#پارت333
دیگه جداً داره میزنه به سرم!
پوف می کشم و چشم غره ی وحشتناکی
نثار اون دختر رژ قرمز میکنم.
بیشعورا! این همه پسر چرا روی پسرعموی من زوم کردن!
برام عجیبه که تا حالا سر ایلیا هم چنین حساسیتی به خرج ندادم!
با صدای هومان رشته ی افکارم پاره میشه و بهش نگاه میکنم :
_ چی میخوری؟!
مِنو رو به سمتم هُل میده.
همه اش اسم های عجیب و غریب انگلیسیه که من هیچی ازش سر در نمیارم!
مِنو رو میبندم و کنار میزارم و میگم :
_ من که غذاهای آلمانی رو نمیشناسم!
هرچی خودت میخوری و میدونی خوش مزه اس برای منم سفارش بده لطفا.
و بعد ردیف دندون هامو نشونش میدم.
باشه ای میگه و پیش خدمت با آی پد ثبت سفارشش به میزمون میاد و هومان یک سری اسم میگه و پیش خدمت تایید میکنه و میره.
با تعجب و خنده میگم :
_اینا چی بود؟
_زائوئِربراتن... مالتاشن... اشپتزله و سالاد کارتوفل و سالاد فصل !
_قبلا اینارو امتحان کردی؟
انگشتاشو درهم قلاب میکنه و روی میز میزاره و جواب میده :
_آره... اسم‌های عجیبی دارن ولی از گوشت تهیه میشن البته غیر از اشپتزله که یک نوع پاستاعه وغذای گیاهی محسوب میشه.
_ طعم کدومو بیشتر دوست داری؟
_ خیلی برام فرقی نداره!
با لبخند میگم :
_اما برای من فرق میکنه!همه رو امتحان میکنم و نظرمو میگم.
سری تکون میده و دیگه چیزی نمیگه.
چقد خوبه وقتی اینجوری مثل دوتا آدم بالغ و بدون بحث و لجبازی باهم حرف می‌زنیم و هومان جوابم رو میده!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
دیگه جداً داره میزنه به سرم!
پوف می کشم و چشم غره ی وحشتناکی
نثار اون دختر رژ قرمز میکنم.
بیشعورا! این همه پسر چرا روی پسرعموی من زوم کردن!
برام عجیبه که تا حالا سر ایلیا هم چنین حساسیتی به خرج ندادم!
با صدای هومان رشته ی افکارم پاره میشه و بهش نگاه میکنم :
_ چی میخوری؟!
مِنو رو به سمتم هُل میده.
همه اش اسم های عجیب و غریب انگلیسیه که من هیچی ازش سر در نمیارم!
مِنو رو میبندم و کنار میزارم و میگم :
_ من که غذاهای آلمانی رو نمیشناسم!
هرچی خودت میخوری و میدونی خوش مزه اس برای منم سفارش بده لطفا.
و بعد ردیف دندون هامو نشونش میدم.
باشه ای میگه و پیش خدمت با آی پد ثبت سفارشش به میزمون میاد و هومان یک سری اسم میگه و پیش خدمت تایید میکنه و میره.
با تعجب و خنده میگم :
_اینا چی بود؟
_زائوئِربراتن... مالتاشن... اشپتزله و سالاد کارتوفل و سالاد فصل !
_قبلا اینارو امتحان کردی؟
انگشتاشو درهم قلاب میکنه و روی میز میزاره و جواب میده :
_آره... اسم‌های عجیبی دارن ولی از گوشت تهیه میشن البته غیر از اشپتزله که یک نوع پاستاعه وغذای گیاهی محسوب میشه.
_ طعم کدومو بیشتر دوست داری؟
_ خیلی برام فرقی نداره!
با لبخند میگم :
_اما برای من فرق میکنه!همه رو امتحان میکنم و نظرمو میگم.
سری تکون میده و دیگه چیزی نمیگه.
چقد خوبه وقتی اینجوری مثل دوتا آدم بالغ و بدون بحث و لجبازی باهم حرف می‌زنیم و هومان جوابم رو میده!
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت333
نگاهش و از ماکارونی برداشت و دوخت به چشمای من...زیرلب غرید:
- این چه شباهتی به ماکارونی داره؟! پوزخندی زدم و عصبانی گفتم: مگه تو نبودی هی می گفتی دست پختت معرکه اس و دوسش دارم و با دیدنش دهنم آب میفته؟!
خب پس چرا الان داری چرت و پرت میگی
؟دراکولا بی ریخت این ماکارونیه...ما...
کا...رو..نی!! ۸ حرفه...دست پخته منم هست!
!حالام اگه می خوای می تونی بخوریش واگرم نمی خوای خب نخور به درک اسفل السافلين!
با یه متعجب گفت:من سر در نمیارم.. غذای دیروزت به اون خوشمزگی بود ولی ماکارونی امشبت شبیه هرچیزی هست الا ماکارونی!
! به نظرت این همه تناقض عجیب نیست؟!
نگاهم و ازش گرفتم ..... به سمت صندلی رفتم و روش نشستم عصبی و کلافه نگاهم دوختم به یه نقطه نامعلوم و گفتم:چرا عجیبه...
خیلیم عجيبه!!اگه تو می ذاشتی دیروز همه چی و واست توضیح بدم، الان این جوری نمیشد!ا
مرغی که دیروز خوردی دست پخت من نبود مال آرزو بود...
من حتى بلد نیستم یه سوسیس درست کنم
دیروزم بهت گفتم که دست پختم خوب نیست و بلد نیستم غذا درست کنم ولی تو نذاشتی ادامه حرفم و بزنم وذدم از شکست نفسی و این چرت و پرتا زدی!!
به سمت صندلی روبروی من اومد و روش نشست..
زل زد تو چشمام وگفت: خب آخه واسه چی غذایی که آرزو درست کرده بود و برای من آوردی؟!
تو چشماش زل زدم...گفتم:چون آرزو گفت
من فکر نمی کردم که کمکم کنی.
.. آرزو برای اینکه مثلا تو رو نرم کنه غذا پخت و به من گفت بیارمش برای تو
!می گفت مردا با دیدن غذا تسلیم میشن!!!
نگاهم وازش گرفتم و دوختم به گلدون روی میز...زیرلب گفتم:من خواستم راستش و بهت بگم ولی
خودت نذاشتی!!حالام اصراری ندارم که کمکم کنی... وقتی من نمی تونم غذا درست کنم پس توام کمکم نمی کنی دیگه!!
@kadbanoiranii
نگاهش و از ماکارونی برداشت و دوخت به چشمای من...زیرلب غرید:
- این چه شباهتی به ماکارونی داره؟! پوزخندی زدم و عصبانی گفتم: مگه تو نبودی هی می گفتی دست پختت معرکه اس و دوسش دارم و با دیدنش دهنم آب میفته؟!
خب پس چرا الان داری چرت و پرت میگی
؟دراکولا بی ریخت این ماکارونیه...ما...
کا...رو..نی!! ۸ حرفه...دست پخته منم هست!
!حالام اگه می خوای می تونی بخوریش واگرم نمی خوای خب نخور به درک اسفل السافلين!
با یه متعجب گفت:من سر در نمیارم.. غذای دیروزت به اون خوشمزگی بود ولی ماکارونی امشبت شبیه هرچیزی هست الا ماکارونی!
! به نظرت این همه تناقض عجیب نیست؟!
نگاهم و ازش گرفتم ..... به سمت صندلی رفتم و روش نشستم عصبی و کلافه نگاهم دوختم به یه نقطه نامعلوم و گفتم:چرا عجیبه...
خیلیم عجيبه!!اگه تو می ذاشتی دیروز همه چی و واست توضیح بدم، الان این جوری نمیشد!ا
مرغی که دیروز خوردی دست پخت من نبود مال آرزو بود...
من حتى بلد نیستم یه سوسیس درست کنم
دیروزم بهت گفتم که دست پختم خوب نیست و بلد نیستم غذا درست کنم ولی تو نذاشتی ادامه حرفم و بزنم وذدم از شکست نفسی و این چرت و پرتا زدی!!
به سمت صندلی روبروی من اومد و روش نشست..
زل زد تو چشمام وگفت: خب آخه واسه چی غذایی که آرزو درست کرده بود و برای من آوردی؟!
تو چشماش زل زدم...گفتم:چون آرزو گفت
من فکر نمی کردم که کمکم کنی.
.. آرزو برای اینکه مثلا تو رو نرم کنه غذا پخت و به من گفت بیارمش برای تو
!می گفت مردا با دیدن غذا تسلیم میشن!!!
نگاهم وازش گرفتم و دوختم به گلدون روی میز...زیرلب گفتم:من خواستم راستش و بهت بگم ولی
خودت نذاشتی!!حالام اصراری ندارم که کمکم کنی... وقتی من نمی تونم غذا درست کنم پس توام کمکم نمی کنی دیگه!!
@kadbanoiranii