⚫️ درگذشت #اسماعیل_خویی
✍ میلاد عظیمی ایران شناس و استاد ادبیات دانشگاه تهران،اهل بابل
🔸درگذشت #اسماعیل_خویی صدمۀ بزرگی به شعر فارسی است. خویی جایی نوشته که مهدی اخوان ثالث، در پایان عمر، در یک میهمانی، شولایش را از تن درآورد و از او خواست که آن را بپوشد. انگار خرقۀ شاعری خود را بر تن خویی میپوشاند. نظر اخوان درست بود. شعر خویی استمرار بوطیقا و بلاغت شعر اخوان است.
اسماعیل خویی «بیشتر» با شعر نیمایی و قصیده با جامعه سخن گفت. رباعیاتش درحد اشعار نیمایی و قصاید او نیست. او یکی از قصیدهسرایان برجستۀ ادب معاصر است. در ساختار قصایدش بدعتها و بدایع هست. مثل بهار،در عرصۀ گیرودار آزادی، قصیده را ابزار نبرد ساخت و از عهده برآمد. به نظر من خویی بعد از بهار بزرگترین قصیدهسرای سیاسی شعر فارسی است. قصایدش در هوای تازه دم میزند و ریشه در اعماق زبان و ادب فارسی دارد. حتی وقتی شعار میدهد باز جانب هنر شاعری را فرو نمیگذارد.
🔸در شعر خویی تأملات فلسفی و عشق هست. اما سیاست محتوای اصلی شعر اوست. شعرش فصلی از شعر سیاسی و اعتراضی ادبیات معاصر ایران است. جنس سیاستورزیاش یادآور امثال عارف و عشقی است؛ دردمند و عاصی و خشمگین و سرکش و صادق و زخمی. مثل عارف و عشقی، مستأصل و مغموم. مثل عارف و عشقی تلخکام و نومید. ولو اینکه برای حفظ ظاهر از امید هم گفته باشد. خویی اگرچه اهل فلسفه بود اما درنهایت به سیاست و اجتماع از دریچۀ عواطف شاعرانه مینگریست.
🔸این یادداشت را با اندوه نوشتم. غصه دارم از فقدان شاعری که از شعرش لذت میبردم. شاعری که کارش را بلد بود. من سیاست را از شاعران نمیآموزم. جویا و دوستار شعر خوب هستم و اسماعیل خویی شاعر خیلی خوبی بود. دریغا دریغ.
🔸گاهی نهیب حادثهها چنان بنیانکن است که باده هم نمیتواند غم دل را بشوید و ببرد. اسماعیل خویی مُرد و از غم دل رَست. و آن داور که غربالبهدست از پس کاروان میآید، شعرهای خوبی از خویی برای آیندگان خواهد برد.
روانش شاد🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
✍ میلاد عظیمی ایران شناس و استاد ادبیات دانشگاه تهران،اهل بابل
🔸درگذشت #اسماعیل_خویی صدمۀ بزرگی به شعر فارسی است. خویی جایی نوشته که مهدی اخوان ثالث، در پایان عمر، در یک میهمانی، شولایش را از تن درآورد و از او خواست که آن را بپوشد. انگار خرقۀ شاعری خود را بر تن خویی میپوشاند. نظر اخوان درست بود. شعر خویی استمرار بوطیقا و بلاغت شعر اخوان است.
اسماعیل خویی «بیشتر» با شعر نیمایی و قصیده با جامعه سخن گفت. رباعیاتش درحد اشعار نیمایی و قصاید او نیست. او یکی از قصیدهسرایان برجستۀ ادب معاصر است. در ساختار قصایدش بدعتها و بدایع هست. مثل بهار،در عرصۀ گیرودار آزادی، قصیده را ابزار نبرد ساخت و از عهده برآمد. به نظر من خویی بعد از بهار بزرگترین قصیدهسرای سیاسی شعر فارسی است. قصایدش در هوای تازه دم میزند و ریشه در اعماق زبان و ادب فارسی دارد. حتی وقتی شعار میدهد باز جانب هنر شاعری را فرو نمیگذارد.
🔸در شعر خویی تأملات فلسفی و عشق هست. اما سیاست محتوای اصلی شعر اوست. شعرش فصلی از شعر سیاسی و اعتراضی ادبیات معاصر ایران است. جنس سیاستورزیاش یادآور امثال عارف و عشقی است؛ دردمند و عاصی و خشمگین و سرکش و صادق و زخمی. مثل عارف و عشقی، مستأصل و مغموم. مثل عارف و عشقی تلخکام و نومید. ولو اینکه برای حفظ ظاهر از امید هم گفته باشد. خویی اگرچه اهل فلسفه بود اما درنهایت به سیاست و اجتماع از دریچۀ عواطف شاعرانه مینگریست.
🔸این یادداشت را با اندوه نوشتم. غصه دارم از فقدان شاعری که از شعرش لذت میبردم. شاعری که کارش را بلد بود. من سیاست را از شاعران نمیآموزم. جویا و دوستار شعر خوب هستم و اسماعیل خویی شاعر خیلی خوبی بود. دریغا دریغ.
🔸گاهی نهیب حادثهها چنان بنیانکن است که باده هم نمیتواند غم دل را بشوید و ببرد. اسماعیل خویی مُرد و از غم دل رَست. و آن داور که غربالبهدست از پس کاروان میآید، شعرهای خوبی از خویی برای آیندگان خواهد برد.
روانش شاد🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
⚫️#اسماعیل_خویی، شاعر ایرانی و از پایه گذاران کانون نویسندگان #ایران صبح روز سهشنبه، چهارم خرداد در ۸۳ سالگی در #لندن ،در غربت و تبعید درگذشت.
🔸او متولد ۹ تیر ۱۳۱۷ در مشهد بود. نخستین کتابش، "بی تاب" مجموعهای از شعرهای کلاسیک، زمانی که تنها ۱۸ سال داشت در سال ۱۳۳۵ در مشهد منتشر شد.
🔸در دانشسرای تهران ادامه تحصیل داد و برای گرفتن دکترای فلسفه به لندن رفت.وپس از بازگشت به تهران به تدریس پرداخت.
🔸 او از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود. در همان دوره با داشتن گرایشهای چپی از هواداران فداییان خلق بود.
پس از دستگیری و سپس اعدام دوست نزدیکش سعید سلطانپور در سال ۱۳۶۰ مدتی مخفیانه زندگی کرد و نهایتا در سال ۱۳۶۳ به لندن رفت و دیگر به ایران بازنگشت.
🔸از او نزدیک به ۳۰ کتاب شعر منتشر شده که برخی از آنها به چند زبان ترجمه وبرگردان شده است.
روانش شاد باد.🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔸او متولد ۹ تیر ۱۳۱۷ در مشهد بود. نخستین کتابش، "بی تاب" مجموعهای از شعرهای کلاسیک، زمانی که تنها ۱۸ سال داشت در سال ۱۳۳۵ در مشهد منتشر شد.
🔸در دانشسرای تهران ادامه تحصیل داد و برای گرفتن دکترای فلسفه به لندن رفت.وپس از بازگشت به تهران به تدریس پرداخت.
🔸 او از پایه گذاران کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ بود. در همان دوره با داشتن گرایشهای چپی از هواداران فداییان خلق بود.
پس از دستگیری و سپس اعدام دوست نزدیکش سعید سلطانپور در سال ۱۳۶۰ مدتی مخفیانه زندگی کرد و نهایتا در سال ۱۳۶۳ به لندن رفت و دیگر به ایران بازنگشت.
🔸از او نزدیک به ۳۰ کتاب شعر منتشر شده که برخی از آنها به چند زبان ترجمه وبرگردان شده است.
روانش شاد باد.🌹
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
🔴برای سایه(هوشنگ ابتهاج)
مهرورزومهربانی،سایه جان!
آفتابِ دوستانی،سایه جان!
باهرآن کاو بازباناش دل یکیست
همدلی وهمزبانی،سایه جان!
گستراندسایه برماآفتاب
شعری ازخودچون بخوانی،سایه جان!
باهزاران سدکه بودت راهبند
بازهم رودی روانی،سایه جان!
جان دمی درواژگانِ شعرِخویش
زندگیبخشِ زبانی،سایه جان!
از دمات هرواژه یابدجانِ نو
تومسیحِ واژگانی،سایه جان!
چون درختی پُربَروپُرشاخ وبرگ
نیک برماسایهبانی،سایه جان!
باتکانِ شاخهای،چون تودبُن
نُقلِ تربرمافشانی،سایه جان!
کُهنگی نپذیردآب وآفتاب
درغزل،هم این،هم آنی،سایه جان!
پارهای ازحافظی:یعنی،چوناو
پارهای جان درجهانی،سایه جان!
گفتن ازپیری نزیبدبرتو،مرد!
تونودسالی جوانی،سایه جان!
ازتومرگِ تن نکاهدهیچ چیز
جانِ ناب ونابِ جانی،سایه جان!
همزمان باهرزمانی:درغزل
چون حقیقت،بی زمانی، سایه جان!
پرده برنگرفتهام ازهیچ راز
گربگویم جاودانی،سایه جان!
شیخو،رندی چون تو،خصمانایدوبس
خواستم این رابدانی،سایه جان!
تابه ایرانی رسیم آزادوشاد
آرزو دارم بمانی،سایه جان!
تاکه،درمیدانِ آزادی،به شور
شعرهایت رابخوانی،سایه جان!
#اسماعیل_خویی
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali
مهرورزومهربانی،سایه جان!
آفتابِ دوستانی،سایه جان!
باهرآن کاو بازباناش دل یکیست
همدلی وهمزبانی،سایه جان!
گستراندسایه برماآفتاب
شعری ازخودچون بخوانی،سایه جان!
باهزاران سدکه بودت راهبند
بازهم رودی روانی،سایه جان!
جان دمی درواژگانِ شعرِخویش
زندگیبخشِ زبانی،سایه جان!
از دمات هرواژه یابدجانِ نو
تومسیحِ واژگانی،سایه جان!
چون درختی پُربَروپُرشاخ وبرگ
نیک برماسایهبانی،سایه جان!
باتکانِ شاخهای،چون تودبُن
نُقلِ تربرمافشانی،سایه جان!
کُهنگی نپذیردآب وآفتاب
درغزل،هم این،هم آنی،سایه جان!
پارهای ازحافظی:یعنی،چوناو
پارهای جان درجهانی،سایه جان!
گفتن ازپیری نزیبدبرتو،مرد!
تونودسالی جوانی،سایه جان!
ازتومرگِ تن نکاهدهیچ چیز
جانِ ناب ونابِ جانی،سایه جان!
همزمان باهرزمانی:درغزل
چون حقیقت،بی زمانی، سایه جان!
پرده برنگرفتهام ازهیچ راز
گربگویم جاودانی،سایه جان!
شیخو،رندی چون تو،خصمانایدوبس
خواستم این رابدانی،سایه جان!
تابه ایرانی رسیم آزادوشاد
آرزو دارم بمانی،سایه جان!
تاکه،درمیدانِ آزادی،به شور
شعرهایت رابخوانی،سایه جان!
#اسماعیل_خویی
پایگاه ایران دوستان مازندران
@jolgeshomali