که نگاهش را یک دور روی مانتوی جلو بازم گرداند و لبخند پر از آرامشش از لب هایش پر کشید و اخم هایش در هم رفت اما چیزی نگفت.
خوب است که حدش را می داند و نظرات گهربارش را برای خودش نگه می دارد. سر پایین انداخت و گفت:
-ممنونم که اومدی. منتظر خبرت هستم...
سری تکان می دهم و می چرخم و به طرف خانه می روم.
در را که باز می کنم مامان با اشاره ی سر می پرسد که همه چیز خوب است و من با سر تائید می کنم و خیالش را راحت می کنم.
مهشید با لیوان های حاوی شیر از آشپزخانه خارج می شود و پر سر و صدا رو به رزا می گوید:
-رزا خانوم امشب شب شماستا...
رزا پر از هیجان روی پای سالمش از جایش بلند می شود و انگشتش را درون کیکی که با خامه تزئین کرده بودم فرو می برد و در دهانش می برد و اومی می کشد.
مانتو و شالم را روی آویز قرار می دهم و به سمتش می روم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
-این قطعا خیلی خوشحالش می کنه. گرچه من هیچوقت براش باربی نگرفتم دوست نداشتم از بچگی این تصور تو ذهنش باشه که باید به اندازه ی یه باربی ظاهر بی نقصی داشته باشه و معیارش از زیبایی تحت تاثیر این خزعبلاتی که به خورد نسل ما دادن انقدر چیپ و متظاهرانه باشه. ولی خب اینکه همیشه باربی می خواسته و حالا باباش از راه نرسیده براش خریده مطمئنا منو آدم بده ی ماجرا می کنه. مخصوصا باربی که بتونه لباساشو عوض کنه! عاشقش می شه. این بار رو استثنا کوتاه میام.
سنگینی نگاهش را نمی دانم به کدام جهت حواله کنم تا روی شانه های خسته ام سنگینی نکند!
خودم را سرگرم وسیله ها می کنم و آن ها را به داخل جعبه برمیگردانم و درش را هم رویش قرار می دهم.
نگاهش می کنم و شانه هایم را رو به بالا می کشم و دست هایم را داخل جیب های کوچک جینم می برم و لب می زنم:
-من دیگه باید برم. منتظر تماسم باش...
دیدم که نگاهش را یک دور روی مانتوی جلو بازم گرداند و لبخند پر از آرامشش از لب هایش پر کشید و اخم هایش در هم رفت اما چیزی نگفت.
خوب است که حدش را می داند و نظرات گهربارش را برای خودش نگه می دارد. سر پایین انداخت و گفت:
-ممنونم که اومدی. منتظر خبرت هستم...
سری تکان می دهم و می چرخم و به طرف خانه می روم.
در را که باز می کنم مامان با اشاره ی سر می پرسد که همه چیز خوب است و من با سر تائید می کنم و خیالش را راحت می کنم.
مهشید با لیوان های حاوی شیر از آشپزخانه خارج می شود و پر سر و صدا رو به رزا می گوید:
-رزا خانوم امشب شب شماستا...
رزا پر از هیجان روی پای سالمش از جایش بلند می شود و انگشتش را درون کیکی که با خامه تزئین کرده بودم فرو می برد و در دهانش می برد و اومی می کشد.
مانتو و شالم را روی آویز قرار می دهم و به سمتش می روم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪