🌈 پارت۳۷۷
#Part377
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
کمک میکنه پایین بیام .. میگه : سرپات که نمی ذارم ... می برمت تا اونجا ...
سمت سرویس میریم ... از درد لبم رو گاز میگیرم ... یه دستش دور کمرم مونده و دست دیگه به دستم ... تکیه دادم بهش ... پنجه هام رو توی دستش گرفته و میگه : آروم ...
میگم : دردسر میسازم هی برات ...
به سرویس میرسیم ... با پا درش رو باز میکنه و میگه : باره اولت نیست ...
دلگیر می گم : ولم کن اصن ...
محکم تر نگهم می داره ... حس میکنم لبخند داره .... میگه : مامانه لجباز ! ...
مکث میکنم ... منو می بره و روی توالت فرنگی می ذاره ... می شینم ... هنوزم ایستاده ... میگم : برو خب ...
ـ می تونی شلوارت رو در بیاری ؟ ....
چشمام گرد میشن ... میگم : تو می خوای در بیاری ؟ ...
ـ من نه ... شلواره تو رو ! ...
سرخ میشم ... میگم : برو بیرون ...
لبخند کجی میزنه ... خیره خیره بهم میگه : نرم چی ؟...
جا می خورم ... توی سرویس بهداشتی هستیم جفتمون ... میگم : آیهان ! ...
لحنم ، لحنه لوسیه که شکایت قاطیشه ... لحنی که وسوسه میکنه مرد رو به رویی رو ... خم میشه ... دستاش رو به دوتا زانوهاش تکیه میده ... صورتامون خیلی فاصله ندارن ... میگه :
ـ جااان...
چند چنده با خودش ؟... .قهره یا آشتی ؟ ... دلم می لرزه .... جان گفتنش عادی نیست ... خصوصا با اون چشمایی که انگاری می خوان از چشمام به ته دلم رخنه کنن و میکنن ... که میگم : بهم این جوری نگو جان ....
ابرو بالا می ندازه : اونوقت چرا ؟ ...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG
#Part377
📔 رمان " مخمصه ی باران " 💖
به قلم خانم کوثر شاهینی فر 👒
🍃🍁🍂🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁🍃🍂🍁
کمک میکنه پایین بیام .. میگه : سرپات که نمی ذارم ... می برمت تا اونجا ...
سمت سرویس میریم ... از درد لبم رو گاز میگیرم ... یه دستش دور کمرم مونده و دست دیگه به دستم ... تکیه دادم بهش ... پنجه هام رو توی دستش گرفته و میگه : آروم ...
میگم : دردسر میسازم هی برات ...
به سرویس میرسیم ... با پا درش رو باز میکنه و میگه : باره اولت نیست ...
دلگیر می گم : ولم کن اصن ...
محکم تر نگهم می داره ... حس میکنم لبخند داره .... میگه : مامانه لجباز ! ...
مکث میکنم ... منو می بره و روی توالت فرنگی می ذاره ... می شینم ... هنوزم ایستاده ... میگم : برو خب ...
ـ می تونی شلوارت رو در بیاری ؟ ....
چشمام گرد میشن ... میگم : تو می خوای در بیاری ؟ ...
ـ من نه ... شلواره تو رو ! ...
سرخ میشم ... میگم : برو بیرون ...
لبخند کجی میزنه ... خیره خیره بهم میگه : نرم چی ؟...
جا می خورم ... توی سرویس بهداشتی هستیم جفتمون ... میگم : آیهان ! ...
لحنم ، لحنه لوسیه که شکایت قاطیشه ... لحنی که وسوسه میکنه مرد رو به رویی رو ... خم میشه ... دستاش رو به دوتا زانوهاش تکیه میده ... صورتامون خیلی فاصله ندارن ... میگه :
ـ جااان...
چند چنده با خودش ؟... .قهره یا آشتی ؟ ... دلم می لرزه .... جان گفتنش عادی نیست ... خصوصا با اون چشمایی که انگاری می خوان از چشمام به ته دلم رخنه کنن و میکنن ... که میگم : بهم این جوری نگو جان ....
ابرو بالا می ندازه : اونوقت چرا ؟ ...
رسانه تبلیغی ما باشید🎀
به کدبانوها فوروارد کن 😊
لینک کانال کدبانوی ایرانی👇👇👇👇join
@kadbanoiranii
https://t.me/joinchat/PtXP1V1qM292eneG