🔺آتش به اختیار :
#علیرضا_آلیمین
.
چپیدهایم توی سنگر. گرسنهمان است، اما بدتر اینکه از زمین و آسمان گلوله میریزد روی سرمان.
تک و توک اگر کسی جرات کند سرش را بالا بیاورد و خشابی خالی کند طرف دشمن. یا آرپیجی زنی، بی کمک، بدود آن سوی خاکریز و تانکشان را که مثل ارابهی آتش به سمتمان میآید نشانه برود.
همه کُپ کردهایم. هنوز جانِ جنگ داریم. سلاح و مهماتمان هم هی، بَدَک نیست.
اما خبری از فرمان حمله و عملیات یا حتی عقب نشینی نمیشنویم. حمید، فرماندهی گردان ماست.
نشسته پشت بیسیم و منتظر فرمان است.
از بیسیم فرماندهی لشکر سر و صدا میآید.
همه جور صدایی هست الا فرمان حمله. دستوری که ما را وادار به پیشروی کند. وادار به جنگ کند.
دشمن هم انگار سوار موج بیسیم ما شده و فهمیده این نیروها سر و صاحب ندارند و هر چقدر بزنند، بردهاند.
زیر این آتش چپ و راست ماشینهای تدارکات میآیند و برایمان لباس زیر میآورند !!!!!!
جوراب و شورت و زیر پوش. یکی فریاد میزند آخر این به چه دردمان میخورد الان؟!!!!!!!
رانندهی ماشین پشت بلندگو میگوید: النظافه من الایمان و بعد میکروفن را میگذارد جلوی ضبط ماشین تا برایمان آهنگ گلپریجون پخش کند تا روحیه بگیریم.
.
حمید از فرمانده لشکر نا امید شده. تلاش میکند تماس بگیرد با فرماندهی ستاد تا بلکه از او دستوری بشنود. همه منتظرند.
بیسیم خشخش میکند و پیامی میآید.
حمید میخندد، میدود روی خاکریز و فریاد میزند:
آتش به اختیار!
🔺بچهها جان تازه میگیرند.
#آتش_به_اختیار
@jebhefarhangi_fars2
#علیرضا_آلیمین
.
چپیدهایم توی سنگر. گرسنهمان است، اما بدتر اینکه از زمین و آسمان گلوله میریزد روی سرمان.
تک و توک اگر کسی جرات کند سرش را بالا بیاورد و خشابی خالی کند طرف دشمن. یا آرپیجی زنی، بی کمک، بدود آن سوی خاکریز و تانکشان را که مثل ارابهی آتش به سمتمان میآید نشانه برود.
همه کُپ کردهایم. هنوز جانِ جنگ داریم. سلاح و مهماتمان هم هی، بَدَک نیست.
اما خبری از فرمان حمله و عملیات یا حتی عقب نشینی نمیشنویم. حمید، فرماندهی گردان ماست.
نشسته پشت بیسیم و منتظر فرمان است.
از بیسیم فرماندهی لشکر سر و صدا میآید.
همه جور صدایی هست الا فرمان حمله. دستوری که ما را وادار به پیشروی کند. وادار به جنگ کند.
دشمن هم انگار سوار موج بیسیم ما شده و فهمیده این نیروها سر و صاحب ندارند و هر چقدر بزنند، بردهاند.
زیر این آتش چپ و راست ماشینهای تدارکات میآیند و برایمان لباس زیر میآورند !!!!!!
جوراب و شورت و زیر پوش. یکی فریاد میزند آخر این به چه دردمان میخورد الان؟!!!!!!!
رانندهی ماشین پشت بلندگو میگوید: النظافه من الایمان و بعد میکروفن را میگذارد جلوی ضبط ماشین تا برایمان آهنگ گلپریجون پخش کند تا روحیه بگیریم.
.
حمید از فرمانده لشکر نا امید شده. تلاش میکند تماس بگیرد با فرماندهی ستاد تا بلکه از او دستوری بشنود. همه منتظرند.
بیسیم خشخش میکند و پیامی میآید.
حمید میخندد، میدود روی خاکریز و فریاد میزند:
آتش به اختیار!
🔺بچهها جان تازه میگیرند.
#آتش_به_اختیار
@jebhefarhangi_fars2