#پارت۱۵۹
پر شالم را به پیشانی اش می چسباند و شانه هایش از گریه می لرزند و چه کسی گفته بود که مرد که گریه نمی کند؟
من می گویم که راست می گفت! به دور از کلیشه های جنسیتی مرد که این گونه از از درد به خود بلرزد و اشک بریزد تصویر دل خراشی است.
تصویری است که دیدنش تیره ی پشتت را از ترس و درد بلرزاند. و شاید او هم گریه ی مردی کمرش را خم کرده بود که گفته مرد گریه نمی کند!
دستم بند شالم می شود تا از دستش بکشم اما خودش با زانو به خاک می افتد و گوشه های مانتویم را در دست می گیرد و بوسه می زند و من دیگر تاب این لحظه را نداشتم.
می چرخم و قدم به قدم از او دور می شوم. باید خودم را جمع می کردم. فکر می کردم. به او و خودم فرصت می دادم!
من و او دیگر شهرزاد و محمد نبودیم! پدر و مادر رزا بودیم. باید خودش را جمع کند. باید خودم را آرام کنم!
اجازه نمی دادم که خودش را در آن چیزی که از سر گذراندم با مظلومیت و جملات به ظاهر از سر پشیمانی اش شریک بداند!
نمی گذرم... از او و از هر لحظه ای را که تنهایی قلبم را مچاله کرده نمی گذرم.
برود این گریه ها و پشیمانی هایش را برای کسی ببرد که برایش اهمیت داشته باشد.
آن قدر وقیح است که فکر می کند می تواند ادای خدا شناس ها را در بیاورد و حلالیت طلب کند.
چطور می شد همه آرزهای سوخته و حسرت های پیچک شده دور قلبت را به قطره ای اشک و زجه و استیصال با برچسبی طلایی به نام حلالیت ببخشی؟
او مومن و من کافر... او خدا شناس و من مرتد... اما من نمی بخشیدم و به دنبالش نبودم!
من بخشش نمی دانستم چیست! من غفران و آمرزش یاد نگرفته بودم. رهایم کنند!
مرا با کفر و بی دینی ام رهایم کنند. من هیچوقت بنده ی خوب خدا نبودم و هیچوقت ادعایش را هم ندارم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
پر شالم را به پیشانی اش می چسباند و شانه هایش از گریه می لرزند و چه کسی گفته بود که مرد که گریه نمی کند؟
من می گویم که راست می گفت! به دور از کلیشه های جنسیتی مرد که این گونه از از درد به خود بلرزد و اشک بریزد تصویر دل خراشی است.
تصویری است که دیدنش تیره ی پشتت را از ترس و درد بلرزاند. و شاید او هم گریه ی مردی کمرش را خم کرده بود که گفته مرد گریه نمی کند!
دستم بند شالم می شود تا از دستش بکشم اما خودش با زانو به خاک می افتد و گوشه های مانتویم را در دست می گیرد و بوسه می زند و من دیگر تاب این لحظه را نداشتم.
می چرخم و قدم به قدم از او دور می شوم. باید خودم را جمع می کردم. فکر می کردم. به او و خودم فرصت می دادم!
من و او دیگر شهرزاد و محمد نبودیم! پدر و مادر رزا بودیم. باید خودش را جمع کند. باید خودم را آرام کنم!
اجازه نمی دادم که خودش را در آن چیزی که از سر گذراندم با مظلومیت و جملات به ظاهر از سر پشیمانی اش شریک بداند!
نمی گذرم... از او و از هر لحظه ای را که تنهایی قلبم را مچاله کرده نمی گذرم.
برود این گریه ها و پشیمانی هایش را برای کسی ببرد که برایش اهمیت داشته باشد.
آن قدر وقیح است که فکر می کند می تواند ادای خدا شناس ها را در بیاورد و حلالیت طلب کند.
چطور می شد همه آرزهای سوخته و حسرت های پیچک شده دور قلبت را به قطره ای اشک و زجه و استیصال با برچسبی طلایی به نام حلالیت ببخشی؟
او مومن و من کافر... او خدا شناس و من مرتد... اما من نمی بخشیدم و به دنبالش نبودم!
من بخشش نمی دانستم چیست! من غفران و آمرزش یاد نگرفته بودم. رهایم کنند!
مرا با کفر و بی دینی ام رهایم کنند. من هیچوقت بنده ی خوب خدا نبودم و هیچوقت ادعایش را هم ندارم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪