#پارت534
لحن مواخذه گرش لالم میکنه.!
فهمیده!
فهمیده که رگ باد کرده گردنشو به رخم میکشه...
فهمیده که از زور غیرت داره باهام تندی میکنه!
هول کرده میگم :
_چه غلطی؟
تو به من اعتماد نداری؟
مگه خودت نبودی که میگفتی همه میگن دختر خوب باید خونه بمونه ولی اعتقاد تو این بود که دختر خوب هرکجا که بره، خوب باقی می مونه!
چی باعث شده که دیگه خواهر خودتو قبول نداشته باشی؟؟
با مکثی طولانی نگام میکنه و پر حرص جواب میده:
_ چون دلیلی نمیبینم واس نیومدنت جز اینکه دلتو توی اون عمارت، پیش اون پسره جا گذاشته باشی!
بهت زده نگاهش میکنم...
حالا دیگ صدای تپش قبلمم نمیشنوم...
دستم واسش رو شده!
لب میگزم وانگشتای سردمو با استرس توی هم گره میزنم...
حتی نمیتونم حاشا کنم.
چه جوابی بدم به این چهره درهم و عصبی؟
کسی که بی شک ذهنش به جاهای خیلی باریک تری هم رفته!!
وگرنه ایلیای من طاقت نمی آورد یه تشر کوچیکم بهم بزنه چه برسه به بحث و تخلیه ی عصبانیت!
اون هم یه مرده!
صددرصد پیش خودش میگه تو خونه ای که یه دخترو پسر تنها باشن نفر سوم شیطانه!
این توپ پر از من فقط میتونه همین معنی رو داشته باشه.!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
لحن مواخذه گرش لالم میکنه.!
فهمیده!
فهمیده که رگ باد کرده گردنشو به رخم میکشه...
فهمیده که از زور غیرت داره باهام تندی میکنه!
هول کرده میگم :
_چه غلطی؟
تو به من اعتماد نداری؟
مگه خودت نبودی که میگفتی همه میگن دختر خوب باید خونه بمونه ولی اعتقاد تو این بود که دختر خوب هرکجا که بره، خوب باقی می مونه!
چی باعث شده که دیگه خواهر خودتو قبول نداشته باشی؟؟
با مکثی طولانی نگام میکنه و پر حرص جواب میده:
_ چون دلیلی نمیبینم واس نیومدنت جز اینکه دلتو توی اون عمارت، پیش اون پسره جا گذاشته باشی!
بهت زده نگاهش میکنم...
حالا دیگ صدای تپش قبلمم نمیشنوم...
دستم واسش رو شده!
لب میگزم وانگشتای سردمو با استرس توی هم گره میزنم...
حتی نمیتونم حاشا کنم.
چه جوابی بدم به این چهره درهم و عصبی؟
کسی که بی شک ذهنش به جاهای خیلی باریک تری هم رفته!!
وگرنه ایلیای من طاقت نمی آورد یه تشر کوچیکم بهم بزنه چه برسه به بحث و تخلیه ی عصبانیت!
اون هم یه مرده!
صددرصد پیش خودش میگه تو خونه ای که یه دخترو پسر تنها باشن نفر سوم شیطانه!
این توپ پر از من فقط میتونه همین معنی رو داشته باشه.!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
🔴 ادامه رمان گل یاس
#پارت534
لحن مواخذه گرش لالم میکنه.!
فهمیده!
فهمیده که رگ باد کرده گردنشو به رخم میکشه...
فهمیده که از زور غیرت داره باهام تندی میکنه!
هول کرده میگم :
_چه غلطی؟
تو به من اعتماد نداری؟
مگه خودت نبودی که میگفتی همه میگن دختر خوب باید خونه بمونه ولی اعتقاد تو این بود که دختر خوب هرکجا که بره، خوب باقی می مونه!
چی باعث شده که دیگه خواهر خودتو قبول نداشته باشی؟؟
با مکثی طولانی نگام میکنه و پر حرص جواب میده:
_ چون دلیلی نمیبینم واس نیومدنت جز اینکه دلتو توی اون عمارت، پیش اون پسره جا گذاشته باشی!
بهت زده نگاهش میکنم...
حالا دیگ صدای تپش قبلمم نمیشنوم...
دستم واسش رو شده!
لب میگزم وانگشتای سردمو با استرس توی هم گره میزنم...
حتی نمیتونم حاشا کنم.
چه جوابی بدم به این چهره درهم و عصبی؟
کسی که بی شک ذهنش به جاهای خیلی باریک تری هم رفته!!
وگرنه ایلیای من طاقت نمی آورد یه تشر کوچیکم بهم بزنه چه برسه به بحث و تخلیه ی عصبانیت!
اون هم یه مرده!
صددرصد پیش خودش میگه تو خونه ای که یه دخترو پسر تنها باشن نفر سوم شیطانه!
این توپ پر از من فقط میتونه همین معنی رو داشته باشه.!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت534
لحن مواخذه گرش لالم میکنه.!
فهمیده!
فهمیده که رگ باد کرده گردنشو به رخم میکشه...
فهمیده که از زور غیرت داره باهام تندی میکنه!
هول کرده میگم :
_چه غلطی؟
تو به من اعتماد نداری؟
مگه خودت نبودی که میگفتی همه میگن دختر خوب باید خونه بمونه ولی اعتقاد تو این بود که دختر خوب هرکجا که بره، خوب باقی می مونه!
چی باعث شده که دیگه خواهر خودتو قبول نداشته باشی؟؟
با مکثی طولانی نگام میکنه و پر حرص جواب میده:
_ چون دلیلی نمیبینم واس نیومدنت جز اینکه دلتو توی اون عمارت، پیش اون پسره جا گذاشته باشی!
بهت زده نگاهش میکنم...
حالا دیگ صدای تپش قبلمم نمیشنوم...
دستم واسش رو شده!
لب میگزم وانگشتای سردمو با استرس توی هم گره میزنم...
حتی نمیتونم حاشا کنم.
چه جوابی بدم به این چهره درهم و عصبی؟
کسی که بی شک ذهنش به جاهای خیلی باریک تری هم رفته!!
وگرنه ایلیای من طاقت نمی آورد یه تشر کوچیکم بهم بزنه چه برسه به بحث و تخلیه ی عصبانیت!
اون هم یه مرده!
صددرصد پیش خودش میگه تو خونه ای که یه دخترو پسر تنها باشن نفر سوم شیطانه!
این توپ پر از من فقط میتونه همین معنی رو داشته باشه.!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت534
مجبور شدم به جونه مامان
. اگه نمی گفتم زن دارم که ولم نمی کرد!!.
. خب قضیه بچه رو هم همین جوری پروندم..
. آخه چیزه می دونی... حوصله ام سر رفته بود، یه چیزی گفتم با شیدا بخندیم
شاد بشیم (تک خنده ای کرد و گفت: چی؟!
الهی من قربونت برم...کیارش که واقعی نیس مامان...چشم...اگه یه روز پسردار شدم اسمش و میذارم راتین. خوبه ؟!!..
آره رهام خوبه... ارزو ام خوبه.
..امیرم خوبه...مامان جهت اطلاع شما بنده ام بد نیستم!!..
آره خوش میگذره جای شما خالی...چشم...
چشم دیگه از این کارا نمی کنم..
. به روی چشم... قربونت بشم... به بابا سلام برسون...(خندیدو شیطون گفت: خداحافظ مامان بزرگ کیارش!
و گوشیش و قطع کرد و مشغول صبحونه خوردن شد..
زل زدم تو چشمای عسلیش... آب دهنم و قورت دادم و زیرلب گفتم:گند زدم رفت آره؟!!ای
وای.....الان رعنا جون راجع به من چی فکر می کنه...
خیره شد تو چشمام... لبخند مهربونی زدو گفت:نگران نباش بابا!
!مامان رعنا اینجوری نیس... تازه دیدی که اصلا اسمی از تو نبردم...
گفتم همه چی زیر سر خودم بوده...نمی خواد نگران باشی
نفس راحتی کشیدم و گفتم:مرسی... دستت طلا!!
لبخندی زدو دوباره مشغول شد...
@kadbanoiranii
مجبور شدم به جونه مامان
. اگه نمی گفتم زن دارم که ولم نمی کرد!!.
. خب قضیه بچه رو هم همین جوری پروندم..
. آخه چیزه می دونی... حوصله ام سر رفته بود، یه چیزی گفتم با شیدا بخندیم
شاد بشیم (تک خنده ای کرد و گفت: چی؟!
الهی من قربونت برم...کیارش که واقعی نیس مامان...چشم...اگه یه روز پسردار شدم اسمش و میذارم راتین. خوبه ؟!!..
آره رهام خوبه... ارزو ام خوبه.
..امیرم خوبه...مامان جهت اطلاع شما بنده ام بد نیستم!!..
آره خوش میگذره جای شما خالی...چشم...
چشم دیگه از این کارا نمی کنم..
. به روی چشم... قربونت بشم... به بابا سلام برسون...(خندیدو شیطون گفت: خداحافظ مامان بزرگ کیارش!
و گوشیش و قطع کرد و مشغول صبحونه خوردن شد..
زل زدم تو چشمای عسلیش... آب دهنم و قورت دادم و زیرلب گفتم:گند زدم رفت آره؟!!ای
وای.....الان رعنا جون راجع به من چی فکر می کنه...
خیره شد تو چشمام... لبخند مهربونی زدو گفت:نگران نباش بابا!
!مامان رعنا اینجوری نیس... تازه دیدی که اصلا اسمی از تو نبردم...
گفتم همه چی زیر سر خودم بوده...نمی خواد نگران باشی
نفس راحتی کشیدم و گفتم:مرسی... دستت طلا!!
لبخندی زدو دوباره مشغول شد...
@kadbanoiranii