#پارت۷۴
#
بدون حرفی راهم را می گیرم و می روم و کلامی هم خرجش نمی کنم.
میزی که قبل تر دور آن بودیم خالی بود و از خدا خواسته همان میز دوباره مقصدم می شود.
مهشید و سماواتی گوشه ای در حال خوش و بش بودند و چه خوب که نگاه چپ چپم را نمی بینند! محمد به همراه خانواده اش درکنار یک مرد میانسال و دو زن یکی هم سن مرد و یکی جوان تر می بینم و سعی می کنم نگاه کنجکاوانه ام را پنهان کنم.
باید با اعضای دیگر خانواده اش هم آشنا می شدم. این ها قرار بود خانواده ی رزای من باشند و من نمی خواستم بدون آشنا شدن با آن ها این جا را ترک کنم. این شکنجه را به خاطر هیچ تحمل نکردم!
نگاه که می گیرم و همان مردی را که در حیاط به او برخورد کرده بودم را می بینم و به وضوح نفس خشمگینی می گیرم که باعث می شود به محض رسیدن تک خند جذابی بزند و بگوید:
-خانوم من معذرت خواستم ازتون شما حتی نگفتین عذرخواهی منو پذیرفتین یا نه!
دست هایم را روی سینه ام به هم می پیچم و با حرکت سرم موهایم را به پشت سرم هدایت می کنم.
-اوهوم درسته... بذارین مرور کنیم. من جمع رو ترک می کنم تا لحظاتی تنها... تاکید می کنم تنها هوا بخورم و برمی گردم و اتفاقی به شما بر می خورم! کسی که به طرز خیلی غیر معمول و ترسناکی برای خدا می دونه چند دقیقه ایستاده و من رو تماشا کرده. بعدش عذر خواستن و به خاطر ادبی که خرج کرد من واسش تخفیف قائل شدم و نوشیدنیم رو تو صورتش خالی نکردم و... اوم... چیزی جا ننداختم که؟
صدای خنده ی بلندش چنان در جمع می پیچد و که تک و توک نگاه های اطرافمان را به طرفمان می کشد. اخم در هم می کشم و می غرم:
-می تونم برای تکمیل خوشیتون، کار ناتمامم رو تموم کنم اگر خیلی خوشتون اومده؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#
بدون حرفی راهم را می گیرم و می روم و کلامی هم خرجش نمی کنم.
میزی که قبل تر دور آن بودیم خالی بود و از خدا خواسته همان میز دوباره مقصدم می شود.
مهشید و سماواتی گوشه ای در حال خوش و بش بودند و چه خوب که نگاه چپ چپم را نمی بینند! محمد به همراه خانواده اش درکنار یک مرد میانسال و دو زن یکی هم سن مرد و یکی جوان تر می بینم و سعی می کنم نگاه کنجکاوانه ام را پنهان کنم.
باید با اعضای دیگر خانواده اش هم آشنا می شدم. این ها قرار بود خانواده ی رزای من باشند و من نمی خواستم بدون آشنا شدن با آن ها این جا را ترک کنم. این شکنجه را به خاطر هیچ تحمل نکردم!
نگاه که می گیرم و همان مردی را که در حیاط به او برخورد کرده بودم را می بینم و به وضوح نفس خشمگینی می گیرم که باعث می شود به محض رسیدن تک خند جذابی بزند و بگوید:
-خانوم من معذرت خواستم ازتون شما حتی نگفتین عذرخواهی منو پذیرفتین یا نه!
دست هایم را روی سینه ام به هم می پیچم و با حرکت سرم موهایم را به پشت سرم هدایت می کنم.
-اوهوم درسته... بذارین مرور کنیم. من جمع رو ترک می کنم تا لحظاتی تنها... تاکید می کنم تنها هوا بخورم و برمی گردم و اتفاقی به شما بر می خورم! کسی که به طرز خیلی غیر معمول و ترسناکی برای خدا می دونه چند دقیقه ایستاده و من رو تماشا کرده. بعدش عذر خواستن و به خاطر ادبی که خرج کرد من واسش تخفیف قائل شدم و نوشیدنیم رو تو صورتش خالی نکردم و... اوم... چیزی جا ننداختم که؟
صدای خنده ی بلندش چنان در جمع می پیچد و که تک و توک نگاه های اطرافمان را به طرفمان می کشد. اخم در هم می کشم و می غرم:
-می تونم برای تکمیل خوشیتون، کار ناتمامم رو تموم کنم اگر خیلی خوشتون اومده؟
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪