کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29K videos
95 files
43.2K links
Download Telegram
#پارت372


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت372


[ هومان ]


چشمم به دریا بود اما حواسم درگیر نيلوفر!
این دختر ، دلیل تمام کارهای دور از انتظاریه که ازم سر میزنه!

میخوام.... اما نمیتونم نسبت بهش بی تفاوت باشم!
همین دیشب!
ذوق و برق شادی نگاهش که منتظر برنده شدن بود، کاری کرد که کم بیارم!
باختم که خوشحال شدنشو ببینم!
باختم چون دلم نیومد بزنم تو پَر شوق بی غل و غشش!!

اصلا دل چیه که منو وادار به این کارها میکنه؟!

امروز تمام مدتی که در شرکت و آزمایشگاه بودم با خودم کلنجار رفتم و سر خودم فریاد زدم، که حق نداری بری!

برای چی باید به یه شرط مسخره عمل کنی و وقتتو با یه دختر بگذرونی، که از قضا وقتی کنارته با بوی یاس موهاش، طرز نگاه کردنش و حتی ناز حرف زدنش، طلسمت میکنه!

همه ی اینها رو گفتم و محکم سر تصمیمم ایستاده بودم، اما وقتی الیزابت برای گزارش وضعیت خونه زنگ زد و گفت نيلوفر هر پنج دقیقه یک بار تایم برگشتن منو میپرسه، باز همون احساس مسخره در دلم پایه های تصمیمم رو متزلزل کرد و عقلمو خاموش!

دنبالش رفتم و آوردمش گردش و پیشنهادش برای ساحل اومدن رو قبول کردم!

من؟!
مخالفت نکردم؟!

نکردم...!

از همه ی اینها بدتر حماقت الانم بود!
مثل گنجشکی که سردش میشه و خودشو جمع میکنه، دستاشو بغل کرده بود و میلرزید...
طاقت نیاوردم و کتمو روی بدن ظریفش انداختم!
اگر تا حالا متوجه، اهمیتش برای من نشده بود...
متوجه نشده بود که وقتی به اون میرسم یه آدم دیگه در من زنده میشه...
با اینکار خودمو زیر سوال بردم و حالا چه فکرها که پیش خودش نمیکنه!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت372




خواهر جنی سگ محلش نمی داد!!!

بعد یهو یه شعله ای بلند شدو اون برادره که به سقف چسبیده بود سوخت!!زنده زنده سوزوندنش!

!زنشم تامی تونست جیغ و فریادو ناله می کرد...

منم انقدجیغ زده بودم که دیگه هیچ صدایی ازم در نمیومد!!

گلوم دردگرفته بود.
اون برداره که کامل سوخت و نفله شد،

خواهر جنی رفت سمت زنش که روی زمین زانوزده بود و هق هق می کرد.

از جاش بلندش کرد و تا میخورد زدش!!

اصلا این جنی بیماری روانی داره.

زنیکه چلغوز!!چرا الکی ملت و کتک می زنی و می کشیشون؟!

خلاصه انقداون زن رو زدکه بیچاره نقش زمین شد...و خواهر جنیم کنارش روی زمین زانو زد،

یهو دستاش و دراز کرد سمت چشم زنه و..

.با ناخونای تیزش چشم یارو رو از حدقه بیرون کشید....

دیگه صدام در نمیومد که جیغ بزنم... یهو یه اره برقی گرفت دستش و طرف و از وسط دو نصف کرد!!

یارو نصف شد و روی زمین افتاد....

باورتون میشه؟ !زنده زنده نصفش کرد!

این صحنه رو که دیدم، چشمام وبستم و سرم و فرو کردم توی بالش... خیلی وحشتناک بود...از ترس می لرزیدم!!من آدم

ترسوییم....اون فیلمی که اشکان چند سال پیش برام گذاشت کجا

، اینی که الان دیدم کجا...با اینکه اون اصلا مثل این ترسناک نبود و ته ته صحنه اکشنش این بود که طرف و می کشتن و خونش می پاشید روی دوربین، من تا یه هفته از ترس خوابم نمی برد!!!

قلبم تند تند می زد و بدنم می لرزید...

داشتم از ترس سکته می کردم....صدای جیغ و دادایی هم که از تلویزیون میومد،

ترسم و بیشتر می کرد...

دستام و گذاشتم روی گوشم تاصدایی نشنوم...

هنوزم صداهایی خفیفی میومد ولی از اون صداهای بلند خیلی بهتر بود!

نمی دونم چقد سرم تو بالش بود ولی یهو صدای جیغ و دادا قطع شد..

چی شد یه دفعه ؟!نکنه خواهر جنی زد همه رو کشت که دیگه از هیشکی هیچ صدایی در نمیاد؟!

مرده شورخواهر جنی
و ببرن!!

با تعجب سرم و از بالش بیرون آوردم و چشمام و باز کردم...

نور لامپ چشمم و زد...دوباره بستمشون...وا!

!این چراغا کی روشن شدن؟ مسعود روشنشون کرد؟!

پس چرا من نفهمیدم؟! توکه سرت تو بالش بود، چجوری می خواستی بفهمی؟!اینم حرفیه...

آروم آروم چشمام و باز کردم...کم کم چشمام به روشنایی عادت کردن


@kadbanoiranii