کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29K videos
95 files
43.3K links
Download Telegram
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت113 من اون گربه بدبخت اونم اون سگه پاچه خوار پاچه گیر با تک خنده ای کرد گفت تو ادم بشو نیستی عمو مگه فرشته ها ادم میشن همه باصدای بلند خندیدم نگاهی به ساعت کردم ساعت9 بود شاهین گفت خب امروز میخوام براتون یه املت لندنی بزنم که دستاتون…
#پارت114

مَ.....مَن نمی دونست


شاهینم به خودش اومد در حموم رو بست


نفسمو با صدا دادم بیرون ازهمون پشت در گفتم

من دیدم چراغ حموم خاموسه فکر کردم کسی نیس اخه صدای اب هم نیومد

خانوم باهوش اولا چراغ حمومتون سوخته
دوما تازه لباسمو دراوردم که برم زیر دوش که جنابعالی مثل چی سرتو انداختی پاییین اومدی تو


ببخشید


حالا اگه.میشه برو میخوام حموم کنم


بدون هیچ حرفی رفتم بیرون


دوباره به سمت اشپزخونه رفتم یه سری به غذا ها زدم

....

رفتم توی سالن که دیدم گوشی شاهین رومیزه دعا دعا میکردم که رمز نداشته باشه ولی داشت هوفی کشیدمو دوباره گوشی رو سرجاش گذاشتم


نگاهی به ساعت کردم ساعت 12 بود از خیر حموم کردن گذاشتم فکرنکنم حالا حالا شاهین بخواد بیاد بیرون


به سمت اتاقم رفت تا اماده شم فکر کنم الاناس که فرهاد خانوم حسینی برسن


دستی به لباسمکشیدم.عالی بود یه تونیک مشکی یا یه شلوار تنگ. مشکی
یه شال مشکی هم سر کردم


همینکه پامو از اتاق گذاشتم بیرون دیدم درسالن باز شد بابا اینا وارد شدن تو دست فرهاد خانوم حسینی هم هرکدومیه دست لباس بود که فکرکنم برا امشب بود



به طرفشون رفتم.سلامی بهشون کردم خانوم حسینی خیلی گرم بغلم.کرد


لباستون رو بدید من بزارم توی اتاقم چروک نشه


اره عزیزم ممنون.میشم لباس هاشونو ازشون گرفتم.توی اتاقم گذاشتم


به سمت سالن برگشتمو به طرف اشپزخونه رفتم



شربت درست کردم براشون بردم


ممنونم دخترم


باحرف خانوم حسینی لبخندی زدم تاحالا. هیچکس بهم این حرف رو نگفته بود


باحرف فرهاد به خودم اومدم



خانوم حسینی بهتون.نمیا همچین دختر بزرگی داشته باشی


من اگه الان ازدواج کرده بودم بچه بزرگم همسن شادی بود شایدهم بزرگتر


خب پس چرا ازدواج نکردید،الان سختتون نیس تنها زندگی میکنید


دیونه بودم دیگه این همه سال به پای یه نفر موندم


با این حرفش نگاهم به با افتاد سرشو انداخت پایین،دستی به پیشونیش که حسابی عرق کرده بود مالید


الان که اقای سلحشور ازتون خواستگاری کرده حداقل به اون جواب مثبت بدید


وقتی این دل گیر یه نفرباشه تااخرعمر گیر اون طرفه پیش هیشکی جز اون یه نفر اروم نمیشه


باباتمام مدت سرش پایین بود،میدونستم تمام حرفاش با بابا بود


سلام.به همگی


باصدای شاهین همه به طرفش برگشتیم


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت113 رمان پارادوکس یه تای ابروشو داد بالا و گفت: _ جدی؟ ولی اسم تو روش نوشته. با صدایی که تقریبا شبیه داد بود گفتم: _ خانوم وحیدی اصلا برای من حقوقی در نظر نگرفته بود. و قرار شد تا شما نیومدین حرفی از حقوق زده نشه. من بند به بند قراردادمو خوندم. همچین…
#پارت114
رمان پارادوکس

_ اخه من برای چی باید 30 میلیون بدم؟ دارین باج میگیرین؟
لبخند حرص دراری زد و گفت:
_ میتونی اسمشو هرچی که بخوای بزاری. من ازت مدرک دارم و میتونم راحت شکایت کنم.
عصبی  بودم. دلم میخواست داد بزنم سرش. بهش بگم حالم ازش بهم میخوره. بگم ازش متنفرم. دلم میخواست یه دل سیر بزنمش تا شاید یکم این زخم کهنه التیام پیدا کنه. اما نمیتونستم. بخاطر حفظ ابروم نمیتونستم. کافی بود یک بار داد بزنم و بخوام تمام عقده های این چندسالمو سرش خراب کنم تا همه ی اعضای شرکت بفهمن. من که نمیخواستم اینجا بمونم. باید یکم تحمل میکردم.صدای منفورش بلند شد:
_ خوب چیکار میخوای بکنی؟
_نمیمونم.
گوشیشو تو دستش گرفت و مشغول کار باهاش شد تو همون حال گفت:
_ اوکی. برو حسابداری حساب کن.
عصبی به سمتش رفتم و گارد گرفتم. انگشتمو به سمتش بردم و عصبی خواستم حرف بزنم که یهو در باز شد. سرمو بردم عقب که چشمم به چشمای متعجب سحر گره خورد. درحالیکه نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاره گفت:
_ چیزی شده؟
رو به سحر گفت:
_ نه. کاری داشتی؟
سحر اشاره ای به کاغذای  تو دستش کرد و گفت:
_ اینا امضاتو میخواد.
_  بزارش رو میز. امضا که کردم میفرستم برات..
سحر سمت میز رفت و پوشه رو روی میز گذاشت. خیلی خودمو کنترل کرده بودم که جلوش حرکتی ازم سر نزنه که به چیزی مشکوکش کنم.

🍃  @kadbanoiranii
#پارت114


هومان دستمال زرشکی رنگ رو دور دهنش میکشه و از پشت میز بلند میشه و الیزابت رو صدا میزنه :

_Elizabeth.


الیزابت در عرض چند ثانیه حاضر به خدمت میشه و با تعظیم کوتاهی روبروش می ایسته.

هومان در حالی که از میز دور میشه انگلیسی بلغور میکنه :


_Assemble the table faster.


آتنا گردن میکشه و وقتی از رفتنش به طبقه ی بالا مطمئن میشه، کنار گوشم میگه :

_ گفت بیان میزو جمع کنن.
پاشو بریم اتاق یه جوری خودمونو سرگرم کنیم ارباب که اجازه نداد بریم سریال ببینیم...


با لب و لوچه ی آویزون دسته های ویلچر رو میگیره و به حرکت در میاره.


من هرطور شده باید امشب روی این آقای ارباب رو کم کنم...



انگشت اشاره امو به سوی تلویزیون بزرگ که کنار دیوار سالن نشیمن قرار داره و یک دست مبل راحتی کرم رنگ روبه روش چیده شده، میگیرم که آتنا متوقف میشه.

جلو میاد و با دلهره و تعجب میگه :

_منظورت اینه که از دستور آقا سرپیچی کنیم؟! ..... امکان نداره!


چشم غره ای بهش میرم و از سر راهم کنارش میزنم و خودم ویلچر رو به اون سمت میبرم.

سریع جلومو میگیره و با تضرع ساختگی میگه :

_بیخیال شو دختر! من کم مونده بود خودمو خیس کنم سر میز ... بیا بریم اتاق تو اینستاگرام می چرخیم ...


کلافه نفسمو فوت میکنم و چشمامو در حدقه می چرخوندم و باز کنارش میزنم.


من ترسی از این آقای پسرعمو ندارم!

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر💪
#پارت114




آرش می رقصید و

همراه آهنگ می خوند.مسخره بازی در میاورد

و هی میومد سمت اشکان تا چاقو روبهش بده،

اشکان که دستش و دراز می کرد،

چاقو رو می برد عقب و دوباره شروع می کردبه رقصیدن.

یه قرایی میداد که من تو کارش مونده بودم

!من بلد نیستم اونجوری برقصم،

اون وقت این
آرش بی شعوور چه خوب ناز و ادا در میاره


یادم باشه بهش بگم یه دوره فشرده رقص برام بذاره... خیلی باحال می رقصه !!!

از دست کارای آرش، انقدر خندیده بودم که دلم درد گرفته بود.


رسانه تبلیغاتی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG

کپی برداری  وفرستادن رمان ها و دستورات وفیلمهای آموزشی  کانال بدون لینک واسم کانال
@kadbanoiranii
  حرام است و حق الناس به حساب میاد.لطفا رعایت کنید.

آموزش بهترین رسپیهای امتحان شده قنادی و آشپزی از اساتید برتر