#پارت۴۱
نگاهش مستقیما به دستانش که روی میز به هم قفل کرده است معطوف است. دیگر ماندن را جایز نمی دانم. از جایم بر می خیزم و کیفم را هم برمی دارم.
-متشکرم اگر امری نیست من از حضورتون مرخص می شم.
-عرضی نیست خانوم...
می چرخم به سمت در قدم بر می دارم و دوست دارم قدم های بلند بردارم تا هرچه سریعتر این فضا را ترک کنم. اتاقی که فقط من باشم و او باشد هیچ وقت تا به این حد سرد و یخ زده نبوده است.
در و دیوار های اتاق هایی که ما درشان بودیم را به شاهد بگیرید که چطور من پروانه وار دور او می گشتم و او با لبخند به حرف هایم گوش می داد و موهایم را پشت گوشم می برد. من حرف می زدم او نوازش می کرد. من ناز می کردم او نیاز می شد. من می خندیدم و او...
می خواهم تند تند قدم بردارم، می خواهم که چنان بروم که از تن خود نیز هم... اما وزنه ای به سنگینی قلبم بر من آویزان است!
-خانوم ایزدی!
چشم می بندم و هجمه ی درون گلویم را قورت می دهم. به سمتش برمی گردم و فقط نگاهش می کنم. چشمانمان با هم طلاقی می کند و من حرفی نمی زنم.
-اگر... مسئله ای براتون پیش اومد یا به چیزی احتیاج داشتین می تونید با ما در میان بگذارید. شما به نوعی مهمان ما اینجا هستین. مهم نیست چقدر کارتون اینجا طول می کشه در هر صورت می تونید روی کمک شرکت و... من حساب کنید.
لحظه ای چیزی در قلبم تکان می خورد. انگار که با سر به جایی سقوط کرده باشم! گور آرزو هایم؟ نمی دانم!
می خواستم بگویم من؟ من که چیزی احتیاج ندارم. زمانی تو را می خواستم که فهمیدم یادگار تو را باردارم و از ترس پس افتاده بودم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
نگاهش مستقیما به دستانش که روی میز به هم قفل کرده است معطوف است. دیگر ماندن را جایز نمی دانم. از جایم بر می خیزم و کیفم را هم برمی دارم.
-متشکرم اگر امری نیست من از حضورتون مرخص می شم.
-عرضی نیست خانوم...
می چرخم به سمت در قدم بر می دارم و دوست دارم قدم های بلند بردارم تا هرچه سریعتر این فضا را ترک کنم. اتاقی که فقط من باشم و او باشد هیچ وقت تا به این حد سرد و یخ زده نبوده است.
در و دیوار های اتاق هایی که ما درشان بودیم را به شاهد بگیرید که چطور من پروانه وار دور او می گشتم و او با لبخند به حرف هایم گوش می داد و موهایم را پشت گوشم می برد. من حرف می زدم او نوازش می کرد. من ناز می کردم او نیاز می شد. من می خندیدم و او...
می خواهم تند تند قدم بردارم، می خواهم که چنان بروم که از تن خود نیز هم... اما وزنه ای به سنگینی قلبم بر من آویزان است!
-خانوم ایزدی!
چشم می بندم و هجمه ی درون گلویم را قورت می دهم. به سمتش برمی گردم و فقط نگاهش می کنم. چشمانمان با هم طلاقی می کند و من حرفی نمی زنم.
-اگر... مسئله ای براتون پیش اومد یا به چیزی احتیاج داشتین می تونید با ما در میان بگذارید. شما به نوعی مهمان ما اینجا هستین. مهم نیست چقدر کارتون اینجا طول می کشه در هر صورت می تونید روی کمک شرکت و... من حساب کنید.
لحظه ای چیزی در قلبم تکان می خورد. انگار که با سر به جایی سقوط کرده باشم! گور آرزو هایم؟ نمی دانم!
می خواستم بگویم من؟ من که چیزی احتیاج ندارم. زمانی تو را می خواستم که فهمیدم یادگار تو را باردارم و از ترس پس افتاده بودم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪