کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
28.9K videos
95 files
43.2K links
Download Telegram
رمان #شعله_خاکستری
قسمت بیستوششم

با دستان لرزان شماره گرفت . تا کیوان الو گفت ، اشکش سرازیر شد . با بغض گفت :
- کیوان حال کیان چطوره ؟
کیوان با مکث پرسید :
- تو از کجا خبر داری حال کیان خوب نیست ؟
بهار از نگرانی متوجه ی کنایه ی کیوان نشد .
- کیوان دارم از دلهره میمیرم تو رو خدا بگو چی شده ؟ چه بلایی سرش اومده ؟
صدای فریاد کیوان اورا مبهوت کرد .
- با تو هستم بهار... تو از کجا میدونی کیان حالش خوب نیست ؟
جرأت گفتن واقعیت را نداشت . برای همین با صدایی که میلرزید گفت :
- من ...من دلم به شور افتاد . ترسیدم اتفاقی برای کیان افتاده باشه . بگو چی شده ؟
کیوان نفسش را پر صدا بیرون داد و گفت :
- به تو ربطی نداره اون چش شده ، همون طور که تو برای اون مهم نبودی ... میفهمی منظورم
چیه ؟
- اون منو دوست نداره که براش مهم نبود اما منکه دوس...................
تا فهمید چه چیزی از دهانش بیرون پرید ، حرفش را قطع کرد .صدای کیوان جایی برای توجیه
نگذاشت .
- تو هم دوسش نداشتی ...وگرنه جلوی کل فامیل نمیگفتی اونو نمیخوای ... مگه اینکه یه قراری
بین شما باشه که من علتشو نمی فهمم .
- گذشته رو ول کن کیوان به عنوان یه دختر دایی که میتونم حالش رو بپرسم ؟ شاید این حقم
ندارم ؟!
کیوان با ناراحتی فریاد زد
این حقم نداری ... فقط چون نگرانی و دلم نمیخواد اذیت بشی بهت میگم . از دو نفر کتک
خورده و حالشم خوبه و جای نگرانی نداره . خدا جای حق نشسته، زود تقاص تو رو ازش گرفت .
دیگه هم بخاطر کیان به من زنگ نزن .
- کیوان ؟!
- بله ... اینو باید میگفتم تا از طرف مامانم نشنوی . مخصوصا وقتی خونه هستم اصلا با من تماس
نگیر .
- یعنی به عنوان دختر دایی هم .........
- آره بهار... دیگه جوّ خونه مثل گذشته ها نیست . فعلا تا زمانی که مامان ناراحته باید مراعات
کنیم .
بهار بغض کرد . با چانه ای که میلرزید گفت :
- باشه ... دیگه مزاحمت نمیشم تا به دردسر نیوفتی .
- لعنتی من برای خودت میگم نه خودم . بغض نکن ... احمق داری برای کسی میمیری که حاضر
نیست برات تب کنه .
- میدونم .
- میدونی و اینقدر دوسش داری ؟
- آره .
- پس بدون رو در بایستی میگم بینهایت احمقی ... خودتو پیدا کن بهار ... وگرنه این احساس
داغونت میکنه .
این تویی که میبازی ... وگرنه کیان که ککش هم نمی گزه .
- میدونم .
- مرض و میدونم ... خوبه که میدونی و انقدر دیوونه ای .کاری نداری ؟
- نه ... ببخشید مزاحمت شدم



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت بیستوهفتم

بدون اینکه منتظر جواب باشد تماس را قطع کرد . گوشی را به دیوار کوبید و به هق هق افتاد .
حقارت این عشق او را میکشت . این پس زدن کیان، از بد رفتاری رؤیا و پدرش و بی مهری
مادرش هم بدتر بود .
از رؤیا که مادرش نبود انتظار مهری نداشت . از مادری که از توی بیمارستان او را رها کرده بود و
رفته بود . بجز یک اسم هیچ چیزی از او نمیدانست هم توقعی نداشت .
از پدرش فقط طلب مهر پدری داشت و کم و بیش نصیبش شده بود .
کیان همه ی احساس ناب دخترانه اش و قلب پر مهرش را از آن خود کرده بود. برای همین از او
بیشتر از همه توقع داشت . بیشترین زخم را ، پس زدن او بر قلبش وارد کرده بود . قلبی که پر از
احساسات بکر و لطیفی بود که از وقتی
خود را شناخته بود ، همه ی آنها را خرجش کرده بود .
با شنیدن صدای حرف زدن عزیز با آقاجون روی ایوان به سمت سینک ظرفشویی رفت . سبزی ها
را درون ظرف بزرگی ریخت و آب را رویش باز کرد .
بعد از شستن سبزی ها سنگینی نگاهی را حس کرد . سرش به سمت در آشپزخانه چرخید .
با دیدن آن چشمان خاکستری سرد اما طوفانی اخم هایش در هم رفت .
- اینجا ایرانه جایی وارد میشی باید، یا سلام کنی یا یالا بگی .
با خشم از کنارش گذشت و به اتاقش رفت . شالش را روی سر انداخت . از پررویی این پسر در
عجب بود . چطور اعتماد آقاجون را به خودش جلب کرده که وقت و بی وقت در آن باغ رفت و آمد
داشت .
از اتاق بیرون آمد . او را تکیه زده به دیوار روبرویش دید . دستانش را روی سینه گره زده بود . با
پوزخندی ابرویش را بالا داده بود و او را تماشا میکرد .
- چیزه خنده داری نمیبینم که اینطور نیشت بازه .
آرشام دستانش را باز کرد و در حالی که با دست راست صورت کبود بهار را نشان میداد گفت
فکر کردی با دیدن این قیافه و دو تا شوید مو ... من تحریک میشم که خودتو انقدر به زحمت
میندازی ؟
- خیلی بی حیایی آقای فرهمند . من هیچ خوشم نمیاد با من انقدر رک حرف بزنین . حرمت
خودتونو نگه دارین .
آرشام با خونسردی کامل به او نزدیک شد و گفت :
- اگه نگه ندارم مثلا چه کار میکنی ؟ فقط موندم ، تو که انقدر به من میرسی پاچه میگیری چرا در
برابر اون پسرعمه ی
بی بته ات لالی ؟ چرا انقدر خودتو براش کوچیک میکنی ؟ خوبه که نشون داد چه آدم بزدل و
ترسوییه .
- به شما ربط نداره .
به سمت در ورودی ساختمان رفت . عزیزو آقا جون روی ایوان در حال حرف زدن بودند . آرشام با
فاصله کنارش ایستاد .
- اومده بودم بگم زن عمو گفتن سفره بندازی تا اونا هم بیان .
بهار اخمی کرد و به سمت آشپزخانه راهش را کج کرد . کاسه ها را چید و با پر کردن سبد
مخصوص سبزی در یخچال را باز
کرد و باقی مانده ی ترشی سال گذشته را بیرون کشید .
وقتی به سمت کابینت برگشت . از وسایل خبری نبود . چرخی زد با چشم به دنبال وسایل گشت .
با دیدن صورت بی خیال آرشام خشمش بیشتر شد .
قبل از اینکه لب باز کند آرشام گفت :
- من سفره انداختم و وسایل رو بردم .
صدای عزیز از پشت سر آرشام شنیده شد .
- ممنون پسرم . خیر ببینی . برو دستاتو بشور تا من گوشتاشو بکوبم .
بهار بهت زده به این همه راحتی او و محبت عزیز نگاه کرد . عزیز از کنارش گذشت و گفت



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت بیستوهشتم

عزیزم اگه جاییت درد میکنه برو بشین خودم اومدم دیگه .
- نه عزیز میتونم کمک کنم .
- پس برو نون هایی که آرشام جان اورده رو ، از تو ایوون بیار و بذار تو سفره . میترسم همونجور
که من یادم رفت آقاجونت هم یادش بره بیاره .
- چرا خودش نیاورد تو خونه ؟
عزیز خندید و گفت :
- طفلک تا رسید نون رو گذاشت رو پارچه ای که تو ایوون بود و رفت کمک آقات .
پوفی کشیدو از آشپزخانه خارج شد . دلش میخواست هر چه در دلش ناسزا بلد بود نثارش کند . او
حریم آنجا را به نام خودش کرده بود. وگرنه با اخلاقی که آقاجون داشت ، نمیذاشت پا در آن باغ
بگذارد .
*
کیوان گوشی را در جیبش گذاشت . سرش را که بالا آورد با دیدن آرمیتا در انتهای راهروی
بیمارستان که با نگاه کردن
شماره ی بالای در اتاقها وارد اتاق کیان میشد ، خشم وجودش را فرا گرفت .
پس بهار را فدای این دختر کرده بود ! در دل آندو را با هم مقایسه کرد اما هر کاری کرد نتوانست
مزیتی پیدا کند
که بهار را در برابر او پس بزند .
از نظر او بهار دختر آرام ، مهربان ، باحیا ، خنده رو ، زیبا و جذاب بود . تحصیلاتش هم که از کیان
بالاتر بود . کیان فوق دیپلم برق داشت . بهار لیسانس کامپیوتر داشت .
بخاطر وجود نامادری دختر زرنگ و کدبانویی بود . نوع پوشش بهار ، آرزوی هر مردی بود ، که
دوست داشت زن آینده اش بدون اینکه بحثی در کار باشد خودش را از نامحرم بپوشاند . حریم ها
را حفظ کند و بی قید و بند نباشد .
پس چه چیزی باعث شده بود کیان دلش هرز برود
آرام پشت در ایستاد . برای کارش هیچ توجیهی نداشت . حق خود میدانست از راز پشت پرده سر
در بیاورد .
صدای آرام آرمیتا امکان فالگوش ایستادن را از او گرفت . تیرش به سنگ خورد . بدون در زدن
وارد اتاق شد .
با صحنه ای مواجه شد که عرق شرم را روی پیشانیش نشاند . تک سرفه ای کرد . آرمیتا دست
کیان را رها کرد .
با لبخند کمی ، از او فاصله گرفت . بجای او ، کیوان از خجالت آب شد . کیان با فاش شدن رازش
اخم هایش
در هم فرو رفت . با ناراحتی غرید :
- میمیری قبل از ورود به اتاقی در بزنی ؟
کیوان مانند خودش به در بی عاری زد . نیشخندی زد و گفت :
- شرمنده داداشی... نمیدونستم تا من برم بیرون و برگردم ، خدا حوری بهشتی برات میفرسته تا
ثواب کاری که با بهار کردی رو دست به نقد بهت بده .
نگاهی با تحقیر به آرمیتا کرد و با خشم گفت :
- وقتی سر دل یه بیچاره ای مثل بهار هوار شدی باید حواست ، شش دونگ به این آوار باشه که
خودت ، زیرش دفن نشی . وقتی بهاری که سالها دوست داشتو با نازو غمزه ی تو فراموش کرد ...
فراموش کردن تو مثل آب خوردنه .
فریاد کیان باعث شد آرمیتا گوشش را بگیرد .
- برو بیرون کیوان ... لعنتی برو گم شو .
- چشم داداشی ... معلومه که باید برم گم بشم ... چه نیازی به سرخر داری . خوش باشین .
با حرص به آرمیتا نگاه کردو از اتاق خارج شد . هزاران حرف نگفته را با خود زمزمه میکرد و نثار
کیان و بی عرضگی بهار میکرد



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت بیستونهم

تمام وجودش از خشم میلرزید . میدانست مادرش حاضر نیست قبول کند چه شازده پسری تربیت
کرده ، کاری که بهار کرد همه را ضد خودش کرده بود . کاری جز برگشتن به محل کارش نداشت .
همینکه به محل کارش رسید صدای فریاد رییسش را شنید . در دل نالید . »خدایا امروز از همه
طرف داره میباره ها «
رییس با دیدنش دهان باز کرد و هر چه دلش خواست بارش کرد . نقشه هایی که باید صبح
تحویل میداد بلای جانش شده بود . مجبور بود تحمل کند وگرنه در این شهر درندشت که کار پیدا
نمیشد . چگونه میتوانست دوباره شرکت دیگری را پیدا کند . وقتی رییس خشمش فروکش کرد .
آرام کنار میزش ایستاد و گفت :
- شرمنده اقای نامی دیروز یکی از افراد خانواده بیمارستان بود ، نشد کارمو انجام بدم ...امروز هم
حال برادرم بد شده بود و مجبور شدم برم بیمارستان . قول میدم تا آخر شب بمونم و کارم را
آماده کنم .
- به شرطی که بدون ایراد باشه . چون فردا قراره برای گرفتن نقشه بیان . دیگه نمیتونم بد قولی
کنم .آبرومو به اندازه ی کافی با این بدقولی بردی.
- قول میدم .
*
بهار بعد از غذا ظرف ها را شست . عادت نداشت ناز کند و خودش را توی رخت خواب حبس کند .
این کارها نازکش میخواست که او نداشت .
- قربون دستت دخترم ... تو که حالت خوب نیست میذاشتی اینا رو عزیزت میشست .
- ممنون آقا جون عادت ندارم بیکار بشینم . دستام که سالمه میتونم کار کنم .
- استغفرهلل ... بگم خدا چه کار کنه بهرام رو که با دیدن صورتت خون به جگرمیشم . به کجا
رسیده که انقدر بی رحم شده .
- چیزی نیست آقاجون تا دو روز دیگه کبودیاش میره
بخدا روم نمیشه کسی پاشو بذاره اینجا مبادا تو رو با این حال ببینه . این پسر هم انقدر با
محبته که نتونستم بهش نه بگم . نمیدونی آقا جون از وقتی داره ساختمون تو باغ پدربزرگش رو
تعمیر میکنه چقدر به من و عزیزت کمک میکنه .
تنهاییمون رو پر کرده . کم حرف هست اما دنیایی از محبته .
هر چه پیر مرد از او بیشتر تعریف میکرد بهار بیشتر از او بدش می آمد . همینکه فهمیده بود دو نفر
را برای کتک زدن کیان فرستاده از او ناراحت بود . فکر میکرد این آتش زیر سر خواهر اوست و
کیان فریبش را خورده بود . برای همین کیان را مقصر نمی دانست .
- بهار جان برو استراحت کن . نمیخوام به غیر از این دردا درد دیگه ای به جونت اضافه بشه .
- چشم آقاجون ... پس من میرم بخوابم .
- برو عزیزم .
از آشپزخانه بیرون آمدو آرشام را مقابل تلوزیون دید . انگار نه انگار مهمان است . با خیال راحت
روی مبل لم داده بود .
با حرص از کنارش رد شد و وارد اتاق شد . آرشام به اطراف نگاهی کرد . لبخندی روی لبش نقش
بست . زیر لب گفت :
- بچرخ تا بچرخیم خوشگله . خیلی راه داریم که باید با هم باشیم .
از جا برخاست . از آقا جون و عزیزخداحافظی کرد و رفت . رفتنش به بهار اجازه داد نفس راحتی
بکشد .
روی زمین دراز کشیده بود . دوباره گذشته مانند دفترچه خاطرات روبروی چشمانش باز شد .
روز سیزده همه ی خانواده در باغ جمع شده بودند . برادر آقاجون که جمشید نام داشت به همراه
پسرش آرمان و
دوتا نوه اش هم حضور داشتند . نگاه دلتنگ بهار فقط به دنبال کیان میگشت . کیان به نزدیکش
آمد و با
لبخند زیبایی گفت


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رمان #شعله_خاکستری
قسمت سیم

چطوری عزیز دل کیان ؟
بهار با دلتنگی گفت :
- بنظرت باید چطور باشم وقتی مانند تبعیدیها زندگی میکنم ؟ اما میدونم به تو خیلی خوش گذشته
که یه خط در میون تماس میگرفتی .
کیان خندید و گفت :
- تاحالا دیدی یا شنیدی در نبود تو به من خوش بگذره ؟ منم درگیر این مهمون بازیای مسخره
بودم . انگار تمام روزای سال رو از ما گرفتن . همه مشغول خاله بازین . هنوز از خونه شون
برنگشته پشت در خونه در میزنن. بابا این همه وقت حالا حکم خداست میترسید عقب بیوفته .
بهار خندید و گفت :
- مگه بده در عرض چند روز کل فامیل رو میبینین . در طول سال همه سرشون گرم گرفتاریاشونه
نمی تونن زیاد مهمونی برن . جای من بودی چه کار میکردی . همه میگن این بازیها و گوشیها
بلای جون جووناس ، اگه همین گوشی نبود تا سرم گرم بشه از تنهایی دیوونه میشدم .
- خب با عزیزو آقاجون بیشتر گپ میزدی.
- همون دو روز اول همه ی حرفامون رو زدیم . اونا هم سرشون گرم جمشید خان و بچه هاش بود
.
اخم های کیان در هم رفت . با نگاهی در اطراف، نگاه خیره ی آرشام را روی خودشان شکار کرد و
با ناراحتی گفت :
- این پسره ی نچسب هم میومد این جا ؟
-آره اما همیشه با آرمیتا میومد... منو آرمیتا خیلی با هم جور شدیم .
- از پسره اصلا خوشم نمیاد .نگاهش حس بدی بهم میده . اما دختره خونگرم و خوبه .
صدای سالم آرمیتا سر هر دو را به سمتش چرخاند . دستش را روبروی کیان گرفت و با ناز گفت:
- فکر میکردم بعد از اون شب دوباره شما رو تو باغ میبینم . اما جز بهار جون کسی اینجا نبود .
کیان دستش را فشرد و با مکثی رها کرد و پاسخ داد :
متاسفانه ما آزادی بهار جانو نداریم .
آرمیتا دست بهار را گرفت و گفت :
- بهار جان که مارو شیفته ی خودش کرده . مخصوصا با صدای زیبایی که داره آدمو جذب میکنه .
خیلی دلم میخواد امروز هم که شما هستین به افتخار شما ما هم نصیبی از صداشون ببریم .
بهار لبخندی به او زد و گفت :
- ممنون از تعریفت ولی صدای من اون طور هم که میگی نیست .
با جمع شدن همه ی بچه ها در اطرافش بحث عوض شد . میثاق توپی از پشت ماشین بیرون
کشید . با ذوق به کیوان نگاه کرد و گفت :
- کیوان وسطی یا والیبال ؟
بجای کیوان همه باهم دم گرفتند: وسطی .
ساعاتی پر شور و هیجان را به بازی وسطی مشغول شدند . صورت ها همه سرخ شده از تقلا و
هیجان بازی و لبهایی که مدام به لبخند باز بود فضا را شاد کرده بود .
بهار برای ساعاتی ، روزهای گذشته را فراموش کرده بود .
باد و طوفان ، به همراه غرش آسمان ، مانند سالهای گذشته بساط بازی را بهم زد . چهره ی دمغ
بچه ها دیدن داشت .
رگبار شدید همه را به سمت ساختمان فراری داد . بهار کنار مینا و کیمیا نشسته بود .
سر کیمیا به سمتش خم شد وبه آرامی گفت :
- یه جورایی داره از این پسره خوشم میاد . خیلی ساکته . مثل پسرای ما پرحرف و شیطون نیست
.
با تعجب به کیمیا نگاه کرد . اولین بار بود که از زبان کیمیای مغرور میشنید که از کسی خوشش
آمده . از نظر بهار، چون مانند خودش گوشه گیر و مغرور بود او را به خودش جذب کرده بود .
صدای عمه اش بعد از اینکه ولوله ی بچه ها خوابید ؛ سرها را به سمت بهار چرخاند


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
Saghi
Hamid Hiraad
#حمید هیراد

#ساقی

یک جرعه دلخوشی تقدیم نگاهتون

@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آسمـون زیبـای شـب⭐️

سهم قـلب مـهربونـتون⭐️

و من آرزو میکنم امشب⭐️ 

دلتــون آرووووم بـاشه ⭐️

و رویـاهـاتــون شیرین⭐️

شبتون بخیر
وسراسر آرامش⭐️



@kadbanoiranii
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💖💫خدایا در آخرین
🤍💫چهارشنبه فصل بهار ...

💖💫نگاهت را برما ببار
🤍💫توڪه میباری
💖💫زمین و زمان سبز میشوند

💖💫توڪه می باری
🤍💫همه سبک میشوند
💖💫پاڪ میشوند آرام میشوند

💖💫تو ڪہ می باری
🤍💫همہ تـو می شوند ...  ♡

💖💫بهترینها در فصل تابستان قسمت تون بشه
🤍💫فصل تابستون پیشاپیش مبارک
@kadbanoiranii
سلام عزیزم، ترکی
سلام عزیزم سلام
موزیک شاد
سلام عزیزم
ترکی 👌😍💃💃

‌ ‎‌‌‌یک فتجان دلخوشی تقدیم نگاهتون


@kadbanoiranii
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#ایده_های_باسلیقه_گی

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کوفته_تبریزی

مواد لازم:

گوشت مخلوط گوساله و گوسفند نسبت۸۰به۲۰: نیم کیلو
پیاز: ۱عدد متوسط
لپه: ۱پیمانه
برنج: ۱پیمانه
تخم مرغ: ۱عدد
ادویه: نمک،زردچوبه،فلفل سیاه و پولبیبر
سبزی خشک معطر شامل: مرزه ۱ق.غ و ترخون نصف ق.غ
سبزی تازه شامل: تره،پیازچه،جعفری،نعنا و گشنیز: ۱۰ق.غ

.پارت اول 🌹



رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کوفته_تبریزی

مواد لازم برای سس👇

پیاز: ۱عدد بزرگ
نمکو فلفل سیاه
رب گوجه: ۳ق.غ
زرشک: ۱ق.غ
مرزه خشک: نصف ق.غ
آلو
زعفرون
.
مواد میانی کوفته شامل

👈گردو،پیازداغ،زرشک و آلو

پارت دوم🌹


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کوفته_تبریزی

🔴نکته:

یکی از نکات مهم برای درست کردن یه کوفته عالی ؛ خوب ورز دادن مواد هست طوریکه چربی گوشت دربیاد که اینکارو دستگاه برسادیس به خوبی فقط در عرض یک دقیقه انجام میده👌
وقتی سس جوش اومد کوفته هارو اضافه کنید وبذارید شعله همچنان زیاد بمونه و سس از جوش نیفته بعد مرتب از سس روی کوفته ها بریزید چون فقط باید تا نصف یکم بیشتر کوفته ها تو سس باشن اینقدر اینکارو ادامه بدین تا خودشونو بگیرن بعد از بیست دقیقه درقابلمه رو نیمه بذارید و یکساعتو نیم زمان بدید تا کوفته های خوشمزمون بپزن😋



پارت سوم 🌹


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کوفته_تبریزی

پارت آخر


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#رولت_سیب_زمینی_و_گوشت

مواد لازم:
سیب زمینی متوسط:۳ عدد
تخم مرغ:۲ عدد
جعفری خورد شده:۱ دسته
سیر:۳ حبه
ادویه ها برای سیب زمینی:نمک،زردچوبه:به مقدار لازم
پنیر پیتزا:۱۵۰ گرم
____
مواد لازم برای مایه گوشتی:
فلفل دلمه ایی:نصف ۱ عدد
گوجه:۲ عدد
پیاز:۲ عدد
پیازچه:یه دسته
گوشت چرخکرده:۲۰۰ گرم
ادویه ها:نمک،فلفل،پاپریکا،پودر سیر:به مقدار لازم


پارت اول 🌹


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#رولت_سیب_زمینی

طرز تهیه:

اول سیب زمینی هارو پوست بگیرین و رنده کنید و آب بگیرین و بذارین روی یه پارچه که کامل آبش بره بعد دو عدد تخم مرغ،جعفری خورد شده،ادویه ها و پنیر رنده شده رو بهش اضافه کنید و خوب هم بزنید

کف سینی فر کاغذ روغنی بندازین و با قلمرو چرب کنید و مواد سیب زمینی رو بریزین کفش و بذارین تو فر از قبل گرم شده رو برنامه ی پخت با فن تو دمای ۱۵۰ درجه به مدت ۲۵ دقیقه
اگه فرتون گازیه ۱۶۰ به مدت ۳۰ دقیقه
دقت کنید دمای فرها متفاوته مواظب باشین زیاد خشک نشه

بعد از پخت کاغذ روغنیشو جدا کنید و بذارین تا خنک شه و گوشه هاشو برش بزنید

پارت دوم 🌹


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
سلام اومدم با آموزش یک کیک پرطرفدار 😍👍

بچه ها این رسپی بهترینه، هم خیلی خودش بافته ، هم اینکه اصلا بعد از پخت طرح زبرا از بین نمیره.

کیکش شیرینی ملایمی داره و خیلی خوشمزه هست 😍
کنار یک لیوان شیر یا چای حسابی میچسبه .

میتونید روی کیک پودر قند الک کنید یا روی کیک شکلات بریزید اینا دیگه سلیقه ای هست .

این کیک بعد از پخت ممکنه رویه ترک های ریز داشته باشه که کاملا طبیعی هست.  میبینید که کیک منم ترک داره .

نکته مهم
زمان پخت طولانی داره . حتما بعد از یکساعت چک کنید.  خلال دندون وسط کیک بزنید اگه مواد به خلال دندون چسبید بازهم اجازه بدید تو فر بمونه تا پختش کامل بشه .

از پیمانه های استاندارد استفاده کنید.

هنگام اضافه کردن سفیده تخم مرغ مواد رو به آرومی روی هم تا بزنید که پف مواد نخوابه


#کیک_زبرا از استاد زحمتی. عزیز

آرد  ۳ پیمانه ( ۴۳۰ گرم )
شکر   یک و نیم پیمانه ( ۳۱۰ گرم )
تخم مرغ درشت  ۵ عدد ( وزن هر تخم مرغ با پوست حدود ۷۰ گرم باشه اگه کوچیک تره ۶ تا تخم مرغ بزنید )
روغن مایع   یک پیمانه ( ۲۰۰ گرم)
شیر   یک پیمانه ( ۲۲۰ گرم )
بکینگ پودر   ۲ قاشق چایخوری
وانیل    نصف قاشق چایخوری
پودر کاکائو   ۳ قاشق غذاخوری

سایز قالب من ۲۳ سانت .
فر گازی با دمای ۱۸۰ درجه حدود  یکساعت زمان پخت میخواد
فر برقی با دمای ۱۶۵ الی ۱۷۰ درجه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی

#کیک_زبرا

از استاد خانم زحمتی عزیز


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پلو_بادمجان

بادمجان ۵ عدد
گوجه ۷_۸ عدد
فلفل قرمز و نمک و زردچوبه (نصف ق م)
آبغوره حدود نصف استکان یا غوره تازه حدود ۱ استکان
____

1️⃣ بادمجان هارو برش بزن بذار تو آب نمک نیم ساعت بمونه بعد بشور و بذار کامل خشک خشک شه و سرخشون کن

2️⃣ گوجه هارو ۳_۴ تکه کن یکم تفت بده تو همون تابه بعد نصف ق م زردچوبه اضافه کن یه تفت ریز بده و برش دار

3️⃣ تو قابلمه گوجه هارو بریز نمک، فلفل قرمز و نصف استکان آبغوره یا غوره تازه و بادمجان سرخ شده و اول بذار ۱۰ دقیقه با شعله متوسط بعد با شعله ملایم ۱ الی ۱/۵ ساعت بذار بپزه

4️⃣ ۳ پیمانه برنج خیس کن بریز تو قابلمه ۳/۵ پیمانه آب بهش اضافه کن و یکم نمک و روغن، آبش که گرفته شد کره و زعفران حل شده بریز ۱۰ دقیقه با شعله متوسط و حدود ۴۰ الی ۴۵ دقیقه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔴 #فیلم_آموزشی


#کوکو_گوشت_اردبیل


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کوکو_اسفناج با سبک جدید


۲ عدد پیاز، ۱ دسته پیازچه، ۱ دسته اسفناج خرد کنید
پیاز داخ تابه کمی تفت بدید، سبک که شد اسفناج و پیازچه، زردچوبه، فلفل سیاه، نمک اضافه و تفت بدید
آب اسفناج که کشیده شد کنار بزارید تا خنک بشه

برای خمیر:
۱ لیوان شیر، نصف لیوان روغن مایع، ۱عدد سفیده تخم مرغ کمی مخلوط کنید
به ۳.۵ لیوان آرد ۱ ق چ نمک اضافه و تو چند مرحله آرد بریزید و هم بزنید
۱۰ دقیقه ورز بدید، خمیر نباید به دست بچسبه
روشو بپوشونید، اجازه بدید ۱۵ دقیقه استراحت کنه

خمیر رو به  ۸،۹ قسمت مساوی تقسیم و هر قسمت رو چونه کنید
هر چونه را با کمی آرد باز کنید
داخلش از مواد اسفناجی بزارید، مطابق ویدیو به کمک کمی آب ببندید

روشو با ترکیب شیر و زرده تخم مرغ و زعفران دم شده رومال کنید
کنجد بپاشید بزارید تو فر با دمای ۱۸۰ درجه به مدت ۲۵ تا ۳۰ دقیقه


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.