🌙
هنگامی که
غروب در چشمه #درویشعلئ
رنگ می بازد
دهکده من، برنگ شفق
به خون می نشیند
من در دوردست های #پریانم،
و صدای کبک هایش را
به یاد می آورم
ماه را و ارتعاش غمگین جیرجیرک ها را
و صدای نماز مغرب که در کشتزارانِ
#پشت_پیرافته گم می شود
من در آواز زنگ های گوسفندانِ روستا
مرده ام
غریب اما نه دهشتناک!
من روح #کندوله_ام
که در پروازی مطبوع
بر فراز #بانیان،
از دوردست های خودم به سرزمینم
به #کندوله به #پریان به #شریف_آباد
بازمی گردم.
#ک_الف_یاس
هنگامی که
غروب در چشمه #درویشعلئ
رنگ می بازد
دهکده من، برنگ شفق
به خون می نشیند
من در دوردست های #پریانم،
و صدای کبک هایش را
به یاد می آورم
ماه را و ارتعاش غمگین جیرجیرک ها را
و صدای نماز مغرب که در کشتزارانِ
#پشت_پیرافته گم می شود
من در آواز زنگ های گوسفندانِ روستا
مرده ام
غریب اما نه دهشتناک!
من روح #کندوله_ام
که در پروازی مطبوع
بر فراز #بانیان،
از دوردست های خودم به سرزمینم
به #کندوله به #پریان به #شریف_آباد
بازمی گردم.
#ک_الف_یاس
من ازکندوله آمده ام
ازپشتِ شبهایِ تاریکِ وظلمانی
#پریان
من ازشب بیداریهای
زمستان سخت وطاقت فرسای #پشت_پیرافته آمده ام
آهای #نازپرئ
آیاتوهنوزپشت آن پنجره نشسته ای؟!
بشنوصدایم را
صدای آشنایم را
کولاک نگاهم را
آیاهنوز آن آیینه پیش روی توست؟!
درانعکاس تصویرخود
می شنوئ آهم را؟
فریادپگاهم را؟
صبح است
این صبح صدای من است
که طلوع رابه تو
به پنجره وبه
آسمان آبئ #کندوله
نویدمی دهد.........!
#ک_الف_یاس
ازپشتِ شبهایِ تاریکِ وظلمانی
#پریان
من ازشب بیداریهای
زمستان سخت وطاقت فرسای #پشت_پیرافته آمده ام
آهای #نازپرئ
آیاتوهنوزپشت آن پنجره نشسته ای؟!
بشنوصدایم را
صدای آشنایم را
کولاک نگاهم را
آیاهنوز آن آیینه پیش روی توست؟!
درانعکاس تصویرخود
می شنوئ آهم را؟
فریادپگاهم را؟
صبح است
این صبح صدای من است
که طلوع رابه تو
به پنجره وبه
آسمان آبئ #کندوله
نویدمی دهد.........!
#ک_الف_یاس
Forwarded from کوچه باغهای شعرِ(کندوله) (@ک الف یاس امیری)
🌙
هنگامی که
غروب در چشمه #درویشعلئ
رنگ می بازد
دهکده من، برنگ شفق
به خون می نشیند
من در دوردست های #پریانم،
و صدای کبک هایش را
به یاد می آورم
ماه را و ارتعاش غمگین جیرجیرک ها را
و صدای نماز مغرب که در کشتزارانِ
#پشت_پیرافته گم می شود
من در آواز زنگ های گوسفندانِ روستا
مرده ام
غریب اما نه دهشتناک!
من روح #کندوله_ام
که در پروازی مطبوع
بر فراز #بانیان،
از دوردست های خودم به سرزمینم
به #کندوله به #پریان به #شریف_آباد
بازمی گردم.
#ک_الف_یاس
هنگامی که
غروب در چشمه #درویشعلئ
رنگ می بازد
دهکده من، برنگ شفق
به خون می نشیند
من در دوردست های #پریانم،
و صدای کبک هایش را
به یاد می آورم
ماه را و ارتعاش غمگین جیرجیرک ها را
و صدای نماز مغرب که در کشتزارانِ
#پشت_پیرافته گم می شود
من در آواز زنگ های گوسفندانِ روستا
مرده ام
غریب اما نه دهشتناک!
من روح #کندوله_ام
که در پروازی مطبوع
بر فراز #بانیان،
از دوردست های خودم به سرزمینم
به #کندوله به #پریان به #شریف_آباد
بازمی گردم.
#ک_الف_یاس
🌙
هنگامی که
غروب در چشمه #درویشعلئ
رنگ می بازد
دهکده من، برنگ شفق
به خون می نشیند
من در دوردست های #پریانم،
و صدای کبک هایش را
به یاد می آورم
ماه را و ارتعاش غمگین جیرجیرک ها را
و صدای #اذان_مغرب که در کشتزارانِ
#پشت_پیرافته گم می شود
من در آواز زنگ های گوسفندانِ روستا
مرده ام
غریب اما نه دهشتناک!
من روح #کندوله_ام
که در پروازی مطبوع
بر فراز #بانیان،
از دوردست های خودم به سرزمینم
به #کندوله به #پریان به #شریف_آباد
بازمی گردم.
#ک_الف_یاس
هنگامی که
غروب در چشمه #درویشعلئ
رنگ می بازد
دهکده من، برنگ شفق
به خون می نشیند
من در دوردست های #پریانم،
و صدای کبک هایش را
به یاد می آورم
ماه را و ارتعاش غمگین جیرجیرک ها را
و صدای #اذان_مغرب که در کشتزارانِ
#پشت_پیرافته گم می شود
من در آواز زنگ های گوسفندانِ روستا
مرده ام
غریب اما نه دهشتناک!
من روح #کندوله_ام
که در پروازی مطبوع
بر فراز #بانیان،
از دوردست های خودم به سرزمینم
به #کندوله به #پریان به #شریف_آباد
بازمی گردم.
#ک_الف_یاس
#کندوله_جان
خیره در چشمان #پیریافته_ات که میشوم
بوی خاک آفتابخورده به مشامام میخورد.
گم میشوم در گندمزاران
#پشت_پیرافته
میان خوشههائ سوخته...
بالبهبال شرارههای سبز در بیکرانهائ
#دره_ئ_بانیان به پرواز درمیآیم
چشمان #پیرافته_ئ_تو چون تغییر مداوم ماده
هر روز پارهای از رازش را مینماید
اما هرگز
تن به تسلیمی تمام نمیدهد.
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
خیره در چشمان #پیریافته_ات که میشوم
بوی خاک آفتابخورده به مشامام میخورد.
گم میشوم در گندمزاران
#پشت_پیرافته
میان خوشههائ سوخته...
بالبهبال شرارههای سبز در بیکرانهائ
#دره_ئ_بانیان به پرواز درمیآیم
چشمان #پیرافته_ئ_تو چون تغییر مداوم ماده
هر روز پارهای از رازش را مینماید
اما هرگز
تن به تسلیمی تمام نمیدهد.
#کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
💫🍃─═┅✰❣✰┅═─🍃💫
#کندوله_جان
خیره در چشمان #پیریافته_ات که میشوم
بوی خاک آفتابخورده به مشامام میخورد.
گم میشوم در گندمزاران
#پشت_پیرافته
میان خوشههائ سوخته...
بالبهبال شرارههای سبز در بیکرانهائ
#دره_ئ_بانیان به پرواز درمیآیم
چشمان #پیرافته_ئ_تو چون تغییر مداوم ماده
هر روز پارهای از رازش را مینماید
اما هرگز
تن به تسلیمی تمام نمیدهد.
✍ #کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
خیره در چشمان #پیریافته_ات که میشوم
بوی خاک آفتابخورده به مشامام میخورد.
گم میشوم در گندمزاران
#پشت_پیرافته
میان خوشههائ سوخته...
بالبهبال شرارههای سبز در بیکرانهائ
#دره_ئ_بانیان به پرواز درمیآیم
چشمان #پیرافته_ئ_تو چون تغییر مداوم ماده
هر روز پارهای از رازش را مینماید
اما هرگز
تن به تسلیمی تمام نمیدهد.
✍ #کرم_اله_امیرئ_ک_الف_یاس
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
#محبوبم
بگو چگونه؟
نام کوچک تو را فریاد زنم
تا گوشهای سبز وشیرین تاکستانهای انگور #دره_بانیان #کندوله
همان شهوتزدگان عصر تابستان
آن را نشنوند
و راز بلندمان در #پیریافته پنهان بماند
بگو چگونه!
نام کوچک تو را فریاد زنم
تا موجهای سنگین #شاجوی
آن پریشان حالان شادمان عصر باران
آن را نشنوند
و راز شگفتانگیز درختان سربه فلک کشیده ئ #دره_چناران
همچنان پوشیده بماند
چگونه فریاد زنم
تا انباشتهای طلایی گندم
در #پشت_پیرافته
آن حجم مست از شعر آفتاب
نام کوچک تو را نشنوند
و
راز ابدی آسمانها زمینی نشود!
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛
بگو چگونه؟
نام کوچک تو را فریاد زنم
تا گوشهای سبز وشیرین تاکستانهای انگور #دره_بانیان #کندوله
همان شهوتزدگان عصر تابستان
آن را نشنوند
و راز بلندمان در #پیریافته پنهان بماند
بگو چگونه!
نام کوچک تو را فریاد زنم
تا موجهای سنگین #شاجوی
آن پریشان حالان شادمان عصر باران
آن را نشنوند
و راز شگفتانگیز درختان سربه فلک کشیده ئ #دره_چناران
همچنان پوشیده بماند
چگونه فریاد زنم
تا انباشتهای طلایی گندم
در #پشت_پیرافته
آن حجم مست از شعر آفتاب
نام کوچک تو را نشنوند
و
راز ابدی آسمانها زمینی نشود!
┏━━━🔹🦋🔹━━━┓
@k_a_yass
┗━━━🔹🦋🔹━━━┛