جامعه آداب و نگرانیهای بیوجه
به بهانه نگرانیهای دولت از همزمانی عید و عزا
محمدرضا جوادی یگانه
جامعه ایران جامعه آداب است. و در جامعهای که «مناسک عزای همزمان شده با عید و عروسی» اینهمه پیچیده و پرمقررات است، ابلهانه است اگر تصور شود مردم بلد نیستند حرمت عزا را ایام عید نگه دارند و باید برایشان مقررات گذاشت و بهشان یادآوری کرد.
در بیش از ۴۰۰ سفرنامهای که سیاحان از سدههای گذشته تاکنون در باره ویژگیهای جامعه ایرانی نوشتهاند، مودب بودن بیشترین ویژگی مثبتی است که تکرار شده است و تقریبا در همه زمانها هم این ادب مشاهده شده است و مورد توجه سیاحان قرار گرفته است.
مودب بودن ، حرمت دیگران را داشتن و رعایت آداب و ظواهر و جزییات را کردن، یکی از مهمترین ویژگیهای جامعه ایران است. تحلیل ویلیام بیمن بر اساس زبانشناسی اجتماعی از جامعه ایران نشان میدهد که الگوهاي بنيادي جامعۀ ايراني به مفهوم ساختاري چندان پيچيده نيستند، اما امکانات فراواني براي کنشهاي زباني فراهم ميآورند. به نظر او، در جامعۀ ایران، کارایی بیش از تناسب اهمیت دارد و اصولاً هرکس مهارت زبانی بیشتری دارد، قدرت بیشتری هم دارد.
این مهارت، تنها در روابط کلامی و گفتار نیست، بلکه در تعاملات اجتماعی هم وجود دارد. یکی از مهمترین و پیچیدهترین ابعاد رفتاری و گفتاری در ایران، در مدیریت عزا است. یک رسم رایج در ایران، این است که صاحبان عزا، حرمت متوفای خود را نگاه میدارند، سیاه میپوشند و مردان، ریش خود را نمیزنند، و بعد از چهلم، عدهای آنها را از عزا درمیآورند. اینکه چه کسانی سیاهپوشی را تا چهلم ادامه میدهند، و چه کسانی آنها را از عزا درمیآورند، بخشی از این پیچیدگیهاست. یکی دیگر از این آٔدابدانی و دقت در جزییات، در ترتیب نام صاحبان عزا در اعلامیههای فوت و ترتیب ایستادن آنها جلوی درب هنگام ختم و هفتم و چهلم و سال است.
اینها همه مناسک اجتماعی عزا و آداب آن است. بخش دیگر، مهارتهای اجتماعی در مدیریت همزمان عید و عزا است. معمولا صاحبان عزا عید اول را در خانه مینشینند و دیگران برای تسلیت گفتن به خانه آنها میآیند. منظور از عید اول، اولین عید مذهبی و نیز اولین عید نوروز بعد از مرگ متوفی است. صاحبان عزا بسته به نزدیکی یا دوری زمان مرگ متوفی و نیز خویشاوند درجه اول متوفی بودن یا نبودن، و همچنین جوانی یا سالخوردگی متوفی، و البته نحوه مرگ او، سیاه میپوشند یا نمیپوشند. مرگهای بسیار نابهنگام هیچگاه عید ندارند.
باز هم پیچیدهتر، اگر از قبل، مراسم عروسیای برنامهریزی شده باشد و مرگی در این میانه رخ دهد، عروسی برگزار میشود یا خیر؟ چگونه و چه کسانی باید اجازه عروسی را از صاحبان عزا بگیرند؟ صاحبان عزا نسبت به این اجازه، چه واکنشی باید نشان بدهند؟ اگر عروسی نزدیکان متوفی باشد و عروسی ناگزیر باشد، آیا صاحبان عزا باید به عروسی بروند یا نه؟ اگر رفتن آنها به عروسی ضرورت داشته باشد،با چه ادبیاتی باید دعوتشان کرد؟ آیا باید به آنها کارت داد یا خیر؟ اگر صاحبان عزا به عروسی میروند باید سیاه بپوشند یا خیر و چقدر باید درعروسی بمانند؟
پاسخ این سئوالات را از بزرگترهای فامیل بپرسید، برای همهاش جواب دارند. زندگی در جامعه پیچیده ایران، مهارتهای رفتاری و گفتاری فراوان میخواهد و افراد بتدریج در فرایند جامعهپذیری، این مهارتها را فرا میگیرند و اصولا «بزرگتری»، مستلزم کسب این مهارتها است.
حال تصور کنید در جامعهای به غایت پیچیده که در مناسک عزا و همزمانی آن با مراسم عید یا شادی، اینهمه جزییات و آداب و دقت وجود دارد، برخی «تازه به قدرترسیده»ها، نگران هستند که مردم چگونه همزمانی عید ملی و عزای مذهبی را مدیریت میکنند. و برای مردم دستورالعمل و بخشنامه صادر میکنند که چه کنند یا نکنند.
البته که تغییرات در دینداری را نمیشود انکار کرد، اما حتی در همین جامعهی بسیار تغییرکرده هم، حرمت ماه رمضان و حرمت حضرت علی نگاه داشته می شود. جایگاه شهادت امام حسین و حضرت علی در میان مردم، مقدستر و محترمتر از آن است که با طغیان چند جوان در فضای مجازی و واقعی شکسته شود، مگر آنکه طغیانها برنامهریزیشده و هدایتشده باشد.
مردم اگر هم مشکلی دارند، که دارند، با دین نیست، با سیاست است. نگران امور دیگر زندگی مردم باشید و از سیاست دوقطبیساز پرهیز کنید و منافع و ملاحظات «همه مردم» را در تصمیمات خود لحاظ کنید، وضع بهتر خواهد شد.
@javadimr
به بهانه نگرانیهای دولت از همزمانی عید و عزا
محمدرضا جوادی یگانه
جامعه ایران جامعه آداب است. و در جامعهای که «مناسک عزای همزمان شده با عید و عروسی» اینهمه پیچیده و پرمقررات است، ابلهانه است اگر تصور شود مردم بلد نیستند حرمت عزا را ایام عید نگه دارند و باید برایشان مقررات گذاشت و بهشان یادآوری کرد.
در بیش از ۴۰۰ سفرنامهای که سیاحان از سدههای گذشته تاکنون در باره ویژگیهای جامعه ایرانی نوشتهاند، مودب بودن بیشترین ویژگی مثبتی است که تکرار شده است و تقریبا در همه زمانها هم این ادب مشاهده شده است و مورد توجه سیاحان قرار گرفته است.
مودب بودن ، حرمت دیگران را داشتن و رعایت آداب و ظواهر و جزییات را کردن، یکی از مهمترین ویژگیهای جامعه ایران است. تحلیل ویلیام بیمن بر اساس زبانشناسی اجتماعی از جامعه ایران نشان میدهد که الگوهاي بنيادي جامعۀ ايراني به مفهوم ساختاري چندان پيچيده نيستند، اما امکانات فراواني براي کنشهاي زباني فراهم ميآورند. به نظر او، در جامعۀ ایران، کارایی بیش از تناسب اهمیت دارد و اصولاً هرکس مهارت زبانی بیشتری دارد، قدرت بیشتری هم دارد.
این مهارت، تنها در روابط کلامی و گفتار نیست، بلکه در تعاملات اجتماعی هم وجود دارد. یکی از مهمترین و پیچیدهترین ابعاد رفتاری و گفتاری در ایران، در مدیریت عزا است. یک رسم رایج در ایران، این است که صاحبان عزا، حرمت متوفای خود را نگاه میدارند، سیاه میپوشند و مردان، ریش خود را نمیزنند، و بعد از چهلم، عدهای آنها را از عزا درمیآورند. اینکه چه کسانی سیاهپوشی را تا چهلم ادامه میدهند، و چه کسانی آنها را از عزا درمیآورند، بخشی از این پیچیدگیهاست. یکی دیگر از این آٔدابدانی و دقت در جزییات، در ترتیب نام صاحبان عزا در اعلامیههای فوت و ترتیب ایستادن آنها جلوی درب هنگام ختم و هفتم و چهلم و سال است.
اینها همه مناسک اجتماعی عزا و آداب آن است. بخش دیگر، مهارتهای اجتماعی در مدیریت همزمان عید و عزا است. معمولا صاحبان عزا عید اول را در خانه مینشینند و دیگران برای تسلیت گفتن به خانه آنها میآیند. منظور از عید اول، اولین عید مذهبی و نیز اولین عید نوروز بعد از مرگ متوفی است. صاحبان عزا بسته به نزدیکی یا دوری زمان مرگ متوفی و نیز خویشاوند درجه اول متوفی بودن یا نبودن، و همچنین جوانی یا سالخوردگی متوفی، و البته نحوه مرگ او، سیاه میپوشند یا نمیپوشند. مرگهای بسیار نابهنگام هیچگاه عید ندارند.
باز هم پیچیدهتر، اگر از قبل، مراسم عروسیای برنامهریزی شده باشد و مرگی در این میانه رخ دهد، عروسی برگزار میشود یا خیر؟ چگونه و چه کسانی باید اجازه عروسی را از صاحبان عزا بگیرند؟ صاحبان عزا نسبت به این اجازه، چه واکنشی باید نشان بدهند؟ اگر عروسی نزدیکان متوفی باشد و عروسی ناگزیر باشد، آیا صاحبان عزا باید به عروسی بروند یا نه؟ اگر رفتن آنها به عروسی ضرورت داشته باشد،با چه ادبیاتی باید دعوتشان کرد؟ آیا باید به آنها کارت داد یا خیر؟ اگر صاحبان عزا به عروسی میروند باید سیاه بپوشند یا خیر و چقدر باید درعروسی بمانند؟
پاسخ این سئوالات را از بزرگترهای فامیل بپرسید، برای همهاش جواب دارند. زندگی در جامعه پیچیده ایران، مهارتهای رفتاری و گفتاری فراوان میخواهد و افراد بتدریج در فرایند جامعهپذیری، این مهارتها را فرا میگیرند و اصولا «بزرگتری»، مستلزم کسب این مهارتها است.
حال تصور کنید در جامعهای به غایت پیچیده که در مناسک عزا و همزمانی آن با مراسم عید یا شادی، اینهمه جزییات و آداب و دقت وجود دارد، برخی «تازه به قدرترسیده»ها، نگران هستند که مردم چگونه همزمانی عید ملی و عزای مذهبی را مدیریت میکنند. و برای مردم دستورالعمل و بخشنامه صادر میکنند که چه کنند یا نکنند.
البته که تغییرات در دینداری را نمیشود انکار کرد، اما حتی در همین جامعهی بسیار تغییرکرده هم، حرمت ماه رمضان و حرمت حضرت علی نگاه داشته می شود. جایگاه شهادت امام حسین و حضرت علی در میان مردم، مقدستر و محترمتر از آن است که با طغیان چند جوان در فضای مجازی و واقعی شکسته شود، مگر آنکه طغیانها برنامهریزیشده و هدایتشده باشد.
مردم اگر هم مشکلی دارند، که دارند، با دین نیست، با سیاست است. نگران امور دیگر زندگی مردم باشید و از سیاست دوقطبیساز پرهیز کنید و منافع و ملاحظات «همه مردم» را در تصمیمات خود لحاظ کنید، وضع بهتر خواهد شد.
@javadimr
👍18👎4
سیاستگذار از جامعه جا ماند
🎙سیاستگذار از جامعه جا ماند
سال 1402 با تمام اتفاقاتی که برای جامعه و محیطزیست کشور داشت به پایان رسید. مشکل حقآبه، کمبارشی و کمبود جدی آب، بحران آلودگی هوا و فرونشست تنها بخشی از مشکلات زیستمحیطی بودند که در سال گذشته تشدید شد.
سالی که وضعیت محیط زیستی با اینکه نسبت به سال قبلش بهتر نشد، اما اتفاقات خوبی هم در آن افتاد. اتفاقاتی که محمد درویش، فعال زیستمحیطی بهترینش را تغییر در رویکرد سیاستگذار میداند.
او در میزگردی که به همراه محمدرضا جوادی یگانه، جامعهشناس برگزار شد، از وضعیت جامعه ایران در یک سالی که گذشت سخن گفت.
در آن طرف میز، جوادی یگانه معتقد است همه ما نیاز به یک بازاندیشی در وضعیت خود داریم و میگوید در سالهای اخیر مردم اعتراض سیاسی را به دلیل پرهزینه و کم فایده بودن رها کرده و بیشتر به سمت اعتراضات اجتماعی رفتهاند.
مشروح کامل این میزگرد را در «اکو ایران» مشاهده کنید و در تجارت فردا بخوانید.
📺 @eco_voice
سال 1402 با تمام اتفاقاتی که برای جامعه و محیطزیست کشور داشت به پایان رسید. مشکل حقآبه، کمبارشی و کمبود جدی آب، بحران آلودگی هوا و فرونشست تنها بخشی از مشکلات زیستمحیطی بودند که در سال گذشته تشدید شد.
سالی که وضعیت محیط زیستی با اینکه نسبت به سال قبلش بهتر نشد، اما اتفاقات خوبی هم در آن افتاد. اتفاقاتی که محمد درویش، فعال زیستمحیطی بهترینش را تغییر در رویکرد سیاستگذار میداند.
او در میزگردی که به همراه محمدرضا جوادی یگانه، جامعهشناس برگزار شد، از وضعیت جامعه ایران در یک سالی که گذشت سخن گفت.
در آن طرف میز، جوادی یگانه معتقد است همه ما نیاز به یک بازاندیشی در وضعیت خود داریم و میگوید در سالهای اخیر مردم اعتراض سیاسی را به دلیل پرهزینه و کم فایده بودن رها کرده و بیشتر به سمت اعتراضات اجتماعی رفتهاند.
مشروح کامل این میزگرد را در «اکو ایران» مشاهده کنید و در تجارت فردا بخوانید.
📺 @eco_voice
👍5
Forwarded from اکوایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📹 سیاستگذار از جامعه جا ماند
نسخه صوتی
▫️سال 1402 با تمام اتفاقاتی که برای جامعه و محیطزیست کشور داشت به پایان رسید. مشکل حقآبه، کمبارشی و کمبود جدی آب، بحران آلودگی هوا و فرونشست تنها بخشی از مشکلات زیستمحیطی بودند که در سال گذشته تشدید شد.
▫️سالی که وضعیت محیط زیستی با اینکه نسبت به سال قبلش بهتر نشد، اما اتفاقات خوبی هم در آن افتاد. اتفاقاتی که محمد درویش، فعال زیستمحیطی بهترینش را تغییر در رویکرد سیاستگذار میداند.
▫️او در میزگردی که به همراه محمدرضا جوادی یگانه، جامعهشناس برگزار شد، از وضعیت جامعه ایران در یک سالی که گذشت سخن گفت.
▫️در آن طرف میز، جوادی یگانه معتقد است همه ما نیاز به یک بازاندیشی در وضعیت خود داریم و میگوید در سالهای اخیر مردم اعتراض سیاسی را به دلیل پرهزینه و کم فایده بودن رها کرده و بیشتر به سمت اعتراضات اجتماعی رفتهاند.
▫️مشروح کامل این میزگرد را در «اکو ایران» مشاهده کنید و در تجارت فردا بخوانید.
نسخه کامل در سایت
نسخه کامل در یوتیوب
📺 @ecoiran_webtv
نسخه صوتی
▫️سال 1402 با تمام اتفاقاتی که برای جامعه و محیطزیست کشور داشت به پایان رسید. مشکل حقآبه، کمبارشی و کمبود جدی آب، بحران آلودگی هوا و فرونشست تنها بخشی از مشکلات زیستمحیطی بودند که در سال گذشته تشدید شد.
▫️سالی که وضعیت محیط زیستی با اینکه نسبت به سال قبلش بهتر نشد، اما اتفاقات خوبی هم در آن افتاد. اتفاقاتی که محمد درویش، فعال زیستمحیطی بهترینش را تغییر در رویکرد سیاستگذار میداند.
▫️او در میزگردی که به همراه محمدرضا جوادی یگانه، جامعهشناس برگزار شد، از وضعیت جامعه ایران در یک سالی که گذشت سخن گفت.
▫️در آن طرف میز، جوادی یگانه معتقد است همه ما نیاز به یک بازاندیشی در وضعیت خود داریم و میگوید در سالهای اخیر مردم اعتراض سیاسی را به دلیل پرهزینه و کم فایده بودن رها کرده و بیشتر به سمت اعتراضات اجتماعی رفتهاند.
▫️مشروح کامل این میزگرد را در «اکو ایران» مشاهده کنید و در تجارت فردا بخوانید.
نسخه کامل در سایت
نسخه کامل در یوتیوب
📺 @ecoiran_webtv
👍4
پیامبر (ص) و علی(ع)، قاطع بودند، نه در برابر مردم، بلکه قاطع در صیانت از بیت المال و در برابر فساد منسوبان بودند.
مردم، علیالاصول فاسد نیستند و لذا از برخورد با مفسدین ناراضی نیستند.
اما نواصولگرایانی که در مقابل فساد رفقا، سکوت و توجیه را پیشه کردهاند، قاطعیت در برخورد با فساد را گوشتتلخی میدانند و از آن هراسانند.
مردم، علیالاصول فاسد نیستند و لذا از برخورد با مفسدین ناراضی نیستند.
اما نواصولگرایانی که در مقابل فساد رفقا، سکوت و توجیه را پیشه کردهاند، قاطعیت در برخورد با فساد را گوشتتلخی میدانند و از آن هراسانند.
👍23
پاسخ علنی و شجاعانه ایران به حمله اسراییل، افتخارآفرین و در چندسده اخیر کمنظیر است. شجاعت، به معنای اقدام لازم و ناگزیر، با علم به مخاطراتش است.
البته امیدوارم که آیندگان که این بخش تاریخ ایران را با سربلندی برای فرزندانشان میخوانند، اخبار داخلی این روزها را برایشان نخوانند!
البته امیدوارم که آیندگان که این بخش تاریخ ایران را با سربلندی برای فرزندانشان میخوانند، اخبار داخلی این روزها را برایشان نخوانند!
👍36👎9
Forwarded from Alirabiei.ir خیر جمعی _ علی ربیعی
🔻 یک خاطره، یک پیشنهاد
ای که دستت میرسد کاری نکن
✍️ علی ربیعی
یکی از یکشنبههای اواخر سال ۹۲ بود. صندوق بازنشستگان فولاد را تازه تحویل گرفته بودیم. از صبح زود درگیر حقوق بازنشستگان این صندوق بودم. از طلوع آفتاب در خیابان، به دنبال دریافت حقوق عقب ماندهشان تجمع کرده بودند. عصر آنروز به دولت رفتم و با کلی حرص و جوش برای تامین حقوق این افراد، تقلا کردم. حدود ساعت ده شب، خسته و کوفته به خانه رسیدم. در یخچال غذای آماده شدهای نبود. ناچارا یک سیبزمینی آبپز کردم و بساط نان و نیمرو هم آماده کردم تا با یک چای شیرین، غذایی به سبک دوران کودکی بخورم. کتری که روی گاز به جوش آمد، چای را در قوری یادگار مادرم دم کردم. تا آمدم قدری زنجبیل از طبقه بالای کابینت برداشته و به داخل قوری بریزم، شیشه زنجبیل از دستم رها شد. رها شدن شیشه همان و شکستن قوری و ریختن آب جوش بر روی بدنم همان... غرغرکنان خم شدم تا تکههای شکسته شده قوری و شیشه زنجبیل را از زمین جمع کنم، زمانی که قد راست کردم کلهام محکم به در باز کابینت خورد. بیاختیار با بغضی در گلو سرم را در دست گرفتم و بر زمین نشستم. نشستن همان و فرو رفتن تکههای شکسته باقی مانده بر زمین در بدنم همان...
در آن حالت، تصمیم گرفتم دیگر هیچ حرکتی نکنم چون هرکاری میکردم اوضاع خرابتر میشد....
و اما.... امروز در وانفسای بیاعتمادی جامعه، تعارضهای ارزشی این روزها، به طور مرتب با مصوبات و اقدامات جدید روبهرو میشویم به مثابه «هردم از این باغ بری میرسد...» به بدتر کردن اوضاع نابسامان جامعه دامن میزنند.
از این دسته از تصمیم گیران و تصمیمسازان، خواهش میکنم مدتی تصمیم نگیرید!
گاهی بهتر است فقط بر سر جای خود بنشینید و کاری نکنید که اوضاع خرابتر نشود. شاید به این ترتیب جامعه به آرامش برسد!
آنانی که دستتان میرسد! کاری نکنید، امروز بسیاری از دلسوزان، همگی از عمق جان، پر از دلشوره و نگرانی هستند.
نگاهی حتی سطحی به جامعه، تنش و ناامنی روانی، به خصوص در جامعه شهری را به خوبی نشان میدهد. معیشت به کنار، ذهنها، سخت ناآرام است. اینقدر با مداخلات مداوم، روال زندگی مردم را دستکاری نکنید.
اصلا فکر میکنم لازم نیست زیادحرف بزنیدو کاری بکنید. لطفا کاری نکنید؛ کلاهمان را به احترامتان برخواهیم داشت. جامعه را رها کنید.
@alirabiei_ir
ای که دستت میرسد کاری نکن
✍️ علی ربیعی
یکی از یکشنبههای اواخر سال ۹۲ بود. صندوق بازنشستگان فولاد را تازه تحویل گرفته بودیم. از صبح زود درگیر حقوق بازنشستگان این صندوق بودم. از طلوع آفتاب در خیابان، به دنبال دریافت حقوق عقب ماندهشان تجمع کرده بودند. عصر آنروز به دولت رفتم و با کلی حرص و جوش برای تامین حقوق این افراد، تقلا کردم. حدود ساعت ده شب، خسته و کوفته به خانه رسیدم. در یخچال غذای آماده شدهای نبود. ناچارا یک سیبزمینی آبپز کردم و بساط نان و نیمرو هم آماده کردم تا با یک چای شیرین، غذایی به سبک دوران کودکی بخورم. کتری که روی گاز به جوش آمد، چای را در قوری یادگار مادرم دم کردم. تا آمدم قدری زنجبیل از طبقه بالای کابینت برداشته و به داخل قوری بریزم، شیشه زنجبیل از دستم رها شد. رها شدن شیشه همان و شکستن قوری و ریختن آب جوش بر روی بدنم همان... غرغرکنان خم شدم تا تکههای شکسته شده قوری و شیشه زنجبیل را از زمین جمع کنم، زمانی که قد راست کردم کلهام محکم به در باز کابینت خورد. بیاختیار با بغضی در گلو سرم را در دست گرفتم و بر زمین نشستم. نشستن همان و فرو رفتن تکههای شکسته باقی مانده بر زمین در بدنم همان...
در آن حالت، تصمیم گرفتم دیگر هیچ حرکتی نکنم چون هرکاری میکردم اوضاع خرابتر میشد....
و اما.... امروز در وانفسای بیاعتمادی جامعه، تعارضهای ارزشی این روزها، به طور مرتب با مصوبات و اقدامات جدید روبهرو میشویم به مثابه «هردم از این باغ بری میرسد...» به بدتر کردن اوضاع نابسامان جامعه دامن میزنند.
از این دسته از تصمیم گیران و تصمیمسازان، خواهش میکنم مدتی تصمیم نگیرید!
گاهی بهتر است فقط بر سر جای خود بنشینید و کاری نکنید که اوضاع خرابتر نشود. شاید به این ترتیب جامعه به آرامش برسد!
آنانی که دستتان میرسد! کاری نکنید، امروز بسیاری از دلسوزان، همگی از عمق جان، پر از دلشوره و نگرانی هستند.
نگاهی حتی سطحی به جامعه، تنش و ناامنی روانی، به خصوص در جامعه شهری را به خوبی نشان میدهد. معیشت به کنار، ذهنها، سخت ناآرام است. اینقدر با مداخلات مداوم، روال زندگی مردم را دستکاری نکنید.
اصلا فکر میکنم لازم نیست زیادحرف بزنیدو کاری بکنید. لطفا کاری نکنید؛ کلاهمان را به احترامتان برخواهیم داشت. جامعه را رها کنید.
@alirabiei_ir
👎4👍3
عاشورا، خاطره ازلی، همبستگیبخش و مقوّم جامعه ایرانی (در کنار نوروز) است. هیچ واقعه و فرد دیگری برای ایرانیان، قابل قیاس با عاشورا نیست.
برای اعلام برائت از انقلاب! از تشبیهات دیگر استفاده کنید.
برای اعلام برائت از انقلاب! از تشبیهات دیگر استفاده کنید.
👍11👎1
Forwarded from javad kashi (Javad Kashi)
نیروی موسس مردم و قانون اساسی
---
امروز نهم اردیبهشت در نشست رونمایی از کتاب «مفهوم سیاسی قانون» اثر مارتین لاگلین با ترجمه دکتر محمد راسخ که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، شرکت کردم. متن زیر چکیده سخنرانی اینجانب در آن نشست است:
سه دهه است قانون اساسی به یک مساله در عرصه عمومی ایران تبدیل شده است. کسانی «حفظ» وضع موجود را بر مبنای قانون اساسی جمهوری اسلامی مصوب آذرماه سال 1358 موجه و منتقدان و مخالفین را با استناد به مفاد قانون محکوم میکنند. بخشی از نیروهای مخالف، «تغییر»کلی قانون یا دستکم اصلاحات ساختاری در متن قانون اساسی را طلب میکنند. کسانی هم در این میان مساله را در «تفسیر» قانون میجویند و از امکان تغییرات در چارچوب همین قانون موجود دفاع میکنند. در این میان تنها گروه اول یعنی «حفظ» کنندگان وضع موجود نظام، مدعای خود را به کرسی نشانده. خود را حافظ قانون اساسی میداند و هر نقد موثری را با استناد به قانون خارج از موضوع تلقی میکنند.
کتاب «مفهوم سیاسی قانون» اثر مارتین لاگلین و با ترجمه دکتر محمد راسخ، حوزه بحث را اساساً به جای دیگری میبرد. نویسنده سوالاتی در میان مینهد که هر سه گروه یاد شده به آن بیتوجهند: متنی که نامش قانون اساسی است، به خود وابسته است؟ یکباره از آسمان نازل شده یا یک خالق و آفرینشگر روی همین زمین داشته است؟ پاسخ به این پرسشها از نظر نویسنده روشن است: آنکه این متن را خلق کرده مردماند. آیا مردم در یک وضع عادی به وضع این قانون همت گماشتهاند؟ پاسخ این است که نه، مردم در یک وضعیت که همانا وضعیت انقلابی بود، به فاعلیت جمعی رسیدند و قدرت وضع و خلق این متن را پیدا کردند. مردم در یک وضعیت استئنایی احساس کردند میتوانند خود مرجع عالی وضع و تاسیس دولت باشند. سوال بعدی آن است که آیا در نوع و نحو تاسیس همه اجماع داشتند یا در آن سالها مساله تاسیس خود یک مساله مورد منازعه بود؟ مطالعه تاریخ آن دوران روایت «مکتب مفهوم سیاسی قانون» را تصدیق میکند که تاسیس یک مساله تنازعی است. صداهای گوناگونی در میدان بود و تصویرها و آمال متعددی پیرامون نظم مطلوب وجود داشت. آنگاه سوال بعدی را باید در میان نهاد: متن مصوبی که نامش قانون اساسی است، آیا نقطه پایانی بر این میدان منازعه بود یا برای پیشبرد مطلوب این منازعه یک نقطه آغاز محسوب میشود؟
بر مبنای مکتبی که لاگلین متعلق به آن است، نقطه آغاز داستان «اراده سیاسی» است. فاعلان آن مردماند. خواست آنان بنانهادن دولت به مثابه تجلی اراده عمومی است. اما تحقق این اراده در یک زمان تاریخی مشخص انجام شدنی نبوده و نیست چرا که موضوع محل منازعه بوده است. تدوین متن قانون وجاهتی جز آن نداشته که روند به نتیجه رساندن منازعه را قانونمند کند. در واقع قانون قرار نبوده و نیست که مردم را به خانه بازگرداند و متولیان امور، خود را غایت آمال محقق شده مردم بپندارند. قانون بیپشتوانه و حضور مدام مردم در صحنه پرمنازعه سیاست، طریقیت خود را فراموش میکند. موضوعیت پیدا میکند. هنگامی که قانون موضوعیت پیدا کرد، تبدیل به ابزاری در دست حکومت میشود تا مردم هوس روز آغازین را از سر بدر کنند.
بنابراین مساله پیش روی ما، حفط یا تغییر یا تفسیر قانون اساسی نیست، مساله «بازگردان» قانون اساسی به جایگاه راستین آن است. قانون اساسی اگر بستر مولد خود را نادیده بگیرد، تنها بیاثر نمیشود بلکه به یک سد و مانع بزرگ برای قلمرو عمومی و تحقق اراده مردمان تبدیل میشود. به عاملی در تولید بیگانگی عمیق در حیات سیاسی.
در تاریخ معاصرمان، دوبار دست به تدوین قانون اساسی زدیم. با زبان لاگلین دوبار در مرجعیت بخشی به امر سیاسی با زبان قانون ناکام ماندهایم. دلیل آن چیست؟ آیا باید کس یا کسانی را در این میان متهم کنیم یا کسریهایی در اساس داشتهایم. آیا حقیقتاً مردمانی که در صحنه انقلابهای مشروطه و انقلاب اسلامی حاضر شدند، اراده ناب به تاسیس بودند؟
اراده به تاسیس اتفاقی است که از نظر نویسنده در سرآغاز مدرنیته ضمن جدال با استیلای کلیسای مسیحی ظهور کرد. مردم در کشورهای اروپایی خود را رویاروی تفسیری از دین میدیدند که خداوند را قاهر مطلق، روحانیون را متولیان رسمی دین و تک تک افراد را بندگان تسلیم خداوند میخواستند. چندانکه گویی جهان انسانی قرار است یک کلیسای جامع و بزرگ باشد. سقف بلند کلیسا نشانه آسمان بود که بر فراز جغرافیای عالم ساخته شده است. خداوند پشت این سقف نشسته و احکام و اسرار مگوی خود را به شمار محدود روحانیون کلیسایی گفته است. حال تک تک آدمیان روی زمین باید از زاویه نصایح و احکام متولیان کلیسا، خود را و ارتباط خود با دیگران را تنظیم کنند. حیات کلیسا وابسته به اولویت بخشی به یک قاعده عمودی بر همه مناسبات افقی و چهره به چهره مردم وابسته بود. ادامه 👇🏼👇🏼👇🏼
---
امروز نهم اردیبهشت در نشست رونمایی از کتاب «مفهوم سیاسی قانون» اثر مارتین لاگلین با ترجمه دکتر محمد راسخ که در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد، شرکت کردم. متن زیر چکیده سخنرانی اینجانب در آن نشست است:
سه دهه است قانون اساسی به یک مساله در عرصه عمومی ایران تبدیل شده است. کسانی «حفظ» وضع موجود را بر مبنای قانون اساسی جمهوری اسلامی مصوب آذرماه سال 1358 موجه و منتقدان و مخالفین را با استناد به مفاد قانون محکوم میکنند. بخشی از نیروهای مخالف، «تغییر»کلی قانون یا دستکم اصلاحات ساختاری در متن قانون اساسی را طلب میکنند. کسانی هم در این میان مساله را در «تفسیر» قانون میجویند و از امکان تغییرات در چارچوب همین قانون موجود دفاع میکنند. در این میان تنها گروه اول یعنی «حفظ» کنندگان وضع موجود نظام، مدعای خود را به کرسی نشانده. خود را حافظ قانون اساسی میداند و هر نقد موثری را با استناد به قانون خارج از موضوع تلقی میکنند.
کتاب «مفهوم سیاسی قانون» اثر مارتین لاگلین و با ترجمه دکتر محمد راسخ، حوزه بحث را اساساً به جای دیگری میبرد. نویسنده سوالاتی در میان مینهد که هر سه گروه یاد شده به آن بیتوجهند: متنی که نامش قانون اساسی است، به خود وابسته است؟ یکباره از آسمان نازل شده یا یک خالق و آفرینشگر روی همین زمین داشته است؟ پاسخ به این پرسشها از نظر نویسنده روشن است: آنکه این متن را خلق کرده مردماند. آیا مردم در یک وضع عادی به وضع این قانون همت گماشتهاند؟ پاسخ این است که نه، مردم در یک وضعیت که همانا وضعیت انقلابی بود، به فاعلیت جمعی رسیدند و قدرت وضع و خلق این متن را پیدا کردند. مردم در یک وضعیت استئنایی احساس کردند میتوانند خود مرجع عالی وضع و تاسیس دولت باشند. سوال بعدی آن است که آیا در نوع و نحو تاسیس همه اجماع داشتند یا در آن سالها مساله تاسیس خود یک مساله مورد منازعه بود؟ مطالعه تاریخ آن دوران روایت «مکتب مفهوم سیاسی قانون» را تصدیق میکند که تاسیس یک مساله تنازعی است. صداهای گوناگونی در میدان بود و تصویرها و آمال متعددی پیرامون نظم مطلوب وجود داشت. آنگاه سوال بعدی را باید در میان نهاد: متن مصوبی که نامش قانون اساسی است، آیا نقطه پایانی بر این میدان منازعه بود یا برای پیشبرد مطلوب این منازعه یک نقطه آغاز محسوب میشود؟
بر مبنای مکتبی که لاگلین متعلق به آن است، نقطه آغاز داستان «اراده سیاسی» است. فاعلان آن مردماند. خواست آنان بنانهادن دولت به مثابه تجلی اراده عمومی است. اما تحقق این اراده در یک زمان تاریخی مشخص انجام شدنی نبوده و نیست چرا که موضوع محل منازعه بوده است. تدوین متن قانون وجاهتی جز آن نداشته که روند به نتیجه رساندن منازعه را قانونمند کند. در واقع قانون قرار نبوده و نیست که مردم را به خانه بازگرداند و متولیان امور، خود را غایت آمال محقق شده مردم بپندارند. قانون بیپشتوانه و حضور مدام مردم در صحنه پرمنازعه سیاست، طریقیت خود را فراموش میکند. موضوعیت پیدا میکند. هنگامی که قانون موضوعیت پیدا کرد، تبدیل به ابزاری در دست حکومت میشود تا مردم هوس روز آغازین را از سر بدر کنند.
بنابراین مساله پیش روی ما، حفط یا تغییر یا تفسیر قانون اساسی نیست، مساله «بازگردان» قانون اساسی به جایگاه راستین آن است. قانون اساسی اگر بستر مولد خود را نادیده بگیرد، تنها بیاثر نمیشود بلکه به یک سد و مانع بزرگ برای قلمرو عمومی و تحقق اراده مردمان تبدیل میشود. به عاملی در تولید بیگانگی عمیق در حیات سیاسی.
در تاریخ معاصرمان، دوبار دست به تدوین قانون اساسی زدیم. با زبان لاگلین دوبار در مرجعیت بخشی به امر سیاسی با زبان قانون ناکام ماندهایم. دلیل آن چیست؟ آیا باید کس یا کسانی را در این میان متهم کنیم یا کسریهایی در اساس داشتهایم. آیا حقیقتاً مردمانی که در صحنه انقلابهای مشروطه و انقلاب اسلامی حاضر شدند، اراده ناب به تاسیس بودند؟
اراده به تاسیس اتفاقی است که از نظر نویسنده در سرآغاز مدرنیته ضمن جدال با استیلای کلیسای مسیحی ظهور کرد. مردم در کشورهای اروپایی خود را رویاروی تفسیری از دین میدیدند که خداوند را قاهر مطلق، روحانیون را متولیان رسمی دین و تک تک افراد را بندگان تسلیم خداوند میخواستند. چندانکه گویی جهان انسانی قرار است یک کلیسای جامع و بزرگ باشد. سقف بلند کلیسا نشانه آسمان بود که بر فراز جغرافیای عالم ساخته شده است. خداوند پشت این سقف نشسته و احکام و اسرار مگوی خود را به شمار محدود روحانیون کلیسایی گفته است. حال تک تک آدمیان روی زمین باید از زاویه نصایح و احکام متولیان کلیسا، خود را و ارتباط خود با دیگران را تنظیم کنند. حیات کلیسا وابسته به اولویت بخشی به یک قاعده عمودی بر همه مناسبات افقی و چهره به چهره مردم وابسته بود. ادامه 👇🏼👇🏼👇🏼
Forwarded from javad kashi (Javad Kashi)
قلمرو امر سیاسی به همان معنای عمیقی که نویسنده کتاب عرضه میکند، با ظهور و خلق مردم جلوه میکند. «مردم» هنگامی موضوعیت پیدا میکند که تک تک آدمیان از نقطه نظر ارتباطات افقی و روزمره خود، بدون ارجاع به هیچ امر بیرونی یک خود جمعی و سیاسی خلق کنند. خودی که ضامن آزادی و برابری میان تک تک افراد است. آزادی فردی که محصول مناسبات جهان جدید است، جز در پرتو خلق یک «خود سیاسی» عینیت پیدا نمیکند. اما خود سیاسی که یک پدیدار جمعی است، یک مساله تنازعی است. تاسیس اتفاقی است که خواسته میشود اما همواره به تعلیق میافتد. امر سیاسی دقیقا در همین تعلیق مدام معنادار میشود. خواست «خود سیاسی» که یک خود همبسته جمعی است، یک دال تهی، اما جذاب و برانگیزاننده است. شرط دوام و نشاط حیات سیاسی است.
خواست مردم برای آنکه خود جمعیشان را محقق کنند، بیآنکه به هیچ عامل استعلایی ارجاع دهند، اتفاقی ضد دین و موجودیت استعلایی خدا نبود. مطالعه الهیات سیاسی غرب نشان میدهد این رویداد در درون منازعات کلیسایی ظاهر شد. مساله در قرون شانزده و هفده عبارت از آن بود که آیا خداوند به همان سیاقی که متولیان کلیسا مدعیاند به نحو سلسله مراتبی ظهور پیدا میکند؟ ابتدا در وحی و متون مقدس ظهور میکند بعد متولیان کلیسا و تفسیر رسمی آنها مرجعیت مییابد آنگاه برای مردم چیزی نمیماند الا آنکه مواد خام شکل بخشی مطابق اراده متولیان کلیسا باشند؟ یا تفسیر دیگری هم ممکن است؟ اراده عقلانی و جمعی مردم، خود صورت مادی شده و تجسد یافته خداوند روی زمین است. همانچه بعدها با شعار صدای مردم صدای خداست بیان شد. آنگاه نسبت افقی مردم با هم به شرط سیاسی شدن، وجاهت اخلاقی، دینی و سیاسی پیدا میکند. این همان اراده به تاسیس است که امر سیاسی را به مثابه پیش شرط قانون اساسی معنادار میکند.
سوال خود را تکرار میکنم: آیا حقیقتاً مردمانی که در صحنه انقلابهای مشروطه و انقلاب اسلامی حاضر شدند، اراده ناب به تاسیس بودند؟ پاسخ من منفی است. ما در بستر تاریخی خود اعم از آنکه مسحور ایدئولوژی ناسیونالیستی، اسلامگرا یا چپ مارکسیست بودیم، با اراده به تاسیس هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی فاصله بسیار داشتیم. اساساً اینجا چیزی تحت عنوان اراده موسس وجود نداشت. همه ارادههای مکلف بودیم. بار سنگین تکالیف ایدئولوژیک بر دوش همه ما سنگینی میکرد. ما همه وجدانهای معذب بودیم. چرا که در عمل به تکالیف انقلابی، دینی یا سیاسی و ایدئولوژیکمان کم کاری کرده بودیم. ثقل سنگین دستگاههای ایدئولوژیک از همه ما سوژههای خمیده پشت ساخته بود. اراده مکلف را هرچه بنامید، اراده آزاد موسس نیست. حاصل تجمیع میلیونی آنها نیز با مقوله مردم و اراده به تاسیس در قلمرو امر سیاسی هنوز فاصله دارد. اراده مکلف جستجوگر کسانی است که راه هدایت را بنمایانند و آنها را سبک بار کنند. نیازمند کسانی هستند که با تبعیت تام ازآنها سنگینی بار انتخاب را از دوششان بردارند. ما دوبار انقلاب کردیم. اما هنوز هم با تحقق مردم به مثابه یک اراده جمعی موسس که ضامن اراده آزاد فردی است فاصله داریم. اگرچه در فرایند تحولات تاریخی به آن نزدیکتر شدهایم.
من خیال میکنم به سوی مردم شدن پیش میرویم. خواست ارتباطات هم عرضی میان من و تو بی وساطت هیچ امر استعلایی امروز بیش از همیشه موضوعیت پیدا کرده است. ما به تجلی صدای خدا در صدای مردم نزدیکتر از همیشهایم. جمهوری اسلامی اگر به تداوم و حفظ خود میاندیشد باید با این صدا همساز شود. کسانی که به تغییر جزئی یا کلی میاندیشند، باید تغییر را در این جایگاه جستجو کنند و هواداران تفسیر هم باید باور کنند تفسیر مد نظرشان تنها با احیای حیات سیاسی معنادار خواهد شد
@javadkashi
خواست مردم برای آنکه خود جمعیشان را محقق کنند، بیآنکه به هیچ عامل استعلایی ارجاع دهند، اتفاقی ضد دین و موجودیت استعلایی خدا نبود. مطالعه الهیات سیاسی غرب نشان میدهد این رویداد در درون منازعات کلیسایی ظاهر شد. مساله در قرون شانزده و هفده عبارت از آن بود که آیا خداوند به همان سیاقی که متولیان کلیسا مدعیاند به نحو سلسله مراتبی ظهور پیدا میکند؟ ابتدا در وحی و متون مقدس ظهور میکند بعد متولیان کلیسا و تفسیر رسمی آنها مرجعیت مییابد آنگاه برای مردم چیزی نمیماند الا آنکه مواد خام شکل بخشی مطابق اراده متولیان کلیسا باشند؟ یا تفسیر دیگری هم ممکن است؟ اراده عقلانی و جمعی مردم، خود صورت مادی شده و تجسد یافته خداوند روی زمین است. همانچه بعدها با شعار صدای مردم صدای خداست بیان شد. آنگاه نسبت افقی مردم با هم به شرط سیاسی شدن، وجاهت اخلاقی، دینی و سیاسی پیدا میکند. این همان اراده به تاسیس است که امر سیاسی را به مثابه پیش شرط قانون اساسی معنادار میکند.
سوال خود را تکرار میکنم: آیا حقیقتاً مردمانی که در صحنه انقلابهای مشروطه و انقلاب اسلامی حاضر شدند، اراده ناب به تاسیس بودند؟ پاسخ من منفی است. ما در بستر تاریخی خود اعم از آنکه مسحور ایدئولوژی ناسیونالیستی، اسلامگرا یا چپ مارکسیست بودیم، با اراده به تاسیس هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی فاصله بسیار داشتیم. اساساً اینجا چیزی تحت عنوان اراده موسس وجود نداشت. همه ارادههای مکلف بودیم. بار سنگین تکالیف ایدئولوژیک بر دوش همه ما سنگینی میکرد. ما همه وجدانهای معذب بودیم. چرا که در عمل به تکالیف انقلابی، دینی یا سیاسی و ایدئولوژیکمان کم کاری کرده بودیم. ثقل سنگین دستگاههای ایدئولوژیک از همه ما سوژههای خمیده پشت ساخته بود. اراده مکلف را هرچه بنامید، اراده آزاد موسس نیست. حاصل تجمیع میلیونی آنها نیز با مقوله مردم و اراده به تاسیس در قلمرو امر سیاسی هنوز فاصله دارد. اراده مکلف جستجوگر کسانی است که راه هدایت را بنمایانند و آنها را سبک بار کنند. نیازمند کسانی هستند که با تبعیت تام ازآنها سنگینی بار انتخاب را از دوششان بردارند. ما دوبار انقلاب کردیم. اما هنوز هم با تحقق مردم به مثابه یک اراده جمعی موسس که ضامن اراده آزاد فردی است فاصله داریم. اگرچه در فرایند تحولات تاریخی به آن نزدیکتر شدهایم.
من خیال میکنم به سوی مردم شدن پیش میرویم. خواست ارتباطات هم عرضی میان من و تو بی وساطت هیچ امر استعلایی امروز بیش از همیشه موضوعیت پیدا کرده است. ما به تجلی صدای خدا در صدای مردم نزدیکتر از همیشهایم. جمهوری اسلامی اگر به تداوم و حفظ خود میاندیشد باید با این صدا همساز شود. کسانی که به تغییر جزئی یا کلی میاندیشند، باید تغییر را در این جایگاه جستجو کنند و هواداران تفسیر هم باید باور کنند تفسیر مد نظرشان تنها با احیای حیات سیاسی معنادار خواهد شد
@javadkashi
Forwarded from شرق
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مقصود فراستخواه در گفتوگو با «شبکه شرق» تاکید کرد
جامعه ما نیاز به داستان دارد
فراستخواه: «بر اساس تحقیقاتی که انجام شده، مردم در عمل با امید زندگی میکنند. حتی آن فردی که مهاجرت میکند، او هم با یک امیدی مهاجرت میکند، بلکه یک روزی بتواند برگردد. من در زندگی مردم ایران دیدهام که با وجود تمام مسائل ناامیدکننده ای که وجود دارد، آنها امیدوارانه تلاش میکنند.»
گفتوگو کامل را اینجا ببینید:
https://youtu.be/E9m8jA4U35U
@sharghdaily
sharghdaily.com
جامعه ما نیاز به داستان دارد
فراستخواه: «بر اساس تحقیقاتی که انجام شده، مردم در عمل با امید زندگی میکنند. حتی آن فردی که مهاجرت میکند، او هم با یک امیدی مهاجرت میکند، بلکه یک روزی بتواند برگردد. من در زندگی مردم ایران دیدهام که با وجود تمام مسائل ناامیدکننده ای که وجود دارد، آنها امیدوارانه تلاش میکنند.»
گفتوگو کامل را اینجا ببینید:
https://youtu.be/E9m8jA4U35U
@sharghdaily
sharghdaily.com
👎3👍1
خلق و خوی ایرانیان از نظر آشیکاگا، شوگون ژاپنی!
آشیکاگا آتسواوجی Ashikaga, Atsuuji (۱۹۰۱-۱۹۸۳) ایرانشناس ژاپنی در «سفرنامه ایران» که مربوط به سفر او در سالهای ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۴ (۱۹۳۴-۱۹۳۵ م.) به ایران است، شرحی از سفر خود از بغداد به تهران داده است. از خسروی و قصرشیرین و کرمانشاه و همدان و قزوین و کرج میگذرد و به تهران میرسد. در جشن هزاره فردوسی که در مهر ۱۳۱۳ برگزار میشده شرکت میکند (عکس پیوست مربوط به این جشن است و آشیکاگا نفر پنجم از چپ در صف سوم است)، به کاخ گلستان دعوت میشود و بازی چوگان را هم میبیند. پس از آن همراه هانری ماسه و کریستینسن برای افتتاح بنای یادبود فردوسی به دعوت رضاشاه، با ماشین به توس میروند و برمیگردند. در تهران هم در میهمانیهای دکتر رضازاده شفق حاضر میشده و با دانشمندان ایرانی دوستی پیدا کرده است.
بخش اصلی این سفرنامه ۴۱ صفحهای او در باره اقامت دهماهه او در تهران است، ابتدا در خانه یک ژاپنی در خیابان پاریس (محمدبیک فعلی، بین هاتف و جامی) ساکن میشود و از یک حمام دوش در خیابان سعدی استفاده میکند، یک نوکر ایرانی هم صاحبخانه دارد که برای خوراک میپزد و از عید به بعد به خانه یک ایرانی نقل مکان میکند و نزد خانم صاحبخانه فارسی یاد میگیرد. او را در ایران شوگون میخواندند، که عنوان نیاکانش بود که فرماندار نظامی کل ژاپن بودند. سریال شوگون (ساخته ۲۰۲۴ ) و کتاب سه جلدی «شوگان، یا امیرالامرای ساموراییها» نوشته جیمز کلاول (ترجمه سیفیاعلا، ۱۳۸۴) در باره شوگونها است.
آشیکاگا به زندگی در تهران عادت میکند و از آن لذت میبرد. «بازار ایران چیز دیگری است؛ دنیایی بسیار گیرا که دلی گرم در آن میتپد.» او از سهلانگاری و ابنالوقتی مردم در تهران یاد میکند و تعدد زوجات و تریاک کشیدن مردان و تعصب ناموسی داشتن آنها (ص ۶۹). چانهزنی بازاریها را هم شرح میدهد (ص ۷۵).
اما در انتهای این سفرنامه کوچک، بخش کوتاهی دارد با عنوان «تلخ و شیرین: خلق و خوی ایرانیها» (ص ۸۱) که تماما بر اساس تجربه او از خانم صاحبخانه است و آن را با عنوان «نه تنها آن خانم بلکه مردم آسیای میانه» تعمیم میدهد. این شیوه تعمیم بر اساس یک فرد یا یک رفتار، به همه ایرانیان، در سفرنامهها رایج است و باید دقت کرد که سفرنامهنویس بر اساس چه میزان مشاهده و تجربه از ایران این تعمیم را داده است.
«تلخ و شیرین: خلق و خوی ایرانیها
خانم صاحبخانه آزمند بود و حرص پول داشت. روزی که آن خانه را ترک میکردم با او سر مبلغی که باید میپرداختم بگومگو پیدا کردم. نمی دانستم که در فکرش چه میگذرد. در این هنگام دیگر کمی با آداب و ایران و شیوه و منش مردم آن آشنا شده بودم. رفتار او خشمگینم کرد، اما برایم شگفتیآور نبود. تا آنجا که فهمیدهام، نه تنها آن خانم بلکه مردم آسیای میانه به طور کلی کمی خودپسندی و مالدوستی دارند. خیال میکنم که روح و طبع بشر این طور سرشته است و کسی تقصیر و چارهای ندارد. رسم و راه زندگی آنها رنگ مذهبی دارد، اما خودشان اخلاقیات استواری ندارند. آنجا که بر عقیده خودشان پای میفشارند و میخواهند آن را تحمیل کنند، اغلب از سخنان دلانگیز شاعران مثال و شاهد میآورند، نه از عبارات حکمتآموز و تعالیم اخلاقی.
آن جا که من بر حرف و عقیده خود اصرار میکردم، ایرانی طـرف مـن، خواه مرد یا زن ایستادگی مینمود و سخت بر فکر و سخن خودش پافشاری میکرد و هیچ نمیتوانستم قانعشان کنم و با آنها کنار بیایم. من که سیاه را سفید (یا، روز را شب) نگفته بودم و نیرنگسازی و زبانبازی هم نمیکردم!
[اما هر چه باشد] ایرانیها مردمی هستند که ذوق و طبع و درک شعر دارند.»
من این سفرنامه را از کتاب «یازده سفرنامه ژاپنیهای دیدارکننده از ایران درسالهای ۱۹۳۱-۴۱ میلادی، ۱۳۱۰ تا ۲۰ خوشیدی» به کوشش هاشم رجبزاده و کینجی ئهاورا (طهوری، ۱۳۹۵) صفحات ۳۷-۸۲ نقل کردم. همین متن، عینا پیش از این هم در کتاب «سفرنامه، خاطرات ایران و یادنامه آشی کاگا آتسو اوجی» ترجمه هاشم رجبزاده (دفتر پژوهش های فرهنگی، ۱۳۸۳) صفحات ۳۷ تا ۷۶ هم آمده است.
@javadimr
آشیکاگا آتسواوجی Ashikaga, Atsuuji (۱۹۰۱-۱۹۸۳) ایرانشناس ژاپنی در «سفرنامه ایران» که مربوط به سفر او در سالهای ۱۳۱۳ تا ۱۳۱۴ (۱۹۳۴-۱۹۳۵ م.) به ایران است، شرحی از سفر خود از بغداد به تهران داده است. از خسروی و قصرشیرین و کرمانشاه و همدان و قزوین و کرج میگذرد و به تهران میرسد. در جشن هزاره فردوسی که در مهر ۱۳۱۳ برگزار میشده شرکت میکند (عکس پیوست مربوط به این جشن است و آشیکاگا نفر پنجم از چپ در صف سوم است)، به کاخ گلستان دعوت میشود و بازی چوگان را هم میبیند. پس از آن همراه هانری ماسه و کریستینسن برای افتتاح بنای یادبود فردوسی به دعوت رضاشاه، با ماشین به توس میروند و برمیگردند. در تهران هم در میهمانیهای دکتر رضازاده شفق حاضر میشده و با دانشمندان ایرانی دوستی پیدا کرده است.
بخش اصلی این سفرنامه ۴۱ صفحهای او در باره اقامت دهماهه او در تهران است، ابتدا در خانه یک ژاپنی در خیابان پاریس (محمدبیک فعلی، بین هاتف و جامی) ساکن میشود و از یک حمام دوش در خیابان سعدی استفاده میکند، یک نوکر ایرانی هم صاحبخانه دارد که برای خوراک میپزد و از عید به بعد به خانه یک ایرانی نقل مکان میکند و نزد خانم صاحبخانه فارسی یاد میگیرد. او را در ایران شوگون میخواندند، که عنوان نیاکانش بود که فرماندار نظامی کل ژاپن بودند. سریال شوگون (ساخته ۲۰۲۴ ) و کتاب سه جلدی «شوگان، یا امیرالامرای ساموراییها» نوشته جیمز کلاول (ترجمه سیفیاعلا، ۱۳۸۴) در باره شوگونها است.
آشیکاگا به زندگی در تهران عادت میکند و از آن لذت میبرد. «بازار ایران چیز دیگری است؛ دنیایی بسیار گیرا که دلی گرم در آن میتپد.» او از سهلانگاری و ابنالوقتی مردم در تهران یاد میکند و تعدد زوجات و تریاک کشیدن مردان و تعصب ناموسی داشتن آنها (ص ۶۹). چانهزنی بازاریها را هم شرح میدهد (ص ۷۵).
اما در انتهای این سفرنامه کوچک، بخش کوتاهی دارد با عنوان «تلخ و شیرین: خلق و خوی ایرانیها» (ص ۸۱) که تماما بر اساس تجربه او از خانم صاحبخانه است و آن را با عنوان «نه تنها آن خانم بلکه مردم آسیای میانه» تعمیم میدهد. این شیوه تعمیم بر اساس یک فرد یا یک رفتار، به همه ایرانیان، در سفرنامهها رایج است و باید دقت کرد که سفرنامهنویس بر اساس چه میزان مشاهده و تجربه از ایران این تعمیم را داده است.
«تلخ و شیرین: خلق و خوی ایرانیها
خانم صاحبخانه آزمند بود و حرص پول داشت. روزی که آن خانه را ترک میکردم با او سر مبلغی که باید میپرداختم بگومگو پیدا کردم. نمی دانستم که در فکرش چه میگذرد. در این هنگام دیگر کمی با آداب و ایران و شیوه و منش مردم آن آشنا شده بودم. رفتار او خشمگینم کرد، اما برایم شگفتیآور نبود. تا آنجا که فهمیدهام، نه تنها آن خانم بلکه مردم آسیای میانه به طور کلی کمی خودپسندی و مالدوستی دارند. خیال میکنم که روح و طبع بشر این طور سرشته است و کسی تقصیر و چارهای ندارد. رسم و راه زندگی آنها رنگ مذهبی دارد، اما خودشان اخلاقیات استواری ندارند. آنجا که بر عقیده خودشان پای میفشارند و میخواهند آن را تحمیل کنند، اغلب از سخنان دلانگیز شاعران مثال و شاهد میآورند، نه از عبارات حکمتآموز و تعالیم اخلاقی.
آن جا که من بر حرف و عقیده خود اصرار میکردم، ایرانی طـرف مـن، خواه مرد یا زن ایستادگی مینمود و سخت بر فکر و سخن خودش پافشاری میکرد و هیچ نمیتوانستم قانعشان کنم و با آنها کنار بیایم. من که سیاه را سفید (یا، روز را شب) نگفته بودم و نیرنگسازی و زبانبازی هم نمیکردم!
[اما هر چه باشد] ایرانیها مردمی هستند که ذوق و طبع و درک شعر دارند.»
من این سفرنامه را از کتاب «یازده سفرنامه ژاپنیهای دیدارکننده از ایران درسالهای ۱۹۳۱-۴۱ میلادی، ۱۳۱۰ تا ۲۰ خوشیدی» به کوشش هاشم رجبزاده و کینجی ئهاورا (طهوری، ۱۳۹۵) صفحات ۳۷-۸۲ نقل کردم. همین متن، عینا پیش از این هم در کتاب «سفرنامه، خاطرات ایران و یادنامه آشی کاگا آتسو اوجی» ترجمه هاشم رجبزاده (دفتر پژوهش های فرهنگی، ۱۳۸۳) صفحات ۳۷ تا ۷۶ هم آمده است.
@javadimr
👍4
عرق ملی یعنی شادی عمومی برای پیدا شدن #یسنا .
از بیتوجهی به فروخته شدن دختران قوچان تا نگرانی عمومی از گم شدن یسنا، راه درازی طی شده.
از بیتوجهی به فروخته شدن دختران قوچان تا نگرانی عمومی از گم شدن یسنا، راه درازی طی شده.
👍17
جامعه ایران مثل همه جوامع، چندسطحی و چندبعدی است و بخاطر ویژگیهای تاریخی و فرهنگیاش، پیچیدهتر است.
البته که همسرنوشتی گسترده با #یسنا ی گمشده، نشانهای از قدرت مفهوم وطن است؛ اما از این نگرانی عمومی برای گم شدن یسنا و تلاش گسترده برای پیدا کردنش و شادی فراگیر در سالم پیدا شدن یسنای کوچک،
نتیجه گرفت که نگرانیها در باره تعارضات و تنشها در جامعه ایران باطل بوده و مشکلی در جامعه وجود ندارد.
مسائل جامعه ایران ساختاری است و نیاز به تلاش گسترده برای حل آن است. تفسیرهای بیشازحدخوشبینانه از این همسرنوشتی، موجب درک نادرست از جامعه ایران میشود.
البته که همسرنوشتی گسترده با #یسنا ی گمشده، نشانهای از قدرت مفهوم وطن است؛ اما از این نگرانی عمومی برای گم شدن یسنا و تلاش گسترده برای پیدا کردنش و شادی فراگیر در سالم پیدا شدن یسنای کوچک،
نتیجه گرفت که نگرانیها در باره تعارضات و تنشها در جامعه ایران باطل بوده و مشکلی در جامعه وجود ندارد.
مسائل جامعه ایران ساختاری است و نیاز به تلاش گسترده برای حل آن است. تفسیرهای بیشازحدخوشبینانه از این همسرنوشتی، موجب درک نادرست از جامعه ایران میشود.
👍7
دیدار امروز رئیس اقلیم کردستان عراق با رهبری، خبر امیدبخشی است.
افزایش ارتباط و همکاری با همسایگان، همه همسایگان، به نفع ما و مسیر تحقق توسعه ایران است. نگاه تاریخیِ از بالا به پایین به کشورهای همسایه، و تلاش برای برتری بر همه همسایگان در همه حوزهها، به عقبماندگی بیشتر میانجامد.
افزایش ارتباط و همکاری با همسایگان، همه همسایگان، به نفع ما و مسیر تحقق توسعه ایران است. نگاه تاریخیِ از بالا به پایین به کشورهای همسایه، و تلاش برای برتری بر همه همسایگان در همه حوزهها، به عقبماندگی بیشتر میانجامد.
👍6