کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
28.6K videos
95 files
42.9K links
Download Telegram
#پارت۱۴۵
#

این زن با آرامشی تمام روحش را خورده بود. با کلماتی ساده آنچنان پا روی خرخره اش گذاشته بود که نفس راهش را گم کرده بود.

خودش را به خانه می رساند و آنقدر حالش بد شده بود که کسی جرات پرسیدن حالش را نداشت! سردرد را بهانه می کند و از مادرش می خواهد کسی به اتاقش نیاید.

دوش می گیرد و لباس هایش را می پوشد. بغض هر لحظه بیشتر و بیشتر فشار می آورد و او بی طاقت وضو می گیرد.

سجاده اش را پهن می کند. نمازش را می خواند و خدا را صدا می زند. نفسش بسته شده و دستش را روی قلبش می گذارد و ضربه می زند...

خدا را بلند تر صدا می کند! جوابی نمی گیرد. دلش می لرزد!

تنش بی جان روی سجاده خم می شود و پیشانی اش را روی مهر قرار می دهد. تسبیح میرزا را در مشتش می فشارد و دوباره صدا می زند.

با درد، با ناله...

تاریکی روحش را بیشتر و بیشتر درگیر می کند و تنش یخ می بندد.

استیصال ناتوانی از خش صدایش می ریزد وقتی که با اولین قطره ی اشکی که از چشمش می چکد و می نالد:

-الهی العفو!

***

-هیچوقت درست تعریف نکردی چیشد که دل به محمد دادی! تو و محمد رسما شب روزین! آخه چطور راهتون به هم گره خورد؟

اشکی نداشتم برای ریختن. قرصی که خورده بودم تنم را لمس کرده بود. مامان هنوز برنگشته بود و من کنار مهشید و رزایی که روی تخت به خواب رفته بود دراز کشیده ام و موهای ابریشمینش را نوازش می کنم.

-قسمت!

آن گره ای را که مهشید از آن می گوید به دست این فرشته ی چسبیده به سینه ام باز شده بود.



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪