رویای ایرانی - جوادی یگانه
نقد و بررسی کتاب «در سرزمین صوفی بزرگ»، سفرنامه سر راجر استیونس سهشنبه، ۱۶ مرداد، ساعت ١٠:٣٠ سرای کتاب خانۀ کتاب و ادبیات ایران سخنرانان: محمدرضا جوادی یگانه، عسگر بهرامی و علیمحمد طرفداری (مترجم)
بخشی از گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از نشست نقد و بررسی کتاب «در سرزمین صوفی بزرگ» سفرنامه سرراجر استیونس (سفیر کبیر بریتانیا در ایران) که سهشنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ در سرای کتاب خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد. (اینجا)
محمدرضا یگانه، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در این نشست گفت: غیر از سفرنامههای روسی که در مورد ایران با کینهتوزی برخورد میکنند، بقیه نگاهشان ترکیبی از مثبت و منفی است. البته ممکن است نگاهشان منفی باشد اما دروغ نگفتهاند، چون مخاطبشان ایران نبوده است. این انتظار از سفیر انگلستان که بخواهد همواره مثبت بیان کند هم اشتباه است. ممکن است کسی که به ایران میآید، اغراض دیگری داشته باشد. به نظرم ما باید انتظارات خود را از سفرنامهها معقول کنیم.
وی افزود: «در سرزمین صوفی بزرگ» کتاب خوبی است و برای کسانی که میخواهند به ایران بیایند یک کتاب مرجع محسوب میشود. سفرنامه منبع تاریخ اجتماعی ایرانی است. نگاه ما باید به سفرنامه یک نگاه تداومی تکمیلی باشد. اطلاعات باید به صورت زنجیرهای یعنی سفرنامه به سفرنامه تکمیل شود و خیلی مهم است که هر سفرنامه را به صورت تک تک نبینیم.
یگانه بیان کرد: به سفیر انگلیس بعد از کودتا اجازه ورود به قم را نمیدهند، چون مسلمان نیست و لذا نجس است! تعبیر نجس برای غیرمسلمانان از دوره صفوی شروع شده و تا دوره ناصرالدین شاه هم ادامه دارد. «ارباب نجس» تعبیر متناقضی است که ایرانیان داشتند. در دهه سی شمسی، سفیر انگلیس نمیتوانست به حرم امام رضا (ع) برود. نجاست مسئله جالبی است و جایگاه شرقشناسانه دارد. این تعبیر نشان میدهد که ایران با عثمانی و نقاط دیگر متفاوت است.
در تعریف رسمی از سفرنامه باید بگوییم که سفرنامه یک ژانر ادبی است. به عنوان یک داده میتوان بر روی سفرنامه کار کرد.
وی گفت: در مورد ممیزی و سانسور، گاهی معنا را به طرز فاحشی عوض میکند.
عنوان صوفی بزرگ از این نظر مهم است که نزدیکترین هویت ما در دوره صفویه ساخته شده است. پادشاهی، ایرانیت و اسلامیت ترکیبی است که از زمان صفویه ایجاد شده است. هویت ما هنوز صفوی است.
یگانه افزود: بخش مهمی از کار چاپ هر کتاب بعد از ترجمه، آمادهسازی کتاب است تا شکیل به دست خواننده برسد. تانی در چاپ کتاب بسیار مهم است. امیدواریم این کتاب در تجدید چاپ، با تانی و توضیحات بیشتری چاپ شود. نقد کتاب منتشرشده، باعث میشود که کتاب خوشخوانتر شود و سفرنامهخوانها خوشحالتر شوند.
محمدرضا یگانه، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در این نشست گفت: غیر از سفرنامههای روسی که در مورد ایران با کینهتوزی برخورد میکنند، بقیه نگاهشان ترکیبی از مثبت و منفی است. البته ممکن است نگاهشان منفی باشد اما دروغ نگفتهاند، چون مخاطبشان ایران نبوده است. این انتظار از سفیر انگلستان که بخواهد همواره مثبت بیان کند هم اشتباه است. ممکن است کسی که به ایران میآید، اغراض دیگری داشته باشد. به نظرم ما باید انتظارات خود را از سفرنامهها معقول کنیم.
وی افزود: «در سرزمین صوفی بزرگ» کتاب خوبی است و برای کسانی که میخواهند به ایران بیایند یک کتاب مرجع محسوب میشود. سفرنامه منبع تاریخ اجتماعی ایرانی است. نگاه ما باید به سفرنامه یک نگاه تداومی تکمیلی باشد. اطلاعات باید به صورت زنجیرهای یعنی سفرنامه به سفرنامه تکمیل شود و خیلی مهم است که هر سفرنامه را به صورت تک تک نبینیم.
یگانه بیان کرد: به سفیر انگلیس بعد از کودتا اجازه ورود به قم را نمیدهند، چون مسلمان نیست و لذا نجس است! تعبیر نجس برای غیرمسلمانان از دوره صفوی شروع شده و تا دوره ناصرالدین شاه هم ادامه دارد. «ارباب نجس» تعبیر متناقضی است که ایرانیان داشتند. در دهه سی شمسی، سفیر انگلیس نمیتوانست به حرم امام رضا (ع) برود. نجاست مسئله جالبی است و جایگاه شرقشناسانه دارد. این تعبیر نشان میدهد که ایران با عثمانی و نقاط دیگر متفاوت است.
در تعریف رسمی از سفرنامه باید بگوییم که سفرنامه یک ژانر ادبی است. به عنوان یک داده میتوان بر روی سفرنامه کار کرد.
وی گفت: در مورد ممیزی و سانسور، گاهی معنا را به طرز فاحشی عوض میکند.
عنوان صوفی بزرگ از این نظر مهم است که نزدیکترین هویت ما در دوره صفویه ساخته شده است. پادشاهی، ایرانیت و اسلامیت ترکیبی است که از زمان صفویه ایجاد شده است. هویت ما هنوز صفوی است.
یگانه افزود: بخش مهمی از کار چاپ هر کتاب بعد از ترجمه، آمادهسازی کتاب است تا شکیل به دست خواننده برسد. تانی در چاپ کتاب بسیار مهم است. امیدواریم این کتاب در تجدید چاپ، با تانی و توضیحات بیشتری چاپ شود. نقد کتاب منتشرشده، باعث میشود که کتاب خوشخوانتر شود و سفرنامهخوانها خوشحالتر شوند.
ایبنا
این کتاب سفرنامه است یا حضرنامه؟/ مقدمه اردشیر زاهدی برای دوست آمریکایی خود
عسگر بهرامی، عضو هیئت علمی دانشگاه جهان اسلام گفت: با توجه به عنوان کتاب «در سرزمین صوفی بزرگ» آیا میتوان این کتاب را سفرنامه تلقی کرد یا باید حضرنامه نامید؟ سرراجر استیونس چهار سال در ایران حضور داشت، یکسری کتاب را خواند، از مکانهایی بازدید کرد و سپس چیزهایی…
👍3
مساله را همانگونه که ایجاد شده نمیتوان حل کرد. بیتوجهی به عرف، ملازم و مساوق دانستن حجاب با عفاف، یککاسه کردن بیحجابی با برهنگی، پرش مداوم از شرع به قانون و بالعکس، و سپردن امر اجتماعی به نیروی انتظامی، مساله حجاب را بحرانی کرده. موضوع اجتماعی، راهحل اجتماعی دارد نه امنیتی.
👍20
Forwarded from سهند ایرانمهر
✔️آغوشی باش…
✍️سهند ایرانمهر
شل سیلورستاین، داستانی دارد به اسم درخت بخشنده. در کودکی خواندم دقیق یادم نمیآید اما ماجرای کودکی بود که کودکانهاش با یک درخت است. از شاخههایش بالا میرود. بزرگتر که میشود برای کار و تحصیل و ازدواج و … سراغ درخت میآید و درخت از میوه تا چوبش را به او میبخشد تا زمانی که پسرک پیر شده و عصازنان پیش درخت میآید و کمک میخواهد و درخت که حالا فقط کُندهای از او مانده میگوید دیگر کاری از دستم برنمیآید جز اینکه بیایی و بر کُندهام بنشینی و در این دم واپسین در آغوش چروکیده و خستهام، استراحتی کنی.
صباح شریعتی کشتیگیر ایرانی که برای کشور آذربایجان کشتی میگرفت، در رده بندی کشتی المپیک به امین میرزازاده باخت و از دنیای ورزش قهرمانی خداحافظیکرد.
در لحظات پایانی تنها بود و دستکم در ویدیو اثری از همراهی تیم آذربایجان نیست اما دو هموطنش میرزازاده و حسن رنگرز به روی تشک میروند تا در زمان خداحافظی کنارش باشند و پایان باشکوهی برایش رقم بزنند.
چرایش را دقیق نمیدانم اما یاد پسرک داستان شل سیلورستاین افتادم که از درخت جدا شد اما در روزهای پایانی، باز کنده بجامانده از درخت خسته بود که تکیهگاهش شد. نمیدانم برای پسرک داستان و امیدش به درخت غصه بخورم یا درخت خالی از عطاکردن و تحلیل رفته از بخشیدن اما هرچه که هست انگاری در میان آغوشهاییکه ممکن است برای آدمی گشوده شود، آغوش وطن چیز دیگری است ولو دیگر چیزی برای بخشیدن هم نداشته باشد ولو آدمی در پایان کار باشد.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
شل سیلورستاین، داستانی دارد به اسم درخت بخشنده. در کودکی خواندم دقیق یادم نمیآید اما ماجرای کودکی بود که کودکانهاش با یک درخت است. از شاخههایش بالا میرود. بزرگتر که میشود برای کار و تحصیل و ازدواج و … سراغ درخت میآید و درخت از میوه تا چوبش را به او میبخشد تا زمانی که پسرک پیر شده و عصازنان پیش درخت میآید و کمک میخواهد و درخت که حالا فقط کُندهای از او مانده میگوید دیگر کاری از دستم برنمیآید جز اینکه بیایی و بر کُندهام بنشینی و در این دم واپسین در آغوش چروکیده و خستهام، استراحتی کنی.
صباح شریعتی کشتیگیر ایرانی که برای کشور آذربایجان کشتی میگرفت، در رده بندی کشتی المپیک به امین میرزازاده باخت و از دنیای ورزش قهرمانی خداحافظیکرد.
در لحظات پایانی تنها بود و دستکم در ویدیو اثری از همراهی تیم آذربایجان نیست اما دو هموطنش میرزازاده و حسن رنگرز به روی تشک میروند تا در زمان خداحافظی کنارش باشند و پایان باشکوهی برایش رقم بزنند.
چرایش را دقیق نمیدانم اما یاد پسرک داستان شل سیلورستاین افتادم که از درخت جدا شد اما در روزهای پایانی، باز کنده بجامانده از درخت خسته بود که تکیهگاهش شد. نمیدانم برای پسرک داستان و امیدش به درخت غصه بخورم یا درخت خالی از عطاکردن و تحلیل رفته از بخشیدن اما هرچه که هست انگاری در میان آغوشهاییکه ممکن است برای آدمی گشوده شود، آغوش وطن چیز دیگری است ولو دیگر چیزی برای بخشیدن هم نداشته باشد ولو آدمی در پایان کار باشد.
✍️سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
Telegram
attach 📎
👍11
در روز خبرنگار، یاد دوستانم، خبرنگاران و فعالان فضای مجازی زندانی را گرامی میدارم و امیدوارم هر چه زودتر آزاد شوند و دیگر خبرنگاری اینهمه دشوار نباشد و مرجعیت رسانهای به داخل کشور بازگردد.
فواد صادقی، یاشار سلطانی، محسن برهانی، صبا آذرپیک، وحید اشتری.
فواد صادقی، یاشار سلطانی، محسن برهانی، صبا آذرپیک، وحید اشتری.
👍19
Forwarded from صادق زیباکلام - Sadegh Zibakalam
✍️ جناب ولیعهد، برخلاف نظر حضرتعالی، پهلویها نهتنها «مشروطه» را تداوم نبخشیدند، بلکه «مشروطه» را به زیر پا نهادند. انقلاب ۵۷ حاصل پایمال شدن مشروطه بود | ۱۷ مرداد ۱۴۰۳
🔹️تصور میکنم پارسال بود که جناب ولیعهد شاهزاده رضا پهلوی بهمناسبت سالگرد انقلاب مشروطه، پیامی میفرستند و در آن متذکر میشوند که پدر و پدربزرگشان تداومبخش آرمان مشروطه بودند. من در نامۀ سرگشادهای جسارتاً خدمتشان معروض داشتم که آن روایت بههیچروی منطبق بر واقعیت نمیباشد. در اینکه هر دو آن بزرگواران، بالأخص رضاشاه، خدمات ارزندهای به ایران نمودند، تردیدی نیست. اما متأسفانه و برخلاف نظر جناب ولیعهد، آنان حتی یک روز هم مطابق با مشروطه حکومت نکردند.
🔹️اساس و بنیان مشروطه که برگرفته از نظام لیبرال دمکراسی غرب میبود، بر سه محور قرار میگرفت. نخست «محدودیت قدرت حکومت و اختیارات شخص اول مملکت، یعنی پادشاه، به قانون». ستون دوم عبارت بود از «انتخاب ارکان حکمرانی، یعنی مجلس و بدنبال آن قوۀ مجریه توسط مردم». ستون سوم عبارت بود از «پاسخگو بودن ارکان قدرت».
🔹️جناب ولیعهد، از مقاطع محدودی که قدرت رضاشاه و محمدرضاشاه بواسطۀ شرایط سیاسی حاکم بر کشور محدود میبودند که بگذریم، در مابقی حکمرانیشان، که هر دو از قدرت مطلقه برخوردار بودند، ارکان مشروطه «فقط در نام» وجود داشتند. قدرت اعلیحضرتین نامحدود و اختیاراتشان نامحدودتر. انتخابات آزاد یک رویا و پاسخگو بودن پهلویها به مجلس یا افکار عمومی یک شوخی و طنز تلخ بیشتر نبود.
🔹️جناب ولیعهد، حضرتعالی در طول ۵۷ سال حاکمیت پهلویها حتی یک مورد نمیتوانید نشان بدهید که آنان خواسته باشند سیاستی را بهاجرا درآورند، یا تصمیمی را اتخاذ کنند، اما بواسطۀ آنکه قانون چنین اختیاراتی را به آنان واگذار نکرده بوده، نتوانسته باشند آن اقدام را انجام دهند. اینکه در قانون اساسی چه اصولی نوشته شده بود، محدودیت قدرت، نداشتن اختیارات و پاسخگو بودن در قبال تصمیمات و سیاستهایشان شوخی و طنز برایشان بودند. هر چه میکردند، درست بود و هر چه میاندیشیدند، درستتر. هر که را میخواستند، صدر اعظم، نخستوزیر، وزیر، نماینده و رئیس مجلس، استاندار، فرماندار، سفیر کبیر، مدیران و رؤسای بانکها، صنایع بزرگ، هواپیمایی و... میکردند.
🔹️جناب ولیعهد، اگرچه حضرتعالی و سایر سلطنتطلبها انقلاب ۵۷ را محصول توطئۀ غربیها، بالأخص آمریکاییها میدانید، ولی اتفاقاً اگر ابوی حسب مشروطه و در چارچوب قانون حکومت کرده بود، آیا دلیلی بر آنهمه نارضایتی، اعتراض و نهایتاً طغیان علیه ایشان بوجود میآمد؟
🔺️اینستاگرام «صادق زیباکلام»:
https://www.instagram.com/p/C-ZMQ8HivzW/?igsh=cWVld3UwbDNod3px
📎لینک پادکست «مشروطه نه متأثر از شریعت بود، نه ایرانشهری؛ همگی برگرفته از «غرب» بود» | ۱۵ مرداد ۱۴۰۲:
https://t.me/sadeghZibakalam/5139
📎لینک متن کامل نامۀ سرگشادۀ «صادق زیباکلام» به شاهزاده «رضا پهلوی» در پادکست «پهلوی» و «مشروطه» | ۳۰ مرداد ۱۴۰۱:
https://t.me/sadeghZibakalam/461
🔹️تصور میکنم پارسال بود که جناب ولیعهد شاهزاده رضا پهلوی بهمناسبت سالگرد انقلاب مشروطه، پیامی میفرستند و در آن متذکر میشوند که پدر و پدربزرگشان تداومبخش آرمان مشروطه بودند. من در نامۀ سرگشادهای جسارتاً خدمتشان معروض داشتم که آن روایت بههیچروی منطبق بر واقعیت نمیباشد. در اینکه هر دو آن بزرگواران، بالأخص رضاشاه، خدمات ارزندهای به ایران نمودند، تردیدی نیست. اما متأسفانه و برخلاف نظر جناب ولیعهد، آنان حتی یک روز هم مطابق با مشروطه حکومت نکردند.
🔹️اساس و بنیان مشروطه که برگرفته از نظام لیبرال دمکراسی غرب میبود، بر سه محور قرار میگرفت. نخست «محدودیت قدرت حکومت و اختیارات شخص اول مملکت، یعنی پادشاه، به قانون». ستون دوم عبارت بود از «انتخاب ارکان حکمرانی، یعنی مجلس و بدنبال آن قوۀ مجریه توسط مردم». ستون سوم عبارت بود از «پاسخگو بودن ارکان قدرت».
🔹️جناب ولیعهد، از مقاطع محدودی که قدرت رضاشاه و محمدرضاشاه بواسطۀ شرایط سیاسی حاکم بر کشور محدود میبودند که بگذریم، در مابقی حکمرانیشان، که هر دو از قدرت مطلقه برخوردار بودند، ارکان مشروطه «فقط در نام» وجود داشتند. قدرت اعلیحضرتین نامحدود و اختیاراتشان نامحدودتر. انتخابات آزاد یک رویا و پاسخگو بودن پهلویها به مجلس یا افکار عمومی یک شوخی و طنز تلخ بیشتر نبود.
🔹️جناب ولیعهد، حضرتعالی در طول ۵۷ سال حاکمیت پهلویها حتی یک مورد نمیتوانید نشان بدهید که آنان خواسته باشند سیاستی را بهاجرا درآورند، یا تصمیمی را اتخاذ کنند، اما بواسطۀ آنکه قانون چنین اختیاراتی را به آنان واگذار نکرده بوده، نتوانسته باشند آن اقدام را انجام دهند. اینکه در قانون اساسی چه اصولی نوشته شده بود، محدودیت قدرت، نداشتن اختیارات و پاسخگو بودن در قبال تصمیمات و سیاستهایشان شوخی و طنز برایشان بودند. هر چه میکردند، درست بود و هر چه میاندیشیدند، درستتر. هر که را میخواستند، صدر اعظم، نخستوزیر، وزیر، نماینده و رئیس مجلس، استاندار، فرماندار، سفیر کبیر، مدیران و رؤسای بانکها، صنایع بزرگ، هواپیمایی و... میکردند.
🔹️جناب ولیعهد، اگرچه حضرتعالی و سایر سلطنتطلبها انقلاب ۵۷ را محصول توطئۀ غربیها، بالأخص آمریکاییها میدانید، ولی اتفاقاً اگر ابوی حسب مشروطه و در چارچوب قانون حکومت کرده بود، آیا دلیلی بر آنهمه نارضایتی، اعتراض و نهایتاً طغیان علیه ایشان بوجود میآمد؟
🔺️اینستاگرام «صادق زیباکلام»:
https://www.instagram.com/p/C-ZMQ8HivzW/?igsh=cWVld3UwbDNod3px
📎لینک پادکست «مشروطه نه متأثر از شریعت بود، نه ایرانشهری؛ همگی برگرفته از «غرب» بود» | ۱۵ مرداد ۱۴۰۲:
https://t.me/sadeghZibakalam/5139
📎لینک متن کامل نامۀ سرگشادۀ «صادق زیباکلام» به شاهزاده «رضا پهلوی» در پادکست «پهلوی» و «مشروطه» | ۳۰ مرداد ۱۴۰۱:
https://t.me/sadeghZibakalam/461
Telegram
صادق زیباکلام - Sadegh Zibakalam
🎧پادکست «مشروطه»
🔺صادق زیباکلام: “«مشروطه» نه متاثر از «شریعت» بود نه «ایرانشهری»؛ همگی برگرفته از «غرب»بود.”
- با صدای نویسنده: صادق زیباکلام
📎لینک یادداشت:
https://t.me/sadeghZibakalam/5140
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
🔺صادق زیباکلام: “«مشروطه» نه متاثر از «شریعت» بود نه «ایرانشهری»؛ همگی برگرفته از «غرب»بود.”
- با صدای نویسنده: صادق زیباکلام
📎لینک یادداشت:
https://t.me/sadeghZibakalam/5140
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
👍5
تبریک به ناهید کیانی!
اما رقابت او و کیمیا علیزاده، تلخ بود. نه پیروزیاش آنچنان شاد است و نه شکستش دردناک میبود. طعم دیگری دارد جز شادی و غم، تلخ است.
سیستمی (جامعه و دولتی) که مردمش را در جنگ، ایل (تسلیم دشمن) کرده و بین دو لشگر گذاشته، چه پیروز شود چه شکست بخورد، باخته است؛ چون در هر حال مردمش کشته میشوند.
اما رقابت او و کیمیا علیزاده، تلخ بود. نه پیروزیاش آنچنان شاد است و نه شکستش دردناک میبود. طعم دیگری دارد جز شادی و غم، تلخ است.
سیستمی (جامعه و دولتی) که مردمش را در جنگ، ایل (تسلیم دشمن) کرده و بین دو لشگر گذاشته، چه پیروز شود چه شکست بخورد، باخته است؛ چون در هر حال مردمش کشته میشوند.
👍28👎12
مناقشه وطن
بررسی حواشی و اختلافنظرها درباره ورزشکارانی که زیر پرچم کشور دیگری غیر از ایران در المپیک مسابقه میدهند
گفتگو با الناز محمدی. روزنامه هممیهن. ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ (متن گفتگو را در اینجا بخوانید. من اندکی متن را اصلاح کردم.)
محمدرضا جوادی یگانه، جامعهشناس در گفتوگو با «هممیهن» موضوع مهاجرت و پناهندگی را زیر ذرهبین میبرد. او معتقد است، آدمها مهاجرت میکنند و مهاجرت هم یک انتخاب شخصی است. در همین المپیک، برخی اعضای تیم تنیس روی میز آمریکا، از آسیای جنوب شرقی هستند. بنابراین مهاجرتکردن، هویت یا ملیت دوم داشتن یا حتی ترک تابعیت کردن، در دنیای جدید رواج دارد و پدیده استثنایی نیست: «اما اینکه چرا مهاجرت یا پناهندگی یک ورزشکار بیشتر دیده میشود، به این دلیل است که ورزش قهرمانی بهویژه المپیک میشود نماد هویت و کسی که مدال میآورد، سرمایه نمادین کسب میکند و نماد وطن میشود. برای یک متخصص کامپیوتر که مهاجرت میکند و موفق است، پرچم کشوری را برایش به اهتزاز در نمیآورند و سرود ملی نمیزنند اما در المپیک و ورزشهای قهرمانی، موضوع متفاوت است.
بنابراین هرگونه رفتاری در این ماجرا از منظر هویت ملی باید دیده شود، نه فقط انتخاب شخصی. همانگونه که یک قهرمان المپیک وقتی برنده میشود، آدمها به او احترام می گذارند و با او همذاتپنداری میکنند به همان دلیل، اگر او رفتار متفاوت و غیرمطلوب از نظر جمع داشته باشد، هم مردم ناراحت میشوند. بنابراین در نمونههای اخیر، مسئله هویتی است که مهم است، نه بحث در باره ورزشکاران با تابعیت دوم یا پناهندگی گرفته. مسئله مهم، ملیت است؛ مسئله، زیر پرچم ایران بودن یا زیر پرچم کشور دیگری. مسئله، نماد ملیت و هویت ملی است. اگر با این رویکرد نگاه کنیم، بیشتر متوجه حساسیتها میشویم.»
او با اینکه برخورد با کیمیا علیزاده جنسیتی است، موافق نیست: «من واکنشهای مردم را جنسیتی ندیدم. تفاوت برخورد در تکواندو و کشتی در این بود که در تکواندو کسی که پرچم ایران را حمل میکرد، بار قبل شکست خورده بود و الان پیروز شد، و لذا فرصتی فراهم شد شد برای رجزخوانی. مسئله، سیاسی و جنسیتی نیست و هویتی است. موضوع این است که هویت ملی و پرچم در جاهایی مورد تردید واقع میشود، و آدمها دربارهاش موضع شدید میگیرند.
از این دید، حساسیتها طبیعی است چون به مرزهای ملیت پیوند خورده؛ کسی که مهاجرت کرده از ایران، ترک تابعیت نمیکند، بکند هم یک عمل فردی است. اما کسی که زیر پرچم کشور دیگری کشتی میگیرد، تابعیت دوم او به چشم میآید و برجسته میشود. اینجا دیگر موضوع فردی مهم نیست بلکه ارتباط آن با هویت ملی اهمیت پیدا میکند.
موضوع، فرد نیست، مسئله این است که ورزشکار مدالآور در جایگاه نماد یک کشور است و توجه ویژهای به او میشود و به تعبیر جامعهشناختی واجد سرمایه نمادین می شود، یعنی کسی که مردم از بردش خوشحال میشوند و از باختش ناراحت. وقتی در مرکز توجه قرار میگیرید و ملیت وسط میآید، برخوردها شدیدتر میشود، محبت مردم به او بیش از اندازه است، ناراحتی مردم هم از رفتار نادرست یک ورزشکار سرشناس هم زیادتر است.
بدیهی است که آدمها برای فرصت بهتر میتوانند مهاجرت کنند، مثل خیلی از ایرانیها که انتخاب فردی داشتند و رفتند اما مسئله پناهندگی موضوع تلخی است. مبارزه ایرانی با ایرانی دلپذیر نیست.»
جوادی یگانه معتقد است که مهاجرت ورزشکاران با مهاجرت مردم دیگر فرق دارد. البته مهاجرت یک انتخاب شخصی برای بهتر کردن زندگی است، مانند طلاق. ممکن است پیامدهایی هم داشته باشد،ولی باید برای پیامدها فکری کرد نه اینکه جلوی آن را گرفت.: «طلاق خودش آسیب اجتماعی نیست، بلکه راهحل یک مسئله است. همین را راجع به مهاجرت هم میبینیم، مهاجرت علیالاصول بهعنوان انتخاب فردی میتواند مورد توجه قرار بگیرد اما مسئله در باره ورزشکاران، تنها مهاجرت نیست، هویت هم است.»
پینوشت: چند سال پیش، سیدضیاء هاشمی و من، مقاله مشترکی در فصلنامه هویت ملی با عنوان «فوتبال و هویت ملی» نوشتیم که آن را هم میتوانید در نوشته بعدی ببینید.
بررسی حواشی و اختلافنظرها درباره ورزشکارانی که زیر پرچم کشور دیگری غیر از ایران در المپیک مسابقه میدهند
گفتگو با الناز محمدی. روزنامه هممیهن. ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ (متن گفتگو را در اینجا بخوانید. من اندکی متن را اصلاح کردم.)
محمدرضا جوادی یگانه، جامعهشناس در گفتوگو با «هممیهن» موضوع مهاجرت و پناهندگی را زیر ذرهبین میبرد. او معتقد است، آدمها مهاجرت میکنند و مهاجرت هم یک انتخاب شخصی است. در همین المپیک، برخی اعضای تیم تنیس روی میز آمریکا، از آسیای جنوب شرقی هستند. بنابراین مهاجرتکردن، هویت یا ملیت دوم داشتن یا حتی ترک تابعیت کردن، در دنیای جدید رواج دارد و پدیده استثنایی نیست: «اما اینکه چرا مهاجرت یا پناهندگی یک ورزشکار بیشتر دیده میشود، به این دلیل است که ورزش قهرمانی بهویژه المپیک میشود نماد هویت و کسی که مدال میآورد، سرمایه نمادین کسب میکند و نماد وطن میشود. برای یک متخصص کامپیوتر که مهاجرت میکند و موفق است، پرچم کشوری را برایش به اهتزاز در نمیآورند و سرود ملی نمیزنند اما در المپیک و ورزشهای قهرمانی، موضوع متفاوت است.
بنابراین هرگونه رفتاری در این ماجرا از منظر هویت ملی باید دیده شود، نه فقط انتخاب شخصی. همانگونه که یک قهرمان المپیک وقتی برنده میشود، آدمها به او احترام می گذارند و با او همذاتپنداری میکنند به همان دلیل، اگر او رفتار متفاوت و غیرمطلوب از نظر جمع داشته باشد، هم مردم ناراحت میشوند. بنابراین در نمونههای اخیر، مسئله هویتی است که مهم است، نه بحث در باره ورزشکاران با تابعیت دوم یا پناهندگی گرفته. مسئله مهم، ملیت است؛ مسئله، زیر پرچم ایران بودن یا زیر پرچم کشور دیگری. مسئله، نماد ملیت و هویت ملی است. اگر با این رویکرد نگاه کنیم، بیشتر متوجه حساسیتها میشویم.»
او با اینکه برخورد با کیمیا علیزاده جنسیتی است، موافق نیست: «من واکنشهای مردم را جنسیتی ندیدم. تفاوت برخورد در تکواندو و کشتی در این بود که در تکواندو کسی که پرچم ایران را حمل میکرد، بار قبل شکست خورده بود و الان پیروز شد، و لذا فرصتی فراهم شد شد برای رجزخوانی. مسئله، سیاسی و جنسیتی نیست و هویتی است. موضوع این است که هویت ملی و پرچم در جاهایی مورد تردید واقع میشود، و آدمها دربارهاش موضع شدید میگیرند.
از این دید، حساسیتها طبیعی است چون به مرزهای ملیت پیوند خورده؛ کسی که مهاجرت کرده از ایران، ترک تابعیت نمیکند، بکند هم یک عمل فردی است. اما کسی که زیر پرچم کشور دیگری کشتی میگیرد، تابعیت دوم او به چشم میآید و برجسته میشود. اینجا دیگر موضوع فردی مهم نیست بلکه ارتباط آن با هویت ملی اهمیت پیدا میکند.
موضوع، فرد نیست، مسئله این است که ورزشکار مدالآور در جایگاه نماد یک کشور است و توجه ویژهای به او میشود و به تعبیر جامعهشناختی واجد سرمایه نمادین می شود، یعنی کسی که مردم از بردش خوشحال میشوند و از باختش ناراحت. وقتی در مرکز توجه قرار میگیرید و ملیت وسط میآید، برخوردها شدیدتر میشود، محبت مردم به او بیش از اندازه است، ناراحتی مردم هم از رفتار نادرست یک ورزشکار سرشناس هم زیادتر است.
بدیهی است که آدمها برای فرصت بهتر میتوانند مهاجرت کنند، مثل خیلی از ایرانیها که انتخاب فردی داشتند و رفتند اما مسئله پناهندگی موضوع تلخی است. مبارزه ایرانی با ایرانی دلپذیر نیست.»
جوادی یگانه معتقد است که مهاجرت ورزشکاران با مهاجرت مردم دیگر فرق دارد. البته مهاجرت یک انتخاب شخصی برای بهتر کردن زندگی است، مانند طلاق. ممکن است پیامدهایی هم داشته باشد،ولی باید برای پیامدها فکری کرد نه اینکه جلوی آن را گرفت.: «طلاق خودش آسیب اجتماعی نیست، بلکه راهحل یک مسئله است. همین را راجع به مهاجرت هم میبینیم، مهاجرت علیالاصول بهعنوان انتخاب فردی میتواند مورد توجه قرار بگیرد اما مسئله در باره ورزشکاران، تنها مهاجرت نیست، هویت هم است.»
پینوشت: چند سال پیش، سیدضیاء هاشمی و من، مقاله مشترکی در فصلنامه هویت ملی با عنوان «فوتبال و هویت ملی» نوشتیم که آن را هم میتوانید در نوشته بعدی ببینید.
هممیهن
مناقشه وطن
محمدرضا جوادی یگانه جامعهشناس میگوید: آدمها مهاجرت میکنند و مهاجرت هم یک انتخاب شخصی است. در همین المپیک، بیشتر اعضای تیم پینگپنگ آلمان و آمریکا، چینی و ژاپنیاند. بنابراین مهاجرتکردن، هویت یا ملیت دوم داشتن یا ترک تابعیت کردن، مشکلی ندارد. اینها در…
👍6
هاشمی_و_جوادی_۱۳۸۶_فوتبال_و_هویت_ملی_فصلنامه_مطالعات_ملی.pdf
473.5 KB
فوتبال و هویت ملی. سیدضیا هاشمی و محمدرضا جوادی یگانه. فصلنامه مطالعات ملی. ۱۳۸۶
این مقاله به بررسی رابطه فوتبال و هویت ملی پرداخته و پس از تعریف هویت ملی و ابعاد آن، فوتبال را به عنوان یکی از عناصر سازنده هویت ملی در عصر حاضر مورد توجه قرار داده است. مقاله حاضر همچنین تأثیر مثبت فوتبال بر تعلقات ملی در ایران و سایر کشورهای جهان را بررسی کرده است. این نوع تأثیر، در ایجاد هویت محلی نیز مؤثر است. تأثیر متقابل نظام سیاسی و فوتبال، تناقضات میان هویت محلی و هویت ملی، و هویت ملی و جهانی در بازیهای فوتبال و بازیکنان آن، چالشهای هویتی بازیگر فوتبال و نیز آسیبشناسی نقش هویت ملی در فوتبال، از دیگر موضوعاتی است که در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است. در بخش پایانی مقاله، با تفسیر مشاهدات میدانیِ جلوههای هویتی تماشاچیان فوتبال در جام جهانی 2006، تأییداتی برای مباحث تحلیلی ارائه شده است.
این مقاله به بررسی رابطه فوتبال و هویت ملی پرداخته و پس از تعریف هویت ملی و ابعاد آن، فوتبال را به عنوان یکی از عناصر سازنده هویت ملی در عصر حاضر مورد توجه قرار داده است. مقاله حاضر همچنین تأثیر مثبت فوتبال بر تعلقات ملی در ایران و سایر کشورهای جهان را بررسی کرده است. این نوع تأثیر، در ایجاد هویت محلی نیز مؤثر است. تأثیر متقابل نظام سیاسی و فوتبال، تناقضات میان هویت محلی و هویت ملی، و هویت ملی و جهانی در بازیهای فوتبال و بازیکنان آن، چالشهای هویتی بازیگر فوتبال و نیز آسیبشناسی نقش هویت ملی در فوتبال، از دیگر موضوعاتی است که در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است. در بخش پایانی مقاله، با تفسیر مشاهدات میدانیِ جلوههای هویتی تماشاچیان فوتبال در جام جهانی 2006، تأییداتی برای مباحث تحلیلی ارائه شده است.
👍2
Forwarded from یک حرف از هزاران
#یاد_ها
🖋 مرتضی جابری مقدم
📷 دستخط زیبای آن زنده یاد:
از هیچ برآمدیم و در هیچ شدیم
سرگشته راه پر خم و پیچ شدیم
زین آمدن و رفتن بیهوده خویش
بازیچه شدیم و هیچ در هیچ شدیم.
@yekhezaran
امروز روح بزرگمردی از جمع معلمانی که نام و یادشان همراه با تجلی مفاهیم متعالی تعلیم و تربیت بوده، هست و خواهد بود، آسمانی شد. همنشینی و همکاری با بزرگانی چون مرحوم علامه، مرحوم روزبه، و شهید رجایی از مرحوم ابوالفضل خدابخش، حکیمی وارسته برساخته بود. اگرچه هندسه را به شیواترین شکل تدریس میکرد، اما شخصیت اخلاقی و رفتار، کلمات، حرکات و سکنات ایشان در جان و خاطر همه شاگردانش ماندگارخواهد بود. خدایش رحمت کناد.
"سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب
لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن"
🖋 مرتضی جابری مقدم
📷 دستخط زیبای آن زنده یاد:
از هیچ برآمدیم و در هیچ شدیم
سرگشته راه پر خم و پیچ شدیم
زین آمدن و رفتن بیهوده خویش
بازیچه شدیم و هیچ در هیچ شدیم.
@yekhezaran
👍8
ظلم، همیشه ظلم است، مثل همان بار اول؛ هیچوقت عادی نمیشود، تنها ما هستیم که با عادت کردن به ظلم و سکوت در برابر آن، به روزمره شدن آن کمک میکنیم.
نسلکشی سازمانیافته دولتی در غزه، بزرگترین دلیل امکان تکرار وقوع هولوکاست است، پیش چشم همه جهان.
#مدرسة_التابعين
نسلکشی سازمانیافته دولتی در غزه، بزرگترین دلیل امکان تکرار وقوع هولوکاست است، پیش چشم همه جهان.
#مدرسة_التابعين
👍14
فرهنگ و هنر در ایران، بینیاز از دولت است و بهتر از فرهنگ دولتی عمل میکند. فرهنگ و هنر تنها نیاز به حمایتهای زیرساختی دولت دارد. هر چه دولت کمتر وارد حوزه فرهنگ و هنر شود و تمشیت آن را به نهادهای تخصصی بسپازد، بهتر است.
اما، مساله اصلی نظام فرهنگی، در رابطه قطعشده نظام سیاسی و جریان اصلی فرهنگ و هنر در کشور است. نه در نظام سیاسی بهبود رابطه دنبال میشود و نه کسی از هنرمندان پیشقدم ارتباط مجدد میشود.
و از این جدایی، همه زیان میبینند.
برای رفع این رنجشها و فاصلهها، نیاز به میانجیای هست که هم معتمَد نظام باشد و هم مقبول اهالی فرهنگ. دکتر سیدعباس صالحی مناسبترین گزینه برای این منظور است.
اما، مساله اصلی نظام فرهنگی، در رابطه قطعشده نظام سیاسی و جریان اصلی فرهنگ و هنر در کشور است. نه در نظام سیاسی بهبود رابطه دنبال میشود و نه کسی از هنرمندان پیشقدم ارتباط مجدد میشود.
و از این جدایی، همه زیان میبینند.
برای رفع این رنجشها و فاصلهها، نیاز به میانجیای هست که هم معتمَد نظام باشد و هم مقبول اهالی فرهنگ. دکتر سیدعباس صالحی مناسبترین گزینه برای این منظور است.
👍9
تصمیمگیری مناسب برای دانشگاه و در دانشگاه، مستلزم درک پیچیدگیهای ساختاری، سازمانی، نحوه کنشگری ذینفعان، و مهمتر از همه، تسلط بر تاریخ و فرهنگ ایران و تاریخ علم در ایران است. این تسلط با دانش بتدریج و عمیقْ آموختهشده، حاصل میشود، نه با اطلاعات فستفودی و پادکستی.
دانش پادکستی، موجب توهم دانش، و در نتیحه، جزمیت و شتابزدگی میشود. در مقابل، دانش درونیشده و چندبعدی از انسان و جامعه، تانی و تاملی را نصیب صاحبش میکند که در بروز حوادث و مشکلات، نه به سرعت و نه با قطعیت قضاوت کند. مدیریت کلان علم در ایران مدتهاست که درگیر جزمیت و قطعیت است.
علاوه بر ویژگیهای مثبت اخلاقی و علمی دکتر سیمایی صراف وزیر پیشنهادی عتف، نقطه قوت او برای اداره دانشگاهها، تخصص او در علوم انسانی است. امید است که دانشگاهِ در دوره جدید، انسانیتر و اجتماعیتر شده، و نه تنها خود کمتر دچار مشکل بشود، که بتواند از آلام جامعه هم بکاهد.
دانش پادکستی، موجب توهم دانش، و در نتیحه، جزمیت و شتابزدگی میشود. در مقابل، دانش درونیشده و چندبعدی از انسان و جامعه، تانی و تاملی را نصیب صاحبش میکند که در بروز حوادث و مشکلات، نه به سرعت و نه با قطعیت قضاوت کند. مدیریت کلان علم در ایران مدتهاست که درگیر جزمیت و قطعیت است.
علاوه بر ویژگیهای مثبت اخلاقی و علمی دکتر سیمایی صراف وزیر پیشنهادی عتف، نقطه قوت او برای اداره دانشگاهها، تخصص او در علوم انسانی است. امید است که دانشگاهِ در دوره جدید، انسانیتر و اجتماعیتر شده، و نه تنها خود کمتر دچار مشکل بشود، که بتواند از آلام جامعه هم بکاهد.
👍12
صدای ما را بشنوید
نگاهی به مسیرهای پیش روی جامعه برای گفتوگو با دولت
و تاملی در تجربه سکوی «کارزار»
نوشته فاطمه کریمخان
روزنامه اعتماد. چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳.
(متن کامل گزارش را در اینجا بخوانید)
پنجاه و یک درصد واجدین شرایط شرکت در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، شرکت نکرده اند و اکثریت رای دهندگانی که در انتخابات شرکت کرده اند به تفکر راست رادیکال نه گفته اند اما بالاخره این آدم ها چه می خواهند، و یک گام بعد از این، آنها که در انتخابات شرکت نکرده اند چه خواسته هایی دارند که برآورده شدن آن را از طریق شرکت در انتخابات نامحتمل می دانند.
پیش از انتخابات، و در حقیقت از مدتی بعد از اعتراضات سال 1401، دکتر محمد رضا جوادی یگانه استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، ایده ای را برای تحلیل وضعیت حاکم بر جامعه مطرح کرد که شاید از نظر شکلی انتقاداتی به آن وارد باشد اما از نظر مثلی، تا حدود زیادی وضعیت جامعه ایران را توضیح می دهد.
شرکت نکردن بیش از نیمی از واجدین شرایط در انتخابات ریاست جمهوری یکی از نمودهای این دو جهانی شدن مردم ایران است، در حالی که در یک طرف کارزارهای انتخاباتی و دعوای سیاسی و من چنین و تو چنان جریان دارد، در طرف دیگر نگرانی از تمام شدن فصل... و سر رسید قسط ماهانه دندان پزشکی و افزایش سرسام آور اجاره بها و... موضوع روز است. جهان کسانی که دولت و سیاست را در سرنوشت خود موثر می دانند با جهان کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند تداخلی ندارد یا به تعبیر دکتر جوادی یگانه، دو جامعه در یک جامعه در حال زیستن هستند.
با این وجود، وقتی بحث از میراث فرهنگی، فرو نشست زمین، آب و درختان یک پارک قدیمی، اخراج یک دانشجو از دانشگاه یا زندانی شدن یک هنرمند جوان مطرح می شود، یا وقتی صحبت از برکناری یک شهردار، جاده کشیدن به یک روستای دور افتاده، یا تامین هزینه برای جلوگیری از قصاص یک محکوم مطرح می شود، وقتی صحبت از کمک به مدرسه سازی در سیستان و بلوچستان، خاموش کردن آتش در کوه های زاگرس، یا پیدا کردن یک بچه گم شده است، کسی به سبقه و سابقه دیگران نگاه نمی کند، از خوزستان به سیستان و بلوچستان می روند تا به پیدا شدن بچه ای گم شده کمک کنند. از کویر مرکزی ایران به خزر می روند تا در پاکسازی زباله های کنار ساحل مشارکت کنند، از خارج از کشور به حساب محسن چاوشی و محسن بیات زنجانی پول می ریزند تا محکوم به قصاصی را آزاد کنند یا برای زنی که درگیر اجاره خانه است، یا پدری که درگیر هزینه های درمان فرزندش مانده است، کمکی جمع شود. انگشتان دست در کنار هم مشت می شوند و دست ها، دست به دست زنجیر می شوند و سیل پول های خرد و امضا و جان بازی است که به سمت آن جاهایی که به آن نیاز است روانه می شود.
در چنین شرایطی دولتی بر سر کار آمده است که شعار «وفاق ملی» سر می دهد. همچنان البته امیدواران اقلا در فضای عمومی نسبت به ناامیدان حضور و ظهور بیشتری دارند. نمونه آن را می توان در مشارکت در بحث های عمومی در شبکه های مجازی یا از طریق سکوی «کارزار» دید. نیاز است تا پلی بین مردم و دولت ساخته شود، تا دو بخش از هم جدا افتاده جامعه با یک دیگر آشتی کنند، وجود دارد. سکوی «کارزار» هم در چنین موقعیتی فرصت را مناسب دیده است. اگر قرار است جایی صدای کسانی را بشنوند، آن صدا حامل پیام «بگذارید حرف بزنیم» باشد، نه پیام «حرف من را بزنید».
نگاهی به مسیرهای پیش روی جامعه برای گفتوگو با دولت
و تاملی در تجربه سکوی «کارزار»
نوشته فاطمه کریمخان
روزنامه اعتماد. چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳.
(متن کامل گزارش را در اینجا بخوانید)
پنجاه و یک درصد واجدین شرایط شرکت در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، شرکت نکرده اند و اکثریت رای دهندگانی که در انتخابات شرکت کرده اند به تفکر راست رادیکال نه گفته اند اما بالاخره این آدم ها چه می خواهند، و یک گام بعد از این، آنها که در انتخابات شرکت نکرده اند چه خواسته هایی دارند که برآورده شدن آن را از طریق شرکت در انتخابات نامحتمل می دانند.
پیش از انتخابات، و در حقیقت از مدتی بعد از اعتراضات سال 1401، دکتر محمد رضا جوادی یگانه استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، ایده ای را برای تحلیل وضعیت حاکم بر جامعه مطرح کرد که شاید از نظر شکلی انتقاداتی به آن وارد باشد اما از نظر مثلی، تا حدود زیادی وضعیت جامعه ایران را توضیح می دهد.
دکتر جوادی یگانه معتقد است باید در ایران امروز از «دو جامعه» صحبت کنیم، یک جامعه که تحت تاثیر و درگیر با دولت است و جامعه دیگر که به طور کلی خودش را از ساختارهای اداری و سیاسی کشور مجزا می داند و در جهان دیگری سیر می کند. از نظر دکتر جوادی یگانه این دو جامعه، و به تعبیری این دو جهان، با یک دیگر برخورد و ارتباط و تعاملی ندارند. آنجایی که با یک دیگر برخوردی پیدا می کنند هم این برخورد در جهت حذف دیگری، ناخودی، و ناهماهنگ هاست، نه در جهت درک و همراهی و هم دلی.
شرکت نکردن بیش از نیمی از واجدین شرایط در انتخابات ریاست جمهوری یکی از نمودهای این دو جهانی شدن مردم ایران است، در حالی که در یک طرف کارزارهای انتخاباتی و دعوای سیاسی و من چنین و تو چنان جریان دارد، در طرف دیگر نگرانی از تمام شدن فصل... و سر رسید قسط ماهانه دندان پزشکی و افزایش سرسام آور اجاره بها و... موضوع روز است. جهان کسانی که دولت و سیاست را در سرنوشت خود موثر می دانند با جهان کسانی که در انتخابات شرکت نمی کنند تداخلی ندارد یا به تعبیر دکتر جوادی یگانه، دو جامعه در یک جامعه در حال زیستن هستند.
با این وجود، وقتی بحث از میراث فرهنگی، فرو نشست زمین، آب و درختان یک پارک قدیمی، اخراج یک دانشجو از دانشگاه یا زندانی شدن یک هنرمند جوان مطرح می شود، یا وقتی صحبت از برکناری یک شهردار، جاده کشیدن به یک روستای دور افتاده، یا تامین هزینه برای جلوگیری از قصاص یک محکوم مطرح می شود، وقتی صحبت از کمک به مدرسه سازی در سیستان و بلوچستان، خاموش کردن آتش در کوه های زاگرس، یا پیدا کردن یک بچه گم شده است، کسی به سبقه و سابقه دیگران نگاه نمی کند، از خوزستان به سیستان و بلوچستان می روند تا به پیدا شدن بچه ای گم شده کمک کنند. از کویر مرکزی ایران به خزر می روند تا در پاکسازی زباله های کنار ساحل مشارکت کنند، از خارج از کشور به حساب محسن چاوشی و محسن بیات زنجانی پول می ریزند تا محکوم به قصاصی را آزاد کنند یا برای زنی که درگیر اجاره خانه است، یا پدری که درگیر هزینه های درمان فرزندش مانده است، کمکی جمع شود. انگشتان دست در کنار هم مشت می شوند و دست ها، دست به دست زنجیر می شوند و سیل پول های خرد و امضا و جان بازی است که به سمت آن جاهایی که به آن نیاز است روانه می شود.
حرف از «امتناع جامعه» که تا همین چند صباح پیش مد بود، به نظر می رسد که با این نمونه ها که هر کسی می تواند اطرافش چند تایی را پیدا کند، دیگر چنان محلی از اعراب ندارد. اما همچنان این بحث که جامعه دو پاره است، و این دو پاره با یک دیگر حرف نمی زنند، یک دیگر را به رسمیت نمی شناسند، و آن جایی که می توانند حتی فانتزی های حذف و سرنگونی آن دیگری را در سر می پرورانند، دور از ذهن نیست.
در چنین شرایطی دولتی بر سر کار آمده است که شعار «وفاق ملی» سر می دهد. همچنان البته امیدواران اقلا در فضای عمومی نسبت به ناامیدان حضور و ظهور بیشتری دارند. نمونه آن را می توان در مشارکت در بحث های عمومی در شبکه های مجازی یا از طریق سکوی «کارزار» دید. نیاز است تا پلی بین مردم و دولت ساخته شود، تا دو بخش از هم جدا افتاده جامعه با یک دیگر آشتی کنند، وجود دارد. سکوی «کارزار» هم در چنین موقعیتی فرصت را مناسب دیده است. اگر قرار است جایی صدای کسانی را بشنوند، آن صدا حامل پیام «بگذارید حرف بزنیم» باشد، نه پیام «حرف من را بزنید».
روزنامه اعتماد
صداي ما را بشنويد
فاطمه كريمخان
👍3
از امروز بررسی برنامههای دولت جدید در مجلس آغاز میشود. باید دید چقدر دولت و مجلس، دغدغه ادغام آن پنجاه درصد جداشدهای را دارند که حتی برنامههای همگرایانه پزشکیان هم نتوانست ترغیبشان کند رای بدهند. آنها اگر نظراتشان در تصمیمگیریهای ملی لحاظ نشود، لاجرم مسیر دیگری خواهند یافت.
👍6
راهحلهای پیچیده برای مسائل اجتماعی بغرنج
محمدرضا جوادی یگانه
برخی مسایل اجتماعی، پیچیده، چندبعدی، چندسطحی و دارای ذینفعان و کنشگران متعدد است و نمیتوان نسخههای سریع و صریح برای آن تجویز کرد. آنها «واقعیتهایی ساختارنیافته» هستند. معمولا راهحلهای سریع، نادرستترین راهها برای حل آنها است. برای حل مسائلی از این دست، ابتدا باید شناخت درستی از مساله پیدا کرد و سپس با کمک ذینفعان، تلاش برای حل تدریجی مساله داشت.
تام ریچی، انسانشناس اجتماعی سوئدی، نمونههایی از مسائل اجتماعی بغرنج را ذکر میکنند که متناقض و در حال تغییر هستند و نسبت به راهحل مقاومت دارند، از جمله تغییرات اقلیمی، مهاجرت و پناهجویی، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، مدیریت بهداشت، و بحرانهای مالی. در ایران علاوه بر آنها، مساله افغانستانیها، مهاجرت، حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی، فساد اقتصادی سازمانیافته، اعتیاد و مساله حجاب نیز از این دست مسائل پیچیده است.
مسائل اجتماعی بغرنج، در جامعه ما، به دلیل مداخلات نادرست و تصمیمگیریهای نابجا، پیچیدهتر شده و حل آنها بسیار دشوارتر شده است. لذا جلوگیری از مداخلات نادرست در وهله اول ضرورت دارد. نکته دیگر تدریجی بودن حل مساله است و عدم انتظار راهحل سریع. همچنین مسائل اجتماعی راههای تکخطی ندارند و معمولا اصلاح یک بخش آن، پیامدهای ناخواستهای دارد که منجر به ایجاد مشکل در بخشهای دیگر میشود. به همین دلیل، برای حل مساله، مشارکت و حضور ذینفعان و تصمیم جمعی و مشترک با حضور ذینفعان ضرورت دارد.
یک مساله نسبتا ساده، یعنی دستفروشی در مترو را در نظر بگیرید. بر اساس نظرسنجیها، مردم از دستفروشی در مترو رضایت ندارند اما همزمان، با برخورد ماموران شهرداری با دستفروشان مترو هم مخالف هستند. در ضمن دستفروشان و مسافران، دو گروه مهم هستند که منافع متفاوتی دارند و جلب رضایت هر دو با هم ممکن نیست، اما نادرستترین تصمیم، تصمیمگیری برای این دو گروه، بدون مشارکت هیچ کدام از آنهاست. یک ویژگی مسائل پیچیده، آن است که ذینفعان متفاوت، رویکردهای متفاوت و گاه متناقضی درباره مساله دارند، و چیزی که از سوی یک طرف مساله شناخته میشود از سوی طرف دیگر، راه حل تعریف میشود. حجاب و طلاق دو نمونه از این مسائل هستند.
پیشنهاد ریچی برای حل این دسته از مسائل، سه بخش دارد، الف) تفکر سیستمی: یعنی نگاه کردن به مشکل به عنوان یک کل، در نظر گرفتن تعاملات میان بخشهای مختلف و شناخت این که تغییرات در یک بخش میتواند اثرات گستردهای در سراسر سیستم داشته باشد. ب) تحلیل مورفولوژیک و ریختشناسانه: که شامل نقشهبرداری از ابعاد مختلف یک مسئله، شناسایی راهحلهای ممکن و بررسی روابط میان آنها است. ج) رویکرد تعاملی: حل مسائل بغرنج، نیاز به همکاری میان ذینفعان دارد، زیرا این مسائل توسط یک نهاد واحد قابل حل نیستند. درک مشترک، گفتگوی میان ذینفعان و اقدام جمعی، میتواند دریچهای به سوی حل چنین مشکلاتی باشد.
میتوان بجز بایدهای حل مسائل بغرنج، بر نبایدها هم تاکید کرد. الف) دانستن اینکه این دست مسائل، راهحلهای تکخطی و صریح و روشن ندارد و نمیتوان همه چیز را حل کرد. ب) سریعترین پاسخها نادرستترین آنها هم هست. راهحلهای متکی به زور و با قوانین به سرعت تصویبشده، تنها منجر به پیچیده کردن و دشوارترکردن حل مساله خواهد شد. ج) احساسی کردن مسائل اجتماعی و پیوند زدن آن با خطابه و تحریک احساسات مردم، معمولا به نتایج دشوارتری ختم میشود.
پینوشت: کتاب Wicked Problems – Social Messes نوشته تام ریچی، با سه عنوان مسائل مخاطرهآمیز، آشفتگیهای اجتماعی (پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ۱۳۹۶)، مسائل بغرنج در خط مشی عمومی، ادراک و پاسخ به چالشهای پیچیده (دانشگاه دفاع ملی، ۱۴۰۳)، و مسائل بدخیم در خط مشی گذاری عمومی (چگونگی فهم و پاسخ به چالشهای پیچیده) (۱۴۰۳) ترجمه شده است.
@javadimr
محمدرضا جوادی یگانه
برخی مسایل اجتماعی، پیچیده، چندبعدی، چندسطحی و دارای ذینفعان و کنشگران متعدد است و نمیتوان نسخههای سریع و صریح برای آن تجویز کرد. آنها «واقعیتهایی ساختارنیافته» هستند. معمولا راهحلهای سریع، نادرستترین راهها برای حل آنها است. برای حل مسائلی از این دست، ابتدا باید شناخت درستی از مساله پیدا کرد و سپس با کمک ذینفعان، تلاش برای حل تدریجی مساله داشت.
تام ریچی، انسانشناس اجتماعی سوئدی، نمونههایی از مسائل اجتماعی بغرنج را ذکر میکنند که متناقض و در حال تغییر هستند و نسبت به راهحل مقاومت دارند، از جمله تغییرات اقلیمی، مهاجرت و پناهجویی، نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی، مدیریت بهداشت، و بحرانهای مالی. در ایران علاوه بر آنها، مساله افغانستانیها، مهاجرت، حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی، فساد اقتصادی سازمانیافته، اعتیاد و مساله حجاب نیز از این دست مسائل پیچیده است.
مسائل اجتماعی بغرنج، در جامعه ما، به دلیل مداخلات نادرست و تصمیمگیریهای نابجا، پیچیدهتر شده و حل آنها بسیار دشوارتر شده است. لذا جلوگیری از مداخلات نادرست در وهله اول ضرورت دارد. نکته دیگر تدریجی بودن حل مساله است و عدم انتظار راهحل سریع. همچنین مسائل اجتماعی راههای تکخطی ندارند و معمولا اصلاح یک بخش آن، پیامدهای ناخواستهای دارد که منجر به ایجاد مشکل در بخشهای دیگر میشود. به همین دلیل، برای حل مساله، مشارکت و حضور ذینفعان و تصمیم جمعی و مشترک با حضور ذینفعان ضرورت دارد.
یک مساله نسبتا ساده، یعنی دستفروشی در مترو را در نظر بگیرید. بر اساس نظرسنجیها، مردم از دستفروشی در مترو رضایت ندارند اما همزمان، با برخورد ماموران شهرداری با دستفروشان مترو هم مخالف هستند. در ضمن دستفروشان و مسافران، دو گروه مهم هستند که منافع متفاوتی دارند و جلب رضایت هر دو با هم ممکن نیست، اما نادرستترین تصمیم، تصمیمگیری برای این دو گروه، بدون مشارکت هیچ کدام از آنهاست. یک ویژگی مسائل پیچیده، آن است که ذینفعان متفاوت، رویکردهای متفاوت و گاه متناقضی درباره مساله دارند، و چیزی که از سوی یک طرف مساله شناخته میشود از سوی طرف دیگر، راه حل تعریف میشود. حجاب و طلاق دو نمونه از این مسائل هستند.
پیشنهاد ریچی برای حل این دسته از مسائل، سه بخش دارد، الف) تفکر سیستمی: یعنی نگاه کردن به مشکل به عنوان یک کل، در نظر گرفتن تعاملات میان بخشهای مختلف و شناخت این که تغییرات در یک بخش میتواند اثرات گستردهای در سراسر سیستم داشته باشد. ب) تحلیل مورفولوژیک و ریختشناسانه: که شامل نقشهبرداری از ابعاد مختلف یک مسئله، شناسایی راهحلهای ممکن و بررسی روابط میان آنها است. ج) رویکرد تعاملی: حل مسائل بغرنج، نیاز به همکاری میان ذینفعان دارد، زیرا این مسائل توسط یک نهاد واحد قابل حل نیستند. درک مشترک، گفتگوی میان ذینفعان و اقدام جمعی، میتواند دریچهای به سوی حل چنین مشکلاتی باشد.
میتوان بجز بایدهای حل مسائل بغرنج، بر نبایدها هم تاکید کرد. الف) دانستن اینکه این دست مسائل، راهحلهای تکخطی و صریح و روشن ندارد و نمیتوان همه چیز را حل کرد. ب) سریعترین پاسخها نادرستترین آنها هم هست. راهحلهای متکی به زور و با قوانین به سرعت تصویبشده، تنها منجر به پیچیده کردن و دشوارترکردن حل مساله خواهد شد. ج) احساسی کردن مسائل اجتماعی و پیوند زدن آن با خطابه و تحریک احساسات مردم، معمولا به نتایج دشوارتری ختم میشود.
پینوشت: کتاب Wicked Problems – Social Messes نوشته تام ریچی، با سه عنوان مسائل مخاطرهآمیز، آشفتگیهای اجتماعی (پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، ۱۳۹۶)، مسائل بغرنج در خط مشی عمومی، ادراک و پاسخ به چالشهای پیچیده (دانشگاه دفاع ملی، ۱۴۰۳)، و مسائل بدخیم در خط مشی گذاری عمومی (چگونگی فهم و پاسخ به چالشهای پیچیده) (۱۴۰۳) ترجمه شده است.
@javadimr
👍6
مهمترین دستاورد اجرایی دکتر میدری، پایگاه رفاه ایرانیان بود. این پایگاه توانست همه اطلاعات موجود افراد و خانوارها را، بر اساس کد ملی یکپارچه کند و تلاش داشت که کد ملی را به کد پستی هم متصل کند.
توافقسازی برای استفاده بهینه از بودجه محدود دولت، برای رفع فقر ضرورت دارد.
در سال ۱۳۹۷ در دیدار اساتید دانشگاه با رهبر انقلاب گفتم: «مهمتر از مسئله بودجه، در حل آسیبهای اجتماعی در کشور، نحوه مدیریت بودجه و هماهنگی دستگاهها است. مثلا نهادهای متعدد متولی فقرزدایی، برنامه اقدام مشترک و تقسیم وظایف ندارند و از ابزارهای مشترک شناسایی نیز استفاده نمیکنند. نتیجه این که پیمایشهای بودجه خانوار مرکز آمار نشان میدهد که ۳۵درصد از خانوارهای تحت پوشش نهادهای حمایتی در سه دهک پایین نیستند. در مقابل ۸۰ درصد از افراد در سه دهک پایین، تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی نیستند و تنها یارانه میگیرند».
وجود پیوست عدالت برای همه تصمیمات و اقدامات ملی، و تلاش برای دسترسی عادلانه همه ایرانیان، بویژه در مناطق محروم به خدمات دولت در زمینه آموزش و سلامت، میتواند بخش بزرگی از مسائل اجتماعی را، حتی در وضعیت محدودیتهای موجود بودجه کشور، کاهش دهد.
توافقسازی برای استفاده بهینه از بودجه محدود دولت، برای رفع فقر ضرورت دارد.
در سال ۱۳۹۷ در دیدار اساتید دانشگاه با رهبر انقلاب گفتم: «مهمتر از مسئله بودجه، در حل آسیبهای اجتماعی در کشور، نحوه مدیریت بودجه و هماهنگی دستگاهها است. مثلا نهادهای متعدد متولی فقرزدایی، برنامه اقدام مشترک و تقسیم وظایف ندارند و از ابزارهای مشترک شناسایی نیز استفاده نمیکنند. نتیجه این که پیمایشهای بودجه خانوار مرکز آمار نشان میدهد که ۳۵درصد از خانوارهای تحت پوشش نهادهای حمایتی در سه دهک پایین نیستند. در مقابل ۸۰ درصد از افراد در سه دهک پایین، تحت پوشش هیچ نهاد حمایتی نیستند و تنها یارانه میگیرند».
وجود پیوست عدالت برای همه تصمیمات و اقدامات ملی، و تلاش برای دسترسی عادلانه همه ایرانیان، بویژه در مناطق محروم به خدمات دولت در زمینه آموزش و سلامت، میتواند بخش بزرگی از مسائل اجتماعی را، حتی در وضعیت محدودیتهای موجود بودجه کشور، کاهش دهد.
👍15👎1
Forwarded from یک حرف از هزاران
#نکته_ها
☑️ هدفگیری اصلی سیاست خارجی باید تثبیت و تداوم قدرت منطقهای ایران باشد
▫️گفتگوی سارا معصومی با حسین جابری انصاری| پایگاه خبری جماران
🔹با ستیزه دائمی، اقتصاد ملی و توانایی نظامی ایران دچار فرسایش و فروپاشی تدریجی می شود.
🔹در سایه تحریم، سقف پرش کشور محدود است.
🔹رژیم صهیونیستی و نظام رسمی عربی تمام توان خود را برای تخریب برجام به کار گرفتند.
🔹در سیاست خارجی باید قدرت تخریبی برخی بازیگران را جدی گرفت.
🔹مذاکره کنندگان برجام براساس دستورالعمل اساسی که اجماع نظام روی آن بود، مذاکره کردند.
🔹آمریکا نه، تنها قدرت بلامنازع جهان است و نه، دچار فروپاشی شده است.
🔹باید از افراط و تفریط در سیاست خارجی پرهیز کنیم.
🔹آیا ما میخواهیم همواره در شرایط اضطراری باشیم؟ میخواهیم زیست حداقلی، اقتصاد حداقلی و گشایشهای حداقلی داشته باشیم؟
🔹ما باید سیاستورزی را از تثبیت هسته قدرت خودمان شروع کنیم و به سمت توافقات بینالمللی برویم.
🔹در روابط و سیاست بینالملل همه توافقها دادوستدی است؛ هیچ توافقی یک طرفه نیست.
🔹اگر کسی میخواهد در توافقی صددرصد منفعت داشته باشد، آن توافق نیست، جنگ است.
🔗 مشروح گفتگو در مشاهده فوری:
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1640686
#یک_حرف_از_هزاران
گزیده های ایران و جهان
@yekhezaran
☑️ هدفگیری اصلی سیاست خارجی باید تثبیت و تداوم قدرت منطقهای ایران باشد
▫️گفتگوی سارا معصومی با حسین جابری انصاری| پایگاه خبری جماران
🔹با ستیزه دائمی، اقتصاد ملی و توانایی نظامی ایران دچار فرسایش و فروپاشی تدریجی می شود.
🔹در سایه تحریم، سقف پرش کشور محدود است.
🔹رژیم صهیونیستی و نظام رسمی عربی تمام توان خود را برای تخریب برجام به کار گرفتند.
🔹در سیاست خارجی باید قدرت تخریبی برخی بازیگران را جدی گرفت.
🔹مذاکره کنندگان برجام براساس دستورالعمل اساسی که اجماع نظام روی آن بود، مذاکره کردند.
🔹آمریکا نه، تنها قدرت بلامنازع جهان است و نه، دچار فروپاشی شده است.
🔹باید از افراط و تفریط در سیاست خارجی پرهیز کنیم.
🔹آیا ما میخواهیم همواره در شرایط اضطراری باشیم؟ میخواهیم زیست حداقلی، اقتصاد حداقلی و گشایشهای حداقلی داشته باشیم؟
🔹ما باید سیاستورزی را از تثبیت هسته قدرت خودمان شروع کنیم و به سمت توافقات بینالمللی برویم.
🔹در روابط و سیاست بینالملل همه توافقها دادوستدی است؛ هیچ توافقی یک طرفه نیست.
🔹اگر کسی میخواهد در توافقی صددرصد منفعت داشته باشد، آن توافق نیست، جنگ است.
🔗 مشروح گفتگو در مشاهده فوری:
https://www.jamaran.news/fa/tiny/news-1640686
#یک_حرف_از_هزاران
گزیده های ایران و جهان
@yekhezaran
پایگاه خبری جماران
با ستیزه دائمی، اقتصاد ملی و توانایی نظامی ایران دچار فرسایش و فروپاشی تدریجی می شود
«نمیتوان با ستیزهی دایمی ادامه حیات دهد؛ در غیر این صورت اقتصاد ملی و توانایی نظامی ایران دچار فرسایش و فروپاشی تدریجی می شود. دولت - ملت و تجربه حکمرانی ایران با فرسایش مواجه خواهد شد. سیاستمدار ملی باید به همه نیازهای ملی نگاه جامع بکند؛ شما باید نیازهای…
👍3👎2