کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
#پارت_چهل_یک علی هم گاهی جوابشونو میداد گاهی هم فقط سرشونو مینداخت پایین ...... سینی چایی رو به سمت برادرش بردم نیم نگاهی بهم کرد دستشو بلند کرد به ساعت گرونش نگاهی انداخت به سمت علی برگشت گفت -ساعت ده نیمه ؛ ایشون کیی تشریف میبرن علی نگاهی بهم…
#پارت_چهل_دو
نگاهی به ساعت کردم تازه ساعت11نیم بود
اونم که انگار نه انگار ...باصدای زنگ موبایلش بیدارشد موبایل رو از جیبش دراورد با دیدن صفحه گوشیش لبخندی زد
...
-چطوری خانوم خانوم
-.....
-خوبه پس بدون من خیلی بهت خوش میگذره
-......
-اخه این چند وقته خیلی گرفتارم
-....
-نه...مگه بهترازتو میتونم پیدا کنم
-....
بلند شروع کرد به خندیدن
-نه کسی جایی تو رو نمیتونه بگیره
-.......
-توخیابون
-....
-نه واقعا توخیابونم...امیراینااومدن دیگه تحملشون سخت بود زدم بیرون...یکی دوساعت دیگه دوباره برمیگردم خونه
-......
-نه بابا نصف شبی کجا بیام
-...
-برو بخواب که دیگه داری زیادی حرف میزنی ها
-....
-چشم ..شماهم مراقب خودت باش شبت بخیر
گوشی روقطع کرد روی داشبورد گذاشت
اولین با بود که داشتم به کسی که پشت تلفن باهاش حرف میزدحسادت میکردم
بادیدن قیافم با تعجب گفت
-چیه
باحرص گفتم
-دوست دخترت بود
باتموم شدن حرفم بلند بلند شروع کرد به خندیدن
-من اگه اهل همچین کارهایی بودم که الان شبمو باتوصبح نمیکردم
-اهان....ادم به یه دختری که دوسش دخترنیس میگه کسی جایی تو رو نمیتونی بگیره
از عصبانیت هوفی کشید گفت
-اره...اصلا این دختره عشقمه...دوست دخترمه ...به تو چه ربطی داره
-پس اگه به من ربطی نداره به کی داره من زنتم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
نگاهی به ساعت کردم تازه ساعت11نیم بود
اونم که انگار نه انگار ...باصدای زنگ موبایلش بیدارشد موبایل رو از جیبش دراورد با دیدن صفحه گوشیش لبخندی زد
...
-چطوری خانوم خانوم
-.....
-خوبه پس بدون من خیلی بهت خوش میگذره
-......
-اخه این چند وقته خیلی گرفتارم
-....
-نه...مگه بهترازتو میتونم پیدا کنم
-....
بلند شروع کرد به خندیدن
-نه کسی جایی تو رو نمیتونه بگیره
-.......
-توخیابون
-....
-نه واقعا توخیابونم...امیراینااومدن دیگه تحملشون سخت بود زدم بیرون...یکی دوساعت دیگه دوباره برمیگردم خونه
-......
-نه بابا نصف شبی کجا بیام
-...
-برو بخواب که دیگه داری زیادی حرف میزنی ها
-....
-چشم ..شماهم مراقب خودت باش شبت بخیر
گوشی روقطع کرد روی داشبورد گذاشت
اولین با بود که داشتم به کسی که پشت تلفن باهاش حرف میزدحسادت میکردم
بادیدن قیافم با تعجب گفت
-چیه
باحرص گفتم
-دوست دخترت بود
باتموم شدن حرفم بلند بلند شروع کرد به خندیدن
-من اگه اهل همچین کارهایی بودم که الان شبمو باتوصبح نمیکردم
-اهان....ادم به یه دختری که دوسش دخترنیس میگه کسی جایی تو رو نمیتونی بگیره
از عصبانیت هوفی کشید گفت
-اره...اصلا این دختره عشقمه...دوست دخترمه ...به تو چه ربطی داره
-پس اگه به من ربطی نداره به کی داره من زنتم
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG