کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.83K subscribers
23.1K photos
29.1K videos
95 files
43.3K links
Download Telegram
کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت_چهل_هشتم هنوز توی اتاق بود... -عطیه -برو علی رو صداکن بگو ناهاراماده است چشمی گفتم به سمت اتاق رفتم تقه ای به در زدم ...در رو به ارومی بازکردم متوجه من نشده بود ...بایه چرخ خیاطی قدیمی مشغول دوختن بود بامتری که دور گردنش انداخته بود خیلی بامزه…
#پارت_چهل_نهم

چیزی نگفتم مشغول دوختن شدم..خیلی دقت میکردم که اشتباهی نکنم......

بالاخره بعد از یه ساعت اماده شد نگاهی به مانتوی که دوخته بودم کردم خوب شده بود به سمتش برگشتم گفتم


-تموم شد

دست ازکارش کشید به سمتم اومد مانتو رو ازدستم گرفت بادقت شروع کرد به نگاه کردن


-خوب شده

مانتو رو به تا کرد روی میز گذاشت ..دوباره مشغول کشیدن الگو شد


تقصیر خودش نیست ...تقصیرمنه که میام کمکش کنم

بدون هیچ حرفی از اتاق اومدم بیرون به سمت اشپزخونه رفتم


..ماهی های که مادرش درست کرده بود توی روغن گذاشتم تا سرخ شن


هنوز چنددقیقه ای نگذشته بود که از بوی ماهی حالم بهم خورد ...دستمو جلوی دهنم گرفتم ...


به سمت دستشویی رفتم تمام محتویات معده امو بالا اوردم ....



..

توی این یه روز هرچی میخوردم به چنددقیقه نمیکشید بالا میاوردم
....

هرچقدر مادرش اصرار کرد که منو ببره دکتر اما علی قبول نمیکرد

توی اتاق مشغول اتو کردن لباساش بود که وارد اتاق شد


توی کمدش دنبال چیزی میگشت به سمتش رفتم اما همینکه اون به طرف برگشت عقی زدم


با داد گفت

-توچته هی هردقیقه بالا میاری

دستمو جلوی بینی ام گرفتم

-من چیزیم نیست اما تو یه حموم نمیتونی بری میدونی چقدر بو میدی


از حرفم تعجب کرد باعصبانیت گفت

-یعنی چی بومیدی من هرچی ام که باشم از تو تمیزترم

من دوساعت هم نیست از حموم اومدم

هرچقدر بیشترنگاهش میکردم یا نفس میکشیدم حالم بدتر میشت

پسش زدمو باشتاب ازاتاق رفتم بیرون

رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG