پایگاه ایران دوستان مازندران
700 subscribers
10.2K photos
4.85K videos
140 files
2.38K links
هر آنچه که درباره ی ایران ،شکوه تمدن و فرهنگ ایران و ایرانی است در این کانال ببینید.
Download Telegram
بازگشت شکوهمندانه «فیلمفارسی»
امیر هاشمی مقدم

در یکی دو روز گذشته و در پی پخش صحنه‌هایی از سریال پایتخت، سیل انتقادات به سوی صدا و سیما و به‌ویژه ریاست آن روانه شده و ریاست این سازمان هم به دلیل آنکه نه از اصحاب صنعت سینما و فیلم بوده و نه تحلیلگر سینماست (که بتواند آنچه رخ داده را واکاوی کند)، به جای دفاع از عملکرد و یا تحلیل شرایط، خواهان پیگیری پرونده و کشف احتمالی «ستون پنجم» در این سریال شده است. داستان، به دو صحنه در بخش پایانی این سریال باز می‌گردد: موتورسواری رحمت و همسرش -که یادآور صحنه‌ای مشابه در فیلم همسفر بود- و قایق‌سواری این دو در دریاچه -که این یکی هم یادآور صحنه‌ای مشابه در فیلم ممل امریکایی بوده است. همین دو صحنه کافی بود تا مسئولین کشوری و لشکری به سازندگان این سریال و حتی ریاست سازمان صدا و سیما حمله کنند.
در واقع انتقادات به این صحنه‌های سریال، دو دلیل عمده داشت:
نخست، نفس نشان دادن زنی که پشت مردش روی موتور نشسته، با دیدگاه کسانی که دست و بال سینما را بسته و خواهان حذف چنین صحنه‌هایی هستند، در تضاد است. در اینجا قصد داوری و ارزش‌گذاری درباره لزوم بودن یا نبودن چنین صحنه‌هایی در سینمای ایران در میان نیست؛ اما چنین محدودیت‌هایی –فارغ از اینکه خوش‌مان بیاید یا نه- قدرت بازنمایی واقعیت را از سینمای ایران گرفته است. آنگونه که اکنون سینمای ایران –اگر از استثناها چشم بپوشیم- یکی از غیرواقع‌گراترین سینماهای جهان است. همین است که در فیلم و سریال‌های ایران، زن با حجاب کامل در یک اتاق می‌خوابد و مرد در اتاقی دیگر، و در صحنه بعدی می‌بینیم که زن باردار شده است! یا همین است که در هیچ فیلم و سریال ایرانی، شما با یک پلیس رشوه‌گیر، مامور اطلاعاتی خود فروخته یا یک روحانی خبیث روبرو نمی‌شوید؛ در حالی‌که در سینمای همه کشورها (از هالیوود امریکا و بالیوود هند گرفته تا فیلم و سریال‌های ترکی که این روزها مهمان بیشتر خانه‌های ایرانی شده) نمایش چنین صحنه‌هایی خیلی عادی است و در واقع برگرفته از جهان واقعی است.
دلیل دوم، کپی‌برداری این صحنه‌های سریال از دو فیلمفارسی پیش از انقلاب است (جدا از صحنه‌ای که اشاره به لامپ روشن موتور سیکلت شد که در فیلم ممل امریکایی بار معنایی غیراخلاقی داشت). فیلمفارسی (اصطلاحی که هوشنگ کاووسی به‌عنوان واضع آن، پافشاری داشت که سر هم نوشته شود و البته بر این باور بود که این آثار نه فیلم هستند و نه فارسی) به فیلم‌هایی اشاره داشت که عشق‌های غیرواقعی، کپی‌برداری از فیلم‌های عامه‌پسند هالیوودی یا بالیوودی، رویدادهای تصادفی، شانس آوردن قهرمانان فیلم، نبود روابط علت و معلولی در بسیاری از صحنه‌ها (به‌ویژه نبود دلیل برای صحنه‌های رقص کاباره‌ای) و... برخی از مهمترین ویژگی‌هایش بود.
پس از انقلاب، مخالفت با فیلمفارسی شدت گرفت و به جای آن تلاش شد فیلم‌های ارزشی را جایگزین نمایند. طبیعتا در آن دوره که نه هنوز ویدئو چندان رایج و همگانی بود (اگر از ممنوعیتش بگذریم)، نه اینترنت و ماهواره پایش به بیشتر خانه‌های ایرانیان باز شده بود، بیننده ایرانی چاره‌ای جز دیدن همان فیلم‌های ارزشی نداشت. اما هرچه جلوتر آمده و اینترنت و ماهواره همگانی‌تر شد، روی گرداندن از فیلم و سریال‌های غیرواقع‌گرا و آرمانی-ارزشیِ ساخت وطن و به جای آن گرایش به سینمای هالیوود و بالیوود و کره‌ای و ترکی فزونی گرفت (البته در نقد سینمای عامه‌پسند –که فیلمفارسی هم گونه‌ای در دل همین سینمای عامه‌پسند است- روشنفکران، به‌ویژه طرفداران مکتب فرانکفورت نیز همیشه فعال بوده‌اند).
بنابراین هیچ عجیب نیست که تلویزیون ملی‌ای که میدان را به شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان داده، یکی یکی خط قرمزها را زیر پا بگذارد تا برای عقب(تر) نماندن از فیلم‌های ماهواره‌ای، یکی یکی ویژگی‌های فیلمفارسی را در اختیار گرفته و درونی کند تا دوباره جانی تازه بگیرد. همین است که سریال پایتخت با نشانه‌های فراوانش از فیلمفارسی (بازگشت معجزه‌آسای بهبودی که مرده بود، عشق کوتاه‌مدت رحمت و فهیمه، یک‌شبه پولدار شدن بهتاش، بی‌ربط بودن صحنه‌هایی همچون یادآوری بازداشتگاه ژاندارمری در دوره حکومت شاه که اکنون خانه نقی شده و...) و دست آخر کپی کردن مستقیم صحنه‌هایی از فیلمفارسی‌های پیش از انقلاب، پرمخاطب‌ترین (بیش از 79%) و راضی‌کننده‌ترین (90%) برنامه نوروزی تلویزیون ایران می‌شود.
این یعنی سینمای عامه‌پسند به‌طور کلی و فیلمفارسی به‌طور خاص، ورای سختگیری‌های ایدئولوژیک و ایده‌های روشنفکرانه، میدان را هرگز خالی نمی‌کند؛ تا جایی که فیلم‌هایی که نزدیک به نیم‌سده پیش ساخته شده بودند، با بازگشتی شکوهمندانه، خود را در آثار تلویزیونی امروزین بازآفرینی کرده‌اند.


پایگاه ایران دوستان مازندران


@jolgeshomali
Forwarded from عاشقان ایران
⬆️از بالا، چپ به راست


🔴صد افسوس

انتقاد بجای سخنگوی #وزارت_بهداشت ایران از چین، بخاطر آمارهای دروغین کشته های #کرونا، که باعث سهل انگاری عمومی جهان در برخورد با خطر کرونا شد/
پاسخهای طلبکارانه #سفیر_چین در تهران که توقع سپاسگزاری و قدردانی هم دارد!

یادمان نرفته که اسفندماه و اعلام عمومی همه گیری کرونا در چندشهر ایران، کشور چین فورا خطوط هوایی اش را روی ایران بست. این برخورد زشت دولت چین با دولت ایران که قبلا در بهمن ماه، برایش خوش رقصی کرده بود و پروازهای ماهان به چین در زمان اوج قرنطینه چین مرتب ادامه داشت، خودش گویای همه چیز هست!

باز هم #ظریف مستانه بگوید:
چین جایو، ووهان جایو!
از آنطرف دولت چین برایش بنویسد:
چین نیو، ووهان نیو ...!

👆 از اینها گذشته، حمله همه جانبه و تهدید آمیز گروهی که نمیدانم دقیقا آنها را چه بنامم ( #اصولگرا، #شبه_مذهبی/مذهبی_نما، #انقلابی_نما یا هرچیز دیگر) به سخنگوی وزارت بهداشت، #کیانوش_جهانگیری، که او را مجبور به تشکر و نوازش چین کردند؛ بشدت ضد عزت و منفعت ایران بود و مایه ایجاد حس تابع و زیردست چین بودن، میشود!


دورباد از ایران چنین سیاسیون نادانی💌


@LoversofIRAN
لحن غیر محترمانه سفیر چین خطاب به سخنگوی وزیر بهداشت

در کنار سفیر چین، شماری از چینوفیل ها در فضای توییتر حملات سنگینی را علیه جهانپور سخنگوی وزارت بهداشت که بحثی علمی راجع به چین طرح کرده بود، به راه انداخته اند و خواستار اخراجش شده اند. جهانپور آمار چینی ها از تلفات کرونا را شوخی تلخ خوانده بود که باعث شده بود دولت ها خطر این ویروس را دست‌کم بگیرند.

@iranban_kord
Mazandaran_Northern_Iran_قطعه_کتولی
<unknown>
کتولی خونِش
باصدای هنرمند روشندل قائمشهر
صالح شمس


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گزارش تکان‌دهنده شاهین_صمدپور از رفتار عجیب و غیر قابل پیش بینی ویروس کرونا در سنین مختلف
در حالی که از سرسختی ویروس کرونا برای سالمندان در رسانه ها صحبت میشود اما باز هم یک جوان ۲۳ ساله بدون هیچ بیماری زمینه ای بر اثر کرونا جان خود را از دست داد.


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
روزی که #خلخالی نخست وزیر پهلوی #هویدا را به گریه انداخت....

ظهر بود ، از راهروی باریک زندان سر و صدای پاسداران و دو سه روحانی به گوش می‌رسید..
همه پشت در سلولی جمع شده بودند
هویدا در آن سلول بود ، پاسداران هنگامی که اسلحه‌های خود را در دست
جابجا میکردند ، سعی‌ داشتند که از درون روزنه در به داخل نگاه کرده
و او را ببینند..

همه در مورد او صحبت کرده و ناسزا می‌گفتند ، ناگهان سکوتی بر قرار شد
خلخالی با سه محافظ و همراه وارد راهروی زندان شد..

با دست اشاره‌ای کرد و گفت:
بیارینش..
ماموری کلید به دست جمعیت را کنار زد تا بتواند در را باز کند ، هویدا را بیرون آوردند ، فشار جمعیت نمی‌‌گذاشت که بتواند راه برود...
خلخالی با دست اشاره‌ای کرد و گفت:
بذارید آقای نخست وزیر بیاید..

جمعیت کمی‌ کنار رفت ، تا او توانست مقابل خلخالی قرار بگیرد
هویدا به خلخالی سلام کرد اما جوابی نشنید
خلخالی مانند دیگران به او خیره شده بود ، نگاه‌ها بر روی صورتش سنگینی‌ می کرد ، پاسداری دست بندی از جیب خود در آورد و میخواست به دستانش دست بند بزند...

خلخالی گفت: صبر کن اول باید بازدید بدنی بشود
آنگاه خطاب به هویدا حرفش را ادامه داد:
لباست را در بیاور آقای نخست وزیر
نکنه منتظری که نوکرت بیایند اینجا کمکت کنند..

هویدا خنده تمسخر آمیز آنها را قطع کرد:
آقای خلخالی تا به حال چند بار من رو بازدید بدنی کامل کردند آخرش همین دیروز بود..
خلخالی نگاهی‌ به سر تا پای او انداخت:
برای امنیت این کار لازمه زود لباست را در بیاور ..

محسن آملی یکی‌ از پاسدارها به طرف او رفت که با زور لباس او را از تنش خارج کند..
خلخالی از کار او ممانعت نمود:
بگذارید خودش لباس هآش را در خواهد آورد ، حرف آدم سرش می‌‌شود..

همه پاسدارها دور او حلقه زده و همچنان به او خیره شده بودند..
هویدا با حالت آشفته‌ای گفت :
آقای خلخالی بگذارید که من داخل سلولم
لباس‌هایم را در بیاورم ، یکی‌ از برادرها هم می‌توانند اونجا بازدید کنند..

خلخالی خنده‌ای کرد:
شما‌ها مگر همیشه زن و مرد‌های تان
لخت کنار استخر و دریا با هم نبودید
تمام تابستان لخت مثل کرم ها تو هم می‌‌شدین
حالا اینجا که زنی‌ نیست برایت ناراحت کننده است.. زود باش وقت همه را نگیر..

هویدا دید که اگر این کار را نکند
پاسداران به زور لباس او را در خواهند آورد ، ناچارا با دستان لرزانش آرام آرام لباس خود را یکی‌ بعد از دیگر از تن خارج کرد..
و هر بار به خلخالی نگاه می‌‌کرد
تا شاید با دستور او دیگر لازم به در آوردن بقیه لباس‌ها نباشد..

سکوت کّل راهرو را فرا گرفته بود ،همه به او خیره شده بودند ، اشک در چشمان هویدا حلقه زد ، لباس‌های خود را در آورده بود، فقط شورتی به پا داشت...

خلخالی با دست اشاره کرد که بایستی کاملاً عریان شود..

هویدا التماس کنان گفت:
آقای خلخالی نیازی به این کار نیست..

اما خلخالی به این کار اصرار ورزید..

هویدا تحمل آن همه حقارت را نداشت
با پشت دست اشک گوشه چشمش را پاک کرد و آرام کاملاً عریان شد..

او سعی‌ می‌‌کرد که خودش را با هر دو دستش بپوشاند، همه منتظر بودند که خلخالی چیزی بگوید..

اما او برای تحقیر کردن هویدا سعی‌ کرد
که او را بیشتر در همین وضعیت نگه بدارد..
پس از چند دقیقه خلخالی به او گفت:
حالا پشت کن و دستانت را بذار بر روی دیوار و پاهایت را هم باز کن..

هویدا دیگر ممانعت نکرد..

دستش را روی دیوار گذاشت و پایش را باز کرد
خلخالی به محافظش گفت: همه جای او را بگرد
هویدا سرش را مانند داستانش به دیوار چسباند و چشم‌هایش را بست تا کار آن پاسدار محافظ تمام شود ، اما این برای خلخالی کافی‌ نبود..
وقتی‌ که کار پاسدار تمام شد به هویدا گفت که در این وضعیت بماند تا او دستور پوشیدن لباس را بدهد..

همه در سکوتی به او خیره شده بودند.
سرانجام بعد از چند دقیقه به هویدا گفت
که میتواند لباش را بپوشد..

اما دیگر رمقی برای او نمانده بود
خلخالی هنگامی که میخواست راهرو را ترک کند به دیگران گفت :
این آقا هنوز فکر می‌کند که در کاخ نخست وزیری است ، منتظر است که مثل همیشه نوکرها برایش ویسکی بیارند و لباس امروزش را به تنش کنند...

یکی‌ از میان جمعیت به طرف هویدا رفت و به او کمک کرد تا لباش را بپوشد...

از کانال تاریخ معاصر با اندکی ویرایش

پایگاه ایران دوستان مازندران


@jolgeshomali
Forwarded from اخبار الطوال
گروه تلگرامی کانال تاریخ ملل تاسیس شد.
از میهن پرستان و تاریخ پژوهان دعوت می‌شود به گروه ما بپیوندند
https://t.me/joinchat/E9FrGVgyXb-H3ZVbpIwpsg

لینک گروه تاریخ ملل
برای دوم فروردین سالروز در گذشت #داریوش_شایگان
"من همواره دانسته ام که در این مجموعه قوم ها و زبان های گوناگون، هویت من به زبان فارسی گره خورده است. پدرم به نوعی پرستش شبه مذهبی نسبت به این زبان داشت؛ که آن را به من منتقل کرد.این مرد آذربایجانی نسبت به رسالت زبان فارسی در ایجاد تمرکز که پایه وحدت کشور بود سخت هوشیاربود زیرا که ایران چه بخواهیم چه نخواهیم همواره امپراطوری ای متشکل از قوم ها و زبانهای مختلف بوده است که به واسطه فرهنگ فاخر زبان فارسی به یکدیگر پیوند خورده اند."
ازکتاب "زیرآسمان های جهان" گفتگوی رامین جهانبگلو با داریوش شایگان

روانش شاد.. امید که روزی کتابهایش از سوی نسل جوان #ایرانشهر آنچنان که باید و شاید ، خوانده شود...

در روز درگذشتش یاد داشتی نوشتم که در شماره ۱۲۴ مجله بخارا چاپ شد که در عکس آمده است.. شایگان #گرجی_ایرانی بود و عاشق فرهنگ #ایرانزمین..

" سینا برجیان"


دکتر شایگان اعتقاد داشت دو نوع انسان وجود دارد: فروتن و تحقیر شده و روشنفکرانی که زخم میزنند از تیره دوم آدمی اند.

یادش گرامی باد🥀




پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این جمله از چگواراست که گفته بود روزی مردم جهان برسرمعنای زندگی متحد خواهند شد. اما چه کسی فکرش را می کرد که بهانه این اتحاد آرمان نباشد، زنده ماندن باشد. این ویدئو نشانه این اتحاد است.

کاری از فرانچسکو کافیزو هنرمند برجسته ایتالیایی که به احترام مردم ایران و مقاومت شان در برابر کرونا بوی عیدی فرهاد را می نوازد.
فرانچسکو کافیزو متولد ۱۹۸۹ در ایتالیاست . او نوازنده چیره دست آلتو ساکسیفون و از معروفترین و با استعدادترین چهره های دنیای موسیقی جاز است .

نوازندگی حرفه ای خود را از سن ۹ سالگی در کنار نامهای جاودان دنیای جاز شروع کرده و همکاری با اسطوره هایی چون دیو بروبک ، هنک جونز، وینتون مارسالیس را در کارنامه خود دارد .. او همچنین جوایز بین المللی بسیاری را از آن خود کرده است. او پیش از این به ایران هم سفر کرده و دوبار برنده جایزه جشنواره موسیقی فجر بوده است.


پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۰ فروردین
سالروز درگذشت دکتر #منوچهر_ستوده
#ایران_شناس، جغرافیدان تاریخی، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر برجستهٔ ایرانی اهل نور مازندران است.
از او نزدیک به ۶۰ جلد کتاب و ۳۰۰ مقاله به جا مانده است. او نخستین ایرانی است که "فرهنگ گویشی" را به چاپ رسانید.
در این توژک(ویدیو) با آثار ارزشمند این دانشمند ایرانی آشنا شده و از زبان خودش روند فعالیت‌های علمی و پژوهشی ‌اش را خواهید شنید.

روانش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

پایگاه ایران دوستان مازندران

@jolgeshomali
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روسری آبی با صدای
#علی_زند_وکیلی

ملودی : علی زند وکیلی
تنظیم : مجتبی ابوالقاسم پور
ترانه : داوود شیرازی

میکس و‌ مستر : احسان عبداللهی
سه تار : سحاب علم
کمانچه : سینا علم
سنتور : مجتبی ابوالقاسم پور
دوزله : شاهرخ پیمانی


پایگاه ایران دوستان مازندران


@jolgeshomali