🔴#مجیداسدی زندانی سیاسی؛ “تاریخ ما لبریز شکنجه است”
✍️“ تاریخ نسل ما لبریز شکنجه است.
#استبدادمنهای_شکنجه، تناقضی است به همان اندازه سخیف و مشمئز کننده که گفته شود در ایران زندانی سیاسی نداریم اگر بخواهیم مفهوم شکنجه را حتی تقلیل دهیم و تنها بر پایه تعاریف و تصورات عام و معمول بگیریم، آنگاه به محض شنیدن این واژه بی درنگ معادلهای آن از #اعدام، زندان و انفرادی تا #شلاق و تحقیر و توهین به سرعت در ذهن ما سر ریز میشوند. این واژهها، خودبهخودی در حافظه ما جای نگرفتهاند، بلکه حاصل تجربههایی هستند که آنها را زندگی کردهایم و یا شاهدش بودیم.
به واقع حیات نسل ما درون #دالانهای_سیاه_شکنجه تکوین یافته بی آنکه پیش از این از وجودش متعجب شده باشیم و از این روست که افشای شکنجه و بیان آنچه بر ما گذشته یک دادخواست تاریخی و شورشی علیه وضع جنایت بار و فاجعه آمیز موجود و به مثابه پتکی است که بر سر اعتبار امر بدیهی شکنجه فرود میآید. این بخشی از تعهد مبرم و فوری ماست که ما را از اعماق #دهلیزهای شکنجه بیرون میکشد و در تحلیل نهایی، وضعیتی انسانی را برقرار میسازد.
➖حال دیگر بگذارید که به حاشا و انکار برخیزند و افشای شکنجه را با تهدید به شکنجه پاسخ دهند. اما مگر میتوانم از شکنجه زنی سخن نگویم که در سال ۸۷، ضجههای مظلومانه و بی پناهش در زیر آوار مشتها و لگدها و رگبار رکیکترین الفاظ در چنبره چندین #نرینه_میرغضب، سکوت سنگین شبانه انفرادی های ۲۰۹ را در هم میشکست؟ یا از دیدن زخمها و شیارهای کبود و خونین به جا مانده از #کابل و شلاق بر بدن #ستاربهشتی و ۴۱ ماه انفرادی بیوقفه #غلامرضاخسروی که یک سال آن در سلولی تنگ و تاریک گذشت و اعدام سبعانهاش لب فروبندم؟
➖مگر میشود از نعرههای گارد و باران #باتومها بر سر و صورت زندانیان دست بسته ۳۵۰ در آن پنجشنبه سیاه ۹۳ یا تحقیر و استهزا و انفرادی زندانیان گوهردشت و سرقت و تاراج اموال و وسایل شان در مرداد ۹۶ به انزوای ننگین سکوت فروغلتم؟
✔️ نه نمیتوانم از زجرکش کردن زندانیان بیمار، از محرومیتهای عامدانه و کینه توزانه درمانی در قبال بیگناهانی که در زندان بیمار شدند و بیماریشان به فاجعه کشید؛ از #محسن_دگمه چی از #آرش_صادقی دم برنیاورم. حمله شبانه آن ۱۰ تن با شکستن در – به خانه ما در بهمن ۹۵ و ضرب و شتم پدری بیمار همراه با توهین و فحاشی و تهدید من با اسلحه در حضور خانواده نامش اگر شکنجه نیست پس چیست؟
به یقین، مردم و تاریخ #داوری خود درباره این مشت از خروارها نمونه و تجربه را خواهند کرد، چرا که این ها روایت زندگی همه ما شاهدان و قربانیان شکنجه است. پس باید که علیه شکنجه و شکنجه گران در صحن دادگاه ذیصلاح خلق به شهادت و دادخواهی برخاست. بدین طریق است که درهای این تاریک خانه ظلمت و ارعاب استبداد خرد میشود و احساس شکنجه دیگر در وجود هیچ کس لابه بلای روزمرگیهای فروبرنده نمیمیرد بلکه #آتشفشان_خشمی میشود که بساط ضد انسانی شکنجه و شکنجهگر را به آتش میکشد و میهنی آزاد و بیشکنجه از دل آن خواهد رویید.
مجید اسدی
چهارشنبه ۲۶ دی ۹۷
زندان گوهردشت کرج”
۲۶ دی
https://bit.ly/2RvFr1X
https://t.me/javanea
✍️“ تاریخ نسل ما لبریز شکنجه است.
#استبدادمنهای_شکنجه، تناقضی است به همان اندازه سخیف و مشمئز کننده که گفته شود در ایران زندانی سیاسی نداریم اگر بخواهیم مفهوم شکنجه را حتی تقلیل دهیم و تنها بر پایه تعاریف و تصورات عام و معمول بگیریم، آنگاه به محض شنیدن این واژه بی درنگ معادلهای آن از #اعدام، زندان و انفرادی تا #شلاق و تحقیر و توهین به سرعت در ذهن ما سر ریز میشوند. این واژهها، خودبهخودی در حافظه ما جای نگرفتهاند، بلکه حاصل تجربههایی هستند که آنها را زندگی کردهایم و یا شاهدش بودیم.
به واقع حیات نسل ما درون #دالانهای_سیاه_شکنجه تکوین یافته بی آنکه پیش از این از وجودش متعجب شده باشیم و از این روست که افشای شکنجه و بیان آنچه بر ما گذشته یک دادخواست تاریخی و شورشی علیه وضع جنایت بار و فاجعه آمیز موجود و به مثابه پتکی است که بر سر اعتبار امر بدیهی شکنجه فرود میآید. این بخشی از تعهد مبرم و فوری ماست که ما را از اعماق #دهلیزهای شکنجه بیرون میکشد و در تحلیل نهایی، وضعیتی انسانی را برقرار میسازد.
➖حال دیگر بگذارید که به حاشا و انکار برخیزند و افشای شکنجه را با تهدید به شکنجه پاسخ دهند. اما مگر میتوانم از شکنجه زنی سخن نگویم که در سال ۸۷، ضجههای مظلومانه و بی پناهش در زیر آوار مشتها و لگدها و رگبار رکیکترین الفاظ در چنبره چندین #نرینه_میرغضب، سکوت سنگین شبانه انفرادی های ۲۰۹ را در هم میشکست؟ یا از دیدن زخمها و شیارهای کبود و خونین به جا مانده از #کابل و شلاق بر بدن #ستاربهشتی و ۴۱ ماه انفرادی بیوقفه #غلامرضاخسروی که یک سال آن در سلولی تنگ و تاریک گذشت و اعدام سبعانهاش لب فروبندم؟
➖مگر میشود از نعرههای گارد و باران #باتومها بر سر و صورت زندانیان دست بسته ۳۵۰ در آن پنجشنبه سیاه ۹۳ یا تحقیر و استهزا و انفرادی زندانیان گوهردشت و سرقت و تاراج اموال و وسایل شان در مرداد ۹۶ به انزوای ننگین سکوت فروغلتم؟
✔️ نه نمیتوانم از زجرکش کردن زندانیان بیمار، از محرومیتهای عامدانه و کینه توزانه درمانی در قبال بیگناهانی که در زندان بیمار شدند و بیماریشان به فاجعه کشید؛ از #محسن_دگمه چی از #آرش_صادقی دم برنیاورم. حمله شبانه آن ۱۰ تن با شکستن در – به خانه ما در بهمن ۹۵ و ضرب و شتم پدری بیمار همراه با توهین و فحاشی و تهدید من با اسلحه در حضور خانواده نامش اگر شکنجه نیست پس چیست؟
به یقین، مردم و تاریخ #داوری خود درباره این مشت از خروارها نمونه و تجربه را خواهند کرد، چرا که این ها روایت زندگی همه ما شاهدان و قربانیان شکنجه است. پس باید که علیه شکنجه و شکنجه گران در صحن دادگاه ذیصلاح خلق به شهادت و دادخواهی برخاست. بدین طریق است که درهای این تاریک خانه ظلمت و ارعاب استبداد خرد میشود و احساس شکنجه دیگر در وجود هیچ کس لابه بلای روزمرگیهای فروبرنده نمیمیرد بلکه #آتشفشان_خشمی میشود که بساط ضد انسانی شکنجه و شکنجهگر را به آتش میکشد و میهنی آزاد و بیشکنجه از دل آن خواهد رویید.
مجید اسدی
چهارشنبه ۲۶ دی ۹۷
زندان گوهردشت کرج”
۲۶ دی
https://bit.ly/2RvFr1X
https://t.me/javanea