#پارت460
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت460
از پشت سر بهم نزدیک میشه و کنارم می ایسته.....
لیوان رو از داخل سینک برمیداره و پر آب میکنه و به طرفم میگیره و با لحنی آروم و خشدار جویای احوالم میشه :
_ خوبی؟
این مزحک ترین سوالیه که الان میتونه از من پرسیده بشه و همین سوال کوتاه و مسخره مثل افتادنِ یه جرقه روی تانکر بنزین عمل میکنه....
با بغض و حرصِ عظیمی که نمیدونم یکدفعه از کجا سر بر آورده، زیر لیوان میکوبم و صدای هزار تیکه شدنش با داد گرفته ی من، در هم آمیخته میشه....
_خوب؟؟؟
من الان شبیه کسایی ام که حالشون خوبه؟؟؟
ببین منو هومان.......
وقیحانه، کبودیِ پر رنگ و مشمئزکننده ی روی سینه ام رو نشونش میدم و باز فریادم در خونه ی مسکوت طنین انداز میشه :
_اینارو ببین....
ببین هومان.......
اون عوضی به من دست درازی کرد و اگه تو یکم دیرتر رسیده بودی.............
نالان از ادامه دادن لبهامو روی هم فشار میدم و اشکای لجوجم رو پس میزنم...
نگاه هومان میخ اون کبودی لعنتی میشه و فک منقبض و رگ های برجسته و بنفش شده ی پیشونی و گردنش، ازش یه فرد ترسناک میسازه!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
از پشت سر بهم نزدیک میشه و کنارم می ایسته.....
لیوان رو از داخل سینک برمیداره و پر آب میکنه و به طرفم میگیره و با لحنی آروم و خشدار جویای احوالم میشه :
_ خوبی؟
این مزحک ترین سوالیه که الان میتونه از من پرسیده بشه و همین سوال کوتاه و مسخره مثل افتادنِ یه جرقه روی تانکر بنزین عمل میکنه....
با بغض و حرصِ عظیمی که نمیدونم یکدفعه از کجا سر بر آورده، زیر لیوان میکوبم و صدای هزار تیکه شدنش با داد گرفته ی من، در هم آمیخته میشه....
_خوب؟؟؟
من الان شبیه کسایی ام که حالشون خوبه؟؟؟
ببین منو هومان.......
وقیحانه، کبودیِ پر رنگ و مشمئزکننده ی روی سینه ام رو نشونش میدم و باز فریادم در خونه ی مسکوت طنین انداز میشه :
_اینارو ببین....
ببین هومان.......
اون عوضی به من دست درازی کرد و اگه تو یکم دیرتر رسیده بودی.............
نالان از ادامه دادن لبهامو روی هم فشار میدم و اشکای لجوجم رو پس میزنم...
نگاه هومان میخ اون کبودی لعنتی میشه و فک منقبض و رگ های برجسته و بنفش شده ی پیشونی و گردنش، ازش یه فرد ترسناک میسازه!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت460
مسعود خیلی مهربونه مسعود می تونست وقتی فهمید دختری که باید ازش مراقبت کنه منم،
از این مسئولیت شونه خالی می کرد و می رفت و پشت سرشم نگاه نمی کرد...
ولی اون موند... حالا که دارم فکر می کنم می بینم پیشنهاد غذا درست کردن در عوض کمک مسعود تو پایان نامه امم یه بهانه بود.
مسعود به غذای من نیازی نداشت!!می تونست از بیرون غذا سفارش بده و مجبور نباشه ماکارونی بدمزه من وبخوره!
!اون محتاج قورمه سبزی به قول خودم خوشمزه منم نبود..
. می تونست از یه رستوران خوب یه قورمه سبزی عالی بگیره که قطعا هزار هزار بار از غذای منم بهتر بود...من که دوشب
بیشتر واسش عذا نپختم پس چرا هنوزم داره تو پایان نامه ام کمکم می کنه؟!
این به خاطر قلب مهربونشه.. قلب مهربونی که سعی داره پشت چهره مغرور خودشیفته اش قایمش کنه...
مسعود خیلی خوش قلبه!!خیلی... من ازش خوشم میاد.
..شخصیتش خیلی عجیبه..اون شب که با اشکان حرف زدم و دپ شدم، کلی مسخره بازی در آورد تا یه لبخند بشینه روی لبم.
همچین آدمی می تونه بدجنس و نامهربون باشه ؟!!نه نمی تونه...مسعود بدجنس نیست...
خیلی مهربون و خوش قلبه.اون شبی که فیلم ترسناک دیدم و ترسیدم،
من و تو آغوشش گرفت و آرومم کرد...
می تونست بی تفاوت باشه و بهم اهمیت نده!اصلامی تونست نیاد پیشم و بمونه تو خونه خودش و راحت و بی خیال بخوابه .....
می تونست از سر بی تفاوتی شونه ای بالا بندازه و بگه به من چه
!!ولی این کارو نکرد چون مهربونه..شب عروسی آرزو سرم غیرتی شد ولی بعدش حاشا کرد که فقط به خاطر حس مسئولیت بوده.....
غیرتی شدنش نمی تونه از سر احساس مسئولیتی باشه که دایییش گردنش انداخته......
. دلیل غیرتی شدنش و نمی دونم ولی این و می دونم که هرکس دیگه ای جای مسعود بود، حتی کوچک ترین اهمیتی به این مسئله نمی داد...
من از مسعود خوشم میاد...شخصیت عجیب و مردونه ای داره...
گذشته از چهره خوبش، یه قلب مهربون و پاک داره...قلبی که پشت این چهره مردونه
و مغرور قایم شده... حالا می فهمم که چرا هر دختری جذبش میشه...
@kadbanoiranii
مسعود خیلی مهربونه مسعود می تونست وقتی فهمید دختری که باید ازش مراقبت کنه منم،
از این مسئولیت شونه خالی می کرد و می رفت و پشت سرشم نگاه نمی کرد...
ولی اون موند... حالا که دارم فکر می کنم می بینم پیشنهاد غذا درست کردن در عوض کمک مسعود تو پایان نامه امم یه بهانه بود.
مسعود به غذای من نیازی نداشت!!می تونست از بیرون غذا سفارش بده و مجبور نباشه ماکارونی بدمزه من وبخوره!
!اون محتاج قورمه سبزی به قول خودم خوشمزه منم نبود..
. می تونست از یه رستوران خوب یه قورمه سبزی عالی بگیره که قطعا هزار هزار بار از غذای منم بهتر بود...من که دوشب
بیشتر واسش عذا نپختم پس چرا هنوزم داره تو پایان نامه ام کمکم می کنه؟!
این به خاطر قلب مهربونشه.. قلب مهربونی که سعی داره پشت چهره مغرور خودشیفته اش قایمش کنه...
مسعود خیلی خوش قلبه!!خیلی... من ازش خوشم میاد.
..شخصیتش خیلی عجیبه..اون شب که با اشکان حرف زدم و دپ شدم، کلی مسخره بازی در آورد تا یه لبخند بشینه روی لبم.
همچین آدمی می تونه بدجنس و نامهربون باشه ؟!!نه نمی تونه...مسعود بدجنس نیست...
خیلی مهربون و خوش قلبه.اون شبی که فیلم ترسناک دیدم و ترسیدم،
من و تو آغوشش گرفت و آرومم کرد...
می تونست بی تفاوت باشه و بهم اهمیت نده!اصلامی تونست نیاد پیشم و بمونه تو خونه خودش و راحت و بی خیال بخوابه .....
می تونست از سر بی تفاوتی شونه ای بالا بندازه و بگه به من چه
!!ولی این کارو نکرد چون مهربونه..شب عروسی آرزو سرم غیرتی شد ولی بعدش حاشا کرد که فقط به خاطر حس مسئولیت بوده.....
غیرتی شدنش نمی تونه از سر احساس مسئولیتی باشه که دایییش گردنش انداخته......
. دلیل غیرتی شدنش و نمی دونم ولی این و می دونم که هرکس دیگه ای جای مسعود بود، حتی کوچک ترین اهمیتی به این مسئله نمی داد...
من از مسعود خوشم میاد...شخصیت عجیب و مردونه ای داره...
گذشته از چهره خوبش، یه قلب مهربون و پاک داره...قلبی که پشت این چهره مردونه
و مغرور قایم شده... حالا می فهمم که چرا هر دختری جذبش میشه...
@kadbanoiranii