🌈 پارت۴۴۷
#Part447
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
از کنارم رد میشه و دستم رو میگیره ... دنبال خودش میکشه و میگه : حرف نباشه جوجه !
*
ـ نگا ... بیریخته ... عینه باباش ...
چونه ش روی سرمه ... دستاش رو ازپهلو هام رد کرده و جلوی تنم به هم گره زده ... میگه : الکی مثلا عاشقه باباش نشدی ...
ـ عاشق چیه ؟ ... میمیرم براش ....
میخنده : اسمش رو نذاشتیما هنو...
تند بین گفته ش میگم : آریان ! ...
ـ منم حق انتخاب دارم ...
ـ نشنیدی میگن حرف حرفه زنه خونه س ....
ـ جدیده ؟ ...
ـ به آیهان میاد ...
ـ برای همین قشنگه ! ...
ـ از خود راضی ...
ـ باید یه اتاق رو براش خالی کنیم ...
ـ من کسی رو ندارم که براش سیسمونی بگیره ...
ـ تو سفارش بده چشمم کور ! ...
می خندم ... پر بغض می خندم ... میگم : دیدی نقشه نکشیده بودم برات ! ...
ـ قرار شد از چیزای خوب خوب حرف بزنیم ...
ـ ولی من هنوز خوب نشدم ! ...
آیهان می خنده ... بلند ... صداش توی راهرو میپیچه و میگه : توله ! ...
منم می خندم ... آریان انگاری حتی جون نداره تکون بخوره ... بچه م ضعیف شده ... میگن تا حداقل دو ماه باید بمونه تو شیشه و تازه 31 روز شده ! ... کاش بگذره ... تموم بشه ... میگم : پسرمون فقط مارو داره ...
ـ غلط کردی ... دست کم ده دوازده تا خواهر برادر داره ! ...
می خندم ... فازه غمی که میگیرم رو آیهان خراب میکنه ... میگم : ماشین جوجه کشی ام ؟ ...
ـ شما ملکه ی درباری ! ...
ـ شاه بدجنس !
ـ بعدی ترجیحا دختر ...
ـ پیر میشم یکی دیگه بیاد ....
ـ نمی ذارم پیر شی ....
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#Part447
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
از کنارم رد میشه و دستم رو میگیره ... دنبال خودش میکشه و میگه : حرف نباشه جوجه !
*
ـ نگا ... بیریخته ... عینه باباش ...
چونه ش روی سرمه ... دستاش رو ازپهلو هام رد کرده و جلوی تنم به هم گره زده ... میگه : الکی مثلا عاشقه باباش نشدی ...
ـ عاشق چیه ؟ ... میمیرم براش ....
میخنده : اسمش رو نذاشتیما هنو...
تند بین گفته ش میگم : آریان ! ...
ـ منم حق انتخاب دارم ...
ـ نشنیدی میگن حرف حرفه زنه خونه س ....
ـ جدیده ؟ ...
ـ به آیهان میاد ...
ـ برای همین قشنگه ! ...
ـ از خود راضی ...
ـ باید یه اتاق رو براش خالی کنیم ...
ـ من کسی رو ندارم که براش سیسمونی بگیره ...
ـ تو سفارش بده چشمم کور ! ...
می خندم ... پر بغض می خندم ... میگم : دیدی نقشه نکشیده بودم برات ! ...
ـ قرار شد از چیزای خوب خوب حرف بزنیم ...
ـ ولی من هنوز خوب نشدم ! ...
آیهان می خنده ... بلند ... صداش توی راهرو میپیچه و میگه : توله ! ...
منم می خندم ... آریان انگاری حتی جون نداره تکون بخوره ... بچه م ضعیف شده ... میگن تا حداقل دو ماه باید بمونه تو شیشه و تازه 31 روز شده ! ... کاش بگذره ... تموم بشه ... میگم : پسرمون فقط مارو داره ...
ـ غلط کردی ... دست کم ده دوازده تا خواهر برادر داره ! ...
می خندم ... فازه غمی که میگیرم رو آیهان خراب میکنه ... میگم : ماشین جوجه کشی ام ؟ ...
ـ شما ملکه ی درباری ! ...
ـ شاه بدجنس !
ـ بعدی ترجیحا دختر ...
ـ پیر میشم یکی دیگه بیاد ....
ـ نمی ذارم پیر شی ....
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG