کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت348 رسانه تبلیغی ما باشید🎀 به کدبانوها فوروارد کن 😊 لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join @kadbanoiranii https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پارت349
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پارت349
وای بر من!
لعنت به من و بی احتیاطیم که باعث و بانی این معاوضه ی ناعادلانه ام!
اون پیرِ آشغال چطور به خودش اجازه میده در برابر هومان از قدرت حرف بزنه و کوچیکش کنه!
نه!
من اجازه نمیدم هومان تن به چنین کاری بده و اونا رو به خواسته اشون برسونه!
من نمیخوام این اتفاق بیفته!
حاصل چند سال تلاش هومان برای کشف دارویی که بتونه عده ای رو درمان کنه و به زندگی برگردونه، در برابر جون من؟!
پس غرور و شخصیت قدرتمندِ هومان چی که با اینکار درهم شکسته میشه ؟؟
من اینجور نجات پیدا کردنو نمیخوام...!
هومان با حرکت سر اشاره ای به حسام میکنه اما قبل از اینکه حسام تکون بخوره، با صدای گرفته و خشدارم داد میزنم :
_نههههه....
نه هومان........ اینکارو نکن.....
دیگه حتی فشرده شدن اون اسلحه روی سرم نمیتونه خفه ام کنه و با گریه ای غیر قابل کنترل، صدایی لرزون فقط میخوام مانع هومان بشم :
_حق نداری اینکارو بکنی....
بود و نبود من تو این دنیا هیچ تاثیری نداره ولی اگه تو اون فرمولو به این عوضیا بدی، ممکنه یه دنیا رو باهاش نابود کنن!... قدرتت رو زیر سوال نبر هومان.....
خواهش میکنم.....
توروخدا اینکارو نکن.....
هومان با مکث به طرفم میچرخه و امان از اون نگاه پراخمش که برای اولین باره ناراحتی رو در سوسوی چشماش میبینم....
من چه کردم؟؟!
سرمو با شدت تکون میدم و زار میزنم :
_ ببین منو هومان...
من همون دختر احمقم ....
من همون مزاحمم.....
راضی نشو بخاطر دختری که ازش بیزاری و وجودش برات دردسره، تن بدی به این معامله......
با حرص و عصبانیت ازم رو میگیره و با گوشه چشمی به حسام میفهمونه کارشو بکنه...
حسام فلش کوچیکی از جیبش در میاره...
هیچ ریسمانی برای چنگ زدن بهش ندارم، جز گریه و پا کوبیدن به زمین و تقلا کردن که توسط اون مردا مهار میشه....
موهام آشفته صورتم رو در بر میگیره و سینه ام خس خس میکنه....
هومان بی تفاوت به زجه ها و التماس های من، کار خودشو میکنه..... کاش خدا همینجا جون منو بگیره تا نبینم پوزخند اون پیر خرفتو به هومان، که مثل خار در چشمم فرو میره....
مردا جلو میبرنم...
پاهام رو زمین کشیده میشه و دیگه جونی ندارم و اگه اونا رهام کنن پخش زمین میشم....
پشت سر پیرمرد نگهم میدارن...
حسام با دوتا از محافظین نزدیک میاد و فلشو با نفرت به پیرمرد میده و نگاه غمگین و پر از غبطه ای به من میندازه...
بغض سنگینی روحمو تسخیر میکنه و به هومان زُل میزنم....
(نگام کن هومان!)
اما دریغ از یک نیم نگاه!
پیرمرد اطلاعات فلشو چک میکنه و دستور میده منو ول کنن.... روی زمین میفتم و کف دستام و سر زانوهام ساییده میشه....
پیرمرد با افرادش به سرعت محل رو ترک میکنن و صدای ویراژ ماشین هاشون به گوش میرسه ....
جو آروم میشه و سکوت مرگ آوری در فضا حکم فرما....
هق هق های بی پناه من فقط خط بطلان میکشه روی این سکوت....
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
وای بر من!
لعنت به من و بی احتیاطیم که باعث و بانی این معاوضه ی ناعادلانه ام!
اون پیرِ آشغال چطور به خودش اجازه میده در برابر هومان از قدرت حرف بزنه و کوچیکش کنه!
نه!
من اجازه نمیدم هومان تن به چنین کاری بده و اونا رو به خواسته اشون برسونه!
من نمیخوام این اتفاق بیفته!
حاصل چند سال تلاش هومان برای کشف دارویی که بتونه عده ای رو درمان کنه و به زندگی برگردونه، در برابر جون من؟!
پس غرور و شخصیت قدرتمندِ هومان چی که با اینکار درهم شکسته میشه ؟؟
من اینجور نجات پیدا کردنو نمیخوام...!
هومان با حرکت سر اشاره ای به حسام میکنه اما قبل از اینکه حسام تکون بخوره، با صدای گرفته و خشدارم داد میزنم :
_نههههه....
نه هومان........ اینکارو نکن.....
دیگه حتی فشرده شدن اون اسلحه روی سرم نمیتونه خفه ام کنه و با گریه ای غیر قابل کنترل، صدایی لرزون فقط میخوام مانع هومان بشم :
_حق نداری اینکارو بکنی....
بود و نبود من تو این دنیا هیچ تاثیری نداره ولی اگه تو اون فرمولو به این عوضیا بدی، ممکنه یه دنیا رو باهاش نابود کنن!... قدرتت رو زیر سوال نبر هومان.....
خواهش میکنم.....
توروخدا اینکارو نکن.....
هومان با مکث به طرفم میچرخه و امان از اون نگاه پراخمش که برای اولین باره ناراحتی رو در سوسوی چشماش میبینم....
من چه کردم؟؟!
سرمو با شدت تکون میدم و زار میزنم :
_ ببین منو هومان...
من همون دختر احمقم ....
من همون مزاحمم.....
راضی نشو بخاطر دختری که ازش بیزاری و وجودش برات دردسره، تن بدی به این معامله......
با حرص و عصبانیت ازم رو میگیره و با گوشه چشمی به حسام میفهمونه کارشو بکنه...
حسام فلش کوچیکی از جیبش در میاره...
هیچ ریسمانی برای چنگ زدن بهش ندارم، جز گریه و پا کوبیدن به زمین و تقلا کردن که توسط اون مردا مهار میشه....
موهام آشفته صورتم رو در بر میگیره و سینه ام خس خس میکنه....
هومان بی تفاوت به زجه ها و التماس های من، کار خودشو میکنه..... کاش خدا همینجا جون منو بگیره تا نبینم پوزخند اون پیر خرفتو به هومان، که مثل خار در چشمم فرو میره....
مردا جلو میبرنم...
پاهام رو زمین کشیده میشه و دیگه جونی ندارم و اگه اونا رهام کنن پخش زمین میشم....
پشت سر پیرمرد نگهم میدارن...
حسام با دوتا از محافظین نزدیک میاد و فلشو با نفرت به پیرمرد میده و نگاه غمگین و پر از غبطه ای به من میندازه...
بغض سنگینی روحمو تسخیر میکنه و به هومان زُل میزنم....
(نگام کن هومان!)
اما دریغ از یک نیم نگاه!
پیرمرد اطلاعات فلشو چک میکنه و دستور میده منو ول کنن.... روی زمین میفتم و کف دستام و سر زانوهام ساییده میشه....
پیرمرد با افرادش به سرعت محل رو ترک میکنن و صدای ویراژ ماشین هاشون به گوش میرسه ....
جو آروم میشه و سکوت مرگ آوری در فضا حکم فرما....
هق هق های بی پناه من فقط خط بطلان میکشه روی این سکوت....
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت349
بی حوصله و كلافه چشم دوختم به سیخ توی دستم و یه جیگرواز توی سیخ بیرون
کشیدم..
.گذاشتمش تو دهنم، مزه اش فوق العاده اس!!
!این مسعود هم ترشی نخوره یه چیزی
میشه ها!!!
دستم و دراز کردم سمت سیخ تا یه جیگر دیگه بردارم که نگاهم روی چشمای مسعود ثابت موند..
گیتار به دست تو چهار چوب دروایساده بود.
لبخندی بهم زد و به سمتم اومد..
. روبروی من روی زمین نشست...
با مسخره بازی گفت: آهنگ درخواستی چی می خوای واست بزنم؟؟
این چی گفت؟؟ می خواد واسه من آهنگ بزنه؟؟ مسعود؟؟نه بابا؟؟؟!!این چرا یه دفعه انقد مهربون
شده؟؟
سکوتم و که دید اخم مصنوعی کرد و گفت:
آهنگ درخواستی نبود؟؟من و باش دارم از کی می پرسم ! از یه منگول مثل تو که نمیشه انتظار داشت آهنگ درخواستی داشته باشه!!
با این حرفش مطمئن شدم مسعود!!
!دودقیقه نمی تونه مثل یه آدم باشخصیت و با ادب رفتار کنه...دوباره شد همون مسعود دراکولای دخترباز!!
اخمی بهش کردم که باعث شد یه لبخند شیطون روی لبش بشینه.
. گیتار و روی پاش گذاشت و جاش و تنظیم کرد...
انگشتاش و روی سیما گذاشت و شروع کردبه گیتار زدن...همراه با آهنگم می
خوند و مسخره بازی در میاورد:
واویلا لیلی
واویلا لیلی
واویلا لیلی
دوست دارم خیلی
واویلا لیلی
دوست دارم خیلی
تو لیلی من مجنون تو شادی من دل خون
ز خیمه قلبت
مکن من و بیرون
مبادا یک شب در هوسی باشی
مبادا روزی مال کسی باشی
واویلا لیلی
دوست دارم خیلی
واویلا لیلی
دوست دارم خیلی
ماشالا
الو آه آه
انقد بامزه می خوندوادا در میاورد که از خنده روده بر شده بودم!!
واویلا بر من
کشتی من و از سر
واویلا بر تو
بخون شبی با من
@kadbanoiranii
بی حوصله و كلافه چشم دوختم به سیخ توی دستم و یه جیگرواز توی سیخ بیرون
کشیدم..
.گذاشتمش تو دهنم، مزه اش فوق العاده اس!!
!این مسعود هم ترشی نخوره یه چیزی
میشه ها!!!
دستم و دراز کردم سمت سیخ تا یه جیگر دیگه بردارم که نگاهم روی چشمای مسعود ثابت موند..
گیتار به دست تو چهار چوب دروایساده بود.
لبخندی بهم زد و به سمتم اومد..
. روبروی من روی زمین نشست...
با مسخره بازی گفت: آهنگ درخواستی چی می خوای واست بزنم؟؟
این چی گفت؟؟ می خواد واسه من آهنگ بزنه؟؟ مسعود؟؟نه بابا؟؟؟!!این چرا یه دفعه انقد مهربون
شده؟؟
سکوتم و که دید اخم مصنوعی کرد و گفت:
آهنگ درخواستی نبود؟؟من و باش دارم از کی می پرسم ! از یه منگول مثل تو که نمیشه انتظار داشت آهنگ درخواستی داشته باشه!!
با این حرفش مطمئن شدم مسعود!!
!دودقیقه نمی تونه مثل یه آدم باشخصیت و با ادب رفتار کنه...دوباره شد همون مسعود دراکولای دخترباز!!
اخمی بهش کردم که باعث شد یه لبخند شیطون روی لبش بشینه.
. گیتار و روی پاش گذاشت و جاش و تنظیم کرد...
انگشتاش و روی سیما گذاشت و شروع کردبه گیتار زدن...همراه با آهنگم می
خوند و مسخره بازی در میاورد:
واویلا لیلی
واویلا لیلی
واویلا لیلی
دوست دارم خیلی
واویلا لیلی
دوست دارم خیلی
تو لیلی من مجنون تو شادی من دل خون
ز خیمه قلبت
مکن من و بیرون
مبادا یک شب در هوسی باشی
مبادا روزی مال کسی باشی
واویلا لیلی
دوست دارم خیلی
واویلا لیلی
دوست دارم خیلی
ماشالا
الو آه آه
انقد بامزه می خوندوادا در میاورد که از خنده روده بر شده بودم!!
واویلا بر من
کشتی من و از سر
واویلا بر تو
بخون شبی با من
@kadbanoiranii