کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.85K subscribers
23.1K photos
29.3K videos
95 files
43.6K links
Download Telegram
#پارت567


[ هومان ]


فکر به گونه های رنگ گرفته و چشمای درشت شدش لبخند به لبم میاره!

باورم نمیشه این منم!
این ناپرهیزِ بی تاب که جز پیوند زدن و وصله کردنِ نيلوفر به خودش، چیزی براش مهم نیست...

مثل حالا...
حالا که به جای فکر کردن به بابا و حرفایی که بارم کرد و عصبی شدن و خودخوری ، به فکر لب های سرخ و عنابیه نيلوفرم و شرم چشماش، زمانی که غیر مستقیم بهش گفتم که نسخ بوسیدنشم!... کم مونده بود آب بشه دلبر دوست داشتنی...!


به سنگ ریزه ی زیر پام ضربه ای میزنم و نگاهمو به آسمون میدم...

تا حالا، بوی عشق اونقد پیچیده تو جونت که حس کنی قلبت نامیراس؟!
تا حالا کسیو داشتی که کنارش گذر زمانو نفهمی و حالت به طرز عجیبی خوب باشه؟!
شده یه نفر اونقد برات خواستنی و دلنشین باشه که جز اون، هیچ کس به چشمت نیاد؟!

من همه ی این حسا رو دارم...
با نيلوفر زنده ام و زندگی برام معنا داره ...
انگار که اون آب حیات باشه و من انسان زیاده خواهی که در پی جاودانگیه!

غوطه ور در چشمه ی زلال افکارمم که صدای ظریف و عشوه گری، سکوت رو میشکنه و مزاحم خلوتم میشه:

_ فکر می کردم آدمی مثل تو، امکان نداره اشتباه کنه اما....

سر می‌چرخونم ونامفهوم و عبوس نگاهش میکنم.
نزدیکم میشه و دقیقا کنارم می ایسته :

_ اما امشب فهمیدم حتی توام ممکنه اشتباه کنی!...
انتخابت اشتباهه پسردایی!

پوزخندی میزنم و با تمسخر نگاهی به سر تا پاش ميندازم :

_ حتما توام اومدی از اشتباه درم بیاری؟!


_ دقیقا!
مثلا بهت بگم این خانم نيلوفر که انتخابش کردی، یه بار ازدواج کرده و شوهرش ولش کرده!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت567



آخه مگه لب دریا میشه کارای خاک برسری کرد؟

چرا نمیشه؟!هرجایی برای انجام کارای خاک برسری مکانه

!!وای خدا...نکنه واقعا حدسم درست باشه؟؟

با ترس آب دهنم و قورت دادم. سرم و بردم زیر گوش مسعود وبا تته پته گفتم:می خوای... می خوای تلا... تلافی کنی؟

!!چی.... چیکار می خوای بکنی؟

خندید و گفت: حالا می فهمی..


و با گفتن این حرف، به ساحل رسید..
وای یعنی چی که حالا می فهمی؟!

!نکنه واقعا فکرای شیطانی در سر داره؟

!ای وای... حالا من چیکار کنم؟؟

دستم و به سمت گوشش دراز کردم و گوشش و پیچوندم... تنها فکری که اون لحظه به ذهنم رسید
همین بود!!

همون طور که گوشش و می پیچوندم، گفتم: یعنی چی حالا می فهمی؟هان؟!!

در حالیکه قیافه اش از درد مچاله شده بود، گفت:هیچی بابا....

آی... آی گوشم !! گوشم و ول کن...



@kadbanoiranii