کدبانوی ایرانی🌻🌼😍
1.84K subscribers
23.1K photos
29.2K videos
95 files
43.5K links
Download Telegram
🌈 پارت ۱۶۵
#Part165

📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖

به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒

🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁

ذوق زده بالاخره دل میکنم از مانیتور و سمت شکیبا برمیگردم : سفارش سر آشپزه ؟ ...
شکیبا چشمکی میزنه : بگو حالا ...
ـ دختر ....
صدای دکتر پر خنده میاد : پسره ! ...
جا می خورم و باز به مانیتور نگاه میکنم ... یعنی اگه پسر باشه دوستش ندارم دیگه ؟ ... مسخره س ... مگه میشه یه تیکه از وجودت رو دوست نداشته باشی ؟ .... این بار لبخندم بیشتر کش میاد و میگم : پسرا مامانی هستن ! ..
شکیبا چشمکی میزنه : همینو بگو ... دختر بود که دیگه از فردین دل نمیکند ! ...
لبخندم می ماسه ... پدر بچه م رو دوست ندارم ... اصلا دوست ندارم ... شکیبا می فهمه ... لبش رو ملایم گاز میگیره و من نگاهم رو ازش می گیرم ... فردین نیستش ... داداشش داره پیگیره این کارا میشه ... این دوندگی ها ... این مراقبت ها ....
بعد از تحویل گرفتن کلی سفارش از دکتر بیرون میزنیم از کلینیک درمانی و شکیبا خودش کارت کشیده و من کرور کرور خجالت میکشم و لبخند خجولی میزنم اینجا کنار همین خیابون و میگم : زحمت شد هیچی ... ضررم شد ! ..
شکیبا لبخند میزنه بهم و با مکث لب میزنه : باید خودمو تو دلش جا کنم دیگه ... چه دستاویزی بهتر از تو ؟ ... کارت و خرج و مرجش هم با خودشه ... از اون تشکر کن !
نگاش میکنم ... لبخندم کش میاد رو لبام و رضایتم کوفتم میشه ... نباید بشه ولی ... ولی کوفتم میشه و این برام عجیبه ... عجیبه که دوست دارم آیهان همه ی این چند ماه توجهش سمت من باشه ...
سوار ماشین که میشیم من حواسم به همون برگه س .... برگه ی آ چهار سفید با نوشته های لاتین که برگه ی کوچیکتر و مستطیلی بلندی بهش منگنه شده ...



🍃 @kadbanoiranii
🍃 پارت ۱۶۵
#Part165

📕 رمان " مرداب فریب "

به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒


🍀🌺🌼🌸🍀🌺🌼🌸🍀🌺🌼🌸🍀🌺🌼

من ... من از اینکه کسی سوختگی ها رو ببینه می ترسم ... ساعدی که پوستش چروکیده و جمع شده ! ... سیاوش فقط داره دستم رو می بینه ....
سها میگه : بخول دیجه ... ( بخور دیگه ) ...
لب میزنم : بگو بفرمایید ...
شب خوبی میشه ... گاهی که سها با سیاوش حرف میزنه .... من دلم از استرس پر میشه ... اگه بگم سها و فِیس کُلیش شبیه سیاوشه دروغ نگفتم ... با دقت میشه اینو فهمید ... چشمای کشیده و مدل ابروهاش ... حتی خالی که روی گردنشه .... همون خال روی گردن سیاوشه ! ...

*

صدای تق تق انگشتام روی دکمه های کیبورد فضای سالن رو گرفته ، مخلوط با آهنگ رضا بهرام ....
ـ عاشششقم .... گناه من چه بود که عاشقم ....
حرکت انگشتام متوقف میشه ....
ـ بی هوا .... خدا چرا شکسته قایقم ! ... ای ماه من ...
حواسم به موزیکیه که پخش میشه ! .... من شکل همون قایق سوراخ شده م .... چیزی به غرق شدنم نمونده .... همه ی ترسم از چشم سیاوش افتادن بود ... افتادم ؟ ... تا نفرت ؟ ...
ـ حواست کجاست ؟! ...
سر بلند میکنم ... زل میزنم بهش .... اول صبح شیک کرده ! موهای برق انداخته و مرتب بالا زده با خط اصلاح شیک و تمیز ، بی نقص ! چرا رضا بهرام آخه ؟ .... چرا این آهنگ ؟!


رسانه تبلیغی ما باشید🎀

به کدبانوها فوروارد کن 😊

لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join

@kadbanoiranii


https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG