#پارت۱۵۸
#
چطور به خودش اجازه می داد که حالا، بعد از این همه سال، سخت ترین روزهایم را مقابل چشمم بیاورد و بی اذن من خودش را دعوت شده بداند؟
من به او اجازه دادم خودش را در رنج ها و روزهای پستی ام شریک بداند و به رویم آورد؟ این چه گستاخی است؟
-چطور جبران کنم برات شهرزاد؟ بگو چکار کنم برات... بگو چطور تاوان بدم که دلت آروم شه... چطور می خوای قصاصم کنی که این همه نبودنام جبران بشه؟
من؟ من جبران نمی خواستم که... من هیچ چیز از این مرد برای خودم نمی خواستم... چرا این کار را با من می کرد؟
دلم می خواست سرش فریاد بکشم که بس کن! این بازی احمقانه ای که به راه انداخته ای تمام کن...!
می چرخم پشت به او دستم را روی دهانم می گذارم و بی صدا هق می زنم. لعنت به من چرا به او اجازه می دادم ادامه دهد به یادم آورد؟
گلویم داشت از فریاد های سوخته ام می سوخت اما من قسم خورده بود که هرگز اجازه ندهم اشکم به خاطر او بریزد و حالا این منم و چشم هایی یادشان رفته که چه قراری با هم داشتیم...!
-من...
-بس کن!
بدون لرز گفتم! محکم گفتم! نمی خواستم دیگر بشنوم... چرا آن روزها را برایم یادآوری می کرد؟ قصدش از این کار چه بود؟
-مرسی که دخترمو به دنیا آوردی، مرسی که بزرگش کردی، مرسی که به جای نبودنای من تو براش بودی... مرسی مادرش بودی...!
صدایش از چه بابت شکسته و شکسته تر می شود؟
اشک هایم را پاک می کنم و لب هایم را با تمام توانم روی هم می فشارم و به سمتش برمی گردم.
جلوتر آمده و تکیه اش را از ماشین گرفته و حالا به فاصله ی نیم قدم مقابلم ایستاده است.
پر شالم را بالا می گیرد و خم می شود و این حجم از بهت و ناباوری در من جا نمی شود!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
چطور به خودش اجازه می داد که حالا، بعد از این همه سال، سخت ترین روزهایم را مقابل چشمم بیاورد و بی اذن من خودش را دعوت شده بداند؟
من به او اجازه دادم خودش را در رنج ها و روزهای پستی ام شریک بداند و به رویم آورد؟ این چه گستاخی است؟
-چطور جبران کنم برات شهرزاد؟ بگو چکار کنم برات... بگو چطور تاوان بدم که دلت آروم شه... چطور می خوای قصاصم کنی که این همه نبودنام جبران بشه؟
من؟ من جبران نمی خواستم که... من هیچ چیز از این مرد برای خودم نمی خواستم... چرا این کار را با من می کرد؟
دلم می خواست سرش فریاد بکشم که بس کن! این بازی احمقانه ای که به راه انداخته ای تمام کن...!
می چرخم پشت به او دستم را روی دهانم می گذارم و بی صدا هق می زنم. لعنت به من چرا به او اجازه می دادم ادامه دهد به یادم آورد؟
گلویم داشت از فریاد های سوخته ام می سوخت اما من قسم خورده بود که هرگز اجازه ندهم اشکم به خاطر او بریزد و حالا این منم و چشم هایی یادشان رفته که چه قراری با هم داشتیم...!
-من...
-بس کن!
بدون لرز گفتم! محکم گفتم! نمی خواستم دیگر بشنوم... چرا آن روزها را برایم یادآوری می کرد؟ قصدش از این کار چه بود؟
-مرسی که دخترمو به دنیا آوردی، مرسی که بزرگش کردی، مرسی که به جای نبودنای من تو براش بودی... مرسی مادرش بودی...!
صدایش از چه بابت شکسته و شکسته تر می شود؟
اشک هایم را پاک می کنم و لب هایم را با تمام توانم روی هم می فشارم و به سمتش برمی گردم.
جلوتر آمده و تکیه اش را از ماشین گرفته و حالا به فاصله ی نیم قدم مقابلم ایستاده است.
پر شالم را بالا می گیرد و خم می شود و این حجم از بهت و ناباوری در من جا نمی شود!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪