قصد آمریکا برای محدود کردن فروش نفت ایران به صدهزار بشکه در روز، فشار مستقیم و مداوم اقتصادی بر مردم و فقیرتر کردن جامعه ایرانی است. جا دارد همه ایرانیان، فارغ از جهتگیریشان نسبت به نظام سیاسی، تنفر خود را نسبت به این «جنگ اقتصادی با مردم ایران»، ابراز کنند.
👍18👎7
صدارت خرد، راه حل بنیادی ایران در دوران تمدن سایبری
ابوالفضل فاتح
منتشرشده در روزنامه اعتماد
⬅️ ادراک جهان امروز، بدون درک عمیق از تمدن سایبری، انقلاب هوش مصنوعی و سلطه دیجیتالی ممکن نخواهد بود
⬅️ اگر امروز اروپا مثل «مرغ نیم بسمل» برای بازیافت نفوذ داخلی و جهانی خود، بال بال می زند و مرکز کنترل راست جهانی از آمریکا، برایش تعیین تکلیف می کند، به اتکاء قدرتی است که آمریکا در نظام طبقاتی و توانمندی و شکاف دیجیتالی و مالکیت داده با اروپا و جهان به دست آورده است
⬅️ از منظر اقتصادی – سیاسی، جریان «آلت – رایت»، جهان را کارخانه پولسازی و انسان های دیگر را ابزاری بیش نمی داند. آنها اگر به دنبال صلحند از این روست که سرمایه و قدرتی که امروز با صلح به دست می آید با جنگ به دست نخواهد آمد، مگر آن که مجبور باشند با جنگ به تثبیت قدرت و ثروت بپردازند
⬅️ راست دیجیتالی جهان را به پنج دسته تقسیم می کند. شعار «آمریکا اول» فقط به معنی اولویت دادن به آمریکا نیست، معنی دیگر آن این است که آمریکا مرکز جهان است
⬅️ ایران نیز در معرض امواج و نضج و نمو راست جهانی قرار دارد
⬅️ آنها که روزی به دنبال «مکدونالیزه» و «هالیوودی کردن جهان» بوده اند، اینک با بهره گیری از«هیبرید» دو استراتژی «اقیانوس سرخ» و «اقیانوس آبی» که اولی مبتنی بر رقابت مستقیم و تهاجمی، و دومی مبتنی بر «خلق عرصه های جدید بدون رقابت، با تمرکز بر تمایز و کاهش هزینهها است»، هر روز چالش و رقابتی جدید برای جهان ایجاد می کنند تا با برقراری معادله ای جدید، دیگران را ذیل یا پشت سر خود قرار دهند
⬅️ در این میانه، اصلی ترین عمق استراتژیک ایران، خود ایران است. فوری ترین اولویت، دریافت و فهم پیچیدگی حکمرانی در جهان متحول کنونی است. با عقول متوسط و دانش حداقلی، نمی توان، برای مسائل پیچیده، راه حل دقیق و پایداری فراهم کرد و به رقابت با عقل مجهز به ساز و کارهای پیشرفته جهان پرداخت. در جهان مجهز به هوش مصنوعی، آنچه با پردازنده های پیشرفته در کسر زمان حاصل می شود، بسیار فراتر و چابک تر از عقول معمول است. چنین جهانی، نقش آفرینی وسیع تر خرد جمعی، و لاجرم مدیریت علمی نخبگان و نوابغ آگاه و وفادار به میهن را در همه عرصه ها مطالبه می کند. نوابغی که بتوانند با تسلط و آمیزه ای خلاقانه از «هوش برتر انسانی و هوش مصنوعی که خود نمادی از هوش جمعی است»، بهینه ترین هم افزایی را پدید آورند
⬅️ سرعت تحولات جهان، بی سابقه و هر غفلت، عقب ماندگی و حسرت های تاریخی به دنبال خواهد داشت. راه حل چنین عرصه ای نه انکار است و نه انفعال. به رغم هژمونی طلبی دیجیتالی قدرت ها، خوشبختانه، با دسترسی ملت ها به سطوحی از تکنولوژی جدید، بسیاری از عقب ماندگی ها هم چاره ای سریعتر دارد. البته اگر، شایستگان در هرم مدیریت به پایین رانده نشده و حذف نشوند
⬅️ ایده ها و مغزهای برجسته ای در ایران وجود دارد. اگر نگرانیم که دیگران به روی عقول و فحول ایران آغوش گشوده اند، این نتیجه ی تفاوت نظام ارتقاء وگزینش (اعم از انتصابی و انتخابی) در ایران با دیگر کشورها است که در یک سوی جهان دفع و در سوی دیگر جهان همان عقول را جذب می کند.
⬅️ به سران بسیاری از مراکز و کرسی های حیاتی و تصمیم ساز و تصمیم گیر هر کشور بنگرید؛ چند تن آنها را در ردیف خرد برتر قرار می دهید؟ چند تن آنان از یک کارنامه علمی یا عملی برتر برخوردارند؟ آنان که گزینش می کنند خود در چه ترازی ایستاده اند؟ این نمایه ای از منزلت و جهت گیری آینده سیستم آن کشور است
⬅️ می توان گفت ضربه ای که در چهار دهه ی اخیر از نظام گزینش حذفی (اعم از انتصابی و انتخابی) و تنزل عاقله ی حکمرانی در کشور خورده ایم، چه بسا در مواردی از آمریکا نخورده ایم و این در حالی است که منطقا در همه حال و از جمله برابر فشار حداکثری، عقلانیت حداکثری امری راهبردی است. باید بین اقتدار یک کشور و اقتدار گرایی که نتیجه اش حذف نخبگان و افول گرایی است، تمایز قائل شد و این مهم در هر دو فضای فیزیکی و دیجیتال مصداق دارد.
⬅️ به فرموده ی امام علی (ع) هیچ نیرویی مانند عقل، هیچ فقری مانند جهل، هیچ میراثی مانند ادب و هیچ پشتیبانی مانند مشورت نیست. هر سیستم حکومتی ، اگر در فقر نخبگی و تصمیم های بی بنیاد قرار گیرد، دچار فقر و بحران و عقب مانده گی خواهد بود. و هر سیستمی، چه دموکراسی غربی و چه چین کمونیستی یا روس تزاری و یا ...، و در هر سازمان و از هر قشری به هر میزان نوابغ و نخبگان و عقل حداکثری را مشارکت دهند، به همان میزان گره ها گشوده و قدرت ملی و بین المللی ارتقاء خواهد یافت. حکمت و قدرت هرگز از عقول ضعیف برنخواهد خاست. حتی شاهان متکبر نیز باید در کنار خود امیر کبیری می داشتند تا دار الفنونی شکل بگیرد. دوران تمدن سایبری که جای خود دارد.
ابوالفضل فاتح
منتشرشده در روزنامه اعتماد
⬅️ ادراک جهان امروز، بدون درک عمیق از تمدن سایبری، انقلاب هوش مصنوعی و سلطه دیجیتالی ممکن نخواهد بود
⬅️ اگر امروز اروپا مثل «مرغ نیم بسمل» برای بازیافت نفوذ داخلی و جهانی خود، بال بال می زند و مرکز کنترل راست جهانی از آمریکا، برایش تعیین تکلیف می کند، به اتکاء قدرتی است که آمریکا در نظام طبقاتی و توانمندی و شکاف دیجیتالی و مالکیت داده با اروپا و جهان به دست آورده است
⬅️ از منظر اقتصادی – سیاسی، جریان «آلت – رایت»، جهان را کارخانه پولسازی و انسان های دیگر را ابزاری بیش نمی داند. آنها اگر به دنبال صلحند از این روست که سرمایه و قدرتی که امروز با صلح به دست می آید با جنگ به دست نخواهد آمد، مگر آن که مجبور باشند با جنگ به تثبیت قدرت و ثروت بپردازند
⬅️ راست دیجیتالی جهان را به پنج دسته تقسیم می کند. شعار «آمریکا اول» فقط به معنی اولویت دادن به آمریکا نیست، معنی دیگر آن این است که آمریکا مرکز جهان است
⬅️ ایران نیز در معرض امواج و نضج و نمو راست جهانی قرار دارد
⬅️ آنها که روزی به دنبال «مکدونالیزه» و «هالیوودی کردن جهان» بوده اند، اینک با بهره گیری از«هیبرید» دو استراتژی «اقیانوس سرخ» و «اقیانوس آبی» که اولی مبتنی بر رقابت مستقیم و تهاجمی، و دومی مبتنی بر «خلق عرصه های جدید بدون رقابت، با تمرکز بر تمایز و کاهش هزینهها است»، هر روز چالش و رقابتی جدید برای جهان ایجاد می کنند تا با برقراری معادله ای جدید، دیگران را ذیل یا پشت سر خود قرار دهند
⬅️ در این میانه، اصلی ترین عمق استراتژیک ایران، خود ایران است. فوری ترین اولویت، دریافت و فهم پیچیدگی حکمرانی در جهان متحول کنونی است. با عقول متوسط و دانش حداقلی، نمی توان، برای مسائل پیچیده، راه حل دقیق و پایداری فراهم کرد و به رقابت با عقل مجهز به ساز و کارهای پیشرفته جهان پرداخت. در جهان مجهز به هوش مصنوعی، آنچه با پردازنده های پیشرفته در کسر زمان حاصل می شود، بسیار فراتر و چابک تر از عقول معمول است. چنین جهانی، نقش آفرینی وسیع تر خرد جمعی، و لاجرم مدیریت علمی نخبگان و نوابغ آگاه و وفادار به میهن را در همه عرصه ها مطالبه می کند. نوابغی که بتوانند با تسلط و آمیزه ای خلاقانه از «هوش برتر انسانی و هوش مصنوعی که خود نمادی از هوش جمعی است»، بهینه ترین هم افزایی را پدید آورند
⬅️ سرعت تحولات جهان، بی سابقه و هر غفلت، عقب ماندگی و حسرت های تاریخی به دنبال خواهد داشت. راه حل چنین عرصه ای نه انکار است و نه انفعال. به رغم هژمونی طلبی دیجیتالی قدرت ها، خوشبختانه، با دسترسی ملت ها به سطوحی از تکنولوژی جدید، بسیاری از عقب ماندگی ها هم چاره ای سریعتر دارد. البته اگر، شایستگان در هرم مدیریت به پایین رانده نشده و حذف نشوند
⬅️ ایده ها و مغزهای برجسته ای در ایران وجود دارد. اگر نگرانیم که دیگران به روی عقول و فحول ایران آغوش گشوده اند، این نتیجه ی تفاوت نظام ارتقاء وگزینش (اعم از انتصابی و انتخابی) در ایران با دیگر کشورها است که در یک سوی جهان دفع و در سوی دیگر جهان همان عقول را جذب می کند.
⬅️ به سران بسیاری از مراکز و کرسی های حیاتی و تصمیم ساز و تصمیم گیر هر کشور بنگرید؛ چند تن آنها را در ردیف خرد برتر قرار می دهید؟ چند تن آنان از یک کارنامه علمی یا عملی برتر برخوردارند؟ آنان که گزینش می کنند خود در چه ترازی ایستاده اند؟ این نمایه ای از منزلت و جهت گیری آینده سیستم آن کشور است
⬅️ می توان گفت ضربه ای که در چهار دهه ی اخیر از نظام گزینش حذفی (اعم از انتصابی و انتخابی) و تنزل عاقله ی حکمرانی در کشور خورده ایم، چه بسا در مواردی از آمریکا نخورده ایم و این در حالی است که منطقا در همه حال و از جمله برابر فشار حداکثری، عقلانیت حداکثری امری راهبردی است. باید بین اقتدار یک کشور و اقتدار گرایی که نتیجه اش حذف نخبگان و افول گرایی است، تمایز قائل شد و این مهم در هر دو فضای فیزیکی و دیجیتال مصداق دارد.
⬅️ به فرموده ی امام علی (ع) هیچ نیرویی مانند عقل، هیچ فقری مانند جهل، هیچ میراثی مانند ادب و هیچ پشتیبانی مانند مشورت نیست. هر سیستم حکومتی ، اگر در فقر نخبگی و تصمیم های بی بنیاد قرار گیرد، دچار فقر و بحران و عقب مانده گی خواهد بود. و هر سیستمی، چه دموکراسی غربی و چه چین کمونیستی یا روس تزاری و یا ...، و در هر سازمان و از هر قشری به هر میزان نوابغ و نخبگان و عقل حداکثری را مشارکت دهند، به همان میزان گره ها گشوده و قدرت ملی و بین المللی ارتقاء خواهد یافت. حکمت و قدرت هرگز از عقول ضعیف برنخواهد خاست. حتی شاهان متکبر نیز باید در کنار خود امیر کبیری می داشتند تا دار الفنونی شکل بگیرد. دوران تمدن سایبری که جای خود دارد.
روزنامه اعتماد
از تمدن سايبري تا سلطه ديجيتالي
ابوالفضل فاتح
👍30
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تبریک به دکتر مقصود فراستخواه
در چهل و دومین مراسم انتخاب کتاب سال، کتاب «کنشگران مرزی»، تالیف مقصود فراستخواه به عنوان کتاب سال در گروه علوم اجتماعی انتخاب شد.
در این فیلم، مقصود فراستخواه در گفتگو با فراز توضیح میدهد که کنشگرانِ مرزی، اکسیرِ خاکستری دوام ایران هستند:
«مقصود فراستخواه با ساخت کنشگران مرزی، مفهوم جدیدی را بر ادبیات جامعهشناسی ایران افزوده است. در این کتاب به ظرفیتهای کشور برای خروج از انسداد سیاسی و چگونگی دوام اشاره شده است. او به این سوال پاسخ میدهد که تمدن ایران چگونه پنج هزار سال دوام آورده است.این کتاب با فراتر رفتن از نگاه نقادانه بر یک ظرفیت مثبت کشور، متمرکز شده است. فراستخواه در این کتاب علیه ناامیدی مطلق اجتماعی ایستاده است و کنشگران مرزی را روزنهای از امید میداند».
در چهل و دومین مراسم انتخاب کتاب سال، کتاب «کنشگران مرزی»، تالیف مقصود فراستخواه به عنوان کتاب سال در گروه علوم اجتماعی انتخاب شد.
در این فیلم، مقصود فراستخواه در گفتگو با فراز توضیح میدهد که کنشگرانِ مرزی، اکسیرِ خاکستری دوام ایران هستند:
«مقصود فراستخواه با ساخت کنشگران مرزی، مفهوم جدیدی را بر ادبیات جامعهشناسی ایران افزوده است. در این کتاب به ظرفیتهای کشور برای خروج از انسداد سیاسی و چگونگی دوام اشاره شده است. او به این سوال پاسخ میدهد که تمدن ایران چگونه پنج هزار سال دوام آورده است.این کتاب با فراتر رفتن از نگاه نقادانه بر یک ظرفیت مثبت کشور، متمرکز شده است. فراستخواه در این کتاب علیه ناامیدی مطلق اجتماعی ایستاده است و کنشگران مرزی را روزنهای از امید میداند».
👍11👎1
تأملی در باب رابطۀ منش ملی و امر توسعه بر اساس الگوی جامعهشناسی معرفت
این مقاله نوشته رضا اسداللهی و محمدتقی قزلفلسفی است و در شماره اسفند۱۴۰۳ مجله جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، در دانشگاه مازندران (اینجا) منتشر شده است. این مقاله که برگرفته از رساله دکتری اسداللهی است به رابطه منش ملی و توسعه میپردازد.
در چکیده مقاله آمده است: «منش ملی از موضوعاتی بوده که برخی از دیرباز با تأمل در باب آن، پیرامون نسبت خلقیات جوامع ملی و نقش آن بر امر توسعه، بهویژه چرایی و چگونگی توسعهنیافتگی، اندیشهورزی کردهاند. بر اساس این، پژوهش حاضر بر آن است تا با تکیه بر مبانی و مفاهیم دانش سیاست، به رابطۀ میان منش ملی و امر توسعه در اندیشۀ متفکران بپردازد.
جامعهشناسی معرفت با توجه به بنمایههای نظری و با محوریت قرار دادن ارتباط میان واقعیات اجتماعی (فرهنگ جامعه و ساخت اجتماعی) از یک سو و کنش و اندیشۀ افراد از سوی دیگر، میتواند دربارۀ رابطۀ میان منش ملی و امر توسعه بهویژه بحث توسعهنیافتگی، یافتههای مفهومی و نظری شایان تأملی را ارائه داده و حتی در مقام الگویی فرانظری، موجب تشکیک در صحت بسیاری از نظریات توسعه مبتنی بر منش ملی شود. نتایج: با تأکید بر اینکه شناخت متفکرین و کنشهای نظری هیچ اندیشمندی در خلأ به وجود نیامده است، میتوان چنین نتیجه گرفت که در تئوریهای مربوط به پیوند منش ملی و توسعه، هرچه از ارائۀ استدلالات مبتنی بر عناصر ذاتی ملتها و همچنین منافع استعماری دولتهای متبوعۀ برخی اندیشمندان فاصله گرفته و بر دلایل هویتی، تاریخی، اجتماعی و ساختاری تمرکز شود، به همان نسبت، یافتههای واقعبینانهتری در خصوص ویژگیهای اخلاقی ملتها عرضه خواهد شد و بالعکس.»
این مقاله نوشته رضا اسداللهی و محمدتقی قزلفلسفی است و در شماره اسفند۱۴۰۳ مجله جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، در دانشگاه مازندران (اینجا) منتشر شده است. این مقاله که برگرفته از رساله دکتری اسداللهی است به رابطه منش ملی و توسعه میپردازد.
در چکیده مقاله آمده است: «منش ملی از موضوعاتی بوده که برخی از دیرباز با تأمل در باب آن، پیرامون نسبت خلقیات جوامع ملی و نقش آن بر امر توسعه، بهویژه چرایی و چگونگی توسعهنیافتگی، اندیشهورزی کردهاند. بر اساس این، پژوهش حاضر بر آن است تا با تکیه بر مبانی و مفاهیم دانش سیاست، به رابطۀ میان منش ملی و امر توسعه در اندیشۀ متفکران بپردازد.
جامعهشناسی معرفت با توجه به بنمایههای نظری و با محوریت قرار دادن ارتباط میان واقعیات اجتماعی (فرهنگ جامعه و ساخت اجتماعی) از یک سو و کنش و اندیشۀ افراد از سوی دیگر، میتواند دربارۀ رابطۀ میان منش ملی و امر توسعه بهویژه بحث توسعهنیافتگی، یافتههای مفهومی و نظری شایان تأملی را ارائه داده و حتی در مقام الگویی فرانظری، موجب تشکیک در صحت بسیاری از نظریات توسعه مبتنی بر منش ملی شود. نتایج: با تأکید بر اینکه شناخت متفکرین و کنشهای نظری هیچ اندیشمندی در خلأ به وجود نیامده است، میتوان چنین نتیجه گرفت که در تئوریهای مربوط به پیوند منش ملی و توسعه، هرچه از ارائۀ استدلالات مبتنی بر عناصر ذاتی ملتها و همچنین منافع استعماری دولتهای متبوعۀ برخی اندیشمندان فاصله گرفته و بر دلایل هویتی، تاریخی، اجتماعی و ساختاری تمرکز شود، به همان نسبت، یافتههای واقعبینانهتری در خصوص ویژگیهای اخلاقی ملتها عرضه خواهد شد و بالعکس.»
Telegram
attach 📎
👍2
Forwarded from سیمرغ
آنچه دیروز رخ داد، اهمیت زندگی در شکاف» را برای ایران پررنگ ساخت هدفی استراتژیک برای کشوری که در دفاع از خود در بزنگاه ها» تنها و بی یاور بوده ولی بدلیل جایگاه جغرافیاییش منزوی نبوده. "تنهایی در دفاع" واقعیتی برآمده از ژئوپلیتیک ایران است؛ "انزوا از جهان" اما ریشه در ایدئولوژی حاکم دارد!
همانگونه که افراد را با جسمانیت گذشته و ویژگی هایشان می شناسیم ایران را نیز با جغرافیا تاریخ و فرهنگ آن درک کنیم. فهم این سه گانه نشان می دهد که فرمانروایی بر کشوری با جایگاه ژئو استراتژیک، تاریخی پرفراز و نشیب، و فرهنگ کهن بدون شناخت "تنهایی استراتژیک" به بیراهه میرود.
تنهایی استراتژیک برای فرمانروای ایران اندرزی داده: "هیچگاه متحد استراتژیک نداشتی و در بزنگاه های تاریخی تنها بودی؛ پس از دنباله روی از قدرتهای بزرگ بپرهیز ولی با همه کار کن، "زندگی در شکاف" را بیاموز و درونی بودن "عمق استراتژیک" ایران را درک کن؛ چرا که ملت ایران یگانه متحد توست!"
@Iran_simorgh
همانگونه که افراد را با جسمانیت گذشته و ویژگی هایشان می شناسیم ایران را نیز با جغرافیا تاریخ و فرهنگ آن درک کنیم. فهم این سه گانه نشان می دهد که فرمانروایی بر کشوری با جایگاه ژئو استراتژیک، تاریخی پرفراز و نشیب، و فرهنگ کهن بدون شناخت "تنهایی استراتژیک" به بیراهه میرود.
تنهایی استراتژیک برای فرمانروای ایران اندرزی داده: "هیچگاه متحد استراتژیک نداشتی و در بزنگاه های تاریخی تنها بودی؛ پس از دنباله روی از قدرتهای بزرگ بپرهیز ولی با همه کار کن، "زندگی در شکاف" را بیاموز و درونی بودن "عمق استراتژیک" ایران را درک کن؛ چرا که ملت ایران یگانه متحد توست!"
@Iran_simorgh
👍14
بر اساس پیمایشهای ملی، اکثریت قاطع جامعه ایران موافق عفاف و بیشتر آنها موافق حجاب هستند. اما تنها درصد اندکی از مردم موافق سیاستهای تنبیهی حجاب هستند.
جامعه ایران، بسیار تغییر کرده و ادامه مداخلات آمرانه، هم ناموفق است و هم منجر به بحران جدید و تشدید دوقطبیها خواهد شد.
جامعه ایران، بسیار تغییر کرده و ادامه مداخلات آمرانه، هم ناموفق است و هم منجر به بحران جدید و تشدید دوقطبیها خواهد شد.
👍27👎3
Forwarded from فکتپرس
۱. محمدرضا جوادی یگانه (استاد دانشگاه تهران) در توییتی نوشت: «بر اساس پیمایشهای ملی، اکثریت قاطع جامعه ایران موافق عفاف و بیشتر آنها موافق حجاب هستند. اما تنها درصد اندکی از مردم موافق سیاستهای تنبیهی حجاب هستند. جامعه ایران، بسیار تغییر کرده و ادامه مداخلات آمرانه، هم ناموفق است و هم منجر به بحران جدید و تشدید دوقطبیها خواهد شد.»
۲. بر اساس پیمایش ارزشها و نگرشهای ایرانیان توسط وزارت ارشاد در سال ۱۴۰۲:
از پاسخگویان پیرامون «همه خانمها باید حجاب داشته باشند؟» پرسیده شده است: ۴۱ درصد موافق و کاملاً موافق هستند و ۴۵ درصد نیز مخالف هستند.»
از پاسخگویان پیرامون «مواجهه آنها با بیحجابی خانمها چگونه است؟» پرسیده شده است: «۴۶ درصد مخالف بیحجابی خانمها هستند ولی کاری ندارند، از نظر ۳۸ درصد بیحجابی اشکالی ندارد و ۱۲ درصد در صورت مشاهده تذکر میدهند.»
۳. بر اساس گزارش پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات درباره حجاب در سال ۱۴۰۱:
به نظر شما مواجهه با بیحجابی زنان چگونه باید باشد؟
تذکر زبانی: ۱۴ درصد
اقدام فرهنگی و تبلیغی: ۴۰ درصد
اقدام قانونی: ۱۰ درصد
پذیرفتن بیحجابی: ۲۳ درصد
سائر: ۱۳ درصد
۴. بر اساس گزارش افکارسنجی ایسپا در سال ۱۳۹۳: «حدود ۴۹ درصد مردم مخالف مداخله دولت هستند.»
۵. ابراهیم حاجیانی مدیر سابق ایسپا در نشست علمی سال ۱۴۰۲: «حدود ۶۲ درصد جامعه ایران موافق دخالت حاکمیت در حجاب نیستند و حتی ۶۰ درصد افراد محجبه معتقدند حاکمیت نباید دخالت کند و میتوان نتیجه گرفت که جامعه به این قانون تمکین نمیکند.»
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍9👎2
Forwarded from Alirabiei.ir خیر جمعی _ علی ربیعی
🔻 آخرین افطار...
✍ علی ربیعی
از سال ۱۳۸۷ به اینسو، هر سال در ماه مبارک رمضان ضیافت افطار برپا کردهام. از رمضان ۱۳۸۶ (یکی از غمبارترین روزهای زندگیم) خاطرهای تلخ، همچون سایه با من همراه است. خاطرهای که هیچگاه از من جدا نشده است.
هرسال، یک شب دوستان کوچکترین فرزندم «محمدجواد» مهمان خانه ما بودند. دو سه سال بود که مهمانی افطاری در خانه ما با دوستان محمدجواد برقرار میشد. همسرم «نرگس» برایشان افطار و غذا آماده میکرد؛ من هم وقتی به خانه میرسیدم، خودم از آنها پذیرایی میکردم. در سال ۱۳۸۶ که محمدجواد پانزده سالگی را تجربه میکرد، در خانه دونفره ما، دیگر «نرگس» نبود که افطاری را در خانه آماده کند. محمدجواد از من پرسید: «حالا که آخرین روزهای ماه رمضان است، افطار دوستانم را چه کنم؟» کارت بانکیام را به او دادم، گفتم با دوستانت در یکی از رستورانهای فرحزاد، قرار بگذار و به صرف افطار مهمانشان کن ولی برای شام منتظرت میمانم. ساعت ده به خانه برگرد تا شام را با هم باشیم.
به یاد دارم آن شب شام، خورشت آلو اسفناج داشتیم. بر روی میز آشپزخانه دو بشقاب و قاشق و چنگال چیدم. ظرف برنج و قابلمه خورشت آلو اسفناج آماده بود تا با رسیدن محمدجواد، آنها را گرم کنم. عقربههای ساعت به جلو میرفت و نگاه من را به دنبال خود میکشید اما از محمدجواد خبری نبود. خورشت آلواسفناج ماسید و او نیامد...
از نیمههای شب، گذشته بود که با دلشوره و نگرانی همراه فرزند دیگرم به فرحزاد رفتیم. هیچ نشانی از او نیافتم. ساعت از دو بامداد گذشته بود که به کلانتری محل مراجعه کردیم. آنها هم بیخبر بودند. در موقع خروج از کلانتری، شنیدم که یکی گفت: تصادفی در خیابان سعادتآباد اتفاق افتاده ولی سنش بیش از این است که شما میگویید. صورتش هم قابل تشخیص نیست و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده است. با ناامیدی به سمت بیمارستان رسول اکرم(ص) رفتم.
دیگر ساعت از سه بامداد هم عبور کرده بود. از نگهبانی در خصوص تصادفیها پرسیدم. گفتند تصادفی به نام «محمدجواد ربیعی» نداریم اما «علی ربیعی» داریم... گفتم از کجا میدانید؟ گفتند کارت بانکیاش در جیبش است... همانجا گویی دنیا دور سرم چرخید. با آنکه زمستان بود، چنان عرق سرد بر تنم نشست که بر خود لرزیدم. به سمت بخش مراقبتهای ویژه رفتم. اجازه ورود دادند. دیدم محمدجوادم است که بر روی تخت قرار گرفته.
محمدجواد بیش از بیست روز در کما بود و پس از آن، جان به جانآفرین تسلیم کرد.
در این بیست شبانهروز جانفرسا، هر شب تا سحر جلوی بیمارستان مینشستم. آتشی میافروختم و بر روی نیمکت تا صبح بیدار مانده و چشم به بیمارستان میدوختم. صبح هم به داخل بیمارستان میرفتم تا شب. و این چرخه تلخ متوالی، بیست روز ادامه یافت... گاهی که دیگر توانی برایم نمیماند، از پاافتاده در مسجد بیمارستان دقایقی استراحت می کردم و میخوابیدم.
اتفاق تلخ رخداده برای محمدجواد حاصل بیمسئولیتی یک راننده جوان بود که حتی گواهینامه هم نداشت و با ماشینی همانند خودروهای رالی، در حال لایی کشیدن به محمدجواد که در حال عبور از عرض خیابان بود چنان برخورد کرده بود که بعدها شاهد عینی این ماجرا برایم گفت من دیدم کسی از زمین به هوا رفت و با سر به زمین برگشت. راننده بیمسئولیت از صحنه گریخت.
راننده آژانس سرکوچهمان وقتی متوجه اتفاق شد گفت من دوبار سرویس مسافر بردم و هنوز بدن محمدجواد در کنار خیابان افتاده بود. گویی از ساعت حدود ده که تصادف رخ داده بود تا نزدیک ساعت یک، همینطور در کنار خیابان مانده بود. کنار تن فرزند روزهدارم، جویی از خون و آش رشته افطارش در هم آمیخته بود.
از آن تاریخ پر ازدرد، هر سال، مراسم افطاری برپا کردهام. در هر وضعیتی، به هر شکلی و با هر میزان از پسانداز سالیانهام، این افطاری را برگزار کرده و هرگز آن را تعطیل نکردهام.
مدتی است که این افطاری را به صورت خانوادگی برگزار میکنیم. افطاری که هرچند به یادبود پسر از دست رفته ام است اما در عین حال نمادی است برای یادآوری افراد بیمسئولیت که برای لذت لحظهای، آتش درد و هجران و داغ فراق را برای یک عمر به یک خانواده تحمیل میکنند.
همواره با خود میاندیشم شاید اگر راننده خطاکار از صحنه نمیگریخت شاید هنوز امیدی بود؛ اگر ارزشهای انسانی عابران، مانع از بیتفاوتی آنها میشد شاید جانی نجات داده میشد.اگر پلیس و آمبولانس به هنگام حاضر میشدند شاید محمدجواد در اوج نوجوانی ساکن بهشت زهرا نمیشد...
بیایید همه با هم در یک تلاش مسئولانه، خیابانها و جادهها را امن کنیم تا به قتلگاه تبدیل نشوند.
چه خوب است که همه ما با مشارکت در یک حرکت اجتماعی با پیوستن به کنش #نه_به_تصادف ، سبب شویم تا دیگر کسی غم از دستدادن را تجربه نکند و انسانهایی با ناتوانی و نقص جسمانی روزگار نگذرانند.
@alirabiei_ir
✍ علی ربیعی
از سال ۱۳۸۷ به اینسو، هر سال در ماه مبارک رمضان ضیافت افطار برپا کردهام. از رمضان ۱۳۸۶ (یکی از غمبارترین روزهای زندگیم) خاطرهای تلخ، همچون سایه با من همراه است. خاطرهای که هیچگاه از من جدا نشده است.
هرسال، یک شب دوستان کوچکترین فرزندم «محمدجواد» مهمان خانه ما بودند. دو سه سال بود که مهمانی افطاری در خانه ما با دوستان محمدجواد برقرار میشد. همسرم «نرگس» برایشان افطار و غذا آماده میکرد؛ من هم وقتی به خانه میرسیدم، خودم از آنها پذیرایی میکردم. در سال ۱۳۸۶ که محمدجواد پانزده سالگی را تجربه میکرد، در خانه دونفره ما، دیگر «نرگس» نبود که افطاری را در خانه آماده کند. محمدجواد از من پرسید: «حالا که آخرین روزهای ماه رمضان است، افطار دوستانم را چه کنم؟» کارت بانکیام را به او دادم، گفتم با دوستانت در یکی از رستورانهای فرحزاد، قرار بگذار و به صرف افطار مهمانشان کن ولی برای شام منتظرت میمانم. ساعت ده به خانه برگرد تا شام را با هم باشیم.
به یاد دارم آن شب شام، خورشت آلو اسفناج داشتیم. بر روی میز آشپزخانه دو بشقاب و قاشق و چنگال چیدم. ظرف برنج و قابلمه خورشت آلو اسفناج آماده بود تا با رسیدن محمدجواد، آنها را گرم کنم. عقربههای ساعت به جلو میرفت و نگاه من را به دنبال خود میکشید اما از محمدجواد خبری نبود. خورشت آلواسفناج ماسید و او نیامد...
از نیمههای شب، گذشته بود که با دلشوره و نگرانی همراه فرزند دیگرم به فرحزاد رفتیم. هیچ نشانی از او نیافتم. ساعت از دو بامداد گذشته بود که به کلانتری محل مراجعه کردیم. آنها هم بیخبر بودند. در موقع خروج از کلانتری، شنیدم که یکی گفت: تصادفی در خیابان سعادتآباد اتفاق افتاده ولی سنش بیش از این است که شما میگویید. صورتش هم قابل تشخیص نیست و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده است. با ناامیدی به سمت بیمارستان رسول اکرم(ص) رفتم.
دیگر ساعت از سه بامداد هم عبور کرده بود. از نگهبانی در خصوص تصادفیها پرسیدم. گفتند تصادفی به نام «محمدجواد ربیعی» نداریم اما «علی ربیعی» داریم... گفتم از کجا میدانید؟ گفتند کارت بانکیاش در جیبش است... همانجا گویی دنیا دور سرم چرخید. با آنکه زمستان بود، چنان عرق سرد بر تنم نشست که بر خود لرزیدم. به سمت بخش مراقبتهای ویژه رفتم. اجازه ورود دادند. دیدم محمدجوادم است که بر روی تخت قرار گرفته.
محمدجواد بیش از بیست روز در کما بود و پس از آن، جان به جانآفرین تسلیم کرد.
در این بیست شبانهروز جانفرسا، هر شب تا سحر جلوی بیمارستان مینشستم. آتشی میافروختم و بر روی نیمکت تا صبح بیدار مانده و چشم به بیمارستان میدوختم. صبح هم به داخل بیمارستان میرفتم تا شب. و این چرخه تلخ متوالی، بیست روز ادامه یافت... گاهی که دیگر توانی برایم نمیماند، از پاافتاده در مسجد بیمارستان دقایقی استراحت می کردم و میخوابیدم.
اتفاق تلخ رخداده برای محمدجواد حاصل بیمسئولیتی یک راننده جوان بود که حتی گواهینامه هم نداشت و با ماشینی همانند خودروهای رالی، در حال لایی کشیدن به محمدجواد که در حال عبور از عرض خیابان بود چنان برخورد کرده بود که بعدها شاهد عینی این ماجرا برایم گفت من دیدم کسی از زمین به هوا رفت و با سر به زمین برگشت. راننده بیمسئولیت از صحنه گریخت.
راننده آژانس سرکوچهمان وقتی متوجه اتفاق شد گفت من دوبار سرویس مسافر بردم و هنوز بدن محمدجواد در کنار خیابان افتاده بود. گویی از ساعت حدود ده که تصادف رخ داده بود تا نزدیک ساعت یک، همینطور در کنار خیابان مانده بود. کنار تن فرزند روزهدارم، جویی از خون و آش رشته افطارش در هم آمیخته بود.
از آن تاریخ پر ازدرد، هر سال، مراسم افطاری برپا کردهام. در هر وضعیتی، به هر شکلی و با هر میزان از پسانداز سالیانهام، این افطاری را برگزار کرده و هرگز آن را تعطیل نکردهام.
مدتی است که این افطاری را به صورت خانوادگی برگزار میکنیم. افطاری که هرچند به یادبود پسر از دست رفته ام است اما در عین حال نمادی است برای یادآوری افراد بیمسئولیت که برای لذت لحظهای، آتش درد و هجران و داغ فراق را برای یک عمر به یک خانواده تحمیل میکنند.
همواره با خود میاندیشم شاید اگر راننده خطاکار از صحنه نمیگریخت شاید هنوز امیدی بود؛ اگر ارزشهای انسانی عابران، مانع از بیتفاوتی آنها میشد شاید جانی نجات داده میشد.اگر پلیس و آمبولانس به هنگام حاضر میشدند شاید محمدجواد در اوج نوجوانی ساکن بهشت زهرا نمیشد...
بیایید همه با هم در یک تلاش مسئولانه، خیابانها و جادهها را امن کنیم تا به قتلگاه تبدیل نشوند.
چه خوب است که همه ما با مشارکت در یک حرکت اجتماعی با پیوستن به کنش #نه_به_تصادف ، سبب شویم تا دیگر کسی غم از دستدادن را تجربه نکند و انسانهایی با ناتوانی و نقص جسمانی روزگار نگذرانند.
@alirabiei_ir
👍17👎1
Forwarded from یادداشت های حسن انصاری
نو اندیشی دینی و غیاب مقوله " ایران "
در چند دهه اخیر اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بل بهتر بگویم گفتمان های مختلف روشنفکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشنفکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی مان کار کرده اند و اندیشه ورزی کرده اند؟ بسیار می بینیم که روشنفکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می زنند اما مگر می توان از این دو مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت اما درباره عناصر شکل دهنده هویت ملی مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می توان درباره قدرت های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی و فقهی و سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند اما درباره نسبت میان اصحاب علم و قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگر سو در شکل دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟ ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی و فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل دهنده مفهوم آن دست کم دو هزار و پانصد سال است تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران و اندیشه و فرهنگ و تمدن ایرانی مهمترین عناصر اصلی اش قرن ها و بل چند هزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی اش همچنان باقی است. یکی از اینها نسبت میان دین و دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن هاست از عناصر تعیین کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل ها و صورت ها تغییر کرده اما عناصر اصلی همچنان باقی است.
هانری کوربن از اسلام ایرانی سخن می گفت. قبلا نوشته ام که این نوع تعبیر را برای تشیع و یا تصوف ایرانی و یا حتی عمومی تر برای توصیف تفکر و یا مذهب ایرانی قابل مناقشه می دانم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می راند درست نمی دانم. تفکر نمی تواند در چارچوب چنین ذات انگاری ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب ها همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می برد. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست. مقصود من همچنين مقوله ایرانشهری با چارچوب های فکری جواد طباطبایی هم نیست. درباره آن قبلا مختصرا نوشته ام و گفته ام که به عقیده من و دست کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است چنان سخنانی تنها برداشتی نادرست از سیاستنامه های دوران اندیشه تغلب سلطانی است (نظام الملک).
آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن ها و فرهنگ ها و قومیت های دیگر و در عین کثرت اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی مان شده است. ساسانیان یکی از پرده های این پدیده ثابت در عین حال متحولند و صفویه پرده ای دیگر.
روشنفکری دینی چند دهه است درباره دین و دولت و نسبت این دو و درباره هویت و سیاست و مردمسالاری و آزادی و حق و تکلیف سخن می گوید. کما اینکه دیری است روشنفکران دینی ما از صفویه و "تشیع صفوی" انتقاد می کنند. وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می گوییم در بهترین حالت نظریه پردازی هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است. نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی مان ندارد.
باید بازگردیم به آنچه در صد سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی محققان تاریخ میهنمان نوشتند. باید از قزوینی و حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی و عباس زریاب و محمد محمدی ملايری و عبد الحسین زرین کوب و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته اند. حاصل آن پژوهش ها را امروز می توان در مقالات متعدد دانشنامه جهان اسلام و همچنین دائره المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
در چند دهه اخیر اندیشه ایران به مثابه یک مسئله از گفتمان و بل بهتر بگویم گفتمان های مختلف روشنفکری دینی ما تقریبا غایب بوده است. منظورم نسبت میان دین و ملیت تنها در مقام بحثی فلسفی نیست. به طور مشخص منظورم نسبت میان ایران به عنوان یک هویت تاریخی و به عنوان یک اصطلاح و مفهوم ملی است با اسلام و تشیع در بستر تاریخی آن. به راستی چقدر روشنفکران دینی ما درباره نسبت اسلام و تشیع با هویت ملی مان کار کرده اند و اندیشه ورزی کرده اند؟ بسیار می بینیم که روشنفکران دینی ما درباره نسبت دین و سیاست قلم می زنند اما مگر می توان از این دو مفهوم در بستر تاریخی و جغرافیایی ایران سخن گفت اما درباره عناصر شکل دهنده هویت ملی مان و جایگاه دین و مذهب در آن سخن نراند؟ مگر می توان درباره قدرت های سیاسی و دینی و جایگاه حقوقی و فقهی و سیاسی و دینی شاهان و روحانیان سخن راند اما درباره نسبت میان اصحاب علم و قلم و مذهب از یک سو و اصحاب سیف و قدرت از دیگر سو در شکل دهی هویت تاریخی سرزمینی حرف نزد؟ ایران تنها یک هویت سیاسی در مفهوم جغرافیای سیاسی نیست. ایران یک هویت تاریخی و فرهنگی و تمدنی است. عناصری سازنده دارد که با وجود تغییرات تاریخی هسته اصلی و بنیادی شکل دهنده مفهوم آن دست کم دو هزار و پانصد سال است تداوم دارد. جغرافیای سیاسی آن دستخوش تغییر شده اما ایران به مثابه مفهومی تمدنی عناصر اصلی آن تغییری نکرده است. نوعی استمرار در عین تحول است. ایران و اندیشه و فرهنگ و تمدن ایرانی مهمترین عناصر اصلی اش قرن ها و بل چند هزار سال است که با وجود همه تحولات و همه ظهورات مختلف تاریخی اش همچنان باقی است. یکی از اینها نسبت میان دین و دولت و نسبت میان هویت ملی و هویت دینی است که قرن هاست از عناصر تعیین کننده ایران به مثابه هویت سرزمینی است. شکل ها و صورت ها تغییر کرده اما عناصر اصلی همچنان باقی است.
هانری کوربن از اسلام ایرانی سخن می گفت. قبلا نوشته ام که این نوع تعبیر را برای تشیع و یا تصوف ایرانی و یا حتی عمومی تر برای توصیف تفکر و یا مذهب ایرانی قابل مناقشه می دانم. کما اینکه تعبیر محمد عابد جابری را که از عقل عربی در برابر عقل ایرانی سخن می راند درست نمی دانم. تفکر نمی تواند در چارچوب چنین ذات انگاری ها محدود شود. از اواخر سده نوزدهم و بعد در بیشتر سال های قرن بیستم ما ایرانیان همچون عرب ها همانند دیگران ظهور و بروز اندیشه هایی معطوف به آنچه ناسیونالیزم نام دارد تجربه کردیم. ناسیونالیزم در همه اشکال آن از فقر فهم تاریخی رنج می برد. بریده از تاریخ و تحولات تاریخی است. مقصود من از ایران به مثابه مفهومی تمدنی برداشت های سطحی و عقیم ناسیونالیستی نیست. چنین برداشت هایی اصلا خود ناقض مفهوم ثابت و در عین حال متحولی است که از ایران فرهنگی و تمدنی سراغ داریم و باید سراغ داشته باشیم. ایران نیازمند ناسیونالیزم نیست. مقصود من همچنين مقوله ایرانشهری با چارچوب های فکری جواد طباطبایی هم نیست. درباره آن قبلا مختصرا نوشته ام و گفته ام که به عقیده من و دست کم بنابر آنچه برداشت و فهم من از آن سخنان است چنان سخنانی تنها برداشتی نادرست از سیاستنامه های دوران اندیشه تغلب سلطانی است (نظام الملک).
آنچه من از هویت ایرانی مراد دارم بستر فرهنگی و تمدنی آن است که در عین جهانی بودنش و در عین تحول و گشودگی فرهنگی بر تمدن ها و فرهنگ ها و قومیت های دیگر و در عین کثرت اما وحدت خود را حفظ کرده و مایه وحدت سرزمینی مان شده است. ساسانیان یکی از پرده های این پدیده ثابت در عین حال متحولند و صفویه پرده ای دیگر.
روشنفکری دینی چند دهه است درباره دین و دولت و نسبت این دو و درباره هویت و سیاست و مردمسالاری و آزادی و حق و تکلیف سخن می گوید. کما اینکه دیری است روشنفکران دینی ما از صفویه و "تشیع صفوی" انتقاد می کنند. وقت آن است که همه این سخنان را در نسبت با مفهوم ایران فرهنگی و تمدنی بازخوانی کنند. بدون چنین نگاهی آنچه می گوییم در بهترین حالت نظریه پردازی هایی معلق در فضا و خارج از بستر تاریخی است. نسبتی با تاریخ و واقعیت تاریخی سرزمینی مان ندارد.
باید بازگردیم به آنچه در صد سال گذشته درباره تاریخ ایران و هویت تاریخی ایران و ایرانی محققان تاریخ میهنمان نوشتند. باید از قزوینی و حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی و عباس زریاب و محمد محمدی ملايری و عبد الحسین زرین کوب و ایرج افشار آموخت. اینان تاریخ ایران را در پرتوی همین مفهوم تمدنی و فرهنگی از ایران و در استمرار در عین تحولش نوشته اند. حاصل آن پژوهش ها را امروز می توان در مقالات متعدد دانشنامه جهان اسلام و همچنین دائره المعارف بزرگ اسلامی و تاریخ جامع ایران دید و خواند.
https://t.me/azbarresihayetarikhi
👍2
دوقطبیساز و دوقطبیسازی همیشه بوده، دوقطبیپسندی است که مساله است و مشکلساز؛ یعنی تمایل آشکار ابزارهای ترویجی حکومت به دوقطبیسازها.
نظام سیاسی، همانند عدلیه، باید به همه مردم، با هر گویش و گرایش، به یک چشم بنگرد، و در دستهبندیهای مردمان بیطرف و بینفع باشد.
نظام سیاسی، همانند عدلیه، باید به همه مردم، با هر گویش و گرایش، به یک چشم بنگرد، و در دستهبندیهای مردمان بیطرف و بینفع باشد.
👍17
Forwarded from خیابان جمهوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در شمارهی جدید خیابان جمهوری خواهید دید:
گفتوگوی خیابان جمهوری با دکتر محمدرضا جوادییگانه، استاد جامعهشناسی
اخلاق چیست؟ اخلاق اجتماعی جامعهی امروز ایران بر دگرخواری استوار است یا خودخواهی؟ چگونه میتوان اخلاق اجتماعی را در مسیر درست و تعالیدهنده اصلاح کرد؟
چهارشنبه ۱۳ فروردینماه
ساعت ۲۲
از کانالهای یوتیوب و آپارات
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
گفتوگوی خیابان جمهوری با دکتر محمدرضا جوادییگانه، استاد جامعهشناسی
اخلاق چیست؟ اخلاق اجتماعی جامعهی امروز ایران بر دگرخواری استوار است یا خودخواهی؟ چگونه میتوان اخلاق اجتماعی را در مسیر درست و تعالیدهنده اصلاح کرد؟
چهارشنبه ۱۳ فروردینماه
ساعت ۲۲
از کانالهای یوتیوب و آپارات
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
👍9
آنچه مهمتر بود، صداقت و صراحت و قاطعیت رئیسجمهور در #برکناری معاون پارلمانی خود و ذکر دلایل واقعی آن بود.
پیش از این، در موارد مشابه، اجبار یا توصیه به استعفا دادن، رواج داشته. هر چند متاسفانه، در بسیاری موارد، رفاقتها و ملاحظات غیرلازم، مانع امر و توصیه به استعفا بوده است.
پیش از این، در موارد مشابه، اجبار یا توصیه به استعفا دادن، رواج داشته. هر چند متاسفانه، در بسیاری موارد، رفاقتها و ملاحظات غیرلازم، مانع امر و توصیه به استعفا بوده است.
👍22👎2
Forwarded from خیابان جمهوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مسائل اخلاقی اجتماعی، علت عقب ماندگی جامعه ایران تعریف شده
محمدرضا جوادی یگانه در گفتوگو با خیابان جمهوری:
▫️ما از زمانی که درگیر غرب شدیم (میگویند از زمان جنگهای ایران و روس که عباسمیرزا متوجه عقب ماندگی ایران شد) دنبال راههایی برای گذر از این عقب ماندگی بودیم. مدرنیزاسیون دنبال شد، مدرنیته دنبال شد، تیپهایی مثل سیدجمال و بعدا مشروطه، غرب و استعمار دلیل عقب ماندگی اعلام شد و… همه اینها با هم بودند.
▫️به تدریج تا دوره پهلوی دوم یک رگههایی آمد که علت عقب ماندگی ما خودمان هستیم و رفتارهایمان. تا سال ۴۳ که مرحوم جمالزاده کتاب «خلقیات ما ایرانیان» را نوشت و دیگر اوجش است که مسئله عقب ماندگی جامعه ایران مسئله اخلاقی اجتماعی تعریف شد.
▫️در دهههای بعد و تا الان میدانید پرفروشترین کتابهای علوم اجتماعی، ژانر خلقیات است. ما کاری نداریم که واقعا جامعه ایران مسئله اخلاقی دارد یا ندارد اما همینکه مردم چنین کتابهایی را میخرند نشان میدهد یک جایی یک مسئلهای وجود دارد.
▫️مردم ایران معتقدند که ما از نظر وضعیت اخلاقی وضعیت خوبی نداریم. کتابهای خلقیات هم همین را میگویند.
🔻گفتوگوی کامل با محمدرضا جوادی یگانه در یوتیوب
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
محمدرضا جوادی یگانه در گفتوگو با خیابان جمهوری:
▫️ما از زمانی که درگیر غرب شدیم (میگویند از زمان جنگهای ایران و روس که عباسمیرزا متوجه عقب ماندگی ایران شد) دنبال راههایی برای گذر از این عقب ماندگی بودیم. مدرنیزاسیون دنبال شد، مدرنیته دنبال شد، تیپهایی مثل سیدجمال و بعدا مشروطه، غرب و استعمار دلیل عقب ماندگی اعلام شد و… همه اینها با هم بودند.
▫️به تدریج تا دوره پهلوی دوم یک رگههایی آمد که علت عقب ماندگی ما خودمان هستیم و رفتارهایمان. تا سال ۴۳ که مرحوم جمالزاده کتاب «خلقیات ما ایرانیان» را نوشت و دیگر اوجش است که مسئله عقب ماندگی جامعه ایران مسئله اخلاقی اجتماعی تعریف شد.
▫️در دهههای بعد و تا الان میدانید پرفروشترین کتابهای علوم اجتماعی، ژانر خلقیات است. ما کاری نداریم که واقعا جامعه ایران مسئله اخلاقی دارد یا ندارد اما همینکه مردم چنین کتابهایی را میخرند نشان میدهد یک جایی یک مسئلهای وجود دارد.
▫️مردم ایران معتقدند که ما از نظر وضعیت اخلاقی وضعیت خوبی نداریم. کتابهای خلقیات هم همین را میگویند.
🔻گفتوگوی کامل با محمدرضا جوادی یگانه در یوتیوب
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
👍4
مقام دولتی یا حاکمیتی حق نیست بلکه فرصتی است که جهت خدمت به مردم به افراد واجد صلاحیت داده میشود و پذیرفتن آن مسئولیت، به معنی پذیرش عهد با صاحبان حق یعنی مردم است و افکار عمومی نسبت به آن محق، حساس و مطالبهگر است و باید هم باشد. لذا پاسخگویی به افکار عمومی و اقناع مردم و رفع شبهات، وظیفه مدیران ارشد است.
همچنان که یک مقام از مواهب و شان برخوردار است، به همان اندازه هم اگر افکار عمومی یک رفتار (یا قصورش) را برنتابیدند، باید به سرعت در باره رفتارش توضیح بدهد یا عذرخواهی کند. اگر باز هم افکار عمومی نپذیرفت، انتظار میرود که یا کنار برود یا برکنارش کنند.
این موضوع، یکی از شیوههای اعمال نظر مردم در حاکمیت است و میتواند بر سرمایه اجتماعی نظام سیاسی و #رضایت_مردمی از آن بیفزاید.
پ.ن. روشن است که در باره تقصیر و تخلف سخن نمیگوییم.
همچنان که یک مقام از مواهب و شان برخوردار است، به همان اندازه هم اگر افکار عمومی یک رفتار (یا قصورش) را برنتابیدند، باید به سرعت در باره رفتارش توضیح بدهد یا عذرخواهی کند. اگر باز هم افکار عمومی نپذیرفت، انتظار میرود که یا کنار برود یا برکنارش کنند.
این موضوع، یکی از شیوههای اعمال نظر مردم در حاکمیت است و میتواند بر سرمایه اجتماعی نظام سیاسی و #رضایت_مردمی از آن بیفزاید.
پ.ن. روشن است که در باره تقصیر و تخلف سخن نمیگوییم.
👍11
Forwarded from خیابان جمهوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلقیات نویسان، خلقیات را منفی تعریف کردند
محمدرضا جوادی یگانه در گفتوگو با خیابان جمهوری:
▫️کلمه خلقیات عمدتا کلمه منفیای است. ما منظورمان از خلقیات مواردی است که ناپسند میشماریمش، نه به اندازهای که جرم باشد ولی ناپسند است. تاریخی هم هست، عمومیت هم دارد و اینها را در همه پهنه ایران میبینیم اما دوست نداریم ولی عمل میکنیم.
▫️کسانی که درباره خلقیات نوشتهاند معمولا مهماننوازی و تعارف و ادب را به عنوان خلقیات مثبت ذکر کردند اما بیشتر کتابهای خلقیات، خلقیات منفی است. بیشتر دروغگویی، بدعهدی، انصاف نداشتن، چاپلوسی و… گفتهاند.
▫️همانطور که ما «فیلمفارسی» را فیلمهایی است که اعتبار پایینی هم دارد، «ایرونیبازی» هم همینطور است. کلمه خلقیات همان چیزهایی است که میگوییم ایرونیبازی؛ کلمه ایرونیبازی هم از خارج آمده.
🔻گفتوگوی کامل با محمدرضا جوادی یگانه در یوتیوب
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
محمدرضا جوادی یگانه در گفتوگو با خیابان جمهوری:
▫️کلمه خلقیات عمدتا کلمه منفیای است. ما منظورمان از خلقیات مواردی است که ناپسند میشماریمش، نه به اندازهای که جرم باشد ولی ناپسند است. تاریخی هم هست، عمومیت هم دارد و اینها را در همه پهنه ایران میبینیم اما دوست نداریم ولی عمل میکنیم.
▫️کسانی که درباره خلقیات نوشتهاند معمولا مهماننوازی و تعارف و ادب را به عنوان خلقیات مثبت ذکر کردند اما بیشتر کتابهای خلقیات، خلقیات منفی است. بیشتر دروغگویی، بدعهدی، انصاف نداشتن، چاپلوسی و… گفتهاند.
▫️همانطور که ما «فیلمفارسی» را فیلمهایی است که اعتبار پایینی هم دارد، «ایرونیبازی» هم همینطور است. کلمه خلقیات همان چیزهایی است که میگوییم ایرونیبازی؛ کلمه ایرونیبازی هم از خارج آمده.
🔻گفتوگوی کامل با محمدرضا جوادی یگانه در یوتیوب
🔗 یوتیوب | آپارات | اینستاگرام | توییتر
@JomhouriStreet03
👍6👎1
رویای ایرانی - جوادی یگانه pinned «ایرانی ترین غیر ایرانی ها: خلقیات ایرانیان از منظر بیگانه های آشنا. محمدرضا جوادی یگانه. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، 1396.[نشر دیجیتال فیدیبو از همین چاپ].»
سریال پایتخت نشان داد که تلویزیون هنوز رسانه اول کشور است؛ اگر نظرات و گرایشهای عموم مردم را در نظر بگیرد و از دوقطبیکردن جامعه، و نادیده گرفتن سبک زندگی نیمی از جامعه پرهیز کند.
دست مریزاد!
دست مریزاد!
👍31👎25
Forwarded from روزنوشتههای سمیه توحیدلو
برای آغاز
🔹 از روزهایی که وبلاگ مینوشتیم زمان زیادی گذشته است. روزگاری که نوشتن گیرِ شمارش کلمات نبود. کلمات به سادگی جریان مییافتند و ما تازه از وب دو، ارتباطات اجتماعی - وبلاگی را آموخته بودیم. به مرور هرچه گذشت، نوشتهها کم و کمرنگتر شد و ارتباطات پررنگتر. ارتباطات دیگر با کلمات جاری نمیشد. از طرفی کلمات هزینهزا شدند، آنقدر که تمایل به گردآوردن این تمرینهای نوشتن را به صلاح نمیدیدم. بعد از رونق کانال تلگرامی در فضای اندیشهورزی، به همان دلایل در برابر داشتن کانال تلگرامی مقاومت کردم.
🔸 بعد از چند سال چشم باز کردم و دیدم نوشتهها و کارهای خودم را هم نمیتوانم پیدا کنم. قلمم برای نوشتن از وضعیت روز و روزگار نه تنها مصلحتسنجی که کارکتر شماری هم میکند. گویی در جام دیگری مسابقهای بود که میدان مسابقه هرآنکس که عاشق کلمات است نبود.
🔹 به خودم قول داده بودم در سال جدید جایی برای جمعآوری نوشتهها و نوشتنهای بلند مدت به جز توییتر (ایکس) @smto برای خودم دست و پا کنم. جایی که قبلتر برای خودم ساخته بودم را مرتب کردم. تعداد محدودی از پراکندهگوییهای توییتر را منتقل کردم و این کانال را ساختم.
🔸 اینجا میخواهم از برنامه پژوهشیام بنویسم. درباره حساسیتهای اجتماعی و جامعه قلم بزنم. از کتابهای خوانده یا شنیده شده بنویسم. آمار و اعداد به درد بخور برای تحلیلهای اجتماعی را جمعآوری بکنم. تا حد امکان مراوده علمی و نظری با دوستان و عزیزانی داشته باشم که بسیار بیشتر و پیشتر در این فضا بودهاند.
🔹 حضور در شبکههای اجتماعی ارتباط مستقیمی دارند با تشویق و دیده و شنیده شدن. تعاملات و انتقادات و اصلاح رویهها از همین مسیر است. طبیعی است مانند هر فردی دیگر از بازنشر این پست یا معرفی این کانال به دوستداران این مباحث خوشحال
خواهم شد.
#یادداشت
🔹 از روزهایی که وبلاگ مینوشتیم زمان زیادی گذشته است. روزگاری که نوشتن گیرِ شمارش کلمات نبود. کلمات به سادگی جریان مییافتند و ما تازه از وب دو، ارتباطات اجتماعی - وبلاگی را آموخته بودیم. به مرور هرچه گذشت، نوشتهها کم و کمرنگتر شد و ارتباطات پررنگتر. ارتباطات دیگر با کلمات جاری نمیشد. از طرفی کلمات هزینهزا شدند، آنقدر که تمایل به گردآوردن این تمرینهای نوشتن را به صلاح نمیدیدم. بعد از رونق کانال تلگرامی در فضای اندیشهورزی، به همان دلایل در برابر داشتن کانال تلگرامی مقاومت کردم.
🔸 بعد از چند سال چشم باز کردم و دیدم نوشتهها و کارهای خودم را هم نمیتوانم پیدا کنم. قلمم برای نوشتن از وضعیت روز و روزگار نه تنها مصلحتسنجی که کارکتر شماری هم میکند. گویی در جام دیگری مسابقهای بود که میدان مسابقه هرآنکس که عاشق کلمات است نبود.
🔹 به خودم قول داده بودم در سال جدید جایی برای جمعآوری نوشتهها و نوشتنهای بلند مدت به جز توییتر (ایکس) @smto برای خودم دست و پا کنم. جایی که قبلتر برای خودم ساخته بودم را مرتب کردم. تعداد محدودی از پراکندهگوییهای توییتر را منتقل کردم و این کانال را ساختم.
🔸 اینجا میخواهم از برنامه پژوهشیام بنویسم. درباره حساسیتهای اجتماعی و جامعه قلم بزنم. از کتابهای خوانده یا شنیده شده بنویسم. آمار و اعداد به درد بخور برای تحلیلهای اجتماعی را جمعآوری بکنم. تا حد امکان مراوده علمی و نظری با دوستان و عزیزانی داشته باشم که بسیار بیشتر و پیشتر در این فضا بودهاند.
🔹 حضور در شبکههای اجتماعی ارتباط مستقیمی دارند با تشویق و دیده و شنیده شدن. تعاملات و انتقادات و اصلاح رویهها از همین مسیر است. طبیعی است مانند هر فردی دیگر از بازنشر این پست یا معرفی این کانال به دوستداران این مباحث خوشحال
خواهم شد.
#یادداشت
👍6
جدال بیسرانجام و بیبرنده بهتاش و نقی معمولی در قسمت اخیر پایتخت، یادآور «دویدن و نرسیدن» بود: ادراک چند نسل جامعه ایرانی از سرنوشت خود، در تراژدی تلاش همهجانبه اما بیفرجام. همه خود را بازنده حس میکنند، اما هیچیک مقصر نیستند.
👍27👎1