نگاره ای از #قائمشهر درسال۱۳۰۲که دهی بانام "علی آباد"بود.ساخت خط آهن سراسری شمال_جنوب وچندکارخانه پارچه بافی مدرن پیشرفت زودهنگامی رابه دنبال داشت.جمعیت انسانی آن بامهاجرت روستائیان و از سایرشهرهای کشور افزایش یافت بطوری که اکنون یکی ازشهرهای پرتراکم کشوراست.
این نمایه۹۶سال پیش گرفته شد.دردوره رضاشاه ساخت راه آهن سراسری ایران،وایستگاه راه آهن درشرق آن و میدانی درمیان این ده باچندین ساختمان دوطبقه که معماری مدرن وویژه شمال ایران را داشت. نامش را #شاهی نهادند.هنوز برخی از ساختمان های دو طبقه آن پابرجاست که میتوان با نام بناهای تاریخی شهرازآن حفاظت ونگهداری کرد.پس ازانقلاب۱۳۵۷ نام شاهی را به #قائمشهر تغییردادند.
چهارشنبه بازار علی آبادکه درگذشته مرکز تجاری وفروش تولیدات روستاهای پیرامون خود بودهنوزرونق گذشته خود راکم وبیش دارد.
قائمشهرشهری۹۶ساله که برای۱۰۰سالگی خود تنها۴سال زمان دارد.بناهایی دراین شهر وجودداردکه میتوان ثبت استانی وملی کردوبه گردشگری این شهر نوپاجان بخشید.
راه آهن سراسری،ایستگاه راه آهن،ساختمان شهرداری و فرمانداری، نساجی شماره یک و.....
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
این نمایه۹۶سال پیش گرفته شد.دردوره رضاشاه ساخت راه آهن سراسری ایران،وایستگاه راه آهن درشرق آن و میدانی درمیان این ده باچندین ساختمان دوطبقه که معماری مدرن وویژه شمال ایران را داشت. نامش را #شاهی نهادند.هنوز برخی از ساختمان های دو طبقه آن پابرجاست که میتوان با نام بناهای تاریخی شهرازآن حفاظت ونگهداری کرد.پس ازانقلاب۱۳۵۷ نام شاهی را به #قائمشهر تغییردادند.
چهارشنبه بازار علی آبادکه درگذشته مرکز تجاری وفروش تولیدات روستاهای پیرامون خود بودهنوزرونق گذشته خود راکم وبیش دارد.
قائمشهرشهری۹۶ساله که برای۱۰۰سالگی خود تنها۴سال زمان دارد.بناهایی دراین شهر وجودداردکه میتوان ثبت استانی وملی کردوبه گردشگری این شهر نوپاجان بخشید.
راه آهن سراسری،ایستگاه راه آهن،ساختمان شهرداری و فرمانداری، نساجی شماره یک و.....
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
💥نفت شمال و کافتارادزه ی بازگشته از مرگ
✍️علی مرادی مراغه ای
مدت خواندن: سه دقیقه
🌾زمانیکه سرگئی كافتارادزه در راس هیاتی در20 شهريور1323 وارد تهران شده و تقاضای نفت شمال را مطرح کرده و بدنبال آن، تلخترین حوادث کشور پیش آمد نه در آن زمان و نه شاید بعدها،کمتر کسی از گذشته عجیب و غریب این نماینده روسی گرجی تبار اطلاع داشتند!
🌾قبل از انقلاب اکتبر1917 دوست صمیمی استالین و هر دو گرجی بودند اما پس از پیروزی انقلاب،کافتارادزه در کنار تروتسکی قرار گرفته و ضد استالین گشت. دستگیر و به همراه زن زیبایش سوفیا محکوم به اعدام شد زمانیکه پس بازجویی های طولانی و شکنجه, در1937م لیست محکومین به اعدام را جهت اجرا پیش دیکتاتور بردند استالین مقابل نامهای این زن و شوهر خط کشیده و اعدامشان را به تعویق انداخت. تنها دختر 11ساله شان مایا کافتارادزه از مسکو نامه ای به استالین نوشت که پدر و مادرش بی گناه هستند...و استالین در 1939م حکم آزادی آن دو را صادر کرد آنها به دخترشان که اینک در آپارتمانی در نزدیکی کاخ کرملین زندگی میکرد پیوستند. در بین مردم به «زوج خوشبختی لقب یافتند که از مرگ بازگشته اند»!
How Stalin came to tea with 'the Lucky Stiffs... By Simon Montefiore.Daily Mail, 12 Jul 2008
🌾یک شب که درِ خانه شان زده شد سوفیا کافتارادزه وقتی در را باز کرد استالین بود و همچنین بریا وزیر امنیت،کسی که ناظر دوران بازجویی و شکنجه شان بوده...میهمانان تا صبح نوشیده مست کردند یک مرتبه استالین رو به میزبان کرده و پرسید واقعا میخواستید مرا بکشید؟!...کافتارادزه پاسخ داد: شما واقعا آن اتهام ما را باور داشتید؟ و استالین تنها لبخندی زد... از این شب،کافتارادزه دوباره برگشت به حوزه قدرت و اقمار استالین و شد معاون وزرات خارجه شوروی و در اشغال ایران توسط متفقین در راس هیاتی در 1323ش وارد تهران شد برای تقاضای امتياز نفت شمال.
🌾وقتی دولت ساعد با درخواست شورویها مخالفت کرد و در مجلس چهاردهم محمد مصدق نطق مفصل در مخالفت با آن ايراد كرد روزنامه آژير که طرفدار روسیه بود ضمن تمسخر سخنرانی مصدق، آنرا تئاتر نامید(آژير، شماره 207، مورخه 9/8/1323)کافتارادزه در دوم آبان 1323ش در سفارت شوروی در تهران كنفرانسی داده و دولت ساعد و ایران را شديداً تهدید کرد. بدنبال این،در کل ایران به ناگهان، روسوفیلها از طیفهای مختلف از حزب توده در تهران گرفته تا دورترین شهرستانها برای فشار به دولت ایران و حمایت از درخواست روسیه به حرکت درآمدند! از تلاشهای مطبوعاتی مانند روزنامه رهبر ارگان حزب توده گرفته تا روزنامه آژیر تا نمایندگان حزب توده در مجلس چهاردهم تا راهپیمایی و متینگهای طولانی در کل شهرهای ایران،آذربايجان، گيلان، مازندران و كردستان... که شعارشان این بود:«ساعد بايد ساقط گردد نفت به دولت شوروی داده شود»(رهبر، شماره 402، مورخ 21/7/1323)
🌾اوج این تظاهرات در 8آبان در شهرهای تهران،ارومیه،مشهد،قزوین،تبریز،اردبیل،سراب و مهاباد رخ داد تظاهرات که در زير حمايت نظاميان شوروی صورت میگرفت خشم و نفرت مردم را برانگيخت!. جلال آل احمد كه در بين تظاهر كنندگان و جزو انتظامات اين نمايش مسخره بود بعدها نوشت كه «وقتی حضور نظاميان شوروی را در خيابانها ديدم كه امنيت تظاهرات را بر عهده داشتند شرمنده شدم و بازوبند خود را باز كرده و از صف خارج شدم و گريه كردم»(در خدمت و خيانت روشنفكران... ج2، ص 175)در تظاهرات تبریز،محمد بی ریا در سخنرانی گفت:«اگر حکومت مرکزی به خواسته های مردم تن ندهد در تبریز مردانی که بتوانند لیاقت تشکیل حکومتی مستقل از تهران داشته باشند کم نیستند... » و در مهاباد، کومله ژ.ف در ۲۶ تیر در حمایت از روسیه سنگ تمام گذاشت علی ریحانی از اعضای کومله ژ.ک در سخنرانی اش شوروی را دوست کردها دانست...
و حسن اف در نامه ایی بکلی سری خود به روسیه از تلاشهای ایادی شوروی در شهرهای مختلف ایران به نفع شوروی، گزارش مفصلی فرستاد!
Həsənli C.P.Günе Azərbaycan:Tеhran-Bakı-Moskva arasında...-.s.140
✅عجیب است که چگونه یک روسی بازگشته از مرگ و شکنجه چون کافتارادزه،این همه در پای منافع ملی کشورش روسیه تلاش می کند اما اینهمه ایرانی دکتر،مهندس،نماینده مجلس، نویسنده و افراد و رهبران حزبی ...اینگونه برای فروش منافع ملی کشورشان تلاش می کنند!
در تاريخ ملتها، كمتر مشاهده شده كه در آن كسانی، اينچنين برقربانی كردن منافع ملی خود در پای مصالح بيگانگان، پای فشرده باشند!
یاد سخنی از آیرونساید انگلیسی طراح کودتای1299ش افتادم که در مورد ایران گفته بود:«برای من هميشه راز بوده كه اين كشور چگونه توانسته استقلال خود را حفظ كند»! (خاطرات ژنرال آيرونسايد...ص51)
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍️علی مرادی مراغه ای
مدت خواندن: سه دقیقه
🌾زمانیکه سرگئی كافتارادزه در راس هیاتی در20 شهريور1323 وارد تهران شده و تقاضای نفت شمال را مطرح کرده و بدنبال آن، تلخترین حوادث کشور پیش آمد نه در آن زمان و نه شاید بعدها،کمتر کسی از گذشته عجیب و غریب این نماینده روسی گرجی تبار اطلاع داشتند!
🌾قبل از انقلاب اکتبر1917 دوست صمیمی استالین و هر دو گرجی بودند اما پس از پیروزی انقلاب،کافتارادزه در کنار تروتسکی قرار گرفته و ضد استالین گشت. دستگیر و به همراه زن زیبایش سوفیا محکوم به اعدام شد زمانیکه پس بازجویی های طولانی و شکنجه, در1937م لیست محکومین به اعدام را جهت اجرا پیش دیکتاتور بردند استالین مقابل نامهای این زن و شوهر خط کشیده و اعدامشان را به تعویق انداخت. تنها دختر 11ساله شان مایا کافتارادزه از مسکو نامه ای به استالین نوشت که پدر و مادرش بی گناه هستند...و استالین در 1939م حکم آزادی آن دو را صادر کرد آنها به دخترشان که اینک در آپارتمانی در نزدیکی کاخ کرملین زندگی میکرد پیوستند. در بین مردم به «زوج خوشبختی لقب یافتند که از مرگ بازگشته اند»!
How Stalin came to tea with 'the Lucky Stiffs... By Simon Montefiore.Daily Mail, 12 Jul 2008
🌾یک شب که درِ خانه شان زده شد سوفیا کافتارادزه وقتی در را باز کرد استالین بود و همچنین بریا وزیر امنیت،کسی که ناظر دوران بازجویی و شکنجه شان بوده...میهمانان تا صبح نوشیده مست کردند یک مرتبه استالین رو به میزبان کرده و پرسید واقعا میخواستید مرا بکشید؟!...کافتارادزه پاسخ داد: شما واقعا آن اتهام ما را باور داشتید؟ و استالین تنها لبخندی زد... از این شب،کافتارادزه دوباره برگشت به حوزه قدرت و اقمار استالین و شد معاون وزرات خارجه شوروی و در اشغال ایران توسط متفقین در راس هیاتی در 1323ش وارد تهران شد برای تقاضای امتياز نفت شمال.
🌾وقتی دولت ساعد با درخواست شورویها مخالفت کرد و در مجلس چهاردهم محمد مصدق نطق مفصل در مخالفت با آن ايراد كرد روزنامه آژير که طرفدار روسیه بود ضمن تمسخر سخنرانی مصدق، آنرا تئاتر نامید(آژير، شماره 207، مورخه 9/8/1323)کافتارادزه در دوم آبان 1323ش در سفارت شوروی در تهران كنفرانسی داده و دولت ساعد و ایران را شديداً تهدید کرد. بدنبال این،در کل ایران به ناگهان، روسوفیلها از طیفهای مختلف از حزب توده در تهران گرفته تا دورترین شهرستانها برای فشار به دولت ایران و حمایت از درخواست روسیه به حرکت درآمدند! از تلاشهای مطبوعاتی مانند روزنامه رهبر ارگان حزب توده گرفته تا روزنامه آژیر تا نمایندگان حزب توده در مجلس چهاردهم تا راهپیمایی و متینگهای طولانی در کل شهرهای ایران،آذربايجان، گيلان، مازندران و كردستان... که شعارشان این بود:«ساعد بايد ساقط گردد نفت به دولت شوروی داده شود»(رهبر، شماره 402، مورخ 21/7/1323)
🌾اوج این تظاهرات در 8آبان در شهرهای تهران،ارومیه،مشهد،قزوین،تبریز،اردبیل،سراب و مهاباد رخ داد تظاهرات که در زير حمايت نظاميان شوروی صورت میگرفت خشم و نفرت مردم را برانگيخت!. جلال آل احمد كه در بين تظاهر كنندگان و جزو انتظامات اين نمايش مسخره بود بعدها نوشت كه «وقتی حضور نظاميان شوروی را در خيابانها ديدم كه امنيت تظاهرات را بر عهده داشتند شرمنده شدم و بازوبند خود را باز كرده و از صف خارج شدم و گريه كردم»(در خدمت و خيانت روشنفكران... ج2، ص 175)در تظاهرات تبریز،محمد بی ریا در سخنرانی گفت:«اگر حکومت مرکزی به خواسته های مردم تن ندهد در تبریز مردانی که بتوانند لیاقت تشکیل حکومتی مستقل از تهران داشته باشند کم نیستند... » و در مهاباد، کومله ژ.ف در ۲۶ تیر در حمایت از روسیه سنگ تمام گذاشت علی ریحانی از اعضای کومله ژ.ک در سخنرانی اش شوروی را دوست کردها دانست...
و حسن اف در نامه ایی بکلی سری خود به روسیه از تلاشهای ایادی شوروی در شهرهای مختلف ایران به نفع شوروی، گزارش مفصلی فرستاد!
Həsənli C.P.Günе Azərbaycan:Tеhran-Bakı-Moskva arasında...-.s.140
✅عجیب است که چگونه یک روسی بازگشته از مرگ و شکنجه چون کافتارادزه،این همه در پای منافع ملی کشورش روسیه تلاش می کند اما اینهمه ایرانی دکتر،مهندس،نماینده مجلس، نویسنده و افراد و رهبران حزبی ...اینگونه برای فروش منافع ملی کشورشان تلاش می کنند!
در تاريخ ملتها، كمتر مشاهده شده كه در آن كسانی، اينچنين برقربانی كردن منافع ملی خود در پای مصالح بيگانگان، پای فشرده باشند!
یاد سخنی از آیرونساید انگلیسی طراح کودتای1299ش افتادم که در مورد ایران گفته بود:«برای من هميشه راز بوده كه اين كشور چگونه توانسته استقلال خود را حفظ كند»! (خاطرات ژنرال آيرونسايد...ص51)
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
#حق_بر_داشتن_شعور_اجتماعی
💢 شعور اجتماعی می تواند درک صحیح از بایدها و نبایدهای زندگی در یک اجتماع باشد. به اعتبار این برداشت می توان نتیجه گرفت که دو عنصر شعور اجتماعی و حقوق دیگران، در ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر قرار می گیرند. شعور اجتماعی، شناخت دقیق همه حقوق فردی و اجتماعی دیگران و خودمان است.
💢افرادی که در جامعه شعور اجتماعی دارند، تعصب بیمورد ندارند و به کسی برچسب نمیزنند. آنها به جای تمسخر دیگران مدام احساسات و رفتار خود را پایش میکنند. آنها میتوانند با هر قشری تعامل داشته باشند و کسی را به هیچ عمل یا رفتاری محکوم نکنند. آنها روی رفتارهای غلط خود تعصبی ندارند و به راحتی میتوانند رفتارهای کلیشه ای را تغییر دهند و رفتارهای خود را اصلاح کنند و در مورد شهروندان دیگر، احساس مسئولیت دارند. مدرسه میتواند اولین محل رسمی برای آموزش حقوق شهروندی و شعور اجتماعی تلقی گردد. / مدرسه وکالت و تجارت
#آموزش_حقوق_بشر #شعور_اجتماعی #حقوق_شهروندی
از کاانال مدرسه وکالت و تجارت
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
💢 شعور اجتماعی می تواند درک صحیح از بایدها و نبایدهای زندگی در یک اجتماع باشد. به اعتبار این برداشت می توان نتیجه گرفت که دو عنصر شعور اجتماعی و حقوق دیگران، در ارتباطی تنگاتنگ با یکدیگر قرار می گیرند. شعور اجتماعی، شناخت دقیق همه حقوق فردی و اجتماعی دیگران و خودمان است.
💢افرادی که در جامعه شعور اجتماعی دارند، تعصب بیمورد ندارند و به کسی برچسب نمیزنند. آنها به جای تمسخر دیگران مدام احساسات و رفتار خود را پایش میکنند. آنها میتوانند با هر قشری تعامل داشته باشند و کسی را به هیچ عمل یا رفتاری محکوم نکنند. آنها روی رفتارهای غلط خود تعصبی ندارند و به راحتی میتوانند رفتارهای کلیشه ای را تغییر دهند و رفتارهای خود را اصلاح کنند و در مورد شهروندان دیگر، احساس مسئولیت دارند. مدرسه میتواند اولین محل رسمی برای آموزش حقوق شهروندی و شعور اجتماعی تلقی گردد. / مدرسه وکالت و تجارت
#آموزش_حقوق_بشر #شعور_اجتماعی #حقوق_شهروندی
از کاانال مدرسه وکالت و تجارت
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
نخستوزیر #اسپانیا در تمدید قرنطینه به سعدی ارجاع داد.
#پدرو_سانچز، نخست وزیر سوسیالیست اسپانیا، در سخنرانیاش برای تمدید قرنطینه تا سه هفته دیگر در این کشور شعری از سعدی را خواند.
آقای سانچز که از سعدی با عنوان شاعر پارسی قرون وسطی یاد کرد، در دعوت از اسپانیاییها برای رعایت محدودیتها برای نجات جان خود و دیگران این قطعه مشهور از گلستان را خواند که:
بنیآدم اعضای یک پیکرند
که در آفرينش ز یک گوهرند
چو عضوى بهدرد آورَد روزگار
دگر عضوها را نمانَد قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
#پدرو_سانچز، نخست وزیر سوسیالیست اسپانیا، در سخنرانیاش برای تمدید قرنطینه تا سه هفته دیگر در این کشور شعری از سعدی را خواند.
آقای سانچز که از سعدی با عنوان شاعر پارسی قرون وسطی یاد کرد، در دعوت از اسپانیاییها برای رعایت محدودیتها برای نجات جان خود و دیگران این قطعه مشهور از گلستان را خواند که:
بنیآدم اعضای یک پیکرند
که در آفرينش ز یک گوهرند
چو عضوى بهدرد آورَد روزگار
دگر عضوها را نمانَد قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
پایتخت، نمایش خانواده بحران زده ایرانی
✍ مجتبی نجفی
این روزها، ارزشی ها حملات خود را بر سریال پایتخت متمرکز کرده اند. سال گذشته که ضعیفترین فصل پایتخت به جنگسوریه اختصاص داشت زبان مدح داشتند. حالا ریشه این حملات چیست که وزیر ارشاد دولت روحانی را با کیهانیان هم آوا کرده ؟ کاراکترهای سریال به خوبی بحرانهای فزاینده ایران را نمایش میدهند. پیام اصلی شاید این باشد که نهاد خانواده ایرانی در جامعه ای بحرانی رو به بحران هست. بهتاش سرکش، نماد نسل سرکشی است که از سنت ها گریزان و در دنیای مدرن آویزان است. پرخاشگر علیه همه ارکان خانواده. بریده از آداب ایرانی. هما دیگر آن همسری نیست که کانون آرامش خانواده باشد. او هم بریده. پرخاشگر شده. کم تحمل. حسود و خودخواه.ارسطو آن راننده ساده و تاجر خرده پا نیست زندان رفته است بیکار است و جذب باند مواد مخدر شده. او بین دنیای مخفی زندانهای ایران و جامعه ارتباط برقرار کرده. تنابنده جرات نداشته تصویر حاج آقا مالکی را در مقام نماینده رانتخوار و وکیل حکومتی نمایش دهد اما راننده اش را نماد دین حکومتی کرده. مهر بر پیشانی بسته با صدای بلند نماز در خواب مردم که مجلس، لیموزین و عکس های زوری حاشیه ای با مقامات مجلس را نشان برتری میداند. نیکا و سارا بزرگ شده اند در شبکه های اجتماعی پرسه میزنند و محدودیتهای خانواده و حکومت را دور میزنند. این هم نمادی از تقابل ارزشهای بین نسلی در خانواده و اجتماع است. پسر کوچولوی شکموی پرروی بهبود و فهیمه هم محصول همین سیستم تربیتی خانواده در بحران است؛ خانواده ای که وارد فضای جدیدی از حیات خود بعد از مرگ بابا پنجعلی شده و مرگ بابا پنجعلی هم نشانه ای از حیات جدید خانواده ایرانی است.
پایتخت بیش از همه "خانواده در بحران" در جامعه و حکومتی بحران زده را نمایش میدهد که درگیر تنش های بین نسلی ، دین حکومتی قدرت محور، بیکاری فقر و اعتیاد و طلاق است. فصل ششم پایتخت با نمایش زیرکانه تحول شخصیت ها می گوید " مای ایرانی " بیش از پیش به سوی بحران های چند بُعدی در حرکت است. به سریال دروغهای خانواده معمولی و نزدیکانش توجه کنید، در پنهانکاری ها تامل کنید تا پیام اصلی این فصل را در یابیم: با تعدد مساله های حل نشده به سمت بحرانهای چندوجهی در حرکتیم و به عبارت دیگر در این بحرانها غرق هستیم.
این سریال تصویری شفاف از ایران جمهوری اسلامی است که نه پاسدار سنتهای اصلیش بوده و نه با مدرنیسم تعامل صحیح داشته . سنت های تضعیف شده و مدرنیسم کج و کُله.آویزان بین زمین و آسمان. از نمایش این بحران ناکارآمدی عصبانی اند، نمایش تخت دو نفره نقی و هما را بهانه کرده اند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ مجتبی نجفی
این روزها، ارزشی ها حملات خود را بر سریال پایتخت متمرکز کرده اند. سال گذشته که ضعیفترین فصل پایتخت به جنگسوریه اختصاص داشت زبان مدح داشتند. حالا ریشه این حملات چیست که وزیر ارشاد دولت روحانی را با کیهانیان هم آوا کرده ؟ کاراکترهای سریال به خوبی بحرانهای فزاینده ایران را نمایش میدهند. پیام اصلی شاید این باشد که نهاد خانواده ایرانی در جامعه ای بحرانی رو به بحران هست. بهتاش سرکش، نماد نسل سرکشی است که از سنت ها گریزان و در دنیای مدرن آویزان است. پرخاشگر علیه همه ارکان خانواده. بریده از آداب ایرانی. هما دیگر آن همسری نیست که کانون آرامش خانواده باشد. او هم بریده. پرخاشگر شده. کم تحمل. حسود و خودخواه.ارسطو آن راننده ساده و تاجر خرده پا نیست زندان رفته است بیکار است و جذب باند مواد مخدر شده. او بین دنیای مخفی زندانهای ایران و جامعه ارتباط برقرار کرده. تنابنده جرات نداشته تصویر حاج آقا مالکی را در مقام نماینده رانتخوار و وکیل حکومتی نمایش دهد اما راننده اش را نماد دین حکومتی کرده. مهر بر پیشانی بسته با صدای بلند نماز در خواب مردم که مجلس، لیموزین و عکس های زوری حاشیه ای با مقامات مجلس را نشان برتری میداند. نیکا و سارا بزرگ شده اند در شبکه های اجتماعی پرسه میزنند و محدودیتهای خانواده و حکومت را دور میزنند. این هم نمادی از تقابل ارزشهای بین نسلی در خانواده و اجتماع است. پسر کوچولوی شکموی پرروی بهبود و فهیمه هم محصول همین سیستم تربیتی خانواده در بحران است؛ خانواده ای که وارد فضای جدیدی از حیات خود بعد از مرگ بابا پنجعلی شده و مرگ بابا پنجعلی هم نشانه ای از حیات جدید خانواده ایرانی است.
پایتخت بیش از همه "خانواده در بحران" در جامعه و حکومتی بحران زده را نمایش میدهد که درگیر تنش های بین نسلی ، دین حکومتی قدرت محور، بیکاری فقر و اعتیاد و طلاق است. فصل ششم پایتخت با نمایش زیرکانه تحول شخصیت ها می گوید " مای ایرانی " بیش از پیش به سوی بحران های چند بُعدی در حرکت است. به سریال دروغهای خانواده معمولی و نزدیکانش توجه کنید، در پنهانکاری ها تامل کنید تا پیام اصلی این فصل را در یابیم: با تعدد مساله های حل نشده به سمت بحرانهای چندوجهی در حرکتیم و به عبارت دیگر در این بحرانها غرق هستیم.
این سریال تصویری شفاف از ایران جمهوری اسلامی است که نه پاسدار سنتهای اصلیش بوده و نه با مدرنیسم تعامل صحیح داشته . سنت های تضعیف شده و مدرنیسم کج و کُله.آویزان بین زمین و آسمان. از نمایش این بحران ناکارآمدی عصبانی اند، نمایش تخت دو نفره نقی و هما را بهانه کرده اند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
سرگذشت غم انگیز و دردناک #ایران.
یوزپلنگی که بدون داشتن کودکی پرجنب وجوش ،آزاد و رها در طبیعت روزهای تلخی را در بین انسانهای خودخواه و در حمام خانه ها گذراند او حالا به پردیسان آمده تا از دست انسانهای خودخواه در امان باشد.
#ایران روزهای سختی را در پردیسان خواهد داشت باید بتواند خودرا با شرایط تازه ای که برایش پیش آمده سازگار کند امید که تاب این تغییر شرایط و مکان را داشته باشد و به یوز قوی و واقعی تبدیل شود.
#ایران
#یوزپلنگ
#انسان
#خودخواه
#پردیسان
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
یوزپلنگی که بدون داشتن کودکی پرجنب وجوش ،آزاد و رها در طبیعت روزهای تلخی را در بین انسانهای خودخواه و در حمام خانه ها گذراند او حالا به پردیسان آمده تا از دست انسانهای خودخواه در امان باشد.
#ایران روزهای سختی را در پردیسان خواهد داشت باید بتواند خودرا با شرایط تازه ای که برایش پیش آمده سازگار کند امید که تاب این تغییر شرایط و مکان را داشته باشد و به یوز قوی و واقعی تبدیل شود.
#ایران
#یوزپلنگ
#انسان
#خودخواه
#پردیسان
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فولک #مازندرانی
با نام: من و ته
خواننده : بانو مریم بهاری
بازخوانی ترانهای از زنده یاد بانو ماهوتی
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
با نام: من و ته
خواننده : بانو مریم بهاری
بازخوانی ترانهای از زنده یاد بانو ماهوتی
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
پایگاه ایران دوستان مازندران
Photo
درخواست شهرداری ساری از همشهریان برای نچیدن بهارنارنج در روزهای کرونایی:
[درخواستی که باید در سراسر مازندران و شمال ایران از سوی مردم و مسئولین جدی گرفته شود و بدون سهل انگاری از برداشت بهار نارنج در شهرها و روستاها خودداری شود تا ویروس کرونا گسترش نیابد.].
دوباره عطرنارنج کوچه پسکوچه های ساری(سراسر مازندران و شمال) را پر از خاطرههای زیبا نموده است.
افسوس که در این روزهای کرونایی نمی توانیم با قدم زدن میان بازار نرگسیه، امام زاده یحیی(ع)، خیابان قارن، کوچه سردار نزدیک پاساعت و... شور بهارنارنجی ساری را دید و استشمام کرد.
طبق هرسال توصیه همکاران ما در شهرداری ساری در این هنگام آسیب نرساندن به درختان نارنج ساری می باشد. در این روزهای شلوغ ویروس کرونا توصیه ما دوچندان شده است. سراغ جمعآوری شکوفههای بهارنارنج از روی درختان و سطحزمین که امکان شیوع و انتشار ویروس کرونا را با خود به همراه دارد پرهیز نمایید و مانند سایر دستورات پیشگیری از شیوع ویروس کرونا این مسئله را نیز در نظر بگیرید تا هم سلامتی شما و هم شهروندانی که محتملا از این بهارنارنجها استفاده خواهند نمود، محفوظ بماند.
ازهمراهی شما سپاسگزاریم
از خبر فوری ساری
نوشته های در [ ] و ( ) از ادمین کانال است.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
[درخواستی که باید در سراسر مازندران و شمال ایران از سوی مردم و مسئولین جدی گرفته شود و بدون سهل انگاری از برداشت بهار نارنج در شهرها و روستاها خودداری شود تا ویروس کرونا گسترش نیابد.].
دوباره عطرنارنج کوچه پسکوچه های ساری(سراسر مازندران و شمال) را پر از خاطرههای زیبا نموده است.
افسوس که در این روزهای کرونایی نمی توانیم با قدم زدن میان بازار نرگسیه، امام زاده یحیی(ع)، خیابان قارن، کوچه سردار نزدیک پاساعت و... شور بهارنارنجی ساری را دید و استشمام کرد.
طبق هرسال توصیه همکاران ما در شهرداری ساری در این هنگام آسیب نرساندن به درختان نارنج ساری می باشد. در این روزهای شلوغ ویروس کرونا توصیه ما دوچندان شده است. سراغ جمعآوری شکوفههای بهارنارنج از روی درختان و سطحزمین که امکان شیوع و انتشار ویروس کرونا را با خود به همراه دارد پرهیز نمایید و مانند سایر دستورات پیشگیری از شیوع ویروس کرونا این مسئله را نیز در نظر بگیرید تا هم سلامتی شما و هم شهروندانی که محتملا از این بهارنارنجها استفاده خواهند نمود، محفوظ بماند.
ازهمراهی شما سپاسگزاریم
از خبر فوری ساری
نوشته های در [ ] و ( ) از ادمین کانال است.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تشییع جنازه هلین بولک خواننده ترکیه ای
هلین بولک از گروه انقلابی یوروم پس از ۲۸۸ روز اعتصاب غذا جان خود را ازدست داد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
هلین بولک از گروه انقلابی یوروم پس از ۲۸۸ روز اعتصاب غذا جان خود را ازدست داد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
پایگاه ایران دوستان مازندران
تشییع جنازه هلین بولک خواننده ترکیه ای هلین بولک از گروه انقلابی یوروم پس از ۲۸۸ روز اعتصاب غذا جان خود را ازدست داد. پایگاه ایران دوستان مازندران @jolgeshomali
هلین بولک، خواننده «گروپ یوروم» ترکیه پس از ۲۸۸ روز اعتصاب غذا جان باخت
گروپ یوروم به نوعی نماد مبارزات سازمانها و اتحادیههای کارگری در چند دهه گذشته ترکیه بود و در ترکیه در میان روشنفکران و گروههای کارگری محبوبیت بسیار بالایی داشتند.
بولک به همراه ابراهیم کوگچک در اعتراض به بازداشت و زندانی شدن ۶ نفر از اعضای گروه و ممنوعیت فعالیت و تشدید سیاستهای سرکوب دولت رجب طیب اردوغان، نزدیک به یک سال در اعتصاب غذابود.
این گروه در سال ۱۹۸۵ فعالیتش را آغازکرد. گروه در ابتدا توسط چهار دانشجو پایه گذاری شد و هدف آنها از تشکیل این باند واکنش به کودتاگران ترک بود. چهار دانشجوی بنیانگذار «گروپ یوروم» اعلام کردند که هنرشان را از این پس در خدمت «مردم سرکوب شده ترکیه و سراسر جهان» می گذارند و برای «آزادی همه نوع بشر» فعالیت خواهندکرد. پنج سال پیش از تاسیس گروه، ترکیه شاهد یکی از مهم ترین کودتاهای تاریخ خود بود.
این گروه از همان آغاز تشکیل اعلام کرد گروهی «سوسیالیست»، آنتی امپریالیست و انترناسیونالیست است. آنها مهمترین گروهی بودند که به یاد و در دفاع از کارگران معدن سوما در ترکیه ترانه خواندند. اغلب ترانههای آنها در راستای حمایت از گروههای اقلیت در ترکیه به زبان کردی و یا عربی بود.
گروپ یوروم به نوعی نماد مبارزات سازمانها و اتحادیههای کارگری در چند دهه اخیر ترکیه بود. اعضای این گروه بصورت منفرد و متشکل در بسیاری از فعالیتهای مبارزاتی، اعتراضات خیابانی، اعتصابهای کارگری، آنطور که خود میگویند «در پیوند با سایر خلقهای مبارز در جهان» شرکت میکردند و در ترکیه در میان روشنفکران و گروههای کارگری محبوبیت بالایی داشتند.
خانم بولک هم چون دیگر اعضای گروه یوروم به اتهام «حمایت از گروهها و احزاب تروریستی» تحت تعقیب قرارداشت. به ادعای دولت ترکیه اعضای این گروه موسیقی به حزب سیاسی «جبهه انقلابی آزادی مردم»، یکی از جریانهای مارکسیست-لنینست فعال ترکیه، تعلق خاطرداشته اند. این حزب از سوی اتحادیه اروپا، دولت ترکیه و ایالات متحده در زمره گروههای تروریستی قرارگرفته است.
اعضای گروه یوروم بارها ادعای دولت ترکیه را ناروا و بیجا دانسته اند.
گروپ یوروم بعد از ۳۰ سال فعالیت و همکاری با ۷۰ موزیسین و ثبت ۲۳ آلبوم از سال ۲۰۱۵ به این طرف با تهدیدهای دولتی و بازداشت برخی از اعضای گروه، عملا متلاشی شد.
در سه دهه فعالیت اعضای این گروه بارها بدلیل حمایت از گروههای اقلیت و مخالفت با دولتهای وقت ترکیه بازداشت شدند.
ابراهیم گوکچک، نوازنده گیتار بیس و یکی از مشهورترین اعضای این گروه، در ماه فوریه بدلیل بیماری با وثیقه از زندان آزاد شد. او هم پس از آزادی اعلام کرد به همراه هلین بولک اعتصاب غذا خواهد کرد. ابراهیم گوکچک در مصاحبه با مجله فرانسوی پلیتیس در ماه فوریه گفت تصمیم اعتصاب غذا بسیار سخت بوده اما اعضای گروه معتقدند «برای ایستادن در برابر ظلم، باید همیشه آماده مرگ بود.»/عصر ایران
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
هلین بولک، خواننده «گروپ یوروم» ترکیه پس از ۲۸۸ روز اعتصاب غذا جان باخت
گروپ یوروم به نوعی نماد مبارزات سازمانها و اتحادیههای کارگری در چند دهه گذشته ترکیه بود و در ترکیه در میان روشنفکران و گروههای کارگری محبوبیت بسیار بالایی داشتند.
بولک به همراه ابراهیم کوگچک در اعتراض به بازداشت و زندانی شدن ۶ نفر از اعضای گروه و ممنوعیت فعالیت و تشدید سیاستهای سرکوب دولت رجب طیب اردوغان، نزدیک به یک سال در اعتصاب غذابود.
این گروه در سال ۱۹۸۵ فعالیتش را آغازکرد. گروه در ابتدا توسط چهار دانشجو پایه گذاری شد و هدف آنها از تشکیل این باند واکنش به کودتاگران ترک بود. چهار دانشجوی بنیانگذار «گروپ یوروم» اعلام کردند که هنرشان را از این پس در خدمت «مردم سرکوب شده ترکیه و سراسر جهان» می گذارند و برای «آزادی همه نوع بشر» فعالیت خواهندکرد. پنج سال پیش از تاسیس گروه، ترکیه شاهد یکی از مهم ترین کودتاهای تاریخ خود بود.
این گروه از همان آغاز تشکیل اعلام کرد گروهی «سوسیالیست»، آنتی امپریالیست و انترناسیونالیست است. آنها مهمترین گروهی بودند که به یاد و در دفاع از کارگران معدن سوما در ترکیه ترانه خواندند. اغلب ترانههای آنها در راستای حمایت از گروههای اقلیت در ترکیه به زبان کردی و یا عربی بود.
گروپ یوروم به نوعی نماد مبارزات سازمانها و اتحادیههای کارگری در چند دهه اخیر ترکیه بود. اعضای این گروه بصورت منفرد و متشکل در بسیاری از فعالیتهای مبارزاتی، اعتراضات خیابانی، اعتصابهای کارگری، آنطور که خود میگویند «در پیوند با سایر خلقهای مبارز در جهان» شرکت میکردند و در ترکیه در میان روشنفکران و گروههای کارگری محبوبیت بالایی داشتند.
خانم بولک هم چون دیگر اعضای گروه یوروم به اتهام «حمایت از گروهها و احزاب تروریستی» تحت تعقیب قرارداشت. به ادعای دولت ترکیه اعضای این گروه موسیقی به حزب سیاسی «جبهه انقلابی آزادی مردم»، یکی از جریانهای مارکسیست-لنینست فعال ترکیه، تعلق خاطرداشته اند. این حزب از سوی اتحادیه اروپا، دولت ترکیه و ایالات متحده در زمره گروههای تروریستی قرارگرفته است.
اعضای گروه یوروم بارها ادعای دولت ترکیه را ناروا و بیجا دانسته اند.
گروپ یوروم بعد از ۳۰ سال فعالیت و همکاری با ۷۰ موزیسین و ثبت ۲۳ آلبوم از سال ۲۰۱۵ به این طرف با تهدیدهای دولتی و بازداشت برخی از اعضای گروه، عملا متلاشی شد.
در سه دهه فعالیت اعضای این گروه بارها بدلیل حمایت از گروههای اقلیت و مخالفت با دولتهای وقت ترکیه بازداشت شدند.
ابراهیم گوکچک، نوازنده گیتار بیس و یکی از مشهورترین اعضای این گروه، در ماه فوریه بدلیل بیماری با وثیقه از زندان آزاد شد. او هم پس از آزادی اعلام کرد به همراه هلین بولک اعتصاب غذا خواهد کرد. ابراهیم گوکچک در مصاحبه با مجله فرانسوی پلیتیس در ماه فوریه گفت تصمیم اعتصاب غذا بسیار سخت بوده اما اعضای گروه معتقدند «برای ایستادن در برابر ظلم، باید همیشه آماده مرگ بود.»/عصر ایران
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
Forwarded from دژ شاپورخواست ️
🔴 نهایت شکوه
💥نقش برجسته شاپورِ اردشیر در دارابگرد
✨در چهار كيلومتر جنوب داراب نقش برجسته ای از دوران ساسانيان وجود دارد كه بيانگر شکوه باور نکردنی ایران بر امپراتوران روم است
💥در اين نقش شاپور یکم سوار بر اسب و سه امپراتور رومی در جلوی او قرار دارند.
💥دست چپ شاهنشاه به نشانه بخشش بر سر والرين است كه در سال ۲۶۰ ميلادی در ادسا اسير شاپور شده و پس از تعمیر خرابی هایی که به بار آورده بود آزاد شد
✨زير پای اسب شاپور گورديانوس سوم افتاده كه در جنگ اول پس از تجاوز به ایران کشته شد
پشت سر شاه ۱۸بلند پايه ايراني ايستاده اند و مقابل او رومي ها حضور دارند
💥روبروی شاپور قيصر رومي ايستاده و سر خود را به پايين انداخته و متفكر به نظر ميرسد این قیصر به احتمال زیاد گالوس است که در جنگ دوم کشته شد
✨قيصر ديگري دستهاي خود را ملتمسانه به سوي شاپور دراز كرده است او فيليپ عرب است كه پس از مرگ گورديانوس صلح را با پرداخت نیم ملیون به ایران خرید
💥تاکید میکنم اینانی که در کتیبه اینچنین خوار شده اند همان آقایان شکست ناپذیر دنیا بودند که لژیونر مجهزشان سه قاره را زیر یوغ اسارت خویش در آورده بودند
@dezh_shapurkhast
💥نقش برجسته شاپورِ اردشیر در دارابگرد
✨در چهار كيلومتر جنوب داراب نقش برجسته ای از دوران ساسانيان وجود دارد كه بيانگر شکوه باور نکردنی ایران بر امپراتوران روم است
💥در اين نقش شاپور یکم سوار بر اسب و سه امپراتور رومی در جلوی او قرار دارند.
💥دست چپ شاهنشاه به نشانه بخشش بر سر والرين است كه در سال ۲۶۰ ميلادی در ادسا اسير شاپور شده و پس از تعمیر خرابی هایی که به بار آورده بود آزاد شد
✨زير پای اسب شاپور گورديانوس سوم افتاده كه در جنگ اول پس از تجاوز به ایران کشته شد
پشت سر شاه ۱۸بلند پايه ايراني ايستاده اند و مقابل او رومي ها حضور دارند
💥روبروی شاپور قيصر رومي ايستاده و سر خود را به پايين انداخته و متفكر به نظر ميرسد این قیصر به احتمال زیاد گالوس است که در جنگ دوم کشته شد
✨قيصر ديگري دستهاي خود را ملتمسانه به سوي شاپور دراز كرده است او فيليپ عرب است كه پس از مرگ گورديانوس صلح را با پرداخت نیم ملیون به ایران خرید
💥تاکید میکنم اینانی که در کتیبه اینچنین خوار شده اند همان آقایان شکست ناپذیر دنیا بودند که لژیونر مجهزشان سه قاره را زیر یوغ اسارت خویش در آورده بودند
@dezh_shapurkhast
درگذشت #رضا_بابایی
✍ میلاد عظیمی استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران
رضا بابایی را در تلگرام شناختم. اکنون هم آنچه مینویسم بر مبنای «یادداشتها»ی تلگرامی اوست. کانالی داشت به اسم «یادداشتها». نوشتههایش محبوب بود و دست به دست میشد. ساده و درست و روشن مینوشت. جذاب و موجز. معلوم بود مردی کتابخوانده است. بعد که در اینترنت جستجو کردم فهمیدم کتابها نوشته است. توانا بود در چلاندن مطلب و تقریر واضح و همهفهم. فضلفروشی نمیکرد. مثل بعضی آخوندها و آخوندمآبها که وقتی میخواهند صمیمی و آسانیاب سخن بگویند بلد نیستند حد نگه دارند، لوس و سبکسر نبود. صمیمی و متین و موقّر مینوشت. با شعر و ادبیات دمساز بود. به مثنوی استنادها میکرد. حافظ را دوست داشت. از تساهل و تسامح نگاه عارفانه و رندانه حافظ و مولانا در «یادداشتها»یش نشان بود. «یادداشتها»یش تند و صریح است اما فروبسته و متعصبانه نیست. به بانگ بلند میگفت وامدار دکتر سروش است و هواخواه «روشنفکری دینی». در «یادداشتها»یش درک بود. درد بود؛ درد دین. درد اخلاق و درد مردم. مرد را دردی اگر باشد خوش است. شجاع بود. صریح بود. نکتهبین بود. مردمدوست بود. نویسندۀ «یادداشتها» دربارۀ مسائل اصلی مملکت مینوشت اما نگاه سیاستزده نداشت. منتقد بود اما دشنامگو و نفرینگر نبود. متدیّن بود و از دریچۀ دین به دنیا و مسائل روز مینگریست اما دین را ابزار سیاست نمیخواست. دین را عبوس و ضدّ علم و ضدّ آزادی و خرافهزده نمیخواست. خرافات را ریشهدار و اجتنابناپذیر میدانست و زدودن آن را ظریف و زمانبر. اما خطر اصلی را در این میدید که سیاست و حکومت از خرافات دینی ابزاری بسازد برای پیشبردن مقاصدش. حاصل تجربههای همه تلخ او را به این نتیجه رسانده بود که وظیفۀ اصلی دین نه ادارۀ جامعه که «پر کردن خلوت» آدمیان و معنوی کردن دل و جان و اخلاقی کردن مرام و منش آنهاست. میگفت ارزش آدمها به اهداف متعالی و دهانپرکن نیست به روشهایی است که برای نیل به آن اهداف برمیگزینند لاجرم اخلاق را ارج مینهاد و دینی را که ظالم و بیانصاف و فاسد باشد توجیه نمیکرد.
یک مطلب بابایی مرا به گریه انداخت. وقتی فهمید به مرض مهلکی مبتلا شده و بر لب بحر فنا ایستاده یادداشتی نوشت با عنوان:«اگر عمری باشد». صدق و سوز عجیبی از آن یادداشت میترابید. حکمتی بود که از دل مهابت ناگزیر مرگ میرُست. نویسنده درد میکشید و مینوشت:
«اگر عمری باشد پس از این هیچ فضیلتی را همپایۀ مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم. اگر عمری باشد کمتر میگویم و مینویسم و بیشتر میشنوم و میخوانم. اگر عمری باشد دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم. اگر عمری باشد از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد . اگر عمری باشد همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم. اگر عمری باشد خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت، در شاُن او نیست. اگر عمری باشد هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم؛ هر گلی را میبویم و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن... اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم».
آخرین جملۀ او در کانال «یادداشتها» این است. در خطاب به کسانی که مردم را از هر تغییری نومید کردهاند، نوشت:
«فردا نسلی از راه میرسد که چراغ امیدش را در جایی دیگر روشن میکند؛ آنجا که دست شما به آن نمیرسد».
رحمت خدا بر او باد که از مهربانی و مدارا و انصاف مینوشت. رحمت خدا بر او که کوشید در رهگذار باد شمعی برافروزد. رحمت خدا بر او که مردی مفید و مغتنم بود و خوانندگانش را گامی به پیش میبرد.
دلم برای «یادداشتها»ی او تنگ خواهد شد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ میلاد عظیمی استاد ادبیات فارسی دانشگاه تهران
رضا بابایی را در تلگرام شناختم. اکنون هم آنچه مینویسم بر مبنای «یادداشتها»ی تلگرامی اوست. کانالی داشت به اسم «یادداشتها». نوشتههایش محبوب بود و دست به دست میشد. ساده و درست و روشن مینوشت. جذاب و موجز. معلوم بود مردی کتابخوانده است. بعد که در اینترنت جستجو کردم فهمیدم کتابها نوشته است. توانا بود در چلاندن مطلب و تقریر واضح و همهفهم. فضلفروشی نمیکرد. مثل بعضی آخوندها و آخوندمآبها که وقتی میخواهند صمیمی و آسانیاب سخن بگویند بلد نیستند حد نگه دارند، لوس و سبکسر نبود. صمیمی و متین و موقّر مینوشت. با شعر و ادبیات دمساز بود. به مثنوی استنادها میکرد. حافظ را دوست داشت. از تساهل و تسامح نگاه عارفانه و رندانه حافظ و مولانا در «یادداشتها»یش نشان بود. «یادداشتها»یش تند و صریح است اما فروبسته و متعصبانه نیست. به بانگ بلند میگفت وامدار دکتر سروش است و هواخواه «روشنفکری دینی». در «یادداشتها»یش درک بود. درد بود؛ درد دین. درد اخلاق و درد مردم. مرد را دردی اگر باشد خوش است. شجاع بود. صریح بود. نکتهبین بود. مردمدوست بود. نویسندۀ «یادداشتها» دربارۀ مسائل اصلی مملکت مینوشت اما نگاه سیاستزده نداشت. منتقد بود اما دشنامگو و نفرینگر نبود. متدیّن بود و از دریچۀ دین به دنیا و مسائل روز مینگریست اما دین را ابزار سیاست نمیخواست. دین را عبوس و ضدّ علم و ضدّ آزادی و خرافهزده نمیخواست. خرافات را ریشهدار و اجتنابناپذیر میدانست و زدودن آن را ظریف و زمانبر. اما خطر اصلی را در این میدید که سیاست و حکومت از خرافات دینی ابزاری بسازد برای پیشبردن مقاصدش. حاصل تجربههای همه تلخ او را به این نتیجه رسانده بود که وظیفۀ اصلی دین نه ادارۀ جامعه که «پر کردن خلوت» آدمیان و معنوی کردن دل و جان و اخلاقی کردن مرام و منش آنهاست. میگفت ارزش آدمها به اهداف متعالی و دهانپرکن نیست به روشهایی است که برای نیل به آن اهداف برمیگزینند لاجرم اخلاق را ارج مینهاد و دینی را که ظالم و بیانصاف و فاسد باشد توجیه نمیکرد.
یک مطلب بابایی مرا به گریه انداخت. وقتی فهمید به مرض مهلکی مبتلا شده و بر لب بحر فنا ایستاده یادداشتی نوشت با عنوان:«اگر عمری باشد». صدق و سوز عجیبی از آن یادداشت میترابید. حکمتی بود که از دل مهابت ناگزیر مرگ میرُست. نویسنده درد میکشید و مینوشت:
«اگر عمری باشد پس از این هیچ فضیلتی را همپایۀ مهربانی با آدمیزادگان نمیشمارم. اگر عمری باشد کمتر میگویم و مینویسم و بیشتر میشنوم و میخوانم. اگر عمری باشد دیگر هیچ عدالت کوچکی را در هوس رسیدن به عدالت بزرگتر قربانی نمیکنم. اگر عمری باشد از دینها تنها مذهب انصاف را برمیگزینم و از فلسفهها آن را که سربههوا نیست و چشم به راههای زمینی دارد . اگر عمری باشد همچنان برای آزادی و آبادی کشورم میکوشم. اگر عمری باشد خدایی را میپرستم که جز محراب حیرت، در شاُن او نیست. اگر عمری باشد هر درختی را که دیدم در آغوش میگیرم؛ هر گلی را میبویم و هر کوهی را بازیگاه میبینم و تنها یک تردید را در دل نگه میدارم: طلوع خورشید زیباتر است یا غروب آن... اگر عمری باشد، قدر دوستان و عزیزانم را بیشتر میدانم».
آخرین جملۀ او در کانال «یادداشتها» این است. در خطاب به کسانی که مردم را از هر تغییری نومید کردهاند، نوشت:
«فردا نسلی از راه میرسد که چراغ امیدش را در جایی دیگر روشن میکند؛ آنجا که دست شما به آن نمیرسد».
رحمت خدا بر او باد که از مهربانی و مدارا و انصاف مینوشت. رحمت خدا بر او که کوشید در رهگذار باد شمعی برافروزد. رحمت خدا بر او که مردی مفید و مغتنم بود و خوانندگانش را گامی به پیش میبرد.
دلم برای «یادداشتها»ی او تنگ خواهد شد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توژکی از مناظره شادروان استاد رضا بابایی نواندیش دینی با مهدی ابوطالبی(عضو هیئت علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی متعلق به مصباح یزدی) تحت عنوان: آیا سخن گفتن از ساخت تمدن نوین اسلامی واقع بینانه و عملی است ، می باشد.
در این مناظره دکتر بابایی معتقدند که تمدن ها را نمی سازند بلکه تمدنها در بستری ارگانیک و در اثر شکوفایی استعدادها ساخته می شوند و ما با وجود مشکلات و مسائل ضروری تر ، هنوز به امکان ساخت تمدن نرسیده ایم.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
در این مناظره دکتر بابایی معتقدند که تمدن ها را نمی سازند بلکه تمدنها در بستری ارگانیک و در اثر شکوفایی استعدادها ساخته می شوند و ما با وجود مشکلات و مسائل ضروری تر ، هنوز به امکان ساخت تمدن نرسیده ایم.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#سیستان و #بلوچستان
با سرازیر شدن سیلاب ورودی از افغانستان تالاب هامون پس از ۲۰سال پر آب شد.
رودخانه هیرمند زمانی جاری میشود که در افغانستان بارندگی هایی بیش از نرمال روی دهد و سدهای افغانستان سرریز شود و خطر سیلابی شدن وجود داشته باشد در حالیکه بر پایه قرارداد بین ایران و افغانستان حق آبه تالاب بین المللی هامون در هر شرایط آب و هوایی باید تامین شود این در حالی ست که افغانستان در سال هائی که خشکسالی در منطقه وجود دارد رودخانه هیرمند را می بندد و از رسیدن آب هیرمند به تالاب هامون جلوگیری میکند.انتظار می رود دولت ایران برپایه توافق بین المللی میان دو کشور در تامین حق آبه هامون تشنه تلاش های بیشتری کند و دولت افغانستان را متقاعد کند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
با سرازیر شدن سیلاب ورودی از افغانستان تالاب هامون پس از ۲۰سال پر آب شد.
رودخانه هیرمند زمانی جاری میشود که در افغانستان بارندگی هایی بیش از نرمال روی دهد و سدهای افغانستان سرریز شود و خطر سیلابی شدن وجود داشته باشد در حالیکه بر پایه قرارداد بین ایران و افغانستان حق آبه تالاب بین المللی هامون در هر شرایط آب و هوایی باید تامین شود این در حالی ست که افغانستان در سال هائی که خشکسالی در منطقه وجود دارد رودخانه هیرمند را می بندد و از رسیدن آب هیرمند به تالاب هامون جلوگیری میکند.انتظار می رود دولت ایران برپایه توافق بین المللی میان دو کشور در تامین حق آبه هامون تشنه تلاش های بیشتری کند و دولت افغانستان را متقاعد کند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۴۱ سال پیش در روز هجدهم فروردین ماه ۱۳۵۸؛ روزی که امیرعباسِ هویدا،نخستوزیر ایران در زمان تنفسِ دادگاه و پیش از صدور حکم، به ضربِ سه گلوله کشته شد و پایانی تلخ وتراژیک برای این سیاستمدار رقم خورد.
امیرعباس هویدا سیاستمدار بزرگی بود که ساده زیست و پس از انقلاب، ایران را ترک نکرد چون معتقد بود حسابش پاک است و نیازی نیست ایران را ترک کند و به واقع هنگام مرگ نیز چیزی برای مصادره نداشت. او در عمل ثابت کرد که جنس ایرانی را بر نوع خارجی ترجیح میدهد وتا زمان مرگ به این باورش وفادار ماند و هرگز ایران را ترک نکرد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
امیرعباس هویدا سیاستمدار بزرگی بود که ساده زیست و پس از انقلاب، ایران را ترک نکرد چون معتقد بود حسابش پاک است و نیازی نیست ایران را ترک کند و به واقع هنگام مرگ نیز چیزی برای مصادره نداشت. او در عمل ثابت کرد که جنس ایرانی را بر نوع خارجی ترجیح میدهد وتا زمان مرگ به این باورش وفادار ماند و هرگز ایران را ترک نکرد.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
4_5787294768652355965.pdf
24.8 MB
۱۸ فروردین ماه سالروز ترور #هویدا
📚فایل pdf کتاب نفیس و تاریخی:
« معمای هویدا »
نویسنده: « دکتر #عباس_میلانی »
ترجمه: « هوشنگ مهدوی »
ابوالهول ایرانی: «امیرعباس هویدا و معمای انقلاب ایران»
(به انگلیسی: The persian Sphinx: Amir Abbas Hovayda and The riddle of The Iranian Revoution) که در ایران به «معمای هویدا» معروف است، نام کتابی است از عباس میلانی که عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی آن را به فارسی برگردانده است.
این کتاب در سال ۲۰۰۰ میلادی در واشینگتن چاپ شد و در سال ۱۳۸۰ به فارسی برگردان. چاپ دوم آن در ۵۰۰۰ نسخه توسط نشر پیکان و در قطع وزیری کوچک با جلد شومیز منتشر شده است.
همچنین این کتاب به زبان فارسی توسط نویسنده با نام «معمای هویدا» در سال ۱۳۸۱ در انتشارات آتیه چاپ شد و توسط رادیو آلمان به عنوان کتاب سال انتخاب شد.
کتاب، هرچند بصورت داستانگونه نوشته شده ولی شرح زندگی امیرعباس هویدا نخست وزیر با سابقه محمدرضا #پهلوی است و شرح حال وی از تولد تا لحظه مرگ.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
📚فایل pdf کتاب نفیس و تاریخی:
« معمای هویدا »
نویسنده: « دکتر #عباس_میلانی »
ترجمه: « هوشنگ مهدوی »
ابوالهول ایرانی: «امیرعباس هویدا و معمای انقلاب ایران»
(به انگلیسی: The persian Sphinx: Amir Abbas Hovayda and The riddle of The Iranian Revoution) که در ایران به «معمای هویدا» معروف است، نام کتابی است از عباس میلانی که عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی آن را به فارسی برگردانده است.
این کتاب در سال ۲۰۰۰ میلادی در واشینگتن چاپ شد و در سال ۱۳۸۰ به فارسی برگردان. چاپ دوم آن در ۵۰۰۰ نسخه توسط نشر پیکان و در قطع وزیری کوچک با جلد شومیز منتشر شده است.
همچنین این کتاب به زبان فارسی توسط نویسنده با نام «معمای هویدا» در سال ۱۳۸۱ در انتشارات آتیه چاپ شد و توسط رادیو آلمان به عنوان کتاب سال انتخاب شد.
کتاب، هرچند بصورت داستانگونه نوشته شده ولی شرح زندگی امیرعباس هویدا نخست وزیر با سابقه محمدرضا #پهلوی است و شرح حال وی از تولد تا لحظه مرگ.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
بازگشت شکوهمندانه «فیلمفارسی»
✍ امیر هاشمی مقدم
در یکی دو روز گذشته و در پی پخش صحنههایی از سریال پایتخت، سیل انتقادات به سوی صدا و سیما و بهویژه ریاست آن روانه شده و ریاست این سازمان هم به دلیل آنکه نه از اصحاب صنعت سینما و فیلم بوده و نه تحلیلگر سینماست (که بتواند آنچه رخ داده را واکاوی کند)، به جای دفاع از عملکرد و یا تحلیل شرایط، خواهان پیگیری پرونده و کشف احتمالی «ستون پنجم» در این سریال شده است. داستان، به دو صحنه در بخش پایانی این سریال باز میگردد: موتورسواری رحمت و همسرش -که یادآور صحنهای مشابه در فیلم همسفر بود- و قایقسواری این دو در دریاچه -که این یکی هم یادآور صحنهای مشابه در فیلم ممل امریکایی بوده است. همین دو صحنه کافی بود تا مسئولین کشوری و لشکری به سازندگان این سریال و حتی ریاست سازمان صدا و سیما حمله کنند.
در واقع انتقادات به این صحنههای سریال، دو دلیل عمده داشت:
نخست، نفس نشان دادن زنی که پشت مردش روی موتور نشسته، با دیدگاه کسانی که دست و بال سینما را بسته و خواهان حذف چنین صحنههایی هستند، در تضاد است. در اینجا قصد داوری و ارزشگذاری درباره لزوم بودن یا نبودن چنین صحنههایی در سینمای ایران در میان نیست؛ اما چنین محدودیتهایی –فارغ از اینکه خوشمان بیاید یا نه- قدرت بازنمایی واقعیت را از سینمای ایران گرفته است. آنگونه که اکنون سینمای ایران –اگر از استثناها چشم بپوشیم- یکی از غیرواقعگراترین سینماهای جهان است. همین است که در فیلم و سریالهای ایران، زن با حجاب کامل در یک اتاق میخوابد و مرد در اتاقی دیگر، و در صحنه بعدی میبینیم که زن باردار شده است! یا همین است که در هیچ فیلم و سریال ایرانی، شما با یک پلیس رشوهگیر، مامور اطلاعاتی خود فروخته یا یک روحانی خبیث روبرو نمیشوید؛ در حالیکه در سینمای همه کشورها (از هالیوود امریکا و بالیوود هند گرفته تا فیلم و سریالهای ترکی که این روزها مهمان بیشتر خانههای ایرانی شده) نمایش چنین صحنههایی خیلی عادی است و در واقع برگرفته از جهان واقعی است.
دلیل دوم، کپیبرداری این صحنههای سریال از دو فیلمفارسی پیش از انقلاب است (جدا از صحنهای که اشاره به لامپ روشن موتور سیکلت شد که در فیلم ممل امریکایی بار معنایی غیراخلاقی داشت). فیلمفارسی (اصطلاحی که هوشنگ کاووسی بهعنوان واضع آن، پافشاری داشت که سر هم نوشته شود و البته بر این باور بود که این آثار نه فیلم هستند و نه فارسی) به فیلمهایی اشاره داشت که عشقهای غیرواقعی، کپیبرداری از فیلمهای عامهپسند هالیوودی یا بالیوودی، رویدادهای تصادفی، شانس آوردن قهرمانان فیلم، نبود روابط علت و معلولی در بسیاری از صحنهها (بهویژه نبود دلیل برای صحنههای رقص کابارهای) و... برخی از مهمترین ویژگیهایش بود.
پس از انقلاب، مخالفت با فیلمفارسی شدت گرفت و به جای آن تلاش شد فیلمهای ارزشی را جایگزین نمایند. طبیعتا در آن دوره که نه هنوز ویدئو چندان رایج و همگانی بود (اگر از ممنوعیتش بگذریم)، نه اینترنت و ماهواره پایش به بیشتر خانههای ایرانیان باز شده بود، بیننده ایرانی چارهای جز دیدن همان فیلمهای ارزشی نداشت. اما هرچه جلوتر آمده و اینترنت و ماهواره همگانیتر شد، روی گرداندن از فیلم و سریالهای غیرواقعگرا و آرمانی-ارزشیِ ساخت وطن و به جای آن گرایش به سینمای هالیوود و بالیوود و کرهای و ترکی فزونی گرفت (البته در نقد سینمای عامهپسند –که فیلمفارسی هم گونهای در دل همین سینمای عامهپسند است- روشنفکران، بهویژه طرفداران مکتب فرانکفورت نیز همیشه فعال بودهاند).
بنابراین هیچ عجیب نیست که تلویزیون ملیای که میدان را به شبکههای ماهوارهای فارسیزبان داده، یکی یکی خط قرمزها را زیر پا بگذارد تا برای عقب(تر) نماندن از فیلمهای ماهوارهای، یکی یکی ویژگیهای فیلمفارسی را در اختیار گرفته و درونی کند تا دوباره جانی تازه بگیرد. همین است که سریال پایتخت با نشانههای فراوانش از فیلمفارسی (بازگشت معجزهآسای بهبودی که مرده بود، عشق کوتاهمدت رحمت و فهیمه، یکشبه پولدار شدن بهتاش، بیربط بودن صحنههایی همچون یادآوری بازداشتگاه ژاندارمری در دوره حکومت شاه که اکنون خانه نقی شده و...) و دست آخر کپی کردن مستقیم صحنههایی از فیلمفارسیهای پیش از انقلاب، پرمخاطبترین (بیش از 79%) و راضیکنندهترین (90%) برنامه نوروزی تلویزیون ایران میشود.
این یعنی سینمای عامهپسند بهطور کلی و فیلمفارسی بهطور خاص، ورای سختگیریهای ایدئولوژیک و ایدههای روشنفکرانه، میدان را هرگز خالی نمیکند؛ تا جایی که فیلمهایی که نزدیک به نیمسده پیش ساخته شده بودند، با بازگشتی شکوهمندانه، خود را در آثار تلویزیونی امروزین بازآفرینی کردهاند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ امیر هاشمی مقدم
در یکی دو روز گذشته و در پی پخش صحنههایی از سریال پایتخت، سیل انتقادات به سوی صدا و سیما و بهویژه ریاست آن روانه شده و ریاست این سازمان هم به دلیل آنکه نه از اصحاب صنعت سینما و فیلم بوده و نه تحلیلگر سینماست (که بتواند آنچه رخ داده را واکاوی کند)، به جای دفاع از عملکرد و یا تحلیل شرایط، خواهان پیگیری پرونده و کشف احتمالی «ستون پنجم» در این سریال شده است. داستان، به دو صحنه در بخش پایانی این سریال باز میگردد: موتورسواری رحمت و همسرش -که یادآور صحنهای مشابه در فیلم همسفر بود- و قایقسواری این دو در دریاچه -که این یکی هم یادآور صحنهای مشابه در فیلم ممل امریکایی بوده است. همین دو صحنه کافی بود تا مسئولین کشوری و لشکری به سازندگان این سریال و حتی ریاست سازمان صدا و سیما حمله کنند.
در واقع انتقادات به این صحنههای سریال، دو دلیل عمده داشت:
نخست، نفس نشان دادن زنی که پشت مردش روی موتور نشسته، با دیدگاه کسانی که دست و بال سینما را بسته و خواهان حذف چنین صحنههایی هستند، در تضاد است. در اینجا قصد داوری و ارزشگذاری درباره لزوم بودن یا نبودن چنین صحنههایی در سینمای ایران در میان نیست؛ اما چنین محدودیتهایی –فارغ از اینکه خوشمان بیاید یا نه- قدرت بازنمایی واقعیت را از سینمای ایران گرفته است. آنگونه که اکنون سینمای ایران –اگر از استثناها چشم بپوشیم- یکی از غیرواقعگراترین سینماهای جهان است. همین است که در فیلم و سریالهای ایران، زن با حجاب کامل در یک اتاق میخوابد و مرد در اتاقی دیگر، و در صحنه بعدی میبینیم که زن باردار شده است! یا همین است که در هیچ فیلم و سریال ایرانی، شما با یک پلیس رشوهگیر، مامور اطلاعاتی خود فروخته یا یک روحانی خبیث روبرو نمیشوید؛ در حالیکه در سینمای همه کشورها (از هالیوود امریکا و بالیوود هند گرفته تا فیلم و سریالهای ترکی که این روزها مهمان بیشتر خانههای ایرانی شده) نمایش چنین صحنههایی خیلی عادی است و در واقع برگرفته از جهان واقعی است.
دلیل دوم، کپیبرداری این صحنههای سریال از دو فیلمفارسی پیش از انقلاب است (جدا از صحنهای که اشاره به لامپ روشن موتور سیکلت شد که در فیلم ممل امریکایی بار معنایی غیراخلاقی داشت). فیلمفارسی (اصطلاحی که هوشنگ کاووسی بهعنوان واضع آن، پافشاری داشت که سر هم نوشته شود و البته بر این باور بود که این آثار نه فیلم هستند و نه فارسی) به فیلمهایی اشاره داشت که عشقهای غیرواقعی، کپیبرداری از فیلمهای عامهپسند هالیوودی یا بالیوودی، رویدادهای تصادفی، شانس آوردن قهرمانان فیلم، نبود روابط علت و معلولی در بسیاری از صحنهها (بهویژه نبود دلیل برای صحنههای رقص کابارهای) و... برخی از مهمترین ویژگیهایش بود.
پس از انقلاب، مخالفت با فیلمفارسی شدت گرفت و به جای آن تلاش شد فیلمهای ارزشی را جایگزین نمایند. طبیعتا در آن دوره که نه هنوز ویدئو چندان رایج و همگانی بود (اگر از ممنوعیتش بگذریم)، نه اینترنت و ماهواره پایش به بیشتر خانههای ایرانیان باز شده بود، بیننده ایرانی چارهای جز دیدن همان فیلمهای ارزشی نداشت. اما هرچه جلوتر آمده و اینترنت و ماهواره همگانیتر شد، روی گرداندن از فیلم و سریالهای غیرواقعگرا و آرمانی-ارزشیِ ساخت وطن و به جای آن گرایش به سینمای هالیوود و بالیوود و کرهای و ترکی فزونی گرفت (البته در نقد سینمای عامهپسند –که فیلمفارسی هم گونهای در دل همین سینمای عامهپسند است- روشنفکران، بهویژه طرفداران مکتب فرانکفورت نیز همیشه فعال بودهاند).
بنابراین هیچ عجیب نیست که تلویزیون ملیای که میدان را به شبکههای ماهوارهای فارسیزبان داده، یکی یکی خط قرمزها را زیر پا بگذارد تا برای عقب(تر) نماندن از فیلمهای ماهوارهای، یکی یکی ویژگیهای فیلمفارسی را در اختیار گرفته و درونی کند تا دوباره جانی تازه بگیرد. همین است که سریال پایتخت با نشانههای فراوانش از فیلمفارسی (بازگشت معجزهآسای بهبودی که مرده بود، عشق کوتاهمدت رحمت و فهیمه، یکشبه پولدار شدن بهتاش، بیربط بودن صحنههایی همچون یادآوری بازداشتگاه ژاندارمری در دوره حکومت شاه که اکنون خانه نقی شده و...) و دست آخر کپی کردن مستقیم صحنههایی از فیلمفارسیهای پیش از انقلاب، پرمخاطبترین (بیش از 79%) و راضیکنندهترین (90%) برنامه نوروزی تلویزیون ایران میشود.
این یعنی سینمای عامهپسند بهطور کلی و فیلمفارسی بهطور خاص، ورای سختگیریهای ایدئولوژیک و ایدههای روشنفکرانه، میدان را هرگز خالی نمیکند؛ تا جایی که فیلمهایی که نزدیک به نیمسده پیش ساخته شده بودند، با بازگشتی شکوهمندانه، خود را در آثار تلویزیونی امروزین بازآفرینی کردهاند.
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali