کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت367 رسانه تبلیغی ما باشید🎀 به کدبانوها فوروارد کن 😊 لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join @kadbanoiranii https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال @kadbanoiranii حرام…
#پارت368
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت368
چی دلچسب تر از این که هومان با پیشنهادت موافقت کنه و نه نیاره ؟!!
لبخند از لبم کنار نمیره و جز لاینفک این حال خوب و این ساعت های خوشه!
تا رسیدن به رستوران مورد نظر هومان دیگه حرفی بینمون رد و بدل نمیشه.
تقریبا ربع ساعتی میگذره که به یک رستوران با نمای متفاوت و شبیه به رستوان های ایرانی می‌رسیم.
هومان ماشینو پارک میکنه.
دوباره نگاهی به رستوران ميندازم و رو به هومان میپرسم :
_اینجا یه رستوران ایرانیه؟؟؟
یعنی غذاهای ایرانی سرو میشه؟؟
آره ای میگه و کیف پول و گوشیشو از روی داشبورد برمی‌داره و اشاره میکنه که پیاده بشم.
باهم پیاده میشیم و باهمم درو می‌بندیم.
از این هماهنگی خوشم میاد و به هومان نگاه میکنم که نگاه اونم خیره روی خودم میبینم.
همقدم میشیم و وارد رستوران میشیم که ترکیبی از بوی مطبوع قرمه سبزی و زرشک پلو با مرغ زیر بینیم میپیچه.
دهنم آب میفته و ضعف میکنم.
_ وای هومان دلم لک زده بود برای قیمه و قرمه سبزی ........ با سالاد شیرازی و برنج ایرانی..... اصلا ترکیبشون فوق العاده اس...
پشت یکی از میزها می شینیم و هومان گارسون رو با دو انگشت به حضور میطلبه و تا اومدنش، رو به من میپرسه :
_ تو آشپزی بلد نیستی؟!
از سوالش جا میخورم و چشمامو درشت میکنم و میگم :
_ معلومه که بلدم ..... اما همه ی غذاها رو خوب بلد نیستم چون معمولا مامانم اجازه نمی‌داد من تو خونه کار کنم..
با یادآوری مامان و حرفا و غرغراش، میخندم و ادامه میدم :
_همیشه میگفت، میری خونه ی شوهر انقد بشور و بساب و بپز میکنی که خسته میشی، تا خونه باباتی از بیکاری لذت ببر....
از همون لبخندای یه وری جذابش که مثل یک پدیده ی بی همتاست، تحویلم میده و حرفی نمیزنه.
گارسون میاد و به زبون فارسی لهجه دار سلام میده و خوش‌آمد میگه.
هومان اکبرجوجه با سس انار و مخلفات سفارش میده و من شدیدا دلم میخواد از همه ی غذاهای منو یه پرس سفارش بدم ....
حیف که شدنی نیست و مجبورم به یک پرس قرمه سبزی و ته چین زعفرونی اکتفا کنم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
چی دلچسب تر از این که هومان با پیشنهادت موافقت کنه و نه نیاره ؟!!
لبخند از لبم کنار نمیره و جز لاینفک این حال خوب و این ساعت های خوشه!
تا رسیدن به رستوران مورد نظر هومان دیگه حرفی بینمون رد و بدل نمیشه.
تقریبا ربع ساعتی میگذره که به یک رستوران با نمای متفاوت و شبیه به رستوان های ایرانی می‌رسیم.
هومان ماشینو پارک میکنه.
دوباره نگاهی به رستوران ميندازم و رو به هومان میپرسم :
_اینجا یه رستوران ایرانیه؟؟؟
یعنی غذاهای ایرانی سرو میشه؟؟
آره ای میگه و کیف پول و گوشیشو از روی داشبورد برمی‌داره و اشاره میکنه که پیاده بشم.
باهم پیاده میشیم و باهمم درو می‌بندیم.
از این هماهنگی خوشم میاد و به هومان نگاه میکنم که نگاه اونم خیره روی خودم میبینم.
همقدم میشیم و وارد رستوران میشیم که ترکیبی از بوی مطبوع قرمه سبزی و زرشک پلو با مرغ زیر بینیم میپیچه.
دهنم آب میفته و ضعف میکنم.
_ وای هومان دلم لک زده بود برای قیمه و قرمه سبزی ........ با سالاد شیرازی و برنج ایرانی..... اصلا ترکیبشون فوق العاده اس...
پشت یکی از میزها می شینیم و هومان گارسون رو با دو انگشت به حضور میطلبه و تا اومدنش، رو به من میپرسه :
_ تو آشپزی بلد نیستی؟!
از سوالش جا میخورم و چشمامو درشت میکنم و میگم :
_ معلومه که بلدم ..... اما همه ی غذاها رو خوب بلد نیستم چون معمولا مامانم اجازه نمی‌داد من تو خونه کار کنم..
با یادآوری مامان و حرفا و غرغراش، میخندم و ادامه میدم :
_همیشه میگفت، میری خونه ی شوهر انقد بشور و بساب و بپز میکنی که خسته میشی، تا خونه باباتی از بیکاری لذت ببر....
از همون لبخندای یه وری جذابش که مثل یک پدیده ی بی همتاست، تحویلم میده و حرفی نمیزنه.
گارسون میاد و به زبون فارسی لهجه دار سلام میده و خوش‌آمد میگه.
هومان اکبرجوجه با سس انار و مخلفات سفارش میده و من شدیدا دلم میخواد از همه ی غذاهای منو یه پرس سفارش بدم ....
حیف که شدنی نیست و مجبورم به یک پرس قرمه سبزی و ته چین زعفرونی اکتفا کنم.
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کپی برداری وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.
آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت368
یهو خواهر همچین به دوربین زل زد و چشم غره رفت که خودم و خیس کردم!
!فکر کنم ناراحت شد بهش گفتم کسی نمیاد بگیرتت!!
خب چرا ناراحت میشی خواهر من؟!یه نصیحت خواهرانه بود......
ناراحت نشو عزیزم..
همین جوری داشتم از این خواهر محترم طلب بخشش و دل جویی می کردم که یهو یه برادری به صحنه اومد....
برگشت به خواهرمون گفت: - سلام جنی!!
یهو خواهرمون چنان براق شد و رفت سمت برادر که تو جام سیخ شدم.......
و بعد روش و کرد به برادر و دستش و کند !بله کند!دست برادر عزیزمون و کند!!
این برادر تا جایی که جایز بود داد و فریاد می کرد و به این جنی خانوم فحشای رکیک می داد که از گفتنشون معذورم!
خواهرم انگار از دست برادر عصبانی شد،اون یکی دستشم کند..
. آب دهنم و قورت دادم و یه تخمه رو بردم سمت دهنم تا بخورمش که یهو خواهر جنی زد کله برادرم کند!!
خون بود که فواره می کردا!!!خون..
رسما خودم و قهوه ای کرده بودم!!!
خب آخه خواهر من این بیچاره که چیزی نگفت زدی کله و دوتا دستاش و کندی!
فقط بهت سلام کرد...
و دوباره خواهر چنان خشن و عصبی زل زد به دوربین که یعنی تو یکی خفه...به تو مربوط نیست!!
و منم خفه شدم و با ترس زل زدم به تلویزیون...
برادر بیچاره دیگه داد و فریاد نمی کرد چون کله اش کنده شده بود...
خیلی صحنه چندش و ترسناک و حال به هم زنی بود!!
سر یارو افتاده بود روی زمین و بدنش سیخ وایساده بود!!
خون فواره می کرد...همین جوری خون شرشر از یارو می زد بیرون..
.من موندم چجوری وقتی نه کله داره نه دست هنوز زنده است
!!خاک تو سر آمریکاییا با این فیلم ساختنشون !!!
@kadbanoiranii
یهو خواهر همچین به دوربین زل زد و چشم غره رفت که خودم و خیس کردم!
!فکر کنم ناراحت شد بهش گفتم کسی نمیاد بگیرتت!!
خب چرا ناراحت میشی خواهر من؟!یه نصیحت خواهرانه بود......
ناراحت نشو عزیزم..
همین جوری داشتم از این خواهر محترم طلب بخشش و دل جویی می کردم که یهو یه برادری به صحنه اومد....
برگشت به خواهرمون گفت: - سلام جنی!!
یهو خواهرمون چنان براق شد و رفت سمت برادر که تو جام سیخ شدم.......
و بعد روش و کرد به برادر و دستش و کند !بله کند!دست برادر عزیزمون و کند!!
این برادر تا جایی که جایز بود داد و فریاد می کرد و به این جنی خانوم فحشای رکیک می داد که از گفتنشون معذورم!
خواهرم انگار از دست برادر عصبانی شد،اون یکی دستشم کند..
. آب دهنم و قورت دادم و یه تخمه رو بردم سمت دهنم تا بخورمش که یهو خواهر جنی زد کله برادرم کند!!
خون بود که فواره می کردا!!!خون..
رسما خودم و قهوه ای کرده بودم!!!
خب آخه خواهر من این بیچاره که چیزی نگفت زدی کله و دوتا دستاش و کندی!
فقط بهت سلام کرد...
و دوباره خواهر چنان خشن و عصبی زل زد به دوربین که یعنی تو یکی خفه...به تو مربوط نیست!!
و منم خفه شدم و با ترس زل زدم به تلویزیون...
برادر بیچاره دیگه داد و فریاد نمی کرد چون کله اش کنده شده بود...
خیلی صحنه چندش و ترسناک و حال به هم زنی بود!!
سر یارو افتاده بود روی زمین و بدنش سیخ وایساده بود!!
خون فواره می کرد...همین جوری خون شرشر از یارو می زد بیرون..
.من موندم چجوری وقتی نه کله داره نه دست هنوز زنده است
!!خاک تو سر آمریکاییا با این فیلم ساختنشون !!!
@kadbanoiranii