به لطف #سایهام
به لطف #سایهام
یاد گرفتهام فروتن باشم
او با بیتفاوتی مرا
بر کنده های فرسوده،
درکوچه باغهای #دشت_دشتان برمسیرنسیم صبحگاهی،
بر دیوارهای
بههمپیوستهی گورستانِ #دامنه_پیرافته
یا در سایههای
کوتاهِ بیراهههائ #کندوله
که به شهر وفادار نیستند، میاندازد.
قابها مهم نیستند،
حتی کوههای طبله کرده ئ #پریان
سایهام مرا با هر قدم انکار میکند،
با هر چالهی گوشهی باغها مرا سردرگم میکند
و به پرسشهایم پاسخی نمیدهد.
سایهام به من آموخته که سایههای دیگر را ازآن خود کنم.
سایهام دقیقا مرا سر جای خود نشانده است.
#ک الف یاس
به لطف #سایهام
یاد گرفتهام فروتن باشم
او با بیتفاوتی مرا
بر کنده های فرسوده،
درکوچه باغهای #دشت_دشتان برمسیرنسیم صبحگاهی،
بر دیوارهای
بههمپیوستهی گورستانِ #دامنه_پیرافته
یا در سایههای
کوتاهِ بیراهههائ #کندوله
که به شهر وفادار نیستند، میاندازد.
قابها مهم نیستند،
حتی کوههای طبله کرده ئ #پریان
سایهام مرا با هر قدم انکار میکند،
با هر چالهی گوشهی باغها مرا سردرگم میکند
و به پرسشهایم پاسخی نمیدهد.
سایهام به من آموخته که سایههای دیگر را ازآن خود کنم.
سایهام دقیقا مرا سر جای خود نشانده است.
#ک الف یاس
من ازباغهای دورِ #بانیان
واردشتهای پرگل #دشت_دشتان مئ آیم
وازهرچه درکلام #شریف_آباد هست
وباهرچه در نگاه #پریان هست
همراهم.....
حرفهائ من
تفسیرسکوت #پیریافته درنگاه
#امامزاده_ابراهیم است
شعرمن همیشه معنئ
لحظه های عبورعاشقانه ایست
که از #چشمه_درویشعلئ می گذرد
ازارتفاع نگاهم ازکوه #زران
تاعمق ریشه ام در #دره_ئ_رزلان
راهئ پرازشب وستاره درپیش دارم
بادستئ ازجوانه وآب
بهار #کندوله را مئ ربایم
وبایادئ ازیقین #پیریافته آرام مئ شوم
آه ائ #نازپرئ
ائ صدایت آبی ترازآسمان
ازستاره هابگذر
خواب #پیریافته رابرهم بزن
من به آوازت دوباره بازمئ آیم
چونان قطره ائ به زمزمه دریایئ....
#ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
واردشتهای پرگل #دشت_دشتان مئ آیم
وازهرچه درکلام #شریف_آباد هست
وباهرچه در نگاه #پریان هست
همراهم.....
حرفهائ من
تفسیرسکوت #پیریافته درنگاه
#امامزاده_ابراهیم است
شعرمن همیشه معنئ
لحظه های عبورعاشقانه ایست
که از #چشمه_درویشعلئ می گذرد
ازارتفاع نگاهم ازکوه #زران
تاعمق ریشه ام در #دره_ئ_رزلان
راهئ پرازشب وستاره درپیش دارم
بادستئ ازجوانه وآب
بهار #کندوله را مئ ربایم
وبایادئ ازیقین #پیریافته آرام مئ شوم
آه ائ #نازپرئ
ائ صدایت آبی ترازآسمان
ازستاره هابگذر
خواب #پیریافته رابرهم بزن
من به آوازت دوباره بازمئ آیم
چونان قطره ائ به زمزمه دریایئ....
#ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
#شعر_صدای_دلتنگئ_شاعر_است
#نازپرئ
#بانوئ_من
مرا #ببخش
ک بی اجازه ی تو #شاعر شدم
ک بی اجازه ی تو #عاشقت شدم
و بی اجازه ی تو
#دلم_برای_تو_تنگ می شود.
#بانوئ_من
تومثل #هیچ_کس نبودئ
#نگاهت، #لبخندت،و #چشمان_دلفریبت!
تو #قشنگترین_بودئ در #نگاه_من.....
سالهای #دور_دور
در #کندوله
درسه شنبه یک عصر #پاییزی
درحوالئ #چشمه_درویشعلی
به تو #سلام کردم
از اهالی #قشنگ_بوسه بودئ
#گل_مینوشتئ
روی #دلهای_خسته
روی #نقش_هر_مشک_آب
من #هنوز_عاشق_ان #مشک_آبم
#عاشق_همان
#سه_شنبه_ی بیقرارم
که مرا #شاعر کرد
دلباخته و #مجنونت شدم
#بانوئ_من
توهنوزاتفاق نیفتاده بودی #عاشقت شدم
تواتفاق افتادی ومن باز #عاشقت شدم
در #لابلائ_بی_نبضی_های_قلبم
در #کمائ_شعر_هایم ودر #بیکسئ_متروکم
ودر #سطر_سطر_لحظه_هائ_تبدارم
سرودمت!
که #حنجره_ام_همرنگ_صدائ_توشد.
آنچنان #بئ_پروا_نوشتم_ات
که گویئ #هیچ_شعرئ_اندازه_تنت نبود
هیچ #وقت....هیچ #جا....درهیچ #زمانئ!!!
#بانوئ_من
در #لابلائ_خاطراتم آنقدرپیش بردمت
آنقدرنوشتمت که #دستهایم
#بوئ_چشمهایت راگرفت.......
و #قلمم_خیس_ازنگاه توشد.......
آنقدر #محکومت کردم به ماندن #در_خیالم
که گویی #هزار_سال است تودر #منئ.چونان
که بئ تو #مرده باشم....ومن هنوز #بی_خبرم
شبئ آنقدرتوشدم..آنقدر #ترا_پوشیدم که
#هموزن_آغوشت شدم.......!!!!
گیر کرده ام #درتو..جرات من شدن ندارم!
شبئ درقاب #شعرهایم آنقدرتوشدم که
گویی تورا #آبستن_ام.......
چونان که #خون_در_رگانم نیست وتو #تکرارمن...و..من #تکرارتوشدم.
#بانوئ_من
من سرودم وسرودم وازتوسرودم
آنقدرازتوسرودم که #پیربافته خسته شد
و #امامزاده_محمد_ابراهیم طردم کرد
درختان #بانیان به من گفتند؛یاترافراموش کنم.ویااز #کندوله بروم
اما من نفرین #پیریافته وتحقیر #کندوله_ایها رابه جان خریدم وماندم
تورافراموش نکردم وسرزمینم راترک نکردم
وعشق توراجزبه #افسون_شعرآرام نکردم
#بانوی_من
عشقت به من آموخت درمرقد #پیریافته
#بئ_اشک_گریه کنم وساعتها
در #کوچه_باغهاو #گندمزاران #پشت_پریان
پرسه بزنم...کنارصخره های کوه #زران
فریادبکشم...بالحجه #گلهای_واژگون آواز
بخوانم...وطنین گامهای #مهربانت رادر
آوازشورانگیز #پرندگان ...ازصدای محزون
نئ لبکهای #چوپانان..وازارتعاش
#پرچین_باغهاحس کنم
#بانوئ_من
#عشقت به من آموخت
#پیراهن شعرهایم راعوض کنم
#کندوله راچونان #زنئ بشناسم
#زیبا و #قدبلند و #بئ_وفا
که هرصبح خودرا #آرایش میکند
#طلاهایش رابه خودمئ اویزد
زیباترین #جامه_هایش را به تن مئ کند
وبرسینه اش #عطرمی پاشد
تابه دیدار #معشوقه_اش بشتابد
#بانوئ_من
#عشقت به من آموخت
#پرواز رایادبگیرم
ومثل #کبوترئ گریخته از
#خواب_درختان_دشتان
تمام وسعت #کندوله_پریان_وشریف_آباد
را #پرواز کنم و آنچنان #پنهانئ_ترین
#رویاهایم را ازحنجره ئ #پیربافته
فریادبکشم تا #سینه_ام فروبریزد
#بانوئ_من
#عشقت پناه بردن به #خانه_های
#بئ_نام ، به خرابه هائ #گمنام و
#برهوت_دره_های دورافتاده رابه من آموخت.......
#عشقت مرابه خلسه ئ شروع #آفرینش_جهان_هستی
وابتدائ #خلقت_آدم
و به آغاز #زمین بردو فهمیدم چقدر
#انسان_تنهاست.....
#بانوئ_من
به #عشق_تو #خانه ام راترک کردم
وبر #جاده_های_متروک و #ناشناخته
گام نهادم و #آواره_ئ #کوه و #بیابانها شدم
#تصویرترا درنگاه #دختران_غریبه
در #ابرهای_درهم آسمان ودرقطرات
#باران_جستجو کردم
و #رد_چهره_ئ تورادر تابلوهای نقاشی #ونگوگ
و #پژواک صدای تورا در #سوناتهای
شورانگیز #موتزارت شنیدم
و #عریانی_اندام_خوشتراش تورا درمجسمه های اساطیرئ #داوینچی
و در #الهه_هائ باستانئ #روم و #یونان
مشاهده کردم....
#بانوی_من
#عشقت به من آموخت
تا #اوج_قله_ها و عمق #دره_ها و زلالی #چشمه_سارهائ جوشیده از #کوه_زران راجستجوکنم
ونرمئ #سینه_های تورادر
#صخره_های سخت و
#پرتگاه_های #خطرناک لمس کنم
#بانوئ_من
#عشقت #جنون رابه من آموخت
شبئ در #رویا دیدم که
بادسته #گلی از #باران
و #حنجره_ائ_زخمی ازدروازه های
افسانه ای #قلعه_ئ_مروان عبورکردم
با #اعجاز دل انگیز #صدایت
#طلسم #پیرزنان_جادوگر راباطل کردم
وتو #دختر_شاه_پریان_را
#ازچنگ #دیوان_بداندیش نجات دادم
#بانوئ_من
#عشقت به من آموخت
#نشانی_های تورا
درغمسروده های #تبعید_نامه_ئ
#میرزاسبزعلی
ودرمنظومه بلند #خورشیدوخاور
باکلام شورانگیز #میرزالماسخان بجویم
#بانوئ_من
#عشقت به من آموخت
فراسوئ تمام #رنجهاو #سیل_اشکهایم
هرگز #دستهایت رالمس نخواهم کرد
هرگز شانه ام به #شانه ات نمی رسد
#عشقت به من آموخت
#عشق شاد وجود ندارد
#عشقی نیست که در گرو دردی نیست
#عشقی نیست که مایه ی رنجی نیست
#عشقی نیست که نپژمراند
ای #عشق_من ، تو نیز چنینی
#عشقی نیست که سیراب از #سرشک نباشد
#عشق شاد وجود ندارد
اما این عشق از آن #من است
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
#نازپرئ
#بانوئ_من
مرا #ببخش
ک بی اجازه ی تو #شاعر شدم
ک بی اجازه ی تو #عاشقت شدم
و بی اجازه ی تو
#دلم_برای_تو_تنگ می شود.
#بانوئ_من
تومثل #هیچ_کس نبودئ
#نگاهت، #لبخندت،و #چشمان_دلفریبت!
تو #قشنگترین_بودئ در #نگاه_من.....
سالهای #دور_دور
در #کندوله
درسه شنبه یک عصر #پاییزی
درحوالئ #چشمه_درویشعلی
به تو #سلام کردم
از اهالی #قشنگ_بوسه بودئ
#گل_مینوشتئ
روی #دلهای_خسته
روی #نقش_هر_مشک_آب
من #هنوز_عاشق_ان #مشک_آبم
#عاشق_همان
#سه_شنبه_ی بیقرارم
که مرا #شاعر کرد
دلباخته و #مجنونت شدم
#بانوئ_من
توهنوزاتفاق نیفتاده بودی #عاشقت شدم
تواتفاق افتادی ومن باز #عاشقت شدم
در #لابلائ_بی_نبضی_های_قلبم
در #کمائ_شعر_هایم ودر #بیکسئ_متروکم
ودر #سطر_سطر_لحظه_هائ_تبدارم
سرودمت!
که #حنجره_ام_همرنگ_صدائ_توشد.
آنچنان #بئ_پروا_نوشتم_ات
که گویئ #هیچ_شعرئ_اندازه_تنت نبود
هیچ #وقت....هیچ #جا....درهیچ #زمانئ!!!
#بانوئ_من
در #لابلائ_خاطراتم آنقدرپیش بردمت
آنقدرنوشتمت که #دستهایم
#بوئ_چشمهایت راگرفت.......
و #قلمم_خیس_ازنگاه توشد.......
آنقدر #محکومت کردم به ماندن #در_خیالم
که گویی #هزار_سال است تودر #منئ.چونان
که بئ تو #مرده باشم....ومن هنوز #بی_خبرم
شبئ آنقدرتوشدم..آنقدر #ترا_پوشیدم که
#هموزن_آغوشت شدم.......!!!!
گیر کرده ام #درتو..جرات من شدن ندارم!
شبئ درقاب #شعرهایم آنقدرتوشدم که
گویی تورا #آبستن_ام.......
چونان که #خون_در_رگانم نیست وتو #تکرارمن...و..من #تکرارتوشدم.
#بانوئ_من
من سرودم وسرودم وازتوسرودم
آنقدرازتوسرودم که #پیربافته خسته شد
و #امامزاده_محمد_ابراهیم طردم کرد
درختان #بانیان به من گفتند؛یاترافراموش کنم.ویااز #کندوله بروم
اما من نفرین #پیریافته وتحقیر #کندوله_ایها رابه جان خریدم وماندم
تورافراموش نکردم وسرزمینم راترک نکردم
وعشق توراجزبه #افسون_شعرآرام نکردم
#بانوی_من
عشقت به من آموخت درمرقد #پیریافته
#بئ_اشک_گریه کنم وساعتها
در #کوچه_باغهاو #گندمزاران #پشت_پریان
پرسه بزنم...کنارصخره های کوه #زران
فریادبکشم...بالحجه #گلهای_واژگون آواز
بخوانم...وطنین گامهای #مهربانت رادر
آوازشورانگیز #پرندگان ...ازصدای محزون
نئ لبکهای #چوپانان..وازارتعاش
#پرچین_باغهاحس کنم
#بانوئ_من
#عشقت به من آموخت
#پیراهن شعرهایم راعوض کنم
#کندوله راچونان #زنئ بشناسم
#زیبا و #قدبلند و #بئ_وفا
که هرصبح خودرا #آرایش میکند
#طلاهایش رابه خودمئ اویزد
زیباترین #جامه_هایش را به تن مئ کند
وبرسینه اش #عطرمی پاشد
تابه دیدار #معشوقه_اش بشتابد
#بانوئ_من
#عشقت به من آموخت
#پرواز رایادبگیرم
ومثل #کبوترئ گریخته از
#خواب_درختان_دشتان
تمام وسعت #کندوله_پریان_وشریف_آباد
را #پرواز کنم و آنچنان #پنهانئ_ترین
#رویاهایم را ازحنجره ئ #پیربافته
فریادبکشم تا #سینه_ام فروبریزد
#بانوئ_من
#عشقت پناه بردن به #خانه_های
#بئ_نام ، به خرابه هائ #گمنام و
#برهوت_دره_های دورافتاده رابه من آموخت.......
#عشقت مرابه خلسه ئ شروع #آفرینش_جهان_هستی
وابتدائ #خلقت_آدم
و به آغاز #زمین بردو فهمیدم چقدر
#انسان_تنهاست.....
#بانوئ_من
به #عشق_تو #خانه ام راترک کردم
وبر #جاده_های_متروک و #ناشناخته
گام نهادم و #آواره_ئ #کوه و #بیابانها شدم
#تصویرترا درنگاه #دختران_غریبه
در #ابرهای_درهم آسمان ودرقطرات
#باران_جستجو کردم
و #رد_چهره_ئ تورادر تابلوهای نقاشی #ونگوگ
و #پژواک صدای تورا در #سوناتهای
شورانگیز #موتزارت شنیدم
و #عریانی_اندام_خوشتراش تورا درمجسمه های اساطیرئ #داوینچی
و در #الهه_هائ باستانئ #روم و #یونان
مشاهده کردم....
#بانوی_من
#عشقت به من آموخت
تا #اوج_قله_ها و عمق #دره_ها و زلالی #چشمه_سارهائ جوشیده از #کوه_زران راجستجوکنم
ونرمئ #سینه_های تورادر
#صخره_های سخت و
#پرتگاه_های #خطرناک لمس کنم
#بانوئ_من
#عشقت #جنون رابه من آموخت
شبئ در #رویا دیدم که
بادسته #گلی از #باران
و #حنجره_ائ_زخمی ازدروازه های
افسانه ای #قلعه_ئ_مروان عبورکردم
با #اعجاز دل انگیز #صدایت
#طلسم #پیرزنان_جادوگر راباطل کردم
وتو #دختر_شاه_پریان_را
#ازچنگ #دیوان_بداندیش نجات دادم
#بانوئ_من
#عشقت به من آموخت
#نشانی_های تورا
درغمسروده های #تبعید_نامه_ئ
#میرزاسبزعلی
ودرمنظومه بلند #خورشیدوخاور
باکلام شورانگیز #میرزالماسخان بجویم
#بانوئ_من
#عشقت به من آموخت
فراسوئ تمام #رنجهاو #سیل_اشکهایم
هرگز #دستهایت رالمس نخواهم کرد
هرگز شانه ام به #شانه ات نمی رسد
#عشقت به من آموخت
#عشق شاد وجود ندارد
#عشقی نیست که در گرو دردی نیست
#عشقی نیست که مایه ی رنجی نیست
#عشقی نیست که نپژمراند
ای #عشق_من ، تو نیز چنینی
#عشقی نیست که سیراب از #سرشک نباشد
#عشق شاد وجود ندارد
اما این عشق از آن #من است
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
@ECO_KANDOLEH
(شعرصدای دلتنگیهای شاعراست)
#ک_الف_یاس
🍃🌺🍃
با #پیریافته
سخن ميگفتم
که #کندوله گفت:
اگر مي توانی ماراماندگار كن!
گفتم كه نامتان رابرمرتفع ترین
قلل این حوالئ فریادخواهم زد
#زران گفت چه سود
که بادآن صداراخواهدبرد
#دشتان و #بانیان و
#چشمه_درویشعلئ
و #قنات_هانافظ و
#پریان و #شریف_آباد
یکصدا گفتند:
سوداي پوچ مپرور!
از ما جاودانگي نخواهد يافت.
#كندوله بازگفت:
ـ تأثيري جادويي در ما بنشان،
تاجاودان بمانیم!!!
به سراغ حماسه سرایان کهنو زيباترين سروده ها
دردیوان #میرزا_الماس_خان
#میرزاشفیع_کلیایئ و
#میرزا_سبزعلئ و #ملک_بیستون
و......رفتم
وحتی سراغ شاعران معاصرمان
#استاد_مرتضی_امیری_تنیا
#استاد_اسکندر_امیری_زران
#سرکار_خانم_زهره_امیری
#سرکار_خانم_زینب_امیری_پریان
و........رفتم
تا سرودي جاودانه برآورم.
واژه هاسطربه سطر
ایماژبه ایماژ گفتند
از ما كرشمه اي و لذتي درآن خواهد افتاد
اماتوکه باشی که جاودانگي ازمامی خواهئ!ومراازآستان خودراندند!!
و #کندوله
همچنان ماندگاري را مي طلبيد
به سراغ ماهرترين خوشنويسمان
#استاد_علئ_امیری رفتم
سرانگشتان جادویی اش گفت
از چرخشهاي استادانة من
نقش درنقش خطوطئ جاودانه
پدیدارمی شوندبایسته وهمیشگی
اما توتنها جلوه اي زيبا مي خواهی
شایسته ام ندانست و گفت
توکه باشئ که خلود ميطلبئ،…
هيهات!هیهات که دورشو
به سراغ
موسیقی خانه ئ #ماهور_امیری رفتم
تاازاصوات جادویی سرانگشتان
هنرمندبزرگ؛
#استاد_محمد_کاظم_امیری
بخواهم نعمه ائ جاویدبنوازد
وایشان با نغمه ائ اهورایی درپرده ائ
آسمانئ ناگهان زمان رامتوقف کرد
وباسرودئ جاودانه دلمرابه سرچشمه ئ خورشیدپیوندزد
امابازخمه هائ تاروسه تارگفت
سودای پوچ مپرور!
توکه باشی که سرودونعمه جاودانه
ازمن خواهئ!!!؟مرازدرگاه خودراند
به سراغ
نویسندگان وفیلم سازان
گارگردانان ونقاشان و
ومورخان وحتئ آهنگری سنتئ
دوست دیرینه ام
#استاد_علئ_اوسط_امیری
رفتم ونزدتصويرگران
وحجاران ونجاران هم رفتم…
و پاسخ همان بود كه بود
تا عاشقي دلشکسته
چون تورا يافتم
كه گفت:
تنها اگر از نثار
ازعشق
شوري در دلها افكني
تنها اگر از عزم و ايمان به خدا
عطري بر خاک بپاشي
جادوي جاودانگي تأثير ميكند
پس آنگاه عاشق شدم و
جلوه ای ازعشق به خدا
به #نازپرئ
شمه ای ازنوربهشتئ
لمعه ائ ازعزم آسمانئ
ودریایی ازایمان رادردل #کندوله افکندم
قلم را درخون خود فروبردم
وبرجریده عالم
با جوهرعشق نگاشتم:
ائ #کندوله
مي خوانمت
به نام عشق!
به نام گل سرخ!
تورامی خوانم و
چترهای گل بازمی شوند
گل می خوانم و
بروئ گلبرگهای ریخته راه می روم
وصدایت می زنم
گل
به نام گل
به نام نامی عشق به نام
ایمان.....
ناگهان
" #پیریافته لبخندمی زندو
بادابرهاراآز آسمان
#کندوله می راندو
عشق ازگوشه آسمان پدیدارمی شود"
ومن بازمئ سرایم به نام عشق
به نام ایمان،به نام امید
و #کندوله راجاودانه می کنم
که عشق به خدا
به #نازپری
وبه تو #همولایتئ_عزیزم....
ماندگارترین شعری است
تاهمیشه دردل من جاودانه است
پیوسته عشق من به خدا
عشق من به تو
وبه #نااااااااااازپرئ
دلنشین ترین نقشئ است
که براشعارم حک شده اند
پس
جاودانه وماندگارباشید
ای #همولایتی_خوب_خوبم
وتو #نازپری
ای همه عشق من
جاودانه وماندگارباش
ای #کندوله_جان
ای همه هستی من......
#استاد_کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس👌
پ،ن
میرزاالماس خان؛شاعرنامی معاصرنادرشاه
میرزاشفیع کلیایی؛شاعرمعاصرالماسخان کندوله ای
میرزاسبزعلی:شاعرنامی دوره قاجاریه
ملک بیستون؛شاعرنامی کندوله
استادمرتضی امیری:شاعرمعاصرکندوله ای متخلص به تنیاصاحب اثر"کوچ نازاریل"
استاداسکندرامیری:شاعرمعاصرکندوله متخلص به "زران"
سرکارخانم زهره امیری شاعرسپیدسراومقیم تهران صاحب اثر "واگن های بی حوصله"
سرکارخانم زینب امیری پریان: شاعرنوپردازو صاحب اثر "من باصدای خودم حرف می زنم"
استادعلی امیری:خوشنویس معاصر،مدرس واستادآموزشگاه خوشنویسی وخطاطئ درکرمانشاه
استادمحمدکاظم امیری:موسیقیدان معاصر ومدرس واستادموسیقی درگارگاه موسیقی خانه ماهورکرمانشاه
استادعلی اوسط امیری هنرمندآهنگرئ وصاحب گارگاه سنتی آهنگری درکندوله
🔸 @ECO_KANDOLEH
کندوله مهدتمدن پایتخت گردشگری روستایی
(شعرصدای دلتنگیهای شاعراست)
#ک_الف_یاس
🍃🌺🍃
با #پیریافته
سخن ميگفتم
که #کندوله گفت:
اگر مي توانی ماراماندگار كن!
گفتم كه نامتان رابرمرتفع ترین
قلل این حوالئ فریادخواهم زد
#زران گفت چه سود
که بادآن صداراخواهدبرد
#دشتان و #بانیان و
#چشمه_درویشعلئ
و #قنات_هانافظ و
#پریان و #شریف_آباد
یکصدا گفتند:
سوداي پوچ مپرور!
از ما جاودانگي نخواهد يافت.
#كندوله بازگفت:
ـ تأثيري جادويي در ما بنشان،
تاجاودان بمانیم!!!
به سراغ حماسه سرایان کهنو زيباترين سروده ها
دردیوان #میرزا_الماس_خان
#میرزاشفیع_کلیایئ و
#میرزا_سبزعلئ و #ملک_بیستون
و......رفتم
وحتی سراغ شاعران معاصرمان
#استاد_مرتضی_امیری_تنیا
#استاد_اسکندر_امیری_زران
#سرکار_خانم_زهره_امیری
#سرکار_خانم_زینب_امیری_پریان
و........رفتم
تا سرودي جاودانه برآورم.
واژه هاسطربه سطر
ایماژبه ایماژ گفتند
از ما كرشمه اي و لذتي درآن خواهد افتاد
اماتوکه باشی که جاودانگي ازمامی خواهئ!ومراازآستان خودراندند!!
و #کندوله
همچنان ماندگاري را مي طلبيد
به سراغ ماهرترين خوشنويسمان
#استاد_علئ_امیری رفتم
سرانگشتان جادویی اش گفت
از چرخشهاي استادانة من
نقش درنقش خطوطئ جاودانه
پدیدارمی شوندبایسته وهمیشگی
اما توتنها جلوه اي زيبا مي خواهی
شایسته ام ندانست و گفت
توکه باشئ که خلود ميطلبئ،…
هيهات!هیهات که دورشو
به سراغ
موسیقی خانه ئ #ماهور_امیری رفتم
تاازاصوات جادویی سرانگشتان
هنرمندبزرگ؛
#استاد_محمد_کاظم_امیری
بخواهم نعمه ائ جاویدبنوازد
وایشان با نغمه ائ اهورایی درپرده ائ
آسمانئ ناگهان زمان رامتوقف کرد
وباسرودئ جاودانه دلمرابه سرچشمه ئ خورشیدپیوندزد
امابازخمه هائ تاروسه تارگفت
سودای پوچ مپرور!
توکه باشی که سرودونعمه جاودانه
ازمن خواهئ!!!؟مرازدرگاه خودراند
به سراغ
نویسندگان وفیلم سازان
گارگردانان ونقاشان و
ومورخان وحتئ آهنگری سنتئ
دوست دیرینه ام
#استاد_علئ_اوسط_امیری
رفتم ونزدتصويرگران
وحجاران ونجاران هم رفتم…
و پاسخ همان بود كه بود
تا عاشقي دلشکسته
چون تورا يافتم
كه گفت:
تنها اگر از نثار
ازعشق
شوري در دلها افكني
تنها اگر از عزم و ايمان به خدا
عطري بر خاک بپاشي
جادوي جاودانگي تأثير ميكند
پس آنگاه عاشق شدم و
جلوه ای ازعشق به خدا
به #نازپرئ
شمه ای ازنوربهشتئ
لمعه ائ ازعزم آسمانئ
ودریایی ازایمان رادردل #کندوله افکندم
قلم را درخون خود فروبردم
وبرجریده عالم
با جوهرعشق نگاشتم:
ائ #کندوله
مي خوانمت
به نام عشق!
به نام گل سرخ!
تورامی خوانم و
چترهای گل بازمی شوند
گل می خوانم و
بروئ گلبرگهای ریخته راه می روم
وصدایت می زنم
گل
به نام گل
به نام نامی عشق به نام
ایمان.....
ناگهان
" #پیریافته لبخندمی زندو
بادابرهاراآز آسمان
#کندوله می راندو
عشق ازگوشه آسمان پدیدارمی شود"
ومن بازمئ سرایم به نام عشق
به نام ایمان،به نام امید
و #کندوله راجاودانه می کنم
که عشق به خدا
به #نازپری
وبه تو #همولایتئ_عزیزم....
ماندگارترین شعری است
تاهمیشه دردل من جاودانه است
پیوسته عشق من به خدا
عشق من به تو
وبه #نااااااااااازپرئ
دلنشین ترین نقشئ است
که براشعارم حک شده اند
پس
جاودانه وماندگارباشید
ای #همولایتی_خوب_خوبم
وتو #نازپری
ای همه عشق من
جاودانه وماندگارباش
ای #کندوله_جان
ای همه هستی من......
#استاد_کرم_اله_امیری_ک_الف_یاس👌
پ،ن
میرزاالماس خان؛شاعرنامی معاصرنادرشاه
میرزاشفیع کلیایی؛شاعرمعاصرالماسخان کندوله ای
میرزاسبزعلی:شاعرنامی دوره قاجاریه
ملک بیستون؛شاعرنامی کندوله
استادمرتضی امیری:شاعرمعاصرکندوله ای متخلص به تنیاصاحب اثر"کوچ نازاریل"
استاداسکندرامیری:شاعرمعاصرکندوله متخلص به "زران"
سرکارخانم زهره امیری شاعرسپیدسراومقیم تهران صاحب اثر "واگن های بی حوصله"
سرکارخانم زینب امیری پریان: شاعرنوپردازو صاحب اثر "من باصدای خودم حرف می زنم"
استادعلی امیری:خوشنویس معاصر،مدرس واستادآموزشگاه خوشنویسی وخطاطئ درکرمانشاه
استادمحمدکاظم امیری:موسیقیدان معاصر ومدرس واستادموسیقی درگارگاه موسیقی خانه ماهورکرمانشاه
استادعلی اوسط امیری هنرمندآهنگرئ وصاحب گارگاه سنتی آهنگری درکندوله
🔸 @ECO_KANDOLEH
کندوله مهدتمدن پایتخت گردشگری روستایی
🌸🌼🌸
🌼💘
🌸
💚《کنوله》💚
🌸کنوله هه وات،بی مثل ومانه ند
🌸دایم یارت بو،،،،،،لوطف خداوند
🌺پریانت عه زیزنور دیده ئ مِن
🌺شه ریف ئابادت به رگزیده ئ مِن
🌷ئاو هانه گانت،ئاو زه مزه مه ن
🌷باخت جلوه ده ر روح ئاده مه ن
🌼دل حه یران باخان،رنگاوه ره نگت
🌼کوچه ئ پیچ پیچ وتاریکو ته نگت
🌺قه لا ئ مه روان و،عه هد باستانت
🌺یانه ئ نوساز و،،،،،،نیمه ویرانت
🌸ژن وپیاوت،،،،،،،چه نئ کناچان
🌸دایمه ن ذکر،،،،،،،خداوندماچان
🌼سردارت لایق،جور الماسخانه ن
🌼شاعر رزم و،،، ،،،به زم خوبانه ن
🌺کنوله نازار،،،،،،وه یک ئیشاره ت
🌺عه قل کرملا،،،،به ردنت غاره ت
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)❤️
🍃🌸🍃
#شعر_صدای_اندوه_شاعر_است
#بانوئ_من
در #کندوله
#تنها #مانده بودم
با #کفشهایی که دیگرتوان #سفرنداشت!
#صدایم به گوش #پیریافته نمئ رسید....
پیش ازاین بارهابه #خوابم آمده بودئ!
#تصویر_مبهم تورابارهادر #انتهائ_آیینه
دیده بودم
بارهادرکوچه #باغهای_بانیان
به توبرخوردکرده بودم
بارهاتورادرانعکاس
#آب_چشمه_درویشعلی
گریسته بودم
در #آواز_پرندگان نامت را
#شنیده بودم
وسالهای سال در دامنه #کوه_زران
چون #عارفان_معتکف
#پیکر_خوشتراش_اندام
تورا #عبادت کرده بودم
#بانوی_من
تو #نشانی_من بودئ
ومن #نشانئ_تو
اما من #سراغت رانمئ دانستم......
ومن #نشانی_ام راگمکرده بودم.........
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🌼💘
🌸
💚《کنوله》💚
🌸کنوله هه وات،بی مثل ومانه ند
🌸دایم یارت بو،،،،،،لوطف خداوند
🌺پریانت عه زیزنور دیده ئ مِن
🌺شه ریف ئابادت به رگزیده ئ مِن
🌷ئاو هانه گانت،ئاو زه مزه مه ن
🌷باخت جلوه ده ر روح ئاده مه ن
🌼دل حه یران باخان،رنگاوه ره نگت
🌼کوچه ئ پیچ پیچ وتاریکو ته نگت
🌺قه لا ئ مه روان و،عه هد باستانت
🌺یانه ئ نوساز و،،،،،،نیمه ویرانت
🌸ژن وپیاوت،،،،،،،چه نئ کناچان
🌸دایمه ن ذکر،،،،،،،خداوندماچان
🌼سردارت لایق،جور الماسخانه ن
🌼شاعر رزم و،،، ،،،به زم خوبانه ن
🌺کنوله نازار،،،،،،وه یک ئیشاره ت
🌺عه قل کرملا،،،،به ردنت غاره ت
✍کرم اله امیری(ک الف یاس)❤️
🍃🌸🍃
#شعر_صدای_اندوه_شاعر_است
#بانوئ_من
در #کندوله
#تنها #مانده بودم
با #کفشهایی که دیگرتوان #سفرنداشت!
#صدایم به گوش #پیریافته نمئ رسید....
پیش ازاین بارهابه #خوابم آمده بودئ!
#تصویر_مبهم تورابارهادر #انتهائ_آیینه
دیده بودم
بارهادرکوچه #باغهای_بانیان
به توبرخوردکرده بودم
بارهاتورادرانعکاس
#آب_چشمه_درویشعلی
گریسته بودم
در #آواز_پرندگان نامت را
#شنیده بودم
وسالهای سال در دامنه #کوه_زران
چون #عارفان_معتکف
#پیکر_خوشتراش_اندام
تورا #عبادت کرده بودم
#بانوی_من
تو #نشانی_من بودئ
ومن #نشانئ_تو
اما من #سراغت رانمئ دانستم......
ومن #نشانی_ام راگمکرده بودم.........
🍃🌺🍃
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
Forwarded from #کندوله (بومگردی کندوله)
《کنوله》
(خال هفت کشور)👌
شعر و دکلمه (کرم اله امیری)🌷
✍🎤(ک الف یاس ) 🌸
@BANIAN_KANDOLEH
کَندوله پایتخت گردشگری روستایی ایران 🇮🇷
(خال هفت کشور)👌
شعر و دکلمه (کرم اله امیری)🌷
✍🎤(ک الف یاس ) 🌸
@BANIAN_KANDOLEH
کَندوله پایتخت گردشگری روستایی ایران 🇮🇷
🍃🌺🍃
✅محبوبم
دوستت دارم
وحضور تو در #کندوله
مثل حضور #آب و #درختان است
تو چشمه جوشان #سراب_بانیانئ
#تاکستان و #ترانهای که از
عمق کوه #زران
#دل به #دریا زده ائ!!!
#کلمات_ناتوانند از #تفسیر_تو
این روزها #حضور تو
تااطلاع ثانوئ
#کندوله رابه
یکئ ازباغهای #بهشت
تبدیل کرده است
حضورتو
غنچه هائ #سرخ_و_زخمی
#دشت_دشتان
راالتیام مئ بخشد
#پرنده ها را #بلندپروازتر
وسبد #باغهای_بانیان راپربارترمی کند
درحضورتو #غبار_ها زمینگیرمئ شوند
و #شمیم_بهاری پراکنده
#آغوش_ها، بیقرارمی شوند
و #قلب_ها_تپنده_تر
در #حضور توست
که #رویا_ها زاده میشوند
#امیدها، سرزنده میشوند
و #حسرت_ها سرافکنده
در #حضورتو
دروازه های #آسمان_گشوده مئ شود
و #پیریافته پابرشانه های صبور
#کوه_زران می گذاردو
#پرواز راتا #بیشه_هائ_دشت دور
درخویش می طپد.....
در حضورتو
#فاصله_ها می شکنند
#آب و #باغ و #کوه و #صحرا
#معنایئ جاودانه مئ یابند.....
✍کرم اله امیری _ک الف یاس
✅محبوبم
دوستت دارم
وحضور تو در #کندوله
مثل حضور #آب و #درختان است
تو چشمه جوشان #سراب_بانیانئ
#تاکستان و #ترانهای که از
عمق کوه #زران
#دل به #دریا زده ائ!!!
#کلمات_ناتوانند از #تفسیر_تو
این روزها #حضور تو
تااطلاع ثانوئ
#کندوله رابه
یکئ ازباغهای #بهشت
تبدیل کرده است
حضورتو
غنچه هائ #سرخ_و_زخمی
#دشت_دشتان
راالتیام مئ بخشد
#پرنده ها را #بلندپروازتر
وسبد #باغهای_بانیان راپربارترمی کند
درحضورتو #غبار_ها زمینگیرمئ شوند
و #شمیم_بهاری پراکنده
#آغوش_ها، بیقرارمی شوند
و #قلب_ها_تپنده_تر
در #حضور توست
که #رویا_ها زاده میشوند
#امیدها، سرزنده میشوند
و #حسرت_ها سرافکنده
در #حضورتو
دروازه های #آسمان_گشوده مئ شود
و #پیریافته پابرشانه های صبور
#کوه_زران می گذاردو
#پرواز راتا #بیشه_هائ_دشت دور
درخویش می طپد.....
در حضورتو
#فاصله_ها می شکنند
#آب و #باغ و #کوه و #صحرا
#معنایئ جاودانه مئ یابند.....
✍کرم اله امیری _ک الف یاس
" #هذیان_تب_آلوده "
#باجنون_من_شریک_شو
#ازحلق_کندوله بالا آمده #اضطرابم
#سرم_درد مئ کند
#رنگ رخسارم پریده
#عقلم_پاره_سنگ برداشته
#سر_به_سر كلمات مئ گذارم
#کندوله را نیمئ
شکل #خودم مئ بینم
نیمئ شکل #شمشیر
#جنازه_ام دنبال #من مئ گردد
#دهانم را #برهنه مئ کنم
خوشه خوشه #انگور_شرابئ
ازترکیب #لبهایم خشک مئ شود
#پیدانمیکنم خودم را....
#کندوله رابه #پیریافته مئ آویزم
و #پیریافته رابه #صلیب
#زران از آن سوئ #چلیپا فرومئ ریزد...
اینجاکجاست!
من کئ ام؟
#ازشقیقه_ئ_لم_یزرع_مزرعِ
#پریان هم دیگرهیچ #گلئ نمئ روید
مغلوب هزارویک #امیر_کلِ
خلیده در #جنون_خشمم
#حلقوم_شعرم را مئ فشارم
#دستم #آتش مئ گیردو
#قلمم_دیوانه_تر مئ نویسد
#عطر_پیراهن #پیرولئ_سلطان
سرنوشت #دشتان را
به #خون می کشد
#شبح_سیاهئ #بانیان را می بلعد
ودربازدم فراغت #گوسفندان
#گوش تا #گوش
چمنزاران #پشت_پیریافته
#علف_هرز مئ روید
#میرزالماسخان
روبرویم مئ ایستد
#دروازه_هائ_متروکِ
#قلعه_ئ_مروان رانشانم مئ دهد
رودئ سرشاراز #شعرهائ_ناسروده_اش
ازشیار #لبهایم مئ گذرد
#دلم را #آب می کند
و #سرم را #گیج....
#سایه_ئ #سوخته_ئ
#میرزاسبزعلئ ازپشت
#پلکهای خسته ئ #من
از تاب #تبعیدبازمی گردد
و #تنهایش رادر #دلتنگئ باغهای
دوردست #چال مئ کند.......
از #کندوله کنده مئ شوم
ودر #آسمان #آبئ_آبیش
#خودم را #پرواز می دهم..............
🌷💚🌷
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
#باجنون_من_شریک_شو
#ازحلق_کندوله بالا آمده #اضطرابم
#سرم_درد مئ کند
#رنگ رخسارم پریده
#عقلم_پاره_سنگ برداشته
#سر_به_سر كلمات مئ گذارم
#کندوله را نیمئ
شکل #خودم مئ بینم
نیمئ شکل #شمشیر
#جنازه_ام دنبال #من مئ گردد
#دهانم را #برهنه مئ کنم
خوشه خوشه #انگور_شرابئ
ازترکیب #لبهایم خشک مئ شود
#پیدانمیکنم خودم را....
#کندوله رابه #پیریافته مئ آویزم
و #پیریافته رابه #صلیب
#زران از آن سوئ #چلیپا فرومئ ریزد...
اینجاکجاست!
من کئ ام؟
#ازشقیقه_ئ_لم_یزرع_مزرعِ
#پریان هم دیگرهیچ #گلئ نمئ روید
مغلوب هزارویک #امیر_کلِ
خلیده در #جنون_خشمم
#حلقوم_شعرم را مئ فشارم
#دستم #آتش مئ گیردو
#قلمم_دیوانه_تر مئ نویسد
#عطر_پیراهن #پیرولئ_سلطان
سرنوشت #دشتان را
به #خون می کشد
#شبح_سیاهئ #بانیان را می بلعد
ودربازدم فراغت #گوسفندان
#گوش تا #گوش
چمنزاران #پشت_پیریافته
#علف_هرز مئ روید
#میرزالماسخان
روبرویم مئ ایستد
#دروازه_هائ_متروکِ
#قلعه_ئ_مروان رانشانم مئ دهد
رودئ سرشاراز #شعرهائ_ناسروده_اش
ازشیار #لبهایم مئ گذرد
#دلم را #آب می کند
و #سرم را #گیج....
#سایه_ئ #سوخته_ئ
#میرزاسبزعلئ ازپشت
#پلکهای خسته ئ #من
از تاب #تبعیدبازمی گردد
و #تنهایش رادر #دلتنگئ باغهای
دوردست #چال مئ کند.......
از #کندوله کنده مئ شوم
ودر #آسمان #آبئ_آبیش
#خودم را #پرواز می دهم..............
🌷💚🌷
#باور_کن_مرا
#دلنوشته_های_دل_خسته_ام❤️
#کانال_فرهیختگان_و_ادبدوستان👌
#شعرها_و_دلنوشته_های🌷
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس 👍
در کانال ادبئ؛
#کوچه_باغهای_شعر (کندوله)💚
#لینک_کانال👇👇👇👇
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
🍃🌺🍃
#نازپری
من #بانیان بودم،
بادرختانی کهنسال.....
تو #کندوله بودی،
باریشه هایی محکم.....
میان دست هایت جایم می دهی..
حلقه ی عاشقی را
تنگ و تنگ تر می کنی
دل به دل...
در هم گره می خوریم...
جوری که نه من از تو سر در می آورم
نه تو از من...
و نه عشق از هر دوی ما...
#ک_الف_یاس
💙
#نازپری
من #بانیان بودم،
بادرختانی کهنسال.....
تو #کندوله بودی،
باریشه هایی محکم.....
میان دست هایت جایم می دهی..
حلقه ی عاشقی را
تنگ و تنگ تر می کنی
دل به دل...
در هم گره می خوریم...
جوری که نه من از تو سر در می آورم
نه تو از من...
و نه عشق از هر دوی ما...
#ک_الف_یاس
💙