کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت343 رسانه تبلیغی ما باشید🎀 به کدبانوها فوروارد کن 😊 لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join @kadbanoiranii https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پارت344
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#پارت344
مهم؟!
آره مهمه!
نمیخوام باشه ولی هست!
وقتی تمام دیشب از فکر بهش خوابم نبرد و یه لحظه عطر یاس موهاش رهام نکرد، وقتی صحنه ی هیجان زدگیش و بوسه ی گرمی که روی گونه ام کاشت رو صدبار مرور کردم و وقتی چهره ی خندونش دست از سرم برنداشت..
فهمیدم بود و نبودش واسه هومان احمق مهم شده...
مهم شده که دلم میخواد باشه و با کاراش حرصم بده، که بخنده، لج کنه و بلبل زبونی کنه...!
اما لازم نیست این رسوایی رو حسامم بفهمه!
فیلتر سیگارو تو جاسیگاری خاموش میکنم و جون میکَنم واسه اینکه جوابشو بدم و خودمو زجر میدم تا بپره از سرش هوای یه بچه!
_ من معامله نمیکنم!
هر بلایی میخوان سرش بیارن !
پوزخند میزنم و ادامه میدم :
_ هیچ کس نمیتونه منو تهدید کنه یا تحت فشار بزاره.... من همون هومانم که هیچ نقطه ضعفی نداره!
انگار اینا رو میگفتم تا به خودم ثابت کنم که هیچی عوض نشده!
سنگ بودن نباید فراموشم بشه و نباید...
خیلی نبایدها که میدونستم اتفاق افتاده و باید جلوشو میگرفتم!
دل سیاهم برافروخته میشه و با اون روشنی که روش سایه انداخته میجنگه و پیروز میشه.
با غرور سر بالا میگیرم و رو به حسام میگم :
_بهشون بگو هومان نمیاد...
هزار دخترم قربانی کنن دستشون به ترکیب اون دارو نمیرسه!!
من به کسی باج نمیدم...
حسام با دهان باز نگاهم کرد و من گیلاسمو با ویسکی پر کردم و سر کشیدم.
آره من همینم!
یه عوضی که هیچ کس جز خودش نباید براش مهم باشه و حالا که اون دختر اهمیت پیدا کرده، هومانِ نفهم درونم رو به عزاش میشونم تا دوباره به اسارتش برگرده... باید مجازات بشه تا دیگه خودنمایی نکنه!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
مهم؟!
آره مهمه!
نمیخوام باشه ولی هست!
وقتی تمام دیشب از فکر بهش خوابم نبرد و یه لحظه عطر یاس موهاش رهام نکرد، وقتی صحنه ی هیجان زدگیش و بوسه ی گرمی که روی گونه ام کاشت رو صدبار مرور کردم و وقتی چهره ی خندونش دست از سرم برنداشت..
فهمیدم بود و نبودش واسه هومان احمق مهم شده...
مهم شده که دلم میخواد باشه و با کاراش حرصم بده، که بخنده، لج کنه و بلبل زبونی کنه...!
اما لازم نیست این رسوایی رو حسامم بفهمه!
فیلتر سیگارو تو جاسیگاری خاموش میکنم و جون میکَنم واسه اینکه جوابشو بدم و خودمو زجر میدم تا بپره از سرش هوای یه بچه!
_ من معامله نمیکنم!
هر بلایی میخوان سرش بیارن !
پوزخند میزنم و ادامه میدم :
_ هیچ کس نمیتونه منو تهدید کنه یا تحت فشار بزاره.... من همون هومانم که هیچ نقطه ضعفی نداره!
انگار اینا رو میگفتم تا به خودم ثابت کنم که هیچی عوض نشده!
سنگ بودن نباید فراموشم بشه و نباید...
خیلی نبایدها که میدونستم اتفاق افتاده و باید جلوشو میگرفتم!
دل سیاهم برافروخته میشه و با اون روشنی که روش سایه انداخته میجنگه و پیروز میشه.
با غرور سر بالا میگیرم و رو به حسام میگم :
_بهشون بگو هومان نمیاد...
هزار دخترم قربانی کنن دستشون به ترکیب اون دارو نمیرسه!!
من به کسی باج نمیدم...
حسام با دهان باز نگاهم کرد و من گیلاسمو با ویسکی پر کردم و سر کشیدم.
آره من همینم!
یه عوضی که هیچ کس جز خودش نباید براش مهم باشه و حالا که اون دختر اهمیت پیدا کرده، هومانِ نفهم درونم رو به عزاش میشونم تا دوباره به اسارتش برگرده... باید مجازات بشه تا دیگه خودنمایی نکنه!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت344
و دیگه نتونست ادامه بده و صدای هق هق گریه اش توی گوشی پیچید...
اشکام بی امون می باریدن باصدای لرزونم گفتم:دل منم برات تنگ شده داداشی...
گریه نکن اشکان... توروخدا گریه نکن..
نفس عمیقی کشید و پر بغض گفت:شیدا.... حال سارا خوب نیست...
شیمی درمانیش وشروع کرده..(هق هق گریه اش به گوشم خورد...)
شیدا نمی دونی چه حالی داشتم وقتی با دستای خودم موهای خوشگلش و می زدم..
سارا تموم زندگیه منه!!خدا داره زندگی من وازم می گیره
!ناراحتی سارارو که می بینم داغون میشم شیدا...دارم ذره ذره جون میدم
آبجی کوچولو ااچرا نیستی ببینی داداشت داره میمیره شیدا؟؟ کجایی؟؟ شیدا دارم میمیرم....
شیدا من دیگه نمی تونم ادامه بدم.
..اگه سارا چیزیش بشه یه روزم صبر نمی کنم. تیغه و رگ من!!
تمومش می کنم این زندگی لعنتی و!
! و دیگه ادامه نداد. صدای نفسای بریده بریده اش توی گوشی می پیچید
صورتم از اشک خیس شده بود... به هق هق افتاده بودم.
بین هق هق گریه هام گفتم:اشکان چی داری میگی؟؟
سارا هیچیش نمیشه...قربون اون اشکات برم گریه نکن..مرگ شیدا گریه نکن اشکان......
. می دونی که چقد دوست دارم!!چجوری دلت میاد بگی خودت و می کشی؟
؟ به خدا قسم می خورم اشکان..دارم به خدا قسم می خورم تو بری منم دیگه اینجا نمی مونم...
منم میام پیش توا!طاقت ندارم به روز بدون تو زندگی کنم!
!الانم اگه می بینی این همه مدت بدون تو دووم آوردم، فقط به یه چی دل خوش بودم که سر پا نگهم داشته.
..به اینکه تو هنوز هستی...
به اینکه داری یه جایی دورتر از من نفس میکشی!!
اگه این دلخوشی و هم ازم بگیری
دیگه دلیلی واسه زنده موندن ندارم...
صدای هق هق گریه هاش داشت دیوونه ام می کرد...
صدای خسته اش توی گوشم پیچید:
- شیدا... حالم بده...حالم خیلی بده!/
نمی تونم جلوی مامان و بابا و سارا گریه کنم....این بغض لعنتی و قورت میدم و لبخند می زنم
ولی تا کی؟؟ تا کی می تونم همه چی و تو خودم بریزم و دم نزنم؟؟
من خسته ام شیدا... خسته ام...
@kadbanoiranii
و دیگه نتونست ادامه بده و صدای هق هق گریه اش توی گوشی پیچید...
اشکام بی امون می باریدن باصدای لرزونم گفتم:دل منم برات تنگ شده داداشی...
گریه نکن اشکان... توروخدا گریه نکن..
نفس عمیقی کشید و پر بغض گفت:شیدا.... حال سارا خوب نیست...
شیمی درمانیش وشروع کرده..(هق هق گریه اش به گوشم خورد...)
شیدا نمی دونی چه حالی داشتم وقتی با دستای خودم موهای خوشگلش و می زدم..
سارا تموم زندگیه منه!!خدا داره زندگی من وازم می گیره
!ناراحتی سارارو که می بینم داغون میشم شیدا...دارم ذره ذره جون میدم
آبجی کوچولو ااچرا نیستی ببینی داداشت داره میمیره شیدا؟؟ کجایی؟؟ شیدا دارم میمیرم....
شیدا من دیگه نمی تونم ادامه بدم.
..اگه سارا چیزیش بشه یه روزم صبر نمی کنم. تیغه و رگ من!!
تمومش می کنم این زندگی لعنتی و!
! و دیگه ادامه نداد. صدای نفسای بریده بریده اش توی گوشی می پیچید
صورتم از اشک خیس شده بود... به هق هق افتاده بودم.
بین هق هق گریه هام گفتم:اشکان چی داری میگی؟؟
سارا هیچیش نمیشه...قربون اون اشکات برم گریه نکن..مرگ شیدا گریه نکن اشکان......
. می دونی که چقد دوست دارم!!چجوری دلت میاد بگی خودت و می کشی؟
؟ به خدا قسم می خورم اشکان..دارم به خدا قسم می خورم تو بری منم دیگه اینجا نمی مونم...
منم میام پیش توا!طاقت ندارم به روز بدون تو زندگی کنم!
!الانم اگه می بینی این همه مدت بدون تو دووم آوردم، فقط به یه چی دل خوش بودم که سر پا نگهم داشته.
..به اینکه تو هنوز هستی...
به اینکه داری یه جایی دورتر از من نفس میکشی!!
اگه این دلخوشی و هم ازم بگیری
دیگه دلیلی واسه زنده موندن ندارم...
صدای هق هق گریه هاش داشت دیوونه ام می کرد...
صدای خسته اش توی گوشم پیچید:
- شیدا... حالم بده...حالم خیلی بده!/
نمی تونم جلوی مامان و بابا و سارا گریه کنم....این بغض لعنتی و قورت میدم و لبخند می زنم
ولی تا کی؟؟ تا کی می تونم همه چی و تو خودم بریزم و دم نزنم؟؟
من خسته ام شیدا... خسته ام...
@kadbanoiranii