کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت_پنجاه_پنجم علی پوزخن صدا داری زد گفت -این کارش همینه...فکرمیکرد من بفهمم حامله اس زودی عقدش میکنم... الان که فهمیده از ابن خبرا نیست میگه بندازمش من اَمثال تورو خوب میشناسم مادرش به سمتش اومد گفت -یه روزی بابات دستمو منو گرفت میخواست پرتم کنه از…
#پارت_پنجاه_ششم
-چطور میتونی انقدر راحت درباره کشتن بچه ات حرف بزنی؛منم شوهری داشتم که میگفت باید بچتو سقط کنی اما نذاشتم انوخت تو
-اسمت تو شناسنامه شوهرت بود خیالت راحت که کسی بهت ننگ هرزگی نمیزنه اما من چی شناسنامه ام سفیده
-بهت گفتم بهم اطمینان کنم
-اون منو نمیخواد...اون هیچ وقت بامنی که مادرم باعث خراب شدن زندگیش شده ازدواج نمیکنه....شماخیلی بزرگید که بامن اینجوری رفتار میکنی...همه مثل شما نیستن...
-دختر انقدر ضعیف نباش...همه دارن از ضعیف بودن سو استفاده میکنن
-شمافکر کردید من دوست انقدر صعیف باشم ....
-تو یه جورایی گذشته منی...ولی نمیخوام اینده ات مثل من باشه...
امیر و علی از بچگی باهم نمیساختن الان که اسم اونو اوردم مطمعنم هرجورشده عقد میکنه
-ولی من فکرنکنم...اون از منو این بچه متنفره
-هرچقدر هم که باشه...انقدر بی غیرت نیست که ولت کنه...قبلا از اینکه بفهمه حامله ای بهم گفت
میخواد برات یه خونه بگیره وبرات تو شرکتت بگیه کار بهت بده
-از عذاب وجدانشه...زندگیمو نابود کرد همه چیمو ازم گرفت...میخواد بااین کارا وجدانشو اروم کنه
-دستمو گرفت به سمت تخت برد منو نشون روی تخت به جای ک سیلی رو زده بود...نوازش کرد
-ببخش منو یه لحظه کنترلمو از دست دادم
حالا بگو ببینم دوست داری دختر باشه یا پسر
لبخندی زدمو گفتم
-دختر؛از بچگی دوست داشتم بچه ام دختر باشه...دوست دارم کارهای که دوست داشتم با مادرم انجام بدم بادخترم انجام بدم
-علی هم عاشق دختره...همیشه میگفت دلش میخواد 3تادختر داشته باشه
-اما اون از منو بچه ام متنفره
-هیس...نگو این حرفمو...یه روز پشیمون میشی از این حرفت
-نه ..ِنمیشم مطمعنم..اون یه دختر به اسم مهسا رو میخواد
مادرش با تعجب گفت
-تو مهسارو ازکجا میشناسی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
-چطور میتونی انقدر راحت درباره کشتن بچه ات حرف بزنی؛منم شوهری داشتم که میگفت باید بچتو سقط کنی اما نذاشتم انوخت تو
-اسمت تو شناسنامه شوهرت بود خیالت راحت که کسی بهت ننگ هرزگی نمیزنه اما من چی شناسنامه ام سفیده
-بهت گفتم بهم اطمینان کنم
-اون منو نمیخواد...اون هیچ وقت بامنی که مادرم باعث خراب شدن زندگیش شده ازدواج نمیکنه....شماخیلی بزرگید که بامن اینجوری رفتار میکنی...همه مثل شما نیستن...
-دختر انقدر ضعیف نباش...همه دارن از ضعیف بودن سو استفاده میکنن
-شمافکر کردید من دوست انقدر صعیف باشم ....
-تو یه جورایی گذشته منی...ولی نمیخوام اینده ات مثل من باشه...
امیر و علی از بچگی باهم نمیساختن الان که اسم اونو اوردم مطمعنم هرجورشده عقد میکنه
-ولی من فکرنکنم...اون از منو این بچه متنفره
-هرچقدر هم که باشه...انقدر بی غیرت نیست که ولت کنه...قبلا از اینکه بفهمه حامله ای بهم گفت
میخواد برات یه خونه بگیره وبرات تو شرکتت بگیه کار بهت بده
-از عذاب وجدانشه...زندگیمو نابود کرد همه چیمو ازم گرفت...میخواد بااین کارا وجدانشو اروم کنه
-دستمو گرفت به سمت تخت برد منو نشون روی تخت به جای ک سیلی رو زده بود...نوازش کرد
-ببخش منو یه لحظه کنترلمو از دست دادم
حالا بگو ببینم دوست داری دختر باشه یا پسر
لبخندی زدمو گفتم
-دختر؛از بچگی دوست داشتم بچه ام دختر باشه...دوست دارم کارهای که دوست داشتم با مادرم انجام بدم بادخترم انجام بدم
-علی هم عاشق دختره...همیشه میگفت دلش میخواد 3تادختر داشته باشه
-اما اون از منو بچه ام متنفره
-هیس...نگو این حرفمو...یه روز پشیمون میشی از این حرفت
-نه ..ِنمیشم مطمعنم..اون یه دختر به اسم مهسا رو میخواد
مادرش با تعجب گفت
-تو مهسارو ازکجا میشناسی
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG