بازتاب واقعیت خانواده ایرانی، «برادران لیلا» یا «پایتخت»؟
خانواده برادران لیلا انتهای مسیر است، اما خانواده نقی معمولی هنوز به آن حد از استیصال نرسیده است. برادران لیلا هم مانند پایتخت بازتاب دهنده بخشی از خانواده ایرانیست که مشکلات متعدد اقتصادی و.... دارد. خانواده ایرانی نهایت تلاشش را میکند ولی نمیرسد، به دلیل مشکلاتی که در بیرون از خانه رخ میدهد و خانواده در آن تقصیری ندارد. (به نقل از سایت فرارو)
خانواده برادران لیلا انتهای مسیر است، اما خانواده نقی معمولی هنوز به آن حد از استیصال نرسیده است. برادران لیلا هم مانند پایتخت بازتاب دهنده بخشی از خانواده ایرانیست که مشکلات متعدد اقتصادی و.... دارد. خانواده ایرانی نهایت تلاشش را میکند ولی نمیرسد، به دلیل مشکلاتی که در بیرون از خانه رخ میدهد و خانواده در آن تقصیری ندارد. (به نقل از سایت فرارو)
Telegram
attach 📎
👍8👎1
Forwarded from باشگاه ادبیات
باشگاه ادبیات تقدیم میکند
سیاست پرشور
احساسات و جنبشهای اجتماعی
جف گادوین، جیمز ام. جاسپر و فرانسیسکا پلتا
ترجمۀ فاطمه کریمخان
https://www.bashgaheadabiyat.com/product/siyasate-porshur/
سیاست پرشور
احساسات و جنبشهای اجتماعی
جف گادوین، جیمز ام. جاسپر و فرانسیسکا پلتا
ترجمۀ فاطمه کریمخان
https://www.bashgaheadabiyat.com/product/siyasate-porshur/
👍4
Forwarded from Exegesis
#سیاست_پرشور، مجموعهی مقالات کنفرانسی در دانشگاه نیویورک درباره مسالهی احساسات و جنبشهای اجتماعی ست، و تلاش میکند در بررسی تعداد قابل ملاحظهای از انواع جنبشهای اجتماعی نشان دهد که چطور «احساسات» یک شاخص اصلی در مطالعات جنبشهای اجتماعی است که پرداختن به آن درک ما از جنبشها و اعتراضات را عمیقتر میکند.
مسالهی احساسات در جنبشهای اجتماعی، دغدغهی جدی فعلی من، هر چند برای مخاطبان و دانشجویان فارسی زبان علوم اجتماعی تازه باشد، برای جریان اصلی تحقیقات جامعهشناسی در جهان ابدا تازه و ناشناخته نیست. مطالعهی جنبشهای اجتماعی از منظر احساسات بستری کمتر به کار گرفته شده برای فهم اعتراضات در ایران است و مجموعهی ترجمههایی که سال گذشته و امسال انجام دادهام بر این مسأله متمرکز است. کتابهای دیگری از این مجموعه در ماههای آینده منتشر خواهد شد.
با در نظر گرفتن متون مقالات کتاب، که ترجمهی آن هم انصافا وقت مفصلی گرفته است و بر مبنای تجارب قبلی من با ادارهی سانسور وزارت ارشاد حتی در زمان انتخاب کتاب هم روشن بود که این متن موفق به اخذ مجوز انتشار نخواهد شد. بنابر این کتاب حاضر، طبق معمول خارج از ضوابط نشر کتاب در ایران و به صورت مستقل منتشر شده است. اگر مایل به حمایت از مترجم هستید مبلغ دلخواهی به شماره ۵۰۲۲۲۹۱۰۴۴۱۰۱۷۱۴ واریز کنید.
این کتاب رایگان و در جهت کمک به افزایش آگاهی عمومی منتشر شده است، لطفا کتاب را کپی نکنید، و در صورت استفاده از متن از ارجاع به کتاب خودداری نکنید.
https://www.bashgaheadabiyat.com/product/siyasate-porshur/
@anexegesis
مسالهی احساسات در جنبشهای اجتماعی، دغدغهی جدی فعلی من، هر چند برای مخاطبان و دانشجویان فارسی زبان علوم اجتماعی تازه باشد، برای جریان اصلی تحقیقات جامعهشناسی در جهان ابدا تازه و ناشناخته نیست. مطالعهی جنبشهای اجتماعی از منظر احساسات بستری کمتر به کار گرفته شده برای فهم اعتراضات در ایران است و مجموعهی ترجمههایی که سال گذشته و امسال انجام دادهام بر این مسأله متمرکز است. کتابهای دیگری از این مجموعه در ماههای آینده منتشر خواهد شد.
با در نظر گرفتن متون مقالات کتاب، که ترجمهی آن هم انصافا وقت مفصلی گرفته است و بر مبنای تجارب قبلی من با ادارهی سانسور وزارت ارشاد حتی در زمان انتخاب کتاب هم روشن بود که این متن موفق به اخذ مجوز انتشار نخواهد شد. بنابر این کتاب حاضر، طبق معمول خارج از ضوابط نشر کتاب در ایران و به صورت مستقل منتشر شده است. اگر مایل به حمایت از مترجم هستید مبلغ دلخواهی به شماره ۵۰۲۲۲۹۱۰۴۴۱۰۱۷۱۴ واریز کنید.
این کتاب رایگان و در جهت کمک به افزایش آگاهی عمومی منتشر شده است، لطفا کتاب را کپی نکنید، و در صورت استفاده از متن از ارجاع به کتاب خودداری نکنید.
https://www.bashgaheadabiyat.com/product/siyasate-porshur/
@anexegesis
👍7
Forwarded from روانشناسی اجتماعی ایرانیان (Fateme Alamdar)
در خانه پیر میشوند...
فاطمه علمدار
۱/خانه کلنگی بود.پیرزن مثل مرغ پر کنده نشسته بود روی پله ها و مویه کنان چیزهایی به ما میگفت.زبانش را نمیفهمیدم.کسی گفت دارد میگوید شوهرش مرده و خانه را پسرش گذاشته برای اجاره و گفته که او در زیرزمین بماند...زیرزمین خانه سهم الارث او بود.پایان یک عمر مادر خانه دار بودن...
۲/طبق آماری که سه صندوق تامین اجتماعی و کشوری و روستاییان در سال ۱۴۰۲ منتشر کردند، تنها ۱۴درصد زنان ایرانی بالای ۵۵سال، حقوق بازنشستگی دارند و این یعنی فقط خانه دار نبودند بلکه روزهایی که توان کار کردن در بیرون از خانه را داشتند، شغلی در بازار کار دست و پا کرده بودند که در دوران سالمندی آب باریکه ای از آن خودشان داشته باشند و بتوانند بگویند: "...با پول خودم زندگی میکنم!"
زنان خانه دار این آب باریکه را ندارند چون در قانون ایران، مراقبت از اعضای خانواده و رسیدگی به خوراک و پوشاک شوهر و فرزندان و قابل زندگی کردن مسکن "کار" محسوب نمیشود و سیستم حمایت از سالمندان نیز وابسته به بازار کار تعریف شده و تنها سالمندانی که تحت پوشش بیمه باشند میتوانند حقوق بازنشستگی دریافت کنند و بعد از فوتشان حقوقشان به بازماندگانشان داده میشود.هرچند که سازمان تامین اجتماعی سال ۱۳۸۷طرح بیمه زنان و دختران خانه دار را در ردیف بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد،ایجاد کرد ولی طبیعتا پرداخت شخصی حق بیمه از جانب زنی که درآمد مستقل ندارد با اشکالات متعدد مواجه میشود و رقم زنانی که از این طرح استقبال کرده اند حدود نیم میلیون نفر بیشتر نیست.
علاوه براین،زنان خانه داری که شغل شوهر یا پدرشان طوری نبود که حقوق بازنشستگی داشته باشد،بعد از فوت او،هیچ منبع درآمدی ندارند.چشم که بچرخانیم پیدا کردن پیرزنهایی که خرج روزمره شان را از فرزندانشان باید بگیرند یا کمیته امداد و خیریه ها و ...سخت نیست.
۳/در نگاه شرعی که قانون ما براساس آن نوشته شده، مرد رییس خانواده است و سرپرست زن و هزینه زندگی زن را باید بدهد و با این نگاه دلیلی برای اشتغال زن خارج از خانه وجود ندارد.طبق ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی، زن در ازای "ادای وظایف زوجیت" مستحق نفقه میشود(یعنی اگر اطاعت و تمکین نکند مرد لازم نیست خرجش را بدهد!) و طبق تعریف ماده ۱۱۰۷، نفقه یعنی هزینه برطرف کردن نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زندگی زن.در این نگاه، از مردان(چه در نقش پسر باشند و چه پدر و شوهر) انتظار میرود که وقتی مادر و دختر و همسرشان توان مالی و شغل ندارند و نمیتوانند وسایل معیشت خودشان را فراهم کنند، به آنها نفقه بدهند (هرچند که نظارتی بر دادن این نفقه وجود ندارد و مردان به سادگی میتوانند در نبود ابزار قانونی جدی، از پرداخت نفقه وابستگانشان شانه خالی کنند).
همین نگاهی که مرد را نان آور خانه میبیند،کار بیرون از خانه را برای زن به زیاده خواهی تفننی تعبیر میکند و نه تنها رغبتی به فراهم کردن بسترهای لازم برای تسهیل ورود زنان به بازار کار ندارد بلکه ابزارهای فرهنگی مختلف،از کتابهای درسی گرفته تا منابر وعظ و فیلمها و تابلوهای شهری...را برای تبلیغ خانه داری و نکوهش اشتغال بیرون از خانه،به کار میگیرد.طبق گزارش آمارگیری نیروی کار فصلی،در زمستان ۱۴۰۳، تنها ۱۱درصد زنان ایران،شاغل بودند و طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد از شکاف جنسیتی در ۱۴۶کشور دنیا،در سال ۲۰۲۴،ایران از حیث مشارکت اقتصادی زنان در جایگاه ۱۴۴ قرار داشت.
۴/زنان ایرانی برای ورود به بازار کار باید قفلهای متعددی را بشکنند.از موانع فرهنگی گرفته تا دشواری مدیریت همزمان کار درون خانه و بیرون تا توجیه اقتصادی نداشتن برون سپاری مراقبت از فرزندان و تامین غذای خانواده و .... ولی همه این دلایلی که مانع از ورود زنان در سن فعالیت به بازار کار میشود،در دوران سالمندی آنان،بی معنا میشوند.زنانی که در خانه پیر شده اند،چشمشان یا باید به حقوق بازنشستگی شوهر باشد،یا دستان فرزندان،یا کمیته امداد و خیریه ها...
۵/در ایران سیستم حمایت از سالمندان،مستقل از بازار کار تعریف نشده است و خانه داری، شغل نیست...
فاطمه علمدار
۱/خانه کلنگی بود.پیرزن مثل مرغ پر کنده نشسته بود روی پله ها و مویه کنان چیزهایی به ما میگفت.زبانش را نمیفهمیدم.کسی گفت دارد میگوید شوهرش مرده و خانه را پسرش گذاشته برای اجاره و گفته که او در زیرزمین بماند...زیرزمین خانه سهم الارث او بود.پایان یک عمر مادر خانه دار بودن...
۲/طبق آماری که سه صندوق تامین اجتماعی و کشوری و روستاییان در سال ۱۴۰۲ منتشر کردند، تنها ۱۴درصد زنان ایرانی بالای ۵۵سال، حقوق بازنشستگی دارند و این یعنی فقط خانه دار نبودند بلکه روزهایی که توان کار کردن در بیرون از خانه را داشتند، شغلی در بازار کار دست و پا کرده بودند که در دوران سالمندی آب باریکه ای از آن خودشان داشته باشند و بتوانند بگویند: "...با پول خودم زندگی میکنم!"
زنان خانه دار این آب باریکه را ندارند چون در قانون ایران، مراقبت از اعضای خانواده و رسیدگی به خوراک و پوشاک شوهر و فرزندان و قابل زندگی کردن مسکن "کار" محسوب نمیشود و سیستم حمایت از سالمندان نیز وابسته به بازار کار تعریف شده و تنها سالمندانی که تحت پوشش بیمه باشند میتوانند حقوق بازنشستگی دریافت کنند و بعد از فوتشان حقوقشان به بازماندگانشان داده میشود.هرچند که سازمان تامین اجتماعی سال ۱۳۸۷طرح بیمه زنان و دختران خانه دار را در ردیف بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد،ایجاد کرد ولی طبیعتا پرداخت شخصی حق بیمه از جانب زنی که درآمد مستقل ندارد با اشکالات متعدد مواجه میشود و رقم زنانی که از این طرح استقبال کرده اند حدود نیم میلیون نفر بیشتر نیست.
علاوه براین،زنان خانه داری که شغل شوهر یا پدرشان طوری نبود که حقوق بازنشستگی داشته باشد،بعد از فوت او،هیچ منبع درآمدی ندارند.چشم که بچرخانیم پیدا کردن پیرزنهایی که خرج روزمره شان را از فرزندانشان باید بگیرند یا کمیته امداد و خیریه ها و ...سخت نیست.
۳/در نگاه شرعی که قانون ما براساس آن نوشته شده، مرد رییس خانواده است و سرپرست زن و هزینه زندگی زن را باید بدهد و با این نگاه دلیلی برای اشتغال زن خارج از خانه وجود ندارد.طبق ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی، زن در ازای "ادای وظایف زوجیت" مستحق نفقه میشود(یعنی اگر اطاعت و تمکین نکند مرد لازم نیست خرجش را بدهد!) و طبق تعریف ماده ۱۱۰۷، نفقه یعنی هزینه برطرف کردن نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زندگی زن.در این نگاه، از مردان(چه در نقش پسر باشند و چه پدر و شوهر) انتظار میرود که وقتی مادر و دختر و همسرشان توان مالی و شغل ندارند و نمیتوانند وسایل معیشت خودشان را فراهم کنند، به آنها نفقه بدهند (هرچند که نظارتی بر دادن این نفقه وجود ندارد و مردان به سادگی میتوانند در نبود ابزار قانونی جدی، از پرداخت نفقه وابستگانشان شانه خالی کنند).
همین نگاهی که مرد را نان آور خانه میبیند،کار بیرون از خانه را برای زن به زیاده خواهی تفننی تعبیر میکند و نه تنها رغبتی به فراهم کردن بسترهای لازم برای تسهیل ورود زنان به بازار کار ندارد بلکه ابزارهای فرهنگی مختلف،از کتابهای درسی گرفته تا منابر وعظ و فیلمها و تابلوهای شهری...را برای تبلیغ خانه داری و نکوهش اشتغال بیرون از خانه،به کار میگیرد.طبق گزارش آمارگیری نیروی کار فصلی،در زمستان ۱۴۰۳، تنها ۱۱درصد زنان ایران،شاغل بودند و طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد از شکاف جنسیتی در ۱۴۶کشور دنیا،در سال ۲۰۲۴،ایران از حیث مشارکت اقتصادی زنان در جایگاه ۱۴۴ قرار داشت.
۴/زنان ایرانی برای ورود به بازار کار باید قفلهای متعددی را بشکنند.از موانع فرهنگی گرفته تا دشواری مدیریت همزمان کار درون خانه و بیرون تا توجیه اقتصادی نداشتن برون سپاری مراقبت از فرزندان و تامین غذای خانواده و .... ولی همه این دلایلی که مانع از ورود زنان در سن فعالیت به بازار کار میشود،در دوران سالمندی آنان،بی معنا میشوند.زنانی که در خانه پیر شده اند،چشمشان یا باید به حقوق بازنشستگی شوهر باشد،یا دستان فرزندان،یا کمیته امداد و خیریه ها...
۵/در ایران سیستم حمایت از سالمندان،مستقل از بازار کار تعریف نشده است و خانه داری، شغل نیست...
👍12
Forwarded from پرسپکتیویسم- محمد رهبری
⭕️همدلی ایران در غم بندر: درسهایی از یک سوگ جمعی
✍🏻محمد رهبری
🔻از روز گذشته و پس از انتشار خبر انفجار دلخراش در بندر شهید رجایی، موجی از همدردی و همدلی مردم ایران با آسیبدیدگان این حادثه در شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. بسیاری از کاربران با انتشار استوریهایی در اینستاگرام، همبستگی خود را نشان دادند و تاکنون بیش از ۸۰۰ هزار نفر در کمپین «در کنار مردم دریا همدردیم...» مشارکت کردهاند. هنرمندان و ورزشکاران نیز با انتشار پستها و استوریهایی، با مردم بندرعباس ابراز همدردی کردهاند.
🔻این فضا در توییتر نیز مشهود است؛ کاربران با بهاشتراکگذاری غم و اندوه خود، همدردی خود را نشان دادهاند؛ در محیط چندقطبی توئیتر، پستی از یک کاربر اسرائیلی که با انتشار ویدیوی انفجار نوشته بود «بای بای»، با اعتراض گسترده کاربران توییتر از گرایشهای سیاسی مختلف مواجه شد.
🔻در دنیای واقعی نیز این همدردی و همدلی نمود داشته است. دولت یک روز عزای عمومی اعلام کرد و مردم با حضور پرشور در مراکز انتقال خون برای کمک به مصدومان، صفهای طولانی تشکیل دادند. همچنین فستیوال کوچه، که با دشواری مجوز برگزاری دریافت کرده بود، به احترام این حادثه تلخ پایان زودهنگام خود را اعلام کرد و در پستی اینستاگرامی نوشت: «کوچه از منتهی الیه شادی رو به نهایت غم سکوت میکنه».
🔻همه چیز حکایت از آن دارد که مردم ایران، با هر نگرش و گرایشی، خود را همدرد مردم بندرعباس و خانوادههای کشتهشدگان و مجروحان این حادثه تلخ میدانند. امری که به چشم آمده و بطور مثال شروین حاجیپور در رابطه با صف اهدای خون مردم نوشته است «چقد آدم حسابیه این ایرانی جماعت».
🔻برخی نیز با شگفتی راجع به این همدلی و همدردی مردم ایران سخن میگویند؛ گویی این همدردی جمعی تعجبآور است. اما چرا باید بابت آن تعجب کرد؟ شاید به این دلیل که مدتهاست بخاطر تنشهای اجتماعی و سیاسی، برخی افراد و گروهها، در تلاش برای پیشبرد ایدههای خود، گاهی دیگران را نادیده گرفته یا حتی به آنها توهین کردهاند و و در نهایت جامعه را چندپاره کردهاند.
🔻این چندپارهشدن در موقعیتهای مختلف نمایان شده و شاید به همین دلیل، همدلی جمعی امروز تعجببرانگیز به نظر میرسد. بااینحال، واقعیت این است که جامعه ایران در برابر منافع ملی و آنچه «ایران» مینامد، متحد و همدل است و هر آسیبی در گوشهای از این سرزمین، برایش دردناک است؛ واینگونه حوادث نیز این حقیقت را بیشازپیش آشکار میکنند.
همدردی جمعی، نشانهای امیدبخش از همبستگی در جامعه ایران است. کاش دور نباشد روزی که این جامعه یک «شادی جمعی» را هم تجربه کند.
@MohammadRahbari
✍🏻محمد رهبری
🔻از روز گذشته و پس از انتشار خبر انفجار دلخراش در بندر شهید رجایی، موجی از همدردی و همدلی مردم ایران با آسیبدیدگان این حادثه در شبکههای اجتماعی شکل گرفته است. بسیاری از کاربران با انتشار استوریهایی در اینستاگرام، همبستگی خود را نشان دادند و تاکنون بیش از ۸۰۰ هزار نفر در کمپین «در کنار مردم دریا همدردیم...» مشارکت کردهاند. هنرمندان و ورزشکاران نیز با انتشار پستها و استوریهایی، با مردم بندرعباس ابراز همدردی کردهاند.
🔻این فضا در توییتر نیز مشهود است؛ کاربران با بهاشتراکگذاری غم و اندوه خود، همدردی خود را نشان دادهاند؛ در محیط چندقطبی توئیتر، پستی از یک کاربر اسرائیلی که با انتشار ویدیوی انفجار نوشته بود «بای بای»، با اعتراض گسترده کاربران توییتر از گرایشهای سیاسی مختلف مواجه شد.
🔻در دنیای واقعی نیز این همدردی و همدلی نمود داشته است. دولت یک روز عزای عمومی اعلام کرد و مردم با حضور پرشور در مراکز انتقال خون برای کمک به مصدومان، صفهای طولانی تشکیل دادند. همچنین فستیوال کوچه، که با دشواری مجوز برگزاری دریافت کرده بود، به احترام این حادثه تلخ پایان زودهنگام خود را اعلام کرد و در پستی اینستاگرامی نوشت: «کوچه از منتهی الیه شادی رو به نهایت غم سکوت میکنه».
🔻همه چیز حکایت از آن دارد که مردم ایران، با هر نگرش و گرایشی، خود را همدرد مردم بندرعباس و خانوادههای کشتهشدگان و مجروحان این حادثه تلخ میدانند. امری که به چشم آمده و بطور مثال شروین حاجیپور در رابطه با صف اهدای خون مردم نوشته است «چقد آدم حسابیه این ایرانی جماعت».
🔻برخی نیز با شگفتی راجع به این همدلی و همدردی مردم ایران سخن میگویند؛ گویی این همدردی جمعی تعجبآور است. اما چرا باید بابت آن تعجب کرد؟ شاید به این دلیل که مدتهاست بخاطر تنشهای اجتماعی و سیاسی، برخی افراد و گروهها، در تلاش برای پیشبرد ایدههای خود، گاهی دیگران را نادیده گرفته یا حتی به آنها توهین کردهاند و و در نهایت جامعه را چندپاره کردهاند.
🔻این چندپارهشدن در موقعیتهای مختلف نمایان شده و شاید به همین دلیل، همدلی جمعی امروز تعجببرانگیز به نظر میرسد. بااینحال، واقعیت این است که جامعه ایران در برابر منافع ملی و آنچه «ایران» مینامد، متحد و همدل است و هر آسیبی در گوشهای از این سرزمین، برایش دردناک است؛ واینگونه حوادث نیز این حقیقت را بیشازپیش آشکار میکنند.
همدردی جمعی، نشانهای امیدبخش از همبستگی در جامعه ایران است. کاش دور نباشد روزی که این جامعه یک «شادی جمعی» را هم تجربه کند.
@MohammadRahbari
👍13
مصادره یک انقلاب
نگاهی به کتاب «مشروطه همگان؛ نقدی بر بابینمایی انقلاب مشروطه»؛
نوشته سعیده زادقناد
منتشرشده در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا). ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴.
متن کامل را در این لینک بخوانید. خلاصهای از مرور مفصل خانم زادقناد بر کتاب را در ادامه میآورم.
انقلاب مشروطه، نخستین انقلاب مردم ایران در ۱۵۰ سال گذشته است، اما شبهه ضداسلامی بودن انقلاب مشروطه و مشخصاً انتساب آن به بابیه، مسئلهایست که حتی با گذشت سالها از این انقلاب عظیم سیاسی و اجتماعی، هم از جانب مؤمنان و طرفداران بابیت و بهائیت و هم از سوی مخالفان آنها، مطرح است. اینکه چرا این دو جریان به اشتراک نظر و منافع در بابینمایی مشروطه رسیده، و هر یک چه استدلالهایی را پی گرفتهاند، خالق روایت کتاب مشروطه همگان است.
فصل اول: غوطهوری در توهم توطئه با چاشنی جعل تاریخ. آنها بدون آنکه قصد ورود به ماهیت دو بابیت و بهائیت را داشته باشند، بر مطالعه رفتار بابیان و بهائیان و مخالفان آنها در رابطه با انقلاب مشروطه متمرکز شده، و به دنبال آنند که نشان دهند، پیامد بابینمایی این انقلاب از سوی دو طیف مذکور چیست.
فصل دوم: نمایندگان دو خط متنافر! این فصل با روند معرفی مورخان و نویسندگان و آثار آنها در دو جبهه پیش میرود: نخست آنهایی که مدعیاند انقلاب مشروطه، محصول فعالان بابی و بهائی بوده است و با تلقی مثبت از مشروطه، به دنبال تملک آنند؛ افرادی نظیر تورج امینی، فریدون وهمن، عباس امانت، منگل بیات، موژان مؤمن، خوان کول، کاویان صادقزاده میلانی و مینا یزدانی. گروه دوم نیز که به زعم خویش مشروطه را منفی قلمداد میکنند و در قلمروی مشروعهطلبان قرار دارند، با افرادی نظیر سید مقداد نبوی رضوی، حسین آبادیان، قدیر جعفری، موسی حقانی و میثم عبداللهی نمایندگی میشوند.
فصل سوم: در مسیر افترا. آنها ابتدا به شرح استدلالهای مدعیانی میپردازند که در فصل پیش به آنها اشاره شد. استدلالها در چند محور ذکر شده است: ۱) ادعای بابی ازلی یا بهائی بودن نظریهپردازان و کنشگران انقلاب مشروطه؛ ۲) همسویی ایدههای باب، بهاءالله و عبدالبهاء با ایدههای مشروطیت؛ ۳) ارجاع به اتهام بابی یا بهائی بودن کنشگران از سوی مخالفان مشروطه در آن روزگار.
فصل چهارم: نقد استدلالهای غیرمومنان و مخالفان بابیت: آنها بحث میکند که نویسندگان طیف اخیر، دلایلشان برای ادعای بابی یا بهائیبودن انقلاب مشروطه،
بیشتر بابی یا بهائی خواندن کنشگران آن است، نه همسویی آموزههای این دو فرقه و رهبران آنها با آرمانها و اصول مشروطهخواهی.
فصل پنجم: تکرار، تفسیر، تبدیل و تحریف. در این فصل با کاوش در آثار مدعیان بابیبودن مشروطه، شگردهای آنها بررسی و در چند محور دستهبندی شده است: تکرار ادعایی واحد؛ عمل بر اساس منافع؛ انتساب بدون ارائة سند و مدرک؛ ارجاع غلط یا عدم ارجاع به اسناد و منابع؛ ادعاهای غیرقابل قبول و ارجاع به خود؛ تبدیل کلمه بابی به بهائی؛ تفسیر مصادره به مطلوب از اسناد و تحریف روایتهای تاریخی.
فصل ششم: چگونه میتوان انقلاب مشروطه را به نام بهائیان زد؟! این فصل به شرح مبسوطی از دلایلی میپردازد که برای رد ادعای بابی و بهائی خواندن انقلاب مشروطه ارائه شده است. از جمله آن که در هر دو طیفی که پیشتر از آنها یاد شد، بابیان و بهائیان، یکی قلمداد شدهاند. و نیز پژوهش سلیقهای این گروه از نویسندگان.
فصل هفتم: بابیگری در ذهنیت جمعی روزگار مشروطه. در این فصل با عنوان «جامعهشناسی تاریخی ادعای بابی و بهائیخواندن انقلاب مشروطه»، نویسندگان به سراغ مفهوم «ذهنیت جمعی» از لوسین فور میروند و معتقدند که باید دید در دوره مشروطه، بابی به چه معنایی ذکر میشد و مردم از آن چه میفهمیدند، و نتیجه میگیرند بر اساس جو فکری و تاریخی ذهنیت دوره مشروطه، باید در انتساب اصطلاح بابی بهعنوان یک تجدیدنظرطلب مذهبی یه فعالان مشروطهخواه احتیاط کرد و آن را بیشتر مفهومی تحقیرآمیز برای مخالفان سیاسی در نظر گرفت.
به نظر نویسندگان، به همان میزان که مورخان بهائی در روایت از انقلابی که بهائیان در آن نقشی نداشتند، «بابی ازلی» را به «بابی بهائی» تبدیل کردند، جریانی مشروعهخواه نیز شکست مشروطه را به انحرافش از ایدههای اسلامی اولیه نسبت میدهد و این انحراف را محصول یک فرقة ضاله میداند و ملی بودن آن را رد میکند تا تنها انقلاب ملی مثبت، همان انقلاب اسلامی باشد.
آنها هر دو جریان را دارای صبغهای ضدملی میدانند و بر این باورند که این دو جریان فکری به دنبال مسخ یکی از ملیترین جنبشهای ایرانیاند. تأکید بر بابی نمایاندن انقلاب مشروطه، جدای از آنکه با واقعیات تاریخی نمیخواند، آن را از حالت همگانی و عامش خارج میکند و به خواستههای یک گروه یا فرقه نزدیک میسازد. مشروطه، مشروطه همگان بود و هنوز هم میتواند یهعنوان آرمان جمعی ایرانیان دوباره مطرح شود.
نگاهی به کتاب «مشروطه همگان؛ نقدی بر بابینمایی انقلاب مشروطه»؛
نوشته سعیده زادقناد
منتشرشده در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا). ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴.
متن کامل را در این لینک بخوانید. خلاصهای از مرور مفصل خانم زادقناد بر کتاب را در ادامه میآورم.
انقلاب مشروطه، نخستین انقلاب مردم ایران در ۱۵۰ سال گذشته است، اما شبهه ضداسلامی بودن انقلاب مشروطه و مشخصاً انتساب آن به بابیه، مسئلهایست که حتی با گذشت سالها از این انقلاب عظیم سیاسی و اجتماعی، هم از جانب مؤمنان و طرفداران بابیت و بهائیت و هم از سوی مخالفان آنها، مطرح است. اینکه چرا این دو جریان به اشتراک نظر و منافع در بابینمایی مشروطه رسیده، و هر یک چه استدلالهایی را پی گرفتهاند، خالق روایت کتاب مشروطه همگان است.
فصل اول: غوطهوری در توهم توطئه با چاشنی جعل تاریخ. آنها بدون آنکه قصد ورود به ماهیت دو بابیت و بهائیت را داشته باشند، بر مطالعه رفتار بابیان و بهائیان و مخالفان آنها در رابطه با انقلاب مشروطه متمرکز شده، و به دنبال آنند که نشان دهند، پیامد بابینمایی این انقلاب از سوی دو طیف مذکور چیست.
فصل دوم: نمایندگان دو خط متنافر! این فصل با روند معرفی مورخان و نویسندگان و آثار آنها در دو جبهه پیش میرود: نخست آنهایی که مدعیاند انقلاب مشروطه، محصول فعالان بابی و بهائی بوده است و با تلقی مثبت از مشروطه، به دنبال تملک آنند؛ افرادی نظیر تورج امینی، فریدون وهمن، عباس امانت، منگل بیات، موژان مؤمن، خوان کول، کاویان صادقزاده میلانی و مینا یزدانی. گروه دوم نیز که به زعم خویش مشروطه را منفی قلمداد میکنند و در قلمروی مشروعهطلبان قرار دارند، با افرادی نظیر سید مقداد نبوی رضوی، حسین آبادیان، قدیر جعفری، موسی حقانی و میثم عبداللهی نمایندگی میشوند.
فصل سوم: در مسیر افترا. آنها ابتدا به شرح استدلالهای مدعیانی میپردازند که در فصل پیش به آنها اشاره شد. استدلالها در چند محور ذکر شده است: ۱) ادعای بابی ازلی یا بهائی بودن نظریهپردازان و کنشگران انقلاب مشروطه؛ ۲) همسویی ایدههای باب، بهاءالله و عبدالبهاء با ایدههای مشروطیت؛ ۳) ارجاع به اتهام بابی یا بهائی بودن کنشگران از سوی مخالفان مشروطه در آن روزگار.
فصل چهارم: نقد استدلالهای غیرمومنان و مخالفان بابیت: آنها بحث میکند که نویسندگان طیف اخیر، دلایلشان برای ادعای بابی یا بهائیبودن انقلاب مشروطه،
بیشتر بابی یا بهائی خواندن کنشگران آن است، نه همسویی آموزههای این دو فرقه و رهبران آنها با آرمانها و اصول مشروطهخواهی.
فصل پنجم: تکرار، تفسیر، تبدیل و تحریف. در این فصل با کاوش در آثار مدعیان بابیبودن مشروطه، شگردهای آنها بررسی و در چند محور دستهبندی شده است: تکرار ادعایی واحد؛ عمل بر اساس منافع؛ انتساب بدون ارائة سند و مدرک؛ ارجاع غلط یا عدم ارجاع به اسناد و منابع؛ ادعاهای غیرقابل قبول و ارجاع به خود؛ تبدیل کلمه بابی به بهائی؛ تفسیر مصادره به مطلوب از اسناد و تحریف روایتهای تاریخی.
فصل ششم: چگونه میتوان انقلاب مشروطه را به نام بهائیان زد؟! این فصل به شرح مبسوطی از دلایلی میپردازد که برای رد ادعای بابی و بهائی خواندن انقلاب مشروطه ارائه شده است. از جمله آن که در هر دو طیفی که پیشتر از آنها یاد شد، بابیان و بهائیان، یکی قلمداد شدهاند. و نیز پژوهش سلیقهای این گروه از نویسندگان.
فصل هفتم: بابیگری در ذهنیت جمعی روزگار مشروطه. در این فصل با عنوان «جامعهشناسی تاریخی ادعای بابی و بهائیخواندن انقلاب مشروطه»، نویسندگان به سراغ مفهوم «ذهنیت جمعی» از لوسین فور میروند و معتقدند که باید دید در دوره مشروطه، بابی به چه معنایی ذکر میشد و مردم از آن چه میفهمیدند، و نتیجه میگیرند بر اساس جو فکری و تاریخی ذهنیت دوره مشروطه، باید در انتساب اصطلاح بابی بهعنوان یک تجدیدنظرطلب مذهبی یه فعالان مشروطهخواه احتیاط کرد و آن را بیشتر مفهومی تحقیرآمیز برای مخالفان سیاسی در نظر گرفت.
به نظر نویسندگان، به همان میزان که مورخان بهائی در روایت از انقلابی که بهائیان در آن نقشی نداشتند، «بابی ازلی» را به «بابی بهائی» تبدیل کردند، جریانی مشروعهخواه نیز شکست مشروطه را به انحرافش از ایدههای اسلامی اولیه نسبت میدهد و این انحراف را محصول یک فرقة ضاله میداند و ملی بودن آن را رد میکند تا تنها انقلاب ملی مثبت، همان انقلاب اسلامی باشد.
آنها هر دو جریان را دارای صبغهای ضدملی میدانند و بر این باورند که این دو جریان فکری به دنبال مسخ یکی از ملیترین جنبشهای ایرانیاند. تأکید بر بابی نمایاندن انقلاب مشروطه، جدای از آنکه با واقعیات تاریخی نمیخواند، آن را از حالت همگانی و عامش خارج میکند و به خواستههای یک گروه یا فرقه نزدیک میسازد. مشروطه، مشروطه همگان بود و هنوز هم میتواند یهعنوان آرمان جمعی ایرانیان دوباره مطرح شود.
ایبنا
مصادره یک انقلاب
کتاب «مشروطه همگان؛ نقدی بر بابینمایی انقلاب مشروطه» چه از نقطهنظر مطالعات تاریخی و چه از منظر جامعهشناسی، اثری تخصصی بهشمار میرود، اما تلاش دارد تا حتی برای مخاطبی که دانش چندانی از این انقلاب و روند اتفاقات آن ندارد، اثری قابلفهم قلمداد شود
👍8
قانونی که برای مردم وضع میشود، باید با رضایت اکثریت آنها باشد. تکرار چندباره یک شیوه اشتباه، در حالیکه اکثریت مردم با آن مخالف هستند، تنها نارضایتی مردم را تشدید میکند. ارسال پیامکهای حجاب، تکرار مسیری است که انتهای آن اعتراضات سالهای گذشته است، اینبار، احتمالا شدیدتر.
👍31👎1
Forwarded from تحولات اجتماعی ✒️متین رمضانخواه (Matin Ramezankhah)
اصالت را تاریخ اثبات میکند و روسیاهی بدخواهان را فکر و کلام نسنجیده شان. خلیج فارس از دیروز تا فردای تاریخ به ایران عزتمند و مقتدر پیوند خورده و اصالت این منطقه از جغرافیای جهان مانا است.
تصاویری از موزه ایران باستان
#PersianGulf
#Persian_Gulf
#persiangulfforever
#تحولات_اجتماعی
✒️ @matinramezankhah
تصاویری از موزه ایران باستان
#PersianGulf
#Persian_Gulf
#persiangulfforever
#تحولات_اجتماعی
✒️ @matinramezankhah
👍14
شازده احتجاب: تاکسیدرمی زمان و تاریخ
نوشته محمد نادر کردی و جوادی یگانه
مقاله منتشرشده در مجله جامعهشناسی هنر و ادبیات (۱۴۰۳) (لینک مقاله در سایت مجله)
این مقاله که برگرفته از رساله دکتری نادر کردی است، در نظر دارد به واسطه مطالعه ژانر رمان، و به صورت خاص رمان شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری شکلی از تاریخنگاری را مورد مطالعه و نقد قرار دهد که به صورت مشخص نه تاریخنگاری است و نه داعیه تاریخنگاری دارد. به این منظور، با آوردن مقدماتی نشان دادهایم که ادبیات و بصورت خاص رمان، و در این مقاله رمان شازده احتجاب چگونه شکلی از تاریخنگاری محسوب میشود. تاریخنگاریِ رمان یا به بیان بهتر رمان-تاریخنگاری نه بازتاب یا بازیابی گذشته عینی و تاریخ مشخص، بلکه این شکل از تاریخ-نگاری را به واسطه صورتبندی زمانی-مکانی«کرونوتوپ» درونی اثر ادبی مورد مطالعه قرار دادهایم. بر این اساس از نظریات میخاییل باختین در مقاله اقسام زمان و پیوستار زمانی-مکانی در رمان، به عنوان نگاه نظری و از مقاله حماسه و رمان به عنوان سنجه تحلیل شکل تاریخنگاری استفاده کردهایم. بر این اساس، شکل زمانی-مکانی شازده احتجاب نشان میدهد که این داستان و به واسطه آن تاریخنگاری حاصل از آن بر محوری از زمانی ایستا، بدون تغییر و حرکت استوار شده است.
نوشته محمد نادر کردی و جوادی یگانه
مقاله منتشرشده در مجله جامعهشناسی هنر و ادبیات (۱۴۰۳) (لینک مقاله در سایت مجله)
این مقاله که برگرفته از رساله دکتری نادر کردی است، در نظر دارد به واسطه مطالعه ژانر رمان، و به صورت خاص رمان شازده احتجاب اثر هوشنگ گلشیری شکلی از تاریخنگاری را مورد مطالعه و نقد قرار دهد که به صورت مشخص نه تاریخنگاری است و نه داعیه تاریخنگاری دارد. به این منظور، با آوردن مقدماتی نشان دادهایم که ادبیات و بصورت خاص رمان، و در این مقاله رمان شازده احتجاب چگونه شکلی از تاریخنگاری محسوب میشود. تاریخنگاریِ رمان یا به بیان بهتر رمان-تاریخنگاری نه بازتاب یا بازیابی گذشته عینی و تاریخ مشخص، بلکه این شکل از تاریخ-نگاری را به واسطه صورتبندی زمانی-مکانی«کرونوتوپ» درونی اثر ادبی مورد مطالعه قرار دادهایم. بر این اساس از نظریات میخاییل باختین در مقاله اقسام زمان و پیوستار زمانی-مکانی در رمان، به عنوان نگاه نظری و از مقاله حماسه و رمان به عنوان سنجه تحلیل شکل تاریخنگاری استفاده کردهایم. بر این اساس، شکل زمانی-مکانی شازده احتجاب نشان میدهد که این داستان و به واسطه آن تاریخنگاری حاصل از آن بر محوری از زمانی ایستا، بدون تغییر و حرکت استوار شده است.
Telegram
attach 📎
👍11
مشکلات مردم و کارمندان با تغییر ساعت کار کارمندان در تابستان
بر اساس تماسهای مردم با دولت در سال ۱۴۰۳
با عدم تصویب تغییر ساعت رسمی در مجلس، و تکلیف قانونی حداقل ساعات کار کارمندان، دولت ناگزیر از تعیین ساعت کار از ۶ صبح تا ۱۳ شد؛ اما دغدغهها و مشکلات کارمندان در این باره، بر اساس تماسهای سال گذشته با سامانه ۱۱۱ (لینک دسترسی به درگاه یکپارچه ارتباط مردم و دولت) به دستگاه ذیربط ارسال شد. خلاصهای از این مشکلات را در گزارش منتشرشده در ایرنا (اینجا) میتوانید بخوانید.
بر اساس تماسهای مردم با دولت در سال ۱۴۰۳
با عدم تصویب تغییر ساعت رسمی در مجلس، و تکلیف قانونی حداقل ساعات کار کارمندان، دولت ناگزیر از تعیین ساعت کار از ۶ صبح تا ۱۳ شد؛ اما دغدغهها و مشکلات کارمندان در این باره، بر اساس تماسهای سال گذشته با سامانه ۱۱۱ (لینک دسترسی به درگاه یکپارچه ارتباط مردم و دولت) به دستگاه ذیربط ارسال شد. خلاصهای از این مشکلات را در گزارش منتشرشده در ایرنا (اینجا) میتوانید بخوانید.
👍8
Forwarded from مطالعات فرهنگی ایرانی
🔶تحلیلی بر سریال پایتخت
آنچه داریوش شایگان نمیدانست ولی نویسندگان پایتخت میدانند
🖋️عادل مشایخی
« قضاوت در مورد یک سریال قبل از دیدن تمام قسمتهای آن کار احمقانهای است بهخصوص اگر نویسنده هیچ تخصصی در زمینهی هنرهای بصری بهویژه فیلم و سینما نداشته باشد و کلا «قضاوت»هایی را که خود را «نقد» جا میزنند مترادف با «حماقت» بداند. هدف این یادداشت نه «قضاوت» در مورد سریال پایتخت، بلکه اشارهای گذرا به مضمونی است که نویسندگان این مجموعهی تلویزیونی پربیننده در فصل هفتم آن گنجاندهاند: تخت پادشاهی نقی معمولی! شخصیت نقی را در این فصل و فصلهای سابق این سریال نباید به منطقه و لهجهای خاص فروکاست و در دام برخوردهای قبیلهای و منطقهای افتاد. «نقی معمولی» پرسوناژی ریشهدار در ناخودآگاه ایرانی است.»
ادامهی متن را اینجا بخوانید.
کانال مطالعات فرهنگی ایرانی
#عادل_مشایخی #داریوش_شایگان
آنچه داریوش شایگان نمیدانست ولی نویسندگان پایتخت میدانند
🖋️عادل مشایخی
« قضاوت در مورد یک سریال قبل از دیدن تمام قسمتهای آن کار احمقانهای است بهخصوص اگر نویسنده هیچ تخصصی در زمینهی هنرهای بصری بهویژه فیلم و سینما نداشته باشد و کلا «قضاوت»هایی را که خود را «نقد» جا میزنند مترادف با «حماقت» بداند. هدف این یادداشت نه «قضاوت» در مورد سریال پایتخت، بلکه اشارهای گذرا به مضمونی است که نویسندگان این مجموعهی تلویزیونی پربیننده در فصل هفتم آن گنجاندهاند: تخت پادشاهی نقی معمولی! شخصیت نقی را در این فصل و فصلهای سابق این سریال نباید به منطقه و لهجهای خاص فروکاست و در دام برخوردهای قبیلهای و منطقهای افتاد. «نقی معمولی» پرسوناژی ریشهدار در ناخودآگاه ایرانی است.»
ادامهی متن را اینجا بخوانید.
کانال مطالعات فرهنگی ایرانی
#عادل_مشایخی #داریوش_شایگان
Telegraph
یادداشتی دربارهی فصل هفتم سریال پایتخت: آنچه داریوش شایگان نمیدانست ولی نویسندگان پایتخت میدانند
قضاوت در مورد یک سریال قبل از دیدن تمام قسمتهای آن کار احمقانهای است بهخصوص اگر نویسنده هیچ تخصصی در زمینهی هنرهای بصری بهویژه فیلم و سینما نداشته باشد و کلا «قضاوت»هایی را که خود را «نقد» جا میزنند مترادف با «حماقت» بداند. هدف این یادداشت نه «قضاوت»…
👍5
Forwarded from S Sh
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تعریف کاشان و کاشانی از زبان دکتر آزاد ارمکی(برنامه کاشانه)
👍3👎2
از نظر تقی آزاد ارمکی، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران، که خود کاشانی است، کاشان هیچگاه روستا نبوده، همیشه شهر بوده است. شهری مذهبی، با محلهگرایی فرهنگی و جهانیگرایی اقتصادی و توسعهگرا. شهروند کاشانی، کسی است که تلاش مستمر در تنظیم رابطه بین فهم تاریخی از کاشان و زندگی آنبهآن روزمره مردم در موقعیتهای عملی دارد.
👍2👎2
طاهری_کاشان،_شهر_مرمت_تجارت_فردا.pdf
3.9 MB
از منظری دیگر، محمد طاهری، سردبیر مجله تجارت فردا، در شماره ۵۹۰ این مجله (۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴)، با نگارش سفرنامه سفر یکروزه به کاشان، کاشان را شهر مرمت میداند: موفق در مرمت و ناموفق در روایت و ساخت داستان مرمت.
👍3
Forwarded from خبرگزاری بین المللی شفقنا
🔴 ظهور استعمار "جهش یافته" در هم آغوشی تاج و تاراج
🔴 کلمه "ایران" مقدس است
✍ ابوالفضل فاتح
⬅️ وقتی «خدا» که شعار محوری تمدن شرق و «انسان» که شعار محوری تمدن غرب بوده است، از معادلات حذف می شود، ترامپ این نماد حاکمیت آمریکا در هلهله ی سلاطین عرب، به یاد دوران بردگی، باج و خراج می گیرد و در میانه ی هیاهوی مسحور کننده ی هم آغوشی « تاج و تاراج» شاهد نمونه ی روشنی از «استعمار تراریخته» و ظهور نظام اربابی مدرن هستیم
⬅️در حالی که در اروپا و بسیاری از کشورهای با توان ملی بالا با آغاز روند «استقلال از آمریکا» مواجهیم، در لابراتوارهای پیچیده ی وابسته سازی، سرانی پرورش یافته اند که بخش عظیمی از درآمد نفت ملت های خود را یکجا در اختیار آمریکا قرار می دهند ، تا تحت الحمایه قرار بگیرند. این نه از خرد و قدرت که عین ضعف و تزلزل است. تمکین باج، شیوه ی ضعیفان است.
⬅️ از ضعف پنهان شده در لابلای زرق و برق دیپلماسی «رشوه و عشوه» همین بس که در نمایش این چند روزه، احدی جرات آن را نیافت که کلمه ای از حقوق مردم عربی که ۶۰ هزار نفر آنها در چند صد کیلومتری آنها ذبح و قتل عام شده اند، بر زبان بیاورد.
⬅️ آنچه شاهد بودیم در تاریخ دیپلماسی جهان نیز بی سابقه بود. به نوعی می توان گفت با «دیپلماسی تاراج» و «تاراج دیپلماسی» مواجه بودیم و رسما آبروی دیپلماسی به بازی گرفته شد. البته این کشورها و سرانشان به دلیل تغییر عیار دیپلماسی جهانی و رسمیت بخشی به دیپلماسی تاراج، در آینده مورد داوری قرار خواهند گرفت
⬅️صرف انتخاب ترامپ، استهزاء مدعیات غرب است. به همین دلیل است که میتوان علنا ترامپ و بن سلمان و جولانی را در یک قاب دید. این همان فلسفهای است که گویی قرار است بنیانهای عصر جدید سیاست را فراهم آورد، عصری که در چهره ی یخی رهبران قدرت های درجه اولش، «انسان» کمترین رنگ را پیدا می کند
⬅️ این همان توسعه ای است که ملاک آن آسمانخراش ها و کاخ های خیره کننده است که بر کمرهای خمیده انسان ها بنا شده اند
⬅️این کشورها، الگوی بایسته ای برای توسعه نیستند. بسیاری از آنچه در این کشورها می گذرد ، توسعه نیست، تجهیز است. توسعه ای عاریتی که ریشه ی ملی ندارد و هرگاه قدرتها اراده کنند، بخش مهمی از آن متوقف شده یا فرو خواهد پاشید
⬅️این کشورها که جمعیت مجموع آن حدود پنجاه میلیون نیست و به اندازه ی یک صد کشور درآمد دارند، چه سهمی در تولید دانش و هنر و حقوق بشر جهان ایفا می کنند که جای غبطه خوردن داشته باشد؟
⬅️ملتها مانند اثر انگشت منحصر به فردند و مدل توسعه ی حتی ملت های موفق گرچه قابل مطالعه و بهره گیری است، اما کپی برداری از آن ضرورتا به همان پاسخ نخواهد انجامید.
⬅️پشت این طرح های به ظاهر کهکشانی، انسداد سیاسی و دهلیز پیچ در پیچ شاهزادگان تمامت خواهی خوابیده است که حتی تصور آن برای یک ایرانی دهشتناک است. خاشقچی یک نمونه ی ذبح شده آن است
⬅️ اما از مشروطه تاکنون تلاش ایرانیان کسب حق مداخله در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور بوده است. ایرانیان برای حق تعیین سرنوشت فداکاری ها کرده اند تا به احدی اجازه ندهند که یک تنه برای سرنوشتشان تصمیم بگیرد و یا حکومت را موروثی بداند
⬅️ فضای غیر رسمی ایران پر است از گفت و گو و هماوردی های مردمانی که حق زندگی بهتر را جستجو می کنند. همین گفت و گوها، نظام رسمی را هم تحت تاثیر قرار داده و خواهد داد. آزادی غیر رسمی، کشتگاه آزادی های رسمی بوده و خواهد بود. آزادی های غیر رسمی کشورمان واقعیتی فراخ است. همین تشکلهای آسیب خورده، همین نهادهای مدنی و همین گروه های مجازی ما سرمایه ای بی بدیل است
⬅️ما مقصریم، اگر اقتصاد تحریم بوده، عدالت و کرامت و آزادی که تحریم نبوده است؟ به کدام عذر این همه از عدالت فاصله گرفته ایم؟ با این همه، این که مسئول فشار حداکثری بر گلوی ملت ایران رجز می خواند و ایران را جهنم و آنجا را بهشت جهان معرفی می کند دروغ و فریبی بیش نیست.
⬅️ایرانیان اگر پول عربستان را نداشته اند، اما راه های بسیاری را با خلاقیت گشوده اند. در ضمیر ایرانیان عزیز در سراسر جهان چنان قدرتی نهفته است که وقتی در موضوع خلیج فارس هم پیمان می شوند، رقیب را با همه ادعایش وادار به عقب نشینی می کنند.
⬅️راه حل، یک پارچگی ملی است. بارها عرض شد که تجزیه ی ملت کمتر از تجزیه ی خاک نیست. باید به فوریت اندیشه ها و شیوه هایی که ملت را شقه شقه می کند، کنار گذاشته و از صحنه بیرون راند
⬅️ "ایران" کلمه مقدسی است. بیگانه ای چون ترامپ وقتی نام ایران را به زبان می آورد باید مراقب فخامت این نام باشد.
⬅️ کرامت ملت ایران و پیچیدگی های دنیای مدرن و تمدن دیجیتالی اقتضا دارد، الگوی خود را در بازگشت واقعی به مردم و از دل "خرد برتر ملی" و "مشارکت جمعی" برگزینیم
⬅️ متن کامل 👇
https://fa.shafaqna.com/news/2044786/
🔴 کلمه "ایران" مقدس است
✍ ابوالفضل فاتح
⬅️ وقتی «خدا» که شعار محوری تمدن شرق و «انسان» که شعار محوری تمدن غرب بوده است، از معادلات حذف می شود، ترامپ این نماد حاکمیت آمریکا در هلهله ی سلاطین عرب، به یاد دوران بردگی، باج و خراج می گیرد و در میانه ی هیاهوی مسحور کننده ی هم آغوشی « تاج و تاراج» شاهد نمونه ی روشنی از «استعمار تراریخته» و ظهور نظام اربابی مدرن هستیم
⬅️در حالی که در اروپا و بسیاری از کشورهای با توان ملی بالا با آغاز روند «استقلال از آمریکا» مواجهیم، در لابراتوارهای پیچیده ی وابسته سازی، سرانی پرورش یافته اند که بخش عظیمی از درآمد نفت ملت های خود را یکجا در اختیار آمریکا قرار می دهند ، تا تحت الحمایه قرار بگیرند. این نه از خرد و قدرت که عین ضعف و تزلزل است. تمکین باج، شیوه ی ضعیفان است.
⬅️ از ضعف پنهان شده در لابلای زرق و برق دیپلماسی «رشوه و عشوه» همین بس که در نمایش این چند روزه، احدی جرات آن را نیافت که کلمه ای از حقوق مردم عربی که ۶۰ هزار نفر آنها در چند صد کیلومتری آنها ذبح و قتل عام شده اند، بر زبان بیاورد.
⬅️ آنچه شاهد بودیم در تاریخ دیپلماسی جهان نیز بی سابقه بود. به نوعی می توان گفت با «دیپلماسی تاراج» و «تاراج دیپلماسی» مواجه بودیم و رسما آبروی دیپلماسی به بازی گرفته شد. البته این کشورها و سرانشان به دلیل تغییر عیار دیپلماسی جهانی و رسمیت بخشی به دیپلماسی تاراج، در آینده مورد داوری قرار خواهند گرفت
⬅️صرف انتخاب ترامپ، استهزاء مدعیات غرب است. به همین دلیل است که میتوان علنا ترامپ و بن سلمان و جولانی را در یک قاب دید. این همان فلسفهای است که گویی قرار است بنیانهای عصر جدید سیاست را فراهم آورد، عصری که در چهره ی یخی رهبران قدرت های درجه اولش، «انسان» کمترین رنگ را پیدا می کند
⬅️ این همان توسعه ای است که ملاک آن آسمانخراش ها و کاخ های خیره کننده است که بر کمرهای خمیده انسان ها بنا شده اند
⬅️این کشورها، الگوی بایسته ای برای توسعه نیستند. بسیاری از آنچه در این کشورها می گذرد ، توسعه نیست، تجهیز است. توسعه ای عاریتی که ریشه ی ملی ندارد و هرگاه قدرتها اراده کنند، بخش مهمی از آن متوقف شده یا فرو خواهد پاشید
⬅️این کشورها که جمعیت مجموع آن حدود پنجاه میلیون نیست و به اندازه ی یک صد کشور درآمد دارند، چه سهمی در تولید دانش و هنر و حقوق بشر جهان ایفا می کنند که جای غبطه خوردن داشته باشد؟
⬅️ملتها مانند اثر انگشت منحصر به فردند و مدل توسعه ی حتی ملت های موفق گرچه قابل مطالعه و بهره گیری است، اما کپی برداری از آن ضرورتا به همان پاسخ نخواهد انجامید.
⬅️پشت این طرح های به ظاهر کهکشانی، انسداد سیاسی و دهلیز پیچ در پیچ شاهزادگان تمامت خواهی خوابیده است که حتی تصور آن برای یک ایرانی دهشتناک است. خاشقچی یک نمونه ی ذبح شده آن است
⬅️ اما از مشروطه تاکنون تلاش ایرانیان کسب حق مداخله در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری کشور بوده است. ایرانیان برای حق تعیین سرنوشت فداکاری ها کرده اند تا به احدی اجازه ندهند که یک تنه برای سرنوشتشان تصمیم بگیرد و یا حکومت را موروثی بداند
⬅️ فضای غیر رسمی ایران پر است از گفت و گو و هماوردی های مردمانی که حق زندگی بهتر را جستجو می کنند. همین گفت و گوها، نظام رسمی را هم تحت تاثیر قرار داده و خواهد داد. آزادی غیر رسمی، کشتگاه آزادی های رسمی بوده و خواهد بود. آزادی های غیر رسمی کشورمان واقعیتی فراخ است. همین تشکلهای آسیب خورده، همین نهادهای مدنی و همین گروه های مجازی ما سرمایه ای بی بدیل است
⬅️ما مقصریم، اگر اقتصاد تحریم بوده، عدالت و کرامت و آزادی که تحریم نبوده است؟ به کدام عذر این همه از عدالت فاصله گرفته ایم؟ با این همه، این که مسئول فشار حداکثری بر گلوی ملت ایران رجز می خواند و ایران را جهنم و آنجا را بهشت جهان معرفی می کند دروغ و فریبی بیش نیست.
⬅️ایرانیان اگر پول عربستان را نداشته اند، اما راه های بسیاری را با خلاقیت گشوده اند. در ضمیر ایرانیان عزیز در سراسر جهان چنان قدرتی نهفته است که وقتی در موضوع خلیج فارس هم پیمان می شوند، رقیب را با همه ادعایش وادار به عقب نشینی می کنند.
⬅️راه حل، یک پارچگی ملی است. بارها عرض شد که تجزیه ی ملت کمتر از تجزیه ی خاک نیست. باید به فوریت اندیشه ها و شیوه هایی که ملت را شقه شقه می کند، کنار گذاشته و از صحنه بیرون راند
⬅️ "ایران" کلمه مقدسی است. بیگانه ای چون ترامپ وقتی نام ایران را به زبان می آورد باید مراقب فخامت این نام باشد.
⬅️ کرامت ملت ایران و پیچیدگی های دنیای مدرن و تمدن دیجیتالی اقتضا دارد، الگوی خود را در بازگشت واقعی به مردم و از دل "خرد برتر ملی" و "مشارکت جمعی" برگزینیم
⬅️ متن کامل 👇
https://fa.shafaqna.com/news/2044786/
خبرگزاری بین المللی شفقنا
استعمار جهش یافته در هم آغوشی «تاج و تاراج» / کلمه ی «ایران» مقدس است: یادداشت ابوالفضل فاتح | خبرگزاری بین المللی شفقنا
شفقنا – ابوالفضل فاتح نوشت: در حالی که در اروپا و بسیاری از کشورهای با توان ملی بالا با آغاز روند «استقلال از آمریکا» مواجهیم، در لابراتوارهای پیچیده ی وابسته سازی، سرانی پرورش یافته اند که بخش عظیمی از درآمد نفت ملت های خود را یکجا در اختیار آمریکا قرار…
👍9👎2
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
🔊فایل صوتی
جامعه درمانده
#مقصود_فراستخواه
جامعه شناس ایرانی
برگرفته از سریال سپنج
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
جامعه درمانده
#مقصود_فراستخواه
جامعه شناس ایرانی
برگرفته از سریال سپنج
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
👍5
انتشار کتاب راهنمای جامعهشناسی تاریخی
ویراسته دلانتی و ایسین، ترجمه هادی نوری
کتاب «راهنمای جامعهشناسی تاریخی» ویراسته جرارد دلانتی و انگین ایسین در ۲۶ فصل و ۷۰۸ صفحه، با ترجمه خوب هادی نوری، عضو هیات علمی دانشگاه گیلان توسط نشر ثالث منتشر شد.
کتاب در سال ۲۰۰۳ منتشر شده و مقالات کتاب، علاوه بر مقدمه و پایاننوشت، در سه بخش: بنیادها، رویکردها، و مضامین سامان داده شده است.
در توضیحی که نشر ثالث برای کتاب منتشر کرده، آمده: «کتاب چشماندازی همهجانبهای از امور شناختهشده و تثبیتشده این رشته و «دیدی جامعی» از کاربست معاصر آن ارائه میدهد. آنها سنت جامعهشناسی تاریخی را از آغاز شکلگیری تا جهتگیری امروز آن که به تعبیر آنها وارد دورۀ پسارشتهای و به تعبیری تازه، پساشرقشناسانه شده وامیکاوند.
بخش اول کتاب، مارکس، وبر و سنت تفسیری، سنت تکاملی و کارکردگرا، مکتب آنال و در نهایت مجموعههای تمدنی (الیاس، نلسون و آیزنشتات) را پوشش میدهد.
بخش دوم به رویکردهای جامعهشناسی تاریخی اختصاص یافته و رویکردهای اصلی همچون رویکردهای مارکسیستی متأخر، مدرنسازی، جغرافیای تاریخی، تاریخ نهادی، تاریخ فرهنگی، تاریخ فکری و چرخش زبانی، رویکردهای تبارشناسانه و در آخر پسااستعماری را واکاویده است.
بخش سوم بر مضامین جامعهشناسی تاریخی تمرکز کرده است و از دورهبندی تاریخی، تقسیمبندیهای شرق-غرب، تشکیل طبقات و ملتها، پیدایش دولت مدرن، تحول پارلمانها، جنبشهای اجتماعی، ماندگاری ملیگرایی تا جامعهشناسی تاریخی شهر و معماری، حافظۀ تاریخی، جنسیت و پدرسالاری، جامعهشناسی تاریخی دین و مذهب و در نهایت مقررات اخلاقی را ذیل عنوان موضوعات اصلی واکاویده است.
مقدمة آغازین کتاب به قلم سرویراستاران وضعیت کنونی جامعهشناسی تاریخی را پس از چرخش فرهنگی در علوم اجتماعی ترسیم میکند. آنها استدلال میکنند که امروزه در جامعهشناسی تاریخی شاهد برآمدن یک دوشاخگی هستیم: یک شاخه رویکردهای تبیینی و نظریهسنجانهای است که مشخصۀ گونهای جامعهشناسی تاریخیِ جامعهشناختیتر، و شاخۀ دیگر رویکرد تفسیریتری است که مشخصۀ گونهای جامعهشناسی تاریخیِ فرارشتهایتر است. البته این تقسیمبندی کاملاً واضح و مشخص نیست، اما مادامی که جامعهشناسی تاریخی قصد تطبیقیبودن دارد، چنین بخشبندیای تقویت میشود.»
پینوشت: کتاب با قیمت ۸۵۰هزار تومان در فروشگاه نشر ثالث عرضه میشود، اما با خرید اینترنتی (اینجا) میتوانید آن را به قیمت ۶۸۰ هزار تومان خریداری کنید.
ویراسته دلانتی و ایسین، ترجمه هادی نوری
کتاب «راهنمای جامعهشناسی تاریخی» ویراسته جرارد دلانتی و انگین ایسین در ۲۶ فصل و ۷۰۸ صفحه، با ترجمه خوب هادی نوری، عضو هیات علمی دانشگاه گیلان توسط نشر ثالث منتشر شد.
کتاب در سال ۲۰۰۳ منتشر شده و مقالات کتاب، علاوه بر مقدمه و پایاننوشت، در سه بخش: بنیادها، رویکردها، و مضامین سامان داده شده است.
در توضیحی که نشر ثالث برای کتاب منتشر کرده، آمده: «کتاب چشماندازی همهجانبهای از امور شناختهشده و تثبیتشده این رشته و «دیدی جامعی» از کاربست معاصر آن ارائه میدهد. آنها سنت جامعهشناسی تاریخی را از آغاز شکلگیری تا جهتگیری امروز آن که به تعبیر آنها وارد دورۀ پسارشتهای و به تعبیری تازه، پساشرقشناسانه شده وامیکاوند.
بخش اول کتاب، مارکس، وبر و سنت تفسیری، سنت تکاملی و کارکردگرا، مکتب آنال و در نهایت مجموعههای تمدنی (الیاس، نلسون و آیزنشتات) را پوشش میدهد.
بخش دوم به رویکردهای جامعهشناسی تاریخی اختصاص یافته و رویکردهای اصلی همچون رویکردهای مارکسیستی متأخر، مدرنسازی، جغرافیای تاریخی، تاریخ نهادی، تاریخ فرهنگی، تاریخ فکری و چرخش زبانی، رویکردهای تبارشناسانه و در آخر پسااستعماری را واکاویده است.
بخش سوم بر مضامین جامعهشناسی تاریخی تمرکز کرده است و از دورهبندی تاریخی، تقسیمبندیهای شرق-غرب، تشکیل طبقات و ملتها، پیدایش دولت مدرن، تحول پارلمانها، جنبشهای اجتماعی، ماندگاری ملیگرایی تا جامعهشناسی تاریخی شهر و معماری، حافظۀ تاریخی، جنسیت و پدرسالاری، جامعهشناسی تاریخی دین و مذهب و در نهایت مقررات اخلاقی را ذیل عنوان موضوعات اصلی واکاویده است.
مقدمة آغازین کتاب به قلم سرویراستاران وضعیت کنونی جامعهشناسی تاریخی را پس از چرخش فرهنگی در علوم اجتماعی ترسیم میکند. آنها استدلال میکنند که امروزه در جامعهشناسی تاریخی شاهد برآمدن یک دوشاخگی هستیم: یک شاخه رویکردهای تبیینی و نظریهسنجانهای است که مشخصۀ گونهای جامعهشناسی تاریخیِ جامعهشناختیتر، و شاخۀ دیگر رویکرد تفسیریتری است که مشخصۀ گونهای جامعهشناسی تاریخیِ فرارشتهایتر است. البته این تقسیمبندی کاملاً واضح و مشخص نیست، اما مادامی که جامعهشناسی تاریخی قصد تطبیقیبودن دارد، چنین بخشبندیای تقویت میشود.»
پینوشت: کتاب با قیمت ۸۵۰هزار تومان در فروشگاه نشر ثالث عرضه میشود، اما با خرید اینترنتی (اینجا) میتوانید آن را به قیمت ۶۸۰ هزار تومان خریداری کنید.
👍4