✅شنبه ۱۴ مرداد ۱۴۰۲
✅موسسه رحمن: میدان توحید.خ نصرت غربی.پلاک۵۶.طبقه اول
🟡نشست اول:۱۷:۳۰_۱۵:۳۰
🔺امیرحسین پورسینا.حقوقدان.
جدال مشروطه و مشروعه
🔺سمیه توحیدلو.جامعه شناس
حیات اقتصادی ایرانیان در زمانه تعادلخواهی
🔺علیرضا غریبدوست.پژوهشگر حقوق ایرانی
اندیشه های حقوقی مشروطه
🔺شهاب علیپور.روانشناس
درماندگی آموخته شده یا خوشبینی فراموش شده؟
نشست دوم:۲۰_۱۸
🔺محمدرضا جوادی یگانه.جامعه شناس
نظم کهن و نظم نوین در اندرزنامه ها
🔺حمیدرضا حسینی.تاریخدان
مشروطه ناکامل: پیامدها و دستاوردهای مشروطه
🔺میثم بازانی.روانشناس
مشروطه و اکنون ما:نگاهی روان پژوهانه
🔺داریوش رحمانیان.تاریخدان
انقلاب مشروطه از منظر روانشناسی تاریخی
🔹دبیر نشست:فاطمه علمدار
حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
پخش آنلاین از صفحه اینستاگرام گروه روانشناسی اجتماعی:
https://instagram.com/socialpsycholigy?utm_source=qr&igshid=MzNlNGNkZWQ4Mg%3D%3D
صفحه آپارات موسسه رحمن:
https://www.aparat.com/rahman.institute/live
✅موسسه رحمن: میدان توحید.خ نصرت غربی.پلاک۵۶.طبقه اول
🟡نشست اول:۱۷:۳۰_۱۵:۳۰
🔺امیرحسین پورسینا.حقوقدان.
جدال مشروطه و مشروعه
🔺سمیه توحیدلو.جامعه شناس
حیات اقتصادی ایرانیان در زمانه تعادلخواهی
🔺علیرضا غریبدوست.پژوهشگر حقوق ایرانی
اندیشه های حقوقی مشروطه
🔺شهاب علیپور.روانشناس
درماندگی آموخته شده یا خوشبینی فراموش شده؟
نشست دوم:۲۰_۱۸
🔺محمدرضا جوادی یگانه.جامعه شناس
نظم کهن و نظم نوین در اندرزنامه ها
🔺حمیدرضا حسینی.تاریخدان
مشروطه ناکامل: پیامدها و دستاوردهای مشروطه
🔺میثم بازانی.روانشناس
مشروطه و اکنون ما:نگاهی روان پژوهانه
🔺داریوش رحمانیان.تاریخدان
انقلاب مشروطه از منظر روانشناسی تاریخی
🔹دبیر نشست:فاطمه علمدار
حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
پخش آنلاین از صفحه اینستاگرام گروه روانشناسی اجتماعی:
https://instagram.com/socialpsycholigy?utm_source=qr&igshid=MzNlNGNkZWQ4Mg%3D%3D
صفحه آپارات موسسه رحمن:
https://www.aparat.com/rahman.institute/live
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
آپارات | موسسه رحمان
این کانال جهت بارگذاری ویدوئو نشست ها و سخنرانی های موسسه رحمان ایجاد شده است.
محمدرضا جوادی یگانه.روانپژوهی مشروطه
نظم کهن و نظم نوین در اندرزنامه ها
گروه روانشناسی اجتماعی انجمن جامعه شناسی ایران:
روان پژوهی مشروطه
🗓۱۴مرداد۱۴۰۲
🔵نشست دوم
روان پژوهی مشروطه
🗓۱۴مرداد۱۴۰۲
🔵نشست دوم
👍1
Forwarded from دیدارنیوز
#اختصاصی
✅از چشم جهان (۱۰۶)؛ گزارش گاردین از یک مأمور فراموش شده در کتب تاریخی|نورمن داربیشایر، جاسوس انگلیسی که کودتای ضد مصدق را طراحی کرد
گاردین رسانه بزرگ و قدیمی انگلستان، در گزارشی به نقش یکی از جاسوسان انگلیسی در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ پرداخته در حالی که هیچ گاه دولت بریتانیا در این باره اظهار نظری نداشته است.
منبع: روزنامه گاردین|نویسنده: جولیان بورگِر|مترجم: حمید رضا بابایی
➖جهت مطالعه متن مقاله کلیک کنید
#دیدار_نیوز
@didarnews1| @didarnewsir
✅از چشم جهان (۱۰۶)؛ گزارش گاردین از یک مأمور فراموش شده در کتب تاریخی|نورمن داربیشایر، جاسوس انگلیسی که کودتای ضد مصدق را طراحی کرد
گاردین رسانه بزرگ و قدیمی انگلستان، در گزارشی به نقش یکی از جاسوسان انگلیسی در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ پرداخته در حالی که هیچ گاه دولت بریتانیا در این باره اظهار نظری نداشته است.
منبع: روزنامه گاردین|نویسنده: جولیان بورگِر|مترجم: حمید رضا بابایی
➖جهت مطالعه متن مقاله کلیک کنید
#دیدار_نیوز
@didarnews1| @didarnewsir
Telegraph
از چشم جهان (۱۰۶)؛ گزارش گاردین از یک مأمور فراموش شده در کتب تاریخی
گاردین رسانه بزرگ و قدیمی انگلستان، در گزارشی به نقش یکی از جاسوسان انگلیسی در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ پرداخته در حالی که هیچ گاه دولت بریتانیا در این باره اظهار نظری نداشته است. کد خبر: ۱۵۴۳۵۹ ۱۴:۰۷ - ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ دیدارنیوز ـ سرویس بینالملل: این مطلب…
Forwarded from هيئت محبين حسين ع
💠گزیده سخنرانی امروز دوشنبه ٣٠ مرداد
✳️السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
دکتر محمدرضا جوادی یگانه در ششمین جلسه از هیات محبین حسین علیه السلام در سومین روز ماه صفر۱۴۴۵ :
1️⃣
🔸میخواهیم به این پرسش اصلی پاسخ دهیم که علت قیام امام حسین علیه السلام چه بود. رذیلت معمولاً به عادات ناپسند بسیار تکرار شده و تقریباً تثبیت شده گفته میشود. برخی رذایل فردی، برخی جنبه اجتماعی و برخی جنبه نهادی دارد. منظور از جنبه نهادی این است که ساختار و سیستم به گونهای باشد که منتهی به رذیله گردد. مثلاً ریا زمانی که توسط فردی انجام میشود رذیله فردی، وقتی افراد جامعه آن را انجام میدهند جنبه اجتماعی وقتی نظام گزینش و استخدامی مبتنی بر ریا باشد میشود جنبه نهادی.
🔹استبداد مهمترین رذیله نهادی است. خطرناکترین چیزی که جامعه انسانی را تهدید میکند ناامنی است و بعد از آن استبداد است. منظور از استبداد دیکتاتوری نیست. یکی از بدترین وضعیتهای جامعه ایران در چند سده اخیر مربوط به دوره بعد از مشروطه تا کودتای سوم اسفند است. در این دوره ناامنی سرتاسر ایران را فرا گرفته بود. حکومت رضاخان دیکتاتوری بود. زمان خلع قاجار و ایجاد حکومت پهلوی، در مجلس نامه قرائت شد که حکومت قاجار خلع و به شخص رضاخان واگذار میشود این واگذاری به شخص یعنی دیکتاتوری.
🔸بعداً در سال ۱۳۰۵ مجلس موسسان تشکیل میشود و این اختیار به خاندان پهلوی واگذار میگردد یعنی از یک نظام دیکتاتوری به یک نظام سلطنتی تبدیل میشود. استبداد به معنی نظام شخصی شده است. ماکس وبر درباره نظام سلطانی و استبداد شرقی میگوید: این نظام به سنت برنمیگردد بلکه به اراده شخص فرمانروا برمیگردد. بعداً آقای هوشنگ شهابی و خوان لینز آن را با عنوان نظام نو سلطانی تعریف میکنند و میگویند:
🔻نظام سلطانی، بر پایه حکومت شخصی استوار است.
🔻انگیزه وفاداری به فرمانروا را نه ایدئولوژی ای که در او تجسم یافته یا توسط او بیان می شود، نه رسالتی شخصی و منحصر به فرد و نه هیچ گونه ویژگی فرهمندانه پدید نمی آورد، بلکه آمیزه ای از ترس و پاداش هایی که به همدستانش می دهد وفاداری آنان را بر می انگیزد.
🔻فرمانروا قدرتش را بدون مانع اعمال می کند، به دلخواه خود و مهم تر از همه بی آنکه قوانین یا هیچ گونه تعهدی به یک ایدئولوژی یا نظامی ارزشی مانع او شود.
🔻هنجارهای الزام آور و روابط مدیریت دائماً با تصمیمهای شخصی و خودسرانه فرمانروا که احساس نمیکند مجبور به توجیه ایدئولوژیکی آنهاست تضعیف میشود و در نتیجه فساد در همه سطوح جامعه رایج است.
🔻کارکنان اداری چنین فرمانروایی را، عمدتاً از افرادی تشکیل میشود که فرمانروا مستقیماً انتخاب کرده است و در میان آنها اغلب اعضای خانواده، دوستان، همدستان یا افرادی را که مستقیماً در استفاده از خشونت برای حفظ نظام دخالت دارند مییابیم که موقعیت آنها از اطاعت صرفاً شخصی از فرمانروا ناشی میشود.
بنابراین چنین نظامی یک نظام شخصی شده است
🔹دوره رضاخان دوره عجیبی است. اگر موفقیتهایی در این دوره به دست آمد ناشی از انرژی متوقف شده انقلاب مشروطه است. حکومت رضا شاه ترکیبی از استبداد به همراه وابستگی بود. بنابراین نتیجهای در آن حاصل نمیشود و روح تغییرات در آن دیده نمیشود. از دوره نزدیک به مشروطه به بعد متوجه شدند که بخش زیادی از مشکلات جامعه مالی و اداری است و تلاش کردند سیستم اداری و مالی را اصلاح کنند. از جمله این افراد قبل از مشروطه موسیو نوز بلژیکی بود و پس از مشروطه، مورگان شوستر آمریکایی بود. او در کتاب خاطرات خود به نام اختناق ایران ذکر میکند که علی رغم آزادی خواهی و اینکه مردم برای تغییرات علاقمند بودند اما وقتی به مسائل مالی میرسیم ماجرا عوض میشود.
🔸بعد از او هم دو دوره از هاروارد افرادی میآیند. همچنین میلسپو از دانشگاه جانز هاپکینز به ایران میآید. یکی از سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۶ به عنوان رئیس کل مالیه ایران و یکی در سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۴ به عنوان رئیس کل دارایی به ایران میآید تا تغییرات مالیاتی جدی در ایران ایجاد کند.
💠کانال هیئت وخیریه محبین
@mohebbinhosein
✳️السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
دکتر محمدرضا جوادی یگانه در ششمین جلسه از هیات محبین حسین علیه السلام در سومین روز ماه صفر۱۴۴۵ :
1️⃣
🔸میخواهیم به این پرسش اصلی پاسخ دهیم که علت قیام امام حسین علیه السلام چه بود. رذیلت معمولاً به عادات ناپسند بسیار تکرار شده و تقریباً تثبیت شده گفته میشود. برخی رذایل فردی، برخی جنبه اجتماعی و برخی جنبه نهادی دارد. منظور از جنبه نهادی این است که ساختار و سیستم به گونهای باشد که منتهی به رذیله گردد. مثلاً ریا زمانی که توسط فردی انجام میشود رذیله فردی، وقتی افراد جامعه آن را انجام میدهند جنبه اجتماعی وقتی نظام گزینش و استخدامی مبتنی بر ریا باشد میشود جنبه نهادی.
🔹استبداد مهمترین رذیله نهادی است. خطرناکترین چیزی که جامعه انسانی را تهدید میکند ناامنی است و بعد از آن استبداد است. منظور از استبداد دیکتاتوری نیست. یکی از بدترین وضعیتهای جامعه ایران در چند سده اخیر مربوط به دوره بعد از مشروطه تا کودتای سوم اسفند است. در این دوره ناامنی سرتاسر ایران را فرا گرفته بود. حکومت رضاخان دیکتاتوری بود. زمان خلع قاجار و ایجاد حکومت پهلوی، در مجلس نامه قرائت شد که حکومت قاجار خلع و به شخص رضاخان واگذار میشود این واگذاری به شخص یعنی دیکتاتوری.
🔸بعداً در سال ۱۳۰۵ مجلس موسسان تشکیل میشود و این اختیار به خاندان پهلوی واگذار میگردد یعنی از یک نظام دیکتاتوری به یک نظام سلطنتی تبدیل میشود. استبداد به معنی نظام شخصی شده است. ماکس وبر درباره نظام سلطانی و استبداد شرقی میگوید: این نظام به سنت برنمیگردد بلکه به اراده شخص فرمانروا برمیگردد. بعداً آقای هوشنگ شهابی و خوان لینز آن را با عنوان نظام نو سلطانی تعریف میکنند و میگویند:
🔻نظام سلطانی، بر پایه حکومت شخصی استوار است.
🔻انگیزه وفاداری به فرمانروا را نه ایدئولوژی ای که در او تجسم یافته یا توسط او بیان می شود، نه رسالتی شخصی و منحصر به فرد و نه هیچ گونه ویژگی فرهمندانه پدید نمی آورد، بلکه آمیزه ای از ترس و پاداش هایی که به همدستانش می دهد وفاداری آنان را بر می انگیزد.
🔻فرمانروا قدرتش را بدون مانع اعمال می کند، به دلخواه خود و مهم تر از همه بی آنکه قوانین یا هیچ گونه تعهدی به یک ایدئولوژی یا نظامی ارزشی مانع او شود.
🔻هنجارهای الزام آور و روابط مدیریت دائماً با تصمیمهای شخصی و خودسرانه فرمانروا که احساس نمیکند مجبور به توجیه ایدئولوژیکی آنهاست تضعیف میشود و در نتیجه فساد در همه سطوح جامعه رایج است.
🔻کارکنان اداری چنین فرمانروایی را، عمدتاً از افرادی تشکیل میشود که فرمانروا مستقیماً انتخاب کرده است و در میان آنها اغلب اعضای خانواده، دوستان، همدستان یا افرادی را که مستقیماً در استفاده از خشونت برای حفظ نظام دخالت دارند مییابیم که موقعیت آنها از اطاعت صرفاً شخصی از فرمانروا ناشی میشود.
بنابراین چنین نظامی یک نظام شخصی شده است
🔹دوره رضاخان دوره عجیبی است. اگر موفقیتهایی در این دوره به دست آمد ناشی از انرژی متوقف شده انقلاب مشروطه است. حکومت رضا شاه ترکیبی از استبداد به همراه وابستگی بود. بنابراین نتیجهای در آن حاصل نمیشود و روح تغییرات در آن دیده نمیشود. از دوره نزدیک به مشروطه به بعد متوجه شدند که بخش زیادی از مشکلات جامعه مالی و اداری است و تلاش کردند سیستم اداری و مالی را اصلاح کنند. از جمله این افراد قبل از مشروطه موسیو نوز بلژیکی بود و پس از مشروطه، مورگان شوستر آمریکایی بود. او در کتاب خاطرات خود به نام اختناق ایران ذکر میکند که علی رغم آزادی خواهی و اینکه مردم برای تغییرات علاقمند بودند اما وقتی به مسائل مالی میرسیم ماجرا عوض میشود.
🔸بعد از او هم دو دوره از هاروارد افرادی میآیند. همچنین میلسپو از دانشگاه جانز هاپکینز به ایران میآید. یکی از سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۶ به عنوان رئیس کل مالیه ایران و یکی در سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۴ به عنوان رئیس کل دارایی به ایران میآید تا تغییرات مالیاتی جدی در ایران ایجاد کند.
💠کانال هیئت وخیریه محبین
@mohebbinhosein
👍2
Forwarded from هيئت محبين حسين ع
2️⃣
🔹او در کتابش توضیحاتی درباره مردم ایران داده است و میگوید: «ظلم ناامنی بدگمانی و تزویر به صورت وسیله دفاعی در آمده است. فقدان قانون مراجع قضایی بیطرف و نیز خطر غارت اموال به زور سبب شده که اشخاص به عنوان عادیترین کار به طفره، تعلل و نادرستی متوسل شوند. قواعد بازی مستلزم حقه بازی است و به آن پاداش میدهند. افراد در این رژیم فردی، باید راه جلب توجه و بالا رفتن از شانههای دیگران را به خوبی بیاموزند. این جامعه با آنکه مدرن شده بود هیچ واکنشی نسبت به فساد نشان نمیداد. و هیچ جنبشی و اعتراضی انجام نمیشد. بزرگان از قانون میگریختند و حقه بازان مشهور میتوانستند با اندکی کسب آبرو همچنان در سیاست و دستگاه دولت به کارشان ادامه دهند. تقریباً هیچ چیزی در برابر انحطاط اخلاقی ایستادگی نمیکرد.»
🔸 از آن سالها او نتیجه میگیرد که این حکومت فاسد توسط افراد فاسد و برای افراد فاسد به وجود آمده است. سپس ادامه میدهد: «در سرزمین شیر و خورشید افراد درستکار یک پدیده شگرف مخالف با اصل را تشکیل میدهند. رضاخان هر سری را که بلندتر از دیگران بود قطع کرده بود و نتیجه از بین رفتن رهبرانی بود که میتوانستند کشور را اداره کنند و این باعث ورشکستگی کشور شد.»
🔹پس استبداد با اینکه فقر همه جا را گرفته باشد یا کشور بد اداره بشود فرق دارد. استبداد به آن روح استبداد است.
🔸حال چه شد که امام حسین علیه السلام در یک زمانه خاصی قیام کرد. مثلاً در دوره امام حسن سلام الله علیه قیام نکرد. حتی پس از شهادت امام حسن علیه سلام الله تا زمانی که معاویه زنده است قیام نمیکند. پاسخ این است که حاکمی که بر سر کار میآید ویژگیهای شخصی دارد که ناپسند است. از جمله مشروب خواری و علنی بودن او به فسق. از این گذشته اولین بار است که در عالم اسلام خلافت به سرپرست تبدیل میشود و به فساد شخصی و مطلق و استبداد بدل میگردد. از طرفی معاویه نقض معاهده کرده بود و بنا نبود برای خود جانشین انتخاب کند.
🔹نتیجه این استبداد این میشود که یزید در مجلس اول که اسرای کربلا میآیند شروع میکند به شعر خواندن با این مضمون که ای کاش آن بزرگان ما که در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شدند بودند و میدیدند که چگونه قوم خزرج از شدت درد و رنج ناله میکند. و سپس میگوید ما الان با بدر مساوی شدیم.
🔸چیزی را که با عنوان علت قیام امام حسین علیه الصلوه و السلام میبینیم به این برمیگردد که حکومت از حکومتی مبتنی بر پذیرش عامه مسلمین به حکومت شخصی شده سلطانی یا نو سلطانی که منجر به استبداد شده است تبدیل میشود. بنابراین این زندگی در حکومت استبدادی، روح را میگیرد. اصولاً با استبداد چیزی شکل نمیگیرد. چرا استبداد میتواند قدرت بگیرد؟ یک بحث در ارعاب تام است که ابن زیاد نمونه بارز آن میباشد. بخش دیگر مربوط میشود به سکوت مشاهیر و متنفذان که منافعشان را دنبال میکنند. اینها میشود دلایل تداوم استبداد.
🔹 اما آن چیزی که امام حسین را به حرکت واداشت که علی رغم همه مصلحتها بیعت نکند و نتیجه شهادت ایشان شد این بود که میدید جامعه اسلامی دارد از روح خالی میشود و این خالی شدن از روح با استبداد پیش آمده است. با استبداد هیچ چیزی حاصل نمیشود.
دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲
💠کانال هیئت وخیریه محبین
@mohebbinhosein
🔹او در کتابش توضیحاتی درباره مردم ایران داده است و میگوید: «ظلم ناامنی بدگمانی و تزویر به صورت وسیله دفاعی در آمده است. فقدان قانون مراجع قضایی بیطرف و نیز خطر غارت اموال به زور سبب شده که اشخاص به عنوان عادیترین کار به طفره، تعلل و نادرستی متوسل شوند. قواعد بازی مستلزم حقه بازی است و به آن پاداش میدهند. افراد در این رژیم فردی، باید راه جلب توجه و بالا رفتن از شانههای دیگران را به خوبی بیاموزند. این جامعه با آنکه مدرن شده بود هیچ واکنشی نسبت به فساد نشان نمیداد. و هیچ جنبشی و اعتراضی انجام نمیشد. بزرگان از قانون میگریختند و حقه بازان مشهور میتوانستند با اندکی کسب آبرو همچنان در سیاست و دستگاه دولت به کارشان ادامه دهند. تقریباً هیچ چیزی در برابر انحطاط اخلاقی ایستادگی نمیکرد.»
🔸 از آن سالها او نتیجه میگیرد که این حکومت فاسد توسط افراد فاسد و برای افراد فاسد به وجود آمده است. سپس ادامه میدهد: «در سرزمین شیر و خورشید افراد درستکار یک پدیده شگرف مخالف با اصل را تشکیل میدهند. رضاخان هر سری را که بلندتر از دیگران بود قطع کرده بود و نتیجه از بین رفتن رهبرانی بود که میتوانستند کشور را اداره کنند و این باعث ورشکستگی کشور شد.»
🔹پس استبداد با اینکه فقر همه جا را گرفته باشد یا کشور بد اداره بشود فرق دارد. استبداد به آن روح استبداد است.
🔸حال چه شد که امام حسین علیه السلام در یک زمانه خاصی قیام کرد. مثلاً در دوره امام حسن سلام الله علیه قیام نکرد. حتی پس از شهادت امام حسن علیه سلام الله تا زمانی که معاویه زنده است قیام نمیکند. پاسخ این است که حاکمی که بر سر کار میآید ویژگیهای شخصی دارد که ناپسند است. از جمله مشروب خواری و علنی بودن او به فسق. از این گذشته اولین بار است که در عالم اسلام خلافت به سرپرست تبدیل میشود و به فساد شخصی و مطلق و استبداد بدل میگردد. از طرفی معاویه نقض معاهده کرده بود و بنا نبود برای خود جانشین انتخاب کند.
🔹نتیجه این استبداد این میشود که یزید در مجلس اول که اسرای کربلا میآیند شروع میکند به شعر خواندن با این مضمون که ای کاش آن بزرگان ما که در جنگ بدر به دست مسلمانان کشته شدند بودند و میدیدند که چگونه قوم خزرج از شدت درد و رنج ناله میکند. و سپس میگوید ما الان با بدر مساوی شدیم.
🔸چیزی را که با عنوان علت قیام امام حسین علیه الصلوه و السلام میبینیم به این برمیگردد که حکومت از حکومتی مبتنی بر پذیرش عامه مسلمین به حکومت شخصی شده سلطانی یا نو سلطانی که منجر به استبداد شده است تبدیل میشود. بنابراین این زندگی در حکومت استبدادی، روح را میگیرد. اصولاً با استبداد چیزی شکل نمیگیرد. چرا استبداد میتواند قدرت بگیرد؟ یک بحث در ارعاب تام است که ابن زیاد نمونه بارز آن میباشد. بخش دیگر مربوط میشود به سکوت مشاهیر و متنفذان که منافعشان را دنبال میکنند. اینها میشود دلایل تداوم استبداد.
🔹 اما آن چیزی که امام حسین را به حرکت واداشت که علی رغم همه مصلحتها بیعت نکند و نتیجه شهادت ایشان شد این بود که میدید جامعه اسلامی دارد از روح خالی میشود و این خالی شدن از روح با استبداد پیش آمده است. با استبداد هیچ چیزی حاصل نمیشود.
دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲
💠کانال هیئت وخیریه محبین
@mohebbinhosein
👍2
Forwarded from روانشناسی اجتماعی ایرانیان
لذت "ما" شدن
فاطمه علمدار
آدمها،از همان اول اولش،گروهی زندگی میکردند،گروهی شکار میکردند،گروهی از خودشان دفاع میکردند و بقایشان به ماندن در گروه بستگی داشت.برای همین طرد شدن از جمع،یکی از سختترین تنبیهات بشر است.برای آدمیزاد،طرد و مرگ،همزادند و هراس از طرد،به حاشیه رانده شدن،اقلیت شدن،نادیده گرفته شدن،آدمها را وادار به کارهایی میکند که در حالت عادی فکرش را هم نمیکنند.اطاعتهای عجیب و غریب و همرنگ شدنهای باورنکردنی و بی رحمیها و خودسانسوری ها و تعصب ورزیدن ها و دروغ و ریا و تظاهرهای افراطی؛ گاهی چیزی نیست جز دست و پا زدنهای کسی که حس میکند گروه دیگر تحویلش نمیگیرند و بعید نیست کم کم از خودشان دورش کنند.
برای آدمیزاد با این مختصات،حیاتی است که به جمعی احساس تعلق کند و بتواند هویت خودش را با آنها تعریف کند و دلش گرم باشد که در بزنگاه های زندگی حواسشان به او هست.در این نگاه، احساس "ما" بودن، در مقابل احساس "تنهایی" تعریف نمیشود بلکه "ما" نبودن یعنی "بی پناه" بودن.چوپان دروغگو،در صحرا تنها بود.همیشه تنها بود.ولی اول داستان،عضوی از گروهی بود که از دوردستها حواسشان به او بود و میدانست که حواسشان بهش هست؛ و در انتهای داستان،دیگر کسی به او اهمیت نمیداد.فاصله جغرافیایی آدمها در اول داستان و آخرش،تغییری نکرده بود ولی چوپان قصه از کسی که حوصله اش از تنهایی سر رفته،تبدیل شد به یک انسان "بی پناه".
آدمها چطور میان دو وضعیت "ما" بودن و "بی پناهی"؛حرکت میکنند؟این انتقال به ویژگیهای روانی و شخصیتی خودشان بستگی دارد یا ساختارها و نیروهای اجتماعی که بهشان فشار می آورند و کنترلشان میکنند؟آدم باید "اخلاق خودش" را اصلاح کند تا روی خوش زندگی را ببیند،یا "روابط قدرت" را؟
روانشناسی اجتماعی که انسان را "موجودِ موقعیتمند" تعریف میکند؛موجودی که رفتارهایش "هم" بستگی به ویژگیهای محیط زندگی اش دارد و باورهایی که در آن محیط و در کنار آن آدمها و با آن پیشنه تاریخی شکل گرفته اند و "هم" بر محیط و باورها تاثیر میگذارند و تغییرات اجتماعی را رقم میزنند؛ لذت و امنیت "ما" بودن و حسرت و رنج "بی پناهی"را در چرخه ای از روابط متقابلِ ویژگیهای فردی و نهادهای اجتماعی،میبیند.چرخه ای از تاثیرات متقابلِ؛
✅ شیوه "شناخت اجتماعی" آدمها و "نیروهای اجتماعی" موثر بر آنها و "روابط اجتماعی" شان؛ بر
✅توازن قدرت در نهادهای سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی محیط زندگی شان؛ و
✅آفرینش قصه مشترکی که بتوانند حول آن بر خیر جمعی توافق کنند و برای رسیدن به آن هماهنگ عمل کنند؛ و به این ترتیب،
✅ اعتماد اجتماعی شکل بگیرد و در بستر کیفیت آن اعتماد، مجددا شیوه عمل شناخت اجتماعی و نیروهای اجتماعی و روابط اجتماعی،مشخص شود.
چرخه ای که میتواند "چرخه تکاملی ما شدن" باشد یا"چرخه شوم بی پناهی".چرخه ای که بالاخره تک تک ما نقشی در آن داریم و خوب است نقش خودمان را بشناسیم....
پ.ن: در فصل اول دوره #لذت_ما_شدن که موسسه #سروای_باران در مرداد ۱۴۰۲،برگزار کرد،در مورد چرخه تکاملی ما شدن و چرخه شوم بی پناهی صحبت کردم و تاثیرات متقابل خطاهای شناختی ما بر نهادهای اجتماعی و امکان عمل جمعی و اعتماد اجتماعی را توضیح دادم.
در فصل دوم این دوره قرار است در مورد تاثیر نیروهای اجتماعی بر انتخابهای فردی و اجتماعی و شرایط محیطی مان صحبت کنیم.
پ.ن۲: فایل صوتی فصل اول را میتوانید با پیام دادن به آیدی تلگرام https://t.me/Sarvayebaran ،تهیه کنید.پاور پوینت چهار جلسه فصل اول را در این کانال به اشتراک میگذارم.
https://t.me/fsalamdar
فاطمه علمدار
آدمها،از همان اول اولش،گروهی زندگی میکردند،گروهی شکار میکردند،گروهی از خودشان دفاع میکردند و بقایشان به ماندن در گروه بستگی داشت.برای همین طرد شدن از جمع،یکی از سختترین تنبیهات بشر است.برای آدمیزاد،طرد و مرگ،همزادند و هراس از طرد،به حاشیه رانده شدن،اقلیت شدن،نادیده گرفته شدن،آدمها را وادار به کارهایی میکند که در حالت عادی فکرش را هم نمیکنند.اطاعتهای عجیب و غریب و همرنگ شدنهای باورنکردنی و بی رحمیها و خودسانسوری ها و تعصب ورزیدن ها و دروغ و ریا و تظاهرهای افراطی؛ گاهی چیزی نیست جز دست و پا زدنهای کسی که حس میکند گروه دیگر تحویلش نمیگیرند و بعید نیست کم کم از خودشان دورش کنند.
برای آدمیزاد با این مختصات،حیاتی است که به جمعی احساس تعلق کند و بتواند هویت خودش را با آنها تعریف کند و دلش گرم باشد که در بزنگاه های زندگی حواسشان به او هست.در این نگاه، احساس "ما" بودن، در مقابل احساس "تنهایی" تعریف نمیشود بلکه "ما" نبودن یعنی "بی پناه" بودن.چوپان دروغگو،در صحرا تنها بود.همیشه تنها بود.ولی اول داستان،عضوی از گروهی بود که از دوردستها حواسشان به او بود و میدانست که حواسشان بهش هست؛ و در انتهای داستان،دیگر کسی به او اهمیت نمیداد.فاصله جغرافیایی آدمها در اول داستان و آخرش،تغییری نکرده بود ولی چوپان قصه از کسی که حوصله اش از تنهایی سر رفته،تبدیل شد به یک انسان "بی پناه".
آدمها چطور میان دو وضعیت "ما" بودن و "بی پناهی"؛حرکت میکنند؟این انتقال به ویژگیهای روانی و شخصیتی خودشان بستگی دارد یا ساختارها و نیروهای اجتماعی که بهشان فشار می آورند و کنترلشان میکنند؟آدم باید "اخلاق خودش" را اصلاح کند تا روی خوش زندگی را ببیند،یا "روابط قدرت" را؟
روانشناسی اجتماعی که انسان را "موجودِ موقعیتمند" تعریف میکند؛موجودی که رفتارهایش "هم" بستگی به ویژگیهای محیط زندگی اش دارد و باورهایی که در آن محیط و در کنار آن آدمها و با آن پیشنه تاریخی شکل گرفته اند و "هم" بر محیط و باورها تاثیر میگذارند و تغییرات اجتماعی را رقم میزنند؛ لذت و امنیت "ما" بودن و حسرت و رنج "بی پناهی"را در چرخه ای از روابط متقابلِ ویژگیهای فردی و نهادهای اجتماعی،میبیند.چرخه ای از تاثیرات متقابلِ؛
✅ شیوه "شناخت اجتماعی" آدمها و "نیروهای اجتماعی" موثر بر آنها و "روابط اجتماعی" شان؛ بر
✅توازن قدرت در نهادهای سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی محیط زندگی شان؛ و
✅آفرینش قصه مشترکی که بتوانند حول آن بر خیر جمعی توافق کنند و برای رسیدن به آن هماهنگ عمل کنند؛ و به این ترتیب،
✅ اعتماد اجتماعی شکل بگیرد و در بستر کیفیت آن اعتماد، مجددا شیوه عمل شناخت اجتماعی و نیروهای اجتماعی و روابط اجتماعی،مشخص شود.
چرخه ای که میتواند "چرخه تکاملی ما شدن" باشد یا"چرخه شوم بی پناهی".چرخه ای که بالاخره تک تک ما نقشی در آن داریم و خوب است نقش خودمان را بشناسیم....
پ.ن: در فصل اول دوره #لذت_ما_شدن که موسسه #سروای_باران در مرداد ۱۴۰۲،برگزار کرد،در مورد چرخه تکاملی ما شدن و چرخه شوم بی پناهی صحبت کردم و تاثیرات متقابل خطاهای شناختی ما بر نهادهای اجتماعی و امکان عمل جمعی و اعتماد اجتماعی را توضیح دادم.
در فصل دوم این دوره قرار است در مورد تاثیر نیروهای اجتماعی بر انتخابهای فردی و اجتماعی و شرایط محیطی مان صحبت کنیم.
پ.ن۲: فایل صوتی فصل اول را میتوانید با پیام دادن به آیدی تلگرام https://t.me/Sarvayebaran ،تهیه کنید.پاور پوینت چهار جلسه فصل اول را در این کانال به اشتراک میگذارم.
https://t.me/fsalamdar
Telegram
Sarvayebaran
موسسه فرهنگى و هنرى سرواى باران
@Sarvayebaranadmin
📷 Instagram:
Instagram.com/sarvayebaran
0998 130 72 70
@Sarvayebaranadmin
📷 Instagram:
Instagram.com/sarvayebaran
0998 130 72 70
مشروطه و قرارداد ۱۹۱۹ از نگاه ماموران انگلیسی مجری قرارداد
گزارشی از سفرنامه تازهترجمهشده جیمز بالفور با عنوان «وقایع اخیر در ایران»
محمدرضا جوادی یگانه
گزارشی از کتاب را در اینجا بخوانید.
🔘جیمز مونسریف بالفور، به مدت پانزده ماه ازخرداد ۱۲۹۹ تا شهریور ۱۳۰۰، در ایران به عنوان «دستیار آرمیتاژ اسمیت، رئیس هیئت مالی اجرای مفاد قرارداد ۱۹۱۹» حضور داشته و خاطرات خود را در کتابی با عنوان «وقایع اخیر ایران» نوشته است که بهتازگی با ترجمه ساسان طهماسبی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.
◾سفرنامه او، شامل گزارشهای مهمی از ناامنی و بیثباتی در دوره حضیض ایران در سال منتهی به کودتای ۱۲۹۹ و چند ماه بلافاصله پس از آن است.
◾قصهسرایی در باره مشروطه: بالفور مشروطه ایران را اتفاقی میداند و برای آن چنین قصهای مینویسد: «فصل تابستان بود. ... سفارت بریتانیا صاحب یکی از دلپذیرترین باغهای تهران است. ... قبلا مسلم شده بود که بستنشینان را از سفارت اخراج نخواهند کرد. ... هوا گرم بود و در فصل تابستان، خوابیدن در فضای باز در تهران مشکلی نیست. زندگی در باغ دلپذیر بود. در نتیجه تعداد بستنشینان به سرعت افزایش یافت. خیلی زود چهارده هزار نفر به محوطه سفارت وارد شدند. در چنین شرایطی، ایدهها به راحتی شکل تخیل عوام به خود می گیرد. ... گمان میکنم در ایالات این تصور وجود داشت که مشروطیت یعنی هر کاری دوست داری میتوانی انجام بدهی. در نتیجه، ایالات از ارسال مالیاتها خودداری کردند. ... سفیر بریتانیا باغ سفارت را به سرعت در حال ویرانی میدید و هر چه از فصل تابستان میگذشت، به زمانی که باید خودش از سفارت استفاده میکرد، نزدیکتر میشد. در نتیجه، انگیزههای زیادی وجود داشت تا به این وضعیت پایان داده شود. شاه به درخواست سفیر تعهد کرد که نظام مشروطیت را برقرار سازد.» (ص ۱۰۲)
◼️ اخلاق اجتماعی مردم در ایران: او وضعیت سه چیزی که هردوت ذکر کرده جوانان ایرانی فرا میگیرند، یعنی «سوارکاری، تیراندازی با کمان و راستگویی» توضیح میدهد و تنها مهارت سوارکاری در ایرانیان را تایید میکند: «ایرانیها سوارکارانی ماهر، بیباک و در تعقیب شکار خستگیناپذیرند». اما وجود دو ویژگی دیگر را منکر میشود. در باره صداقت میگوید وضعیت از زمان هردوت تغییر کرده: «چون سعدی مینویسد: دروغ مصلحتآمیز به ز راست فتنهانگیز است» و هموطنان سعدی پند او را خیلی سریع به کار گرفتند.» (ص ۵۴)
◾فقدان شجاعت در ایرانیان از نظر بالفور: اما آنچه چند بار در کتاب به آن اشاره شده، در باره فقدان شجاعت است (یعنی تیراندازی با کمان از سهگانه هردوت). او مینویسد: «ایرانیها بدترین سربازانی هستند که میتوان تصور کرد.» و داستان مردی را بازگو میکند که فریاد زد «اگر پای مرگ در میان نباشد، ایرانیها خیلی خوب نبرد میکنند» و این سخن را «اعتراف صادقانه و بدون ابراز شرمندگی به ترس و بزدلی» میداند. (ص ۵۳) در ماجرای به توپ بستن مجلس هم مینویسد که «یکی از قفقازیها پیش از رسیدن افسران روسی، تفنگش را پر کرد، نشانه گرفت و شلیک کرد. این حرکت برای کسانی که سوگند خورده بودند تا پای جان در سنگرها باقی بمانند، کافی بود تا با نهایت سرعت خودشان را کنار بکشند و پنهان شوند.» (ص ۱۰۸)
◾ تنزل اخلاقی در زمانه انحطاط: روشن است که در دوره انحطاط، رفتار مردمان (و نه لزوما شخصیت آنها) منفی باشد و از این رو است که کتاب، بیشتر نگاه منفی به ایران و ایرانیان دارد. در زمانه انحطاط و ناامنی و بیثباتی، صفات خوب فرصت بروز و ظهور پیدا نمیکنند و دیده نمیشوند.
◾علل نگاه منفی بالفور به ایران: همچنین از نگاه منفی بالفور به ایران و به مشروطه، بخاطر این است که او برای اجرای قرارداد ننگینی که ایران را عملا مستعمره انگلستان میساخت به ایران آمده بود و طبیعی است که ایرانیان نگاه مثبتی به آن قرارداد و عاملان اجرای آن نداشتند. و البته مانع اصلی در برابر قرارداد ۱۹۱۹ هم، سیاسیون و مجلس مشروطه بودند و باعث ناکامی آن شدند و به همین دلیل است که او مشروطه را «نمایش خندهدار» میخواند.
🔘فایل کتاب اصلی را در فرسته بعدی گذاشتهام تا امکان مقایسه و استفاده بیشتر، بویژه از عکسهای کتاب، فراهم شود.
بالفور، جیمز مونسریف (۱۴۰۲) .وقایع اخیر در ایران: سفرنامه جیمز مونسریف بالفور. ترجمه ساسان طهماسبی. تهران: امیرکبیر.
گزارشی از سفرنامه تازهترجمهشده جیمز بالفور با عنوان «وقایع اخیر در ایران»
محمدرضا جوادی یگانه
گزارشی از کتاب را در اینجا بخوانید.
🔘جیمز مونسریف بالفور، به مدت پانزده ماه ازخرداد ۱۲۹۹ تا شهریور ۱۳۰۰، در ایران به عنوان «دستیار آرمیتاژ اسمیت، رئیس هیئت مالی اجرای مفاد قرارداد ۱۹۱۹» حضور داشته و خاطرات خود را در کتابی با عنوان «وقایع اخیر ایران» نوشته است که بهتازگی با ترجمه ساسان طهماسبی توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شده است.
◾سفرنامه او، شامل گزارشهای مهمی از ناامنی و بیثباتی در دوره حضیض ایران در سال منتهی به کودتای ۱۲۹۹ و چند ماه بلافاصله پس از آن است.
◾قصهسرایی در باره مشروطه: بالفور مشروطه ایران را اتفاقی میداند و برای آن چنین قصهای مینویسد: «فصل تابستان بود. ... سفارت بریتانیا صاحب یکی از دلپذیرترین باغهای تهران است. ... قبلا مسلم شده بود که بستنشینان را از سفارت اخراج نخواهند کرد. ... هوا گرم بود و در فصل تابستان، خوابیدن در فضای باز در تهران مشکلی نیست. زندگی در باغ دلپذیر بود. در نتیجه تعداد بستنشینان به سرعت افزایش یافت. خیلی زود چهارده هزار نفر به محوطه سفارت وارد شدند. در چنین شرایطی، ایدهها به راحتی شکل تخیل عوام به خود می گیرد. ... گمان میکنم در ایالات این تصور وجود داشت که مشروطیت یعنی هر کاری دوست داری میتوانی انجام بدهی. در نتیجه، ایالات از ارسال مالیاتها خودداری کردند. ... سفیر بریتانیا باغ سفارت را به سرعت در حال ویرانی میدید و هر چه از فصل تابستان میگذشت، به زمانی که باید خودش از سفارت استفاده میکرد، نزدیکتر میشد. در نتیجه، انگیزههای زیادی وجود داشت تا به این وضعیت پایان داده شود. شاه به درخواست سفیر تعهد کرد که نظام مشروطیت را برقرار سازد.» (ص ۱۰۲)
◼️ اخلاق اجتماعی مردم در ایران: او وضعیت سه چیزی که هردوت ذکر کرده جوانان ایرانی فرا میگیرند، یعنی «سوارکاری، تیراندازی با کمان و راستگویی» توضیح میدهد و تنها مهارت سوارکاری در ایرانیان را تایید میکند: «ایرانیها سوارکارانی ماهر، بیباک و در تعقیب شکار خستگیناپذیرند». اما وجود دو ویژگی دیگر را منکر میشود. در باره صداقت میگوید وضعیت از زمان هردوت تغییر کرده: «چون سعدی مینویسد: دروغ مصلحتآمیز به ز راست فتنهانگیز است» و هموطنان سعدی پند او را خیلی سریع به کار گرفتند.» (ص ۵۴)
◾فقدان شجاعت در ایرانیان از نظر بالفور: اما آنچه چند بار در کتاب به آن اشاره شده، در باره فقدان شجاعت است (یعنی تیراندازی با کمان از سهگانه هردوت). او مینویسد: «ایرانیها بدترین سربازانی هستند که میتوان تصور کرد.» و داستان مردی را بازگو میکند که فریاد زد «اگر پای مرگ در میان نباشد، ایرانیها خیلی خوب نبرد میکنند» و این سخن را «اعتراف صادقانه و بدون ابراز شرمندگی به ترس و بزدلی» میداند. (ص ۵۳) در ماجرای به توپ بستن مجلس هم مینویسد که «یکی از قفقازیها پیش از رسیدن افسران روسی، تفنگش را پر کرد، نشانه گرفت و شلیک کرد. این حرکت برای کسانی که سوگند خورده بودند تا پای جان در سنگرها باقی بمانند، کافی بود تا با نهایت سرعت خودشان را کنار بکشند و پنهان شوند.» (ص ۱۰۸)
◾ تنزل اخلاقی در زمانه انحطاط: روشن است که در دوره انحطاط، رفتار مردمان (و نه لزوما شخصیت آنها) منفی باشد و از این رو است که کتاب، بیشتر نگاه منفی به ایران و ایرانیان دارد. در زمانه انحطاط و ناامنی و بیثباتی، صفات خوب فرصت بروز و ظهور پیدا نمیکنند و دیده نمیشوند.
◾علل نگاه منفی بالفور به ایران: همچنین از نگاه منفی بالفور به ایران و به مشروطه، بخاطر این است که او برای اجرای قرارداد ننگینی که ایران را عملا مستعمره انگلستان میساخت به ایران آمده بود و طبیعی است که ایرانیان نگاه مثبتی به آن قرارداد و عاملان اجرای آن نداشتند. و البته مانع اصلی در برابر قرارداد ۱۹۱۹ هم، سیاسیون و مجلس مشروطه بودند و باعث ناکامی آن شدند و به همین دلیل است که او مشروطه را «نمایش خندهدار» میخواند.
🔘فایل کتاب اصلی را در فرسته بعدی گذاشتهام تا امکان مقایسه و استفاده بیشتر، بویژه از عکسهای کتاب، فراهم شود.
بالفور، جیمز مونسریف (۱۴۰۲) .وقایع اخیر در ایران: سفرنامه جیمز مونسریف بالفور. ترجمه ساسان طهماسبی. تهران: امیرکبیر.
Telegram
attach 📎
👍4
Forwarded from مجتبی لشکربلوکی
🔲⭕️ایران سرزمین پر خاطره، کم آرزو
مجتبی لشکربلوکی
قبل از اینکه به ایران بپردازم، بگذارید از عربستان مثال بزنم تا بتوانم منظورم را بهتر منتقل کنم. عربستان در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ (حدود هفت سال پیش) یک برنامه چشم اندازی بلندپروازانه ای را منتشر کرد با افق ۲۰۳۰ که حدودا هفت سال دیگر به پایان می رسد. این چشم انداز تصویر روشنی ارایه می کرد که عربستان در آینده چه خواهد شد. عربستان به سند چشم انداز خشک و خالی هم بسنده نکرد بلکه اولا هدف گذاری کمی انجام داد نه اینکه حرف های کلی و مبهم و چندپهلوی کیفی بزنند. دوم اینکه ۱۱ طرح ملی و حدود ۸۰ پروژه ملی را تعریف کرد. سوم اینکه فرایند تدوین آن به یک سو، تبلیغ جهانی کرد. به گونه ای که اکنون تمام رسانه ها و شرکت های بزرگ مشاوره دنیا آن را ردگیری می کنند. این سند یک سایت اختصاصی هم دارد. این سند هیچگاه فراموش نشد. تعهدی در کل مدیران ارشد عربستان ایجاد کرد که دیگر نه می توانستند آن را کتمان کنند، نه فراموش و نه آنکه از آن سر باز بزنند ... حالا که چند سالی است از انتشار این سند گذشته بد نیست نگاه کنیم به برخی ادعاها که آیا عملی شده اند یا نه؟
عربستان متعهد شده که سهم زنان را در بازار کار از ۲۲ به ۳۰ درصد برساند. امروز که صحبت می کنیم عربستان نرسیده به ۲۰۳۰ نه تنها این هدف را محقق کرده بلکه از آن عبور کرده و بر قله ۳۴ درصدی ایستاده. یا عربستان هدف بسیار جسورانه ای را گذاشته و آن اینکه درآمد غیرنفتی اش شش برابر شود! امروز که در میانه این برنامه هستیم، درآمد غیرنفتی عربستان ۲.۵ برابر شده. نرخ بیکاری از ۱۱ درصد به ۸ رسیده و تنها یک درصد با هدف نهایی فاصله دارد. البته عربستان در همه اهداف موفق نبوده و ناکامی هم داشته. مساله چیز دیگری است. مساله این است که آیا در کشور تعهد جمعی نسبت به تصویر مشترک از آینده وجود دارد یا نه؟ تصویری که اگر رسیدیم همه با هم خوشحال شویم و اگر نرسیدیم همه با هم تلاش بیشتری کنیم. بن سلمان جمله جالبی دارد: ثروت حقیقی ما، آرزو و جاه طلبی مردمان ماست. حتی در یک کشور پادشاهی غیردموکرات اقتدارگرا نیز به این باور رسیده اند که آرزوی مشترک جمعی نقشی کلیدی دارد.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اما ایران؛ ما کشوری هستیم پرخاطره و کم آرزو. وقتی به گذشته نگاه می کنیم در بخش بزرگی از تاریخ، عظمت و شکوه است و تمدن وفرهنگ. در حوزه کشورداری امپراطوری بوده ایم. در حوزه فرهنگ حافظ و مولانا و فردوسی داریم. در حوزه هنر فقط به عنوان نمونه معماری های ایرانی هنوز که هنوز است مسحورکننده است. در حوزه دین، تاریخ بلند یگانه پرستی ایرانیان غیرقابل انکار است. در حوزه فناوری ابداع اولین یخچال، آسیاب و سیستم تهویه هوا را به ایرانیان نسبت می دهند. در حوزه علم بوعلی سینا افتخار ماست. معمولا وقتی به گذشته نگاه می کنیم غرورآفرین است. تاریخ ما بلند است و سنگین و مثبت. اما اما اما کشور را نمی توان با خاطره ها و گذشته ها اداره کرد.
به تجربه دریافته ام فرآیند گفتگو برای دستیابی به تصویر مشترک از آینده از فرآورده (خود تصویر مشترک) مهم تر است.به قول آن شاعر: من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم. گفتنی ها کم نیست.
بگذارید با یک مثال کمی این را روشن کنم. به طراحی ماشین نگاه کنید. شما وقتی پشت فرمان ماشین مینشینید، سه آیینه کوچک وجود دارد یکی سمت راننده، یک سمت شاگرد و دیگری در وسط که تصویر پشت سر شما را نشان می دهد و در عوض شما سه شیشه بزرگ در پیش رو و دو طرف خود دارید تصویر دو طرف (وضعیت موجود) و تصویر پیش رو (آینده) شما را نشان می دهد. حرفم این است نمی توان با نگاه کردن به گذشته به آینده رسید.
خب خواهید گفت وظیفه دولت است. من می گویم نه. وظیفه همه ماست. تصویرسازی از آینده قابل برون سپاری و دگرسپاری نیست. وظیفه همه ماست. تصویر از آینده از درون جامعه می جوشد. شکل می گیرد. در ذهن ها می نشیند و سپس روزی روزگاری پنجره فرصتی باز می شود تا این تصویر از آینده امکان بروز و ظهور پیدا کند. ما باید مشق شب خود را انجام دهیم. ما باید ذهن ها، قلب ها و تخیل مان را آماده و گرم نگاه داریم. باید با هم گفتگو کنیم. با بگوییم و بنویسیم که ما چه می خواهیم؟ چه سبک زندگی را دوست داریم. دولت مطلوب ما چگونه است؟
فکر می کنید که واضح است؟ به شما قول می دهم که نه! وقتی کمی از کلیات که پوزیسیون و اپوزیسیون و مذهبی و غیرمذهبی که در آن مشترکند گذر کنیم می فهمیم که نه فهم مشترکی داریم و نه تصویر مشترکی و در نتیجه نه عزم مشترکی. به عنوان نمونه نگاه کنید به این تمرین اولیه که سعی کردیم یک تصویر خام و اولیه از آینده ارایه کنیم. گفتگو باید کرد. مشق باید نوشت. خط باید زد و دوباره از نو نوشت و از نو گفتگو کرد.
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
قبل از اینکه به ایران بپردازم، بگذارید از عربستان مثال بزنم تا بتوانم منظورم را بهتر منتقل کنم. عربستان در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ (حدود هفت سال پیش) یک برنامه چشم اندازی بلندپروازانه ای را منتشر کرد با افق ۲۰۳۰ که حدودا هفت سال دیگر به پایان می رسد. این چشم انداز تصویر روشنی ارایه می کرد که عربستان در آینده چه خواهد شد. عربستان به سند چشم انداز خشک و خالی هم بسنده نکرد بلکه اولا هدف گذاری کمی انجام داد نه اینکه حرف های کلی و مبهم و چندپهلوی کیفی بزنند. دوم اینکه ۱۱ طرح ملی و حدود ۸۰ پروژه ملی را تعریف کرد. سوم اینکه فرایند تدوین آن به یک سو، تبلیغ جهانی کرد. به گونه ای که اکنون تمام رسانه ها و شرکت های بزرگ مشاوره دنیا آن را ردگیری می کنند. این سند یک سایت اختصاصی هم دارد. این سند هیچگاه فراموش نشد. تعهدی در کل مدیران ارشد عربستان ایجاد کرد که دیگر نه می توانستند آن را کتمان کنند، نه فراموش و نه آنکه از آن سر باز بزنند ... حالا که چند سالی است از انتشار این سند گذشته بد نیست نگاه کنیم به برخی ادعاها که آیا عملی شده اند یا نه؟
عربستان متعهد شده که سهم زنان را در بازار کار از ۲۲ به ۳۰ درصد برساند. امروز که صحبت می کنیم عربستان نرسیده به ۲۰۳۰ نه تنها این هدف را محقق کرده بلکه از آن عبور کرده و بر قله ۳۴ درصدی ایستاده. یا عربستان هدف بسیار جسورانه ای را گذاشته و آن اینکه درآمد غیرنفتی اش شش برابر شود! امروز که در میانه این برنامه هستیم، درآمد غیرنفتی عربستان ۲.۵ برابر شده. نرخ بیکاری از ۱۱ درصد به ۸ رسیده و تنها یک درصد با هدف نهایی فاصله دارد. البته عربستان در همه اهداف موفق نبوده و ناکامی هم داشته. مساله چیز دیگری است. مساله این است که آیا در کشور تعهد جمعی نسبت به تصویر مشترک از آینده وجود دارد یا نه؟ تصویری که اگر رسیدیم همه با هم خوشحال شویم و اگر نرسیدیم همه با هم تلاش بیشتری کنیم. بن سلمان جمله جالبی دارد: ثروت حقیقی ما، آرزو و جاه طلبی مردمان ماست. حتی در یک کشور پادشاهی غیردموکرات اقتدارگرا نیز به این باور رسیده اند که آرزوی مشترک جمعی نقشی کلیدی دارد.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اما ایران؛ ما کشوری هستیم پرخاطره و کم آرزو. وقتی به گذشته نگاه می کنیم در بخش بزرگی از تاریخ، عظمت و شکوه است و تمدن وفرهنگ. در حوزه کشورداری امپراطوری بوده ایم. در حوزه فرهنگ حافظ و مولانا و فردوسی داریم. در حوزه هنر فقط به عنوان نمونه معماری های ایرانی هنوز که هنوز است مسحورکننده است. در حوزه دین، تاریخ بلند یگانه پرستی ایرانیان غیرقابل انکار است. در حوزه فناوری ابداع اولین یخچال، آسیاب و سیستم تهویه هوا را به ایرانیان نسبت می دهند. در حوزه علم بوعلی سینا افتخار ماست. معمولا وقتی به گذشته نگاه می کنیم غرورآفرین است. تاریخ ما بلند است و سنگین و مثبت. اما اما اما کشور را نمی توان با خاطره ها و گذشته ها اداره کرد.
به تجربه دریافته ام فرآیند گفتگو برای دستیابی به تصویر مشترک از آینده از فرآورده (خود تصویر مشترک) مهم تر است.به قول آن شاعر: من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم. گفتنی ها کم نیست.
بگذارید با یک مثال کمی این را روشن کنم. به طراحی ماشین نگاه کنید. شما وقتی پشت فرمان ماشین مینشینید، سه آیینه کوچک وجود دارد یکی سمت راننده، یک سمت شاگرد و دیگری در وسط که تصویر پشت سر شما را نشان می دهد و در عوض شما سه شیشه بزرگ در پیش رو و دو طرف خود دارید تصویر دو طرف (وضعیت موجود) و تصویر پیش رو (آینده) شما را نشان می دهد. حرفم این است نمی توان با نگاه کردن به گذشته به آینده رسید.
خب خواهید گفت وظیفه دولت است. من می گویم نه. وظیفه همه ماست. تصویرسازی از آینده قابل برون سپاری و دگرسپاری نیست. وظیفه همه ماست. تصویر از آینده از درون جامعه می جوشد. شکل می گیرد. در ذهن ها می نشیند و سپس روزی روزگاری پنجره فرصتی باز می شود تا این تصویر از آینده امکان بروز و ظهور پیدا کند. ما باید مشق شب خود را انجام دهیم. ما باید ذهن ها، قلب ها و تخیل مان را آماده و گرم نگاه داریم. باید با هم گفتگو کنیم. با بگوییم و بنویسیم که ما چه می خواهیم؟ چه سبک زندگی را دوست داریم. دولت مطلوب ما چگونه است؟
فکر می کنید که واضح است؟ به شما قول می دهم که نه! وقتی کمی از کلیات که پوزیسیون و اپوزیسیون و مذهبی و غیرمذهبی که در آن مشترکند گذر کنیم می فهمیم که نه فهم مشترکی داریم و نه تصویر مشترکی و در نتیجه نه عزم مشترکی. به عنوان نمونه نگاه کنید به این تمرین اولیه که سعی کردیم یک تصویر خام و اولیه از آینده ارایه کنیم. گفتگو باید کرد. مشق باید نوشت. خط باید زد و دوباره از نو نوشت و از نو گفتگو کرد.
@Dr_Lashkarbolouki
Telegram
مجتبی لشکربلوکی
🔲⭕️گزارش ایران پلاس ۲۰ تقدیم می شود؛ بیست تصویر از آینده
آنچه در این فایل آمده، گزارش یک هم آفرینی چند هزار نفره است در مورد بیست تصویر از ایران آینده.
در یک هم اندیشی مجازی ۵۵۶۱ نفر شرکت کردند و موافقت یا مخالفت خود را با بیست تصویر از آینده ایران مطرح…
آنچه در این فایل آمده، گزارش یک هم آفرینی چند هزار نفره است در مورد بیست تصویر از ایران آینده.
در یک هم اندیشی مجازی ۵۵۶۱ نفر شرکت کردند و موافقت یا مخالفت خود را با بیست تصویر از آینده ایران مطرح…
👍1
Forwarded from سیر در سفرنامه ها (نیما حسینی)
در ایام منسوب به حضرت رضا همیشه یاد همین شاهکار خانم الا مایارد می افتم. سفر دوبل. نامی که بعدا خانملوینسکی برای سفرنامه تصویری الا مایارد به ایران، مشهد و افغانستان انتخاب کرد. این یکی از چهل سفرنامه خاصی بود که به قلم مستشرقینی که برای دیدار امام رضا آمده بودند نگاشته شده بود.وسواس های بیهوده ام کار انتشار آن را به تاخیر انداخت.پستهای بعدی برای مخاطبان این کانال به احتمال زیاد تکرار است با این همه هنوز لطف دارد.
👍1
Forwarded from سیر در سفرنامه ها (نیما حسینی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from سیر در سفرنامه ها (نیما حسینی)
من و کریستینا پیاده به سوی حرم مقدس روانه شدیم. دوربینهای عکاسی مان را زیر بغل قایم کرده بودیم، چون که مجوز لازم برای عکس گرفتن نداشتیم و البته کار بیش از حد مقامات ذی صلاح در تهران مانع از این شده بود که به رغم دیدارهای متعدد به خواسته ما توجه نشان دهند. امیدوار بودم در صورت توقيف بتوانم مدرکی که حاوی تاریخ سفر قبلی ام باشد فراهم نموده و از ضبط وسایل جلوگیری به عمل آورم.خیابانهای عریض مشهد مرا به یاد تاشکند انداختند. زنان بی حال و مغموم، بدون کلاه و ملبس به مانتویی خاکستری، سبد در دست به بازار می رفتند. درشکه ها روسی بودند. و رنگ یال کاملا هماهنگ یال اسبها که اغلب حنایی بود به ریش سالمندانی شباهت داشت که حنا زده باشند، فیلمهای سینمایی ، زیرنویس ایرانی و روسی داشتند و در مغازه ها همیشه یک نفر که زبان روسی می دانست حضور داشت، تبلیغات جدید ضد مذهبی نیز که از سویی سطحی بود، به شعارهایی شباهت داشت که در کِیِف یا بخارا مشاهده می شد و باید گفت که هزینه ساختمان بیمارستان جدید را بنیادهای مذهبی پرداخت کرده بودند.
متن:سفرنامه الامایار
فیلم:بخش کوتاهی از مستند الامایار
@seirdarsafarnameha
متن:سفرنامه الامایار
فیلم:بخش کوتاهی از مستند الامایار
@seirdarsafarnameha
👍1
Forwarded from سیر در سفرنامه ها (نیما حسینی)
25 جولای 1939 میلادی از میان آتش جنگ جهانی دوم به همراه دوستش با یک ماشین سواری از راه افغانستان خودش را به ایران رسانده و با دوربینی که زیر لباسش پنهان کرده اولین فیلم رنگی از حرم امام رضا ع را ثبت کرده است.دیشب بعد از مدتها نامه نگاری مجموعه ای از عکسها و فیلم های این سفر را که تبدیل به یک مستند شده به لطف خانم لوینسکی کارگردان این مستند دریافت کردم.قول داده ام که بدون اجازه ایشان منتشر نکنم اما لینک فیلم را در اینجا میتوانید ببینید:yon.ir/N6keN
👍1
برخورد یکسان و جرمانگارانه با چهار مقولهی کاملا متفاوت، یعنی: «برهنگی، بیعفتی، بیحجابی و بدپوششی» در لایحه حجاب، منجر به شکست آن خواهد شد؛ چنانکه تاکنون هم، به همین دلیل، موفق نبوده است.
تصویر مکانیکی و همگون از یک جامعهی متکثر و در حال تغییر و امرناپذیر، منشا مشکلات است.
تصویر مکانیکی و همگون از یک جامعهی متکثر و در حال تغییر و امرناپذیر، منشا مشکلات است.
👍12👎1
Forwarded from یاسر عرب
شرارت امر خیر در ایران!
✍️یاسر عرب
✅زن و شوهری ثروتمند تصمیم می گیرند کار خیر کنند. بعد با خودشان می گویند «خوب حالا چه کار کنیم؟» آنگاه آلبوم خاطراتشان را ورق می زنند و با خود میگویند «چقدر در کودکی خیلی تنها بودیم!» این میشود که یکباره میروند جلوی در سازمان ویلچر نشینِ بهزیستی و 45 بچه را به سرپرستی قبول و به شکل اتوبوسی به خانه چهار طبقه شان منتقل مینمایند.
کار خیر از این پر سر و صدا تر؟ حالا از در و دیوار خبرنگار و رسانه ها و تشویق و تمجید حوالهشان میشود. به عنوان نیک اندیش قدر میبینند و بر صدر مینشینند. الگوی یتیمنوازی شده و حلقههای تازهای از حامیان به مریدانشان اضافه میشوند.
سورپرایز بابانولهای مشهدی ما برای این بچهها شب به شب شهربازی، کنسرت، چلوکبابی شاندیز و هر آنچه بزرگترها در آروزی اش هستند میباشد. یک زندگی نمايشی به تمام معنی. اینجاست که این زن و شوهر مهمان ویژه ی برنامه ماه عسل صدا و سیما میشوند تا این الگو ملی شود!
اما با درد زمان چه کنیم؟ پانزده سال می گذرد و بالاخره آخر پاییز میرسد. نتیجه؟
تعدادی از بچه ها در این مدت فرار کردهاند. برخی از پسران معتاد شدهاند و بعضی دختران بزهکار. برخی با یکدیگر ازدواج کرده و طلاق هم گرفتهاند و حالا هر کدام سر جنگ دارد با دیگری برای تصاحب فرزند!
بهزیستی چه می گوید؟ «هیچ!» چه دارد بگوید؟ بعد 15 سال میفرمایند «جواز اینها را باطل کردیم» (البته فقط جواز نوانخانه شان را) گزارشاتی از مسائل «اخلاقی» مرد سرپرست، از طرف کودکانِ حالا بزرگ شده، پرونده قضایی میسازد و نیازی به چهار شاهد عادل هم پیدا نمیشود! بچه ها بعد از مدتی یکی یکی شهادت و شکایت شان را پس میگیرند!
خیریه اما با همین سیستم فضاحت بار همچنان دایر میماند! (چون آن مجوز که باطل شده برای بهزیستی بوده و این مجوز که دایر است را نیروی انتظامی داده! شوخیاش هم بی مزه است نه؟)
✅یک سر به چم مهر بزنید! ( لرستان) مردمانی که قبل از سیل بالاترین همبستگی اجتماعی را داشته اند امروز به یک شکاف اجتماعی گسترده دچار شده اند. آنان که دیروز زیر تیغ آفتاب مهربانانه گندم درو می کردند امروز زیر سایه ی ابر نامهربانی کینه به سینه میریزند و برای هم دندان میسایند!
چرا؟ چون خیرین محترم بعد از سیل مداخلات بدون مطالعهای داشتهاند که موجب چشم و هم چشمی و احساس تبعیض بین خانوادههای نیازمند شده. قبل از سیل سطح زندگی مردم نزدیک به هم بود و هنگام سیل تقریبا همگی زندگی از دست داده بودند. خیرین محترم اما به این یکی یخچال داده اند و به آن یکی هیچ! برای آن یکی مبلمان برده اند و به این یکی زیلو هم نرسیده. آن برادر زندگی اش را با سلیقه ی فلان خیر مثل کاخ ساخته و این برادر همچنان خاکستر نشین است. حتی این کودک سه عروسک دارد و آن یکی در حسرت یک اسباب بازی مانده! ختم کلام اینکه بعد از سیلِ آب، حالا سیلِ کینه و شکاف طبقاتی روستا و مردماش را با خود برده.
✅دوست مستند سازی دارم که به دعوت انجمن حمایت از زندانیان سال گذشته برای توصیف وضعیت خانواده های زندانیان استانی (اکثرا بی بضاعت) مشغول فیلمسازی شده است. قرار تولید سی روایت از سی خانواده بوده اما با تولید داستان هفتم پروژه از سمت کار فرما متوقف می شود. چرا؟ چون فیلم ایشان (به عنوان یک مستند ساز اجتماعی که خود دانش آموخته علوم اجتماعی است) واکاوی دقیق ریشه های فقر در خانواده زندانیان و متمرکز بر ایدهی توانمند سازی ایشان بوده است. پس رسما به ایشان گفته می شود «یا فیلمهای گریه دار تولید بفرمایید یا از ادامه همکاری معذوریم! چرا که این اشک ریختن مخاطب است که او را دست به جیب میکند»
اینکه برگزار کننده «جشن های گلریزان» چه نفع یا نیتی از چرخهی استخراج «اشک و پول» دارد البته وظیفه ی دوست بنده بوده و حدس هایی نیز دارد اما اجمالا از این روند بوی خوبی به مشام نمیرسد.
✅فهم جامعهی ما از کار خیر و امور خیریه و تشکیل خیریهها و نگاه خیرین و ... در چه وضعیتی است؟ بعد از ماجرای غیزانیه خیریه ای با بنده تماس گرفته بود که «برای پروژه کشاورزی در خوزستان فلان میلیارد میخواهیم هزینه کنیم اما اطمینان نداریم و چون به تو اعتماد داریم اگر بگویی کار خوبی است ما انجام میدهیم!» یعنی فاجعه اینکه خیریه یک صدم آن هزینه (پول پاشی) را حاضر نیست صرف پژوهش کند و ببیند این رویکرد در دراز مدت چه عواقب و پیامدهایی دارد؟ بعد می خواهد با یک تماس سر و ته قصه را هم بیاورد!
✅به باز اندیشی در فرایند «خصوصی سازی سازمان بهزیستی» و رصد «منظومه خیرین و خیریه ها در ایران» نیازمندیم. چرا برخی پروژه های رفع محرومیت (مثلا در بشاگرد) بعد چهل سال تمام نمی شود؟
کاش نهادی، سازمانی، نیرویی، یا سرمایه ای نمادین برای بررسی «شرارت امر خیر در ایران» قدمی بردارد. من و دوستان برای کمک به او پای کار هستیم.
@yaser_arab57
✍️یاسر عرب
✅زن و شوهری ثروتمند تصمیم می گیرند کار خیر کنند. بعد با خودشان می گویند «خوب حالا چه کار کنیم؟» آنگاه آلبوم خاطراتشان را ورق می زنند و با خود میگویند «چقدر در کودکی خیلی تنها بودیم!» این میشود که یکباره میروند جلوی در سازمان ویلچر نشینِ بهزیستی و 45 بچه را به سرپرستی قبول و به شکل اتوبوسی به خانه چهار طبقه شان منتقل مینمایند.
کار خیر از این پر سر و صدا تر؟ حالا از در و دیوار خبرنگار و رسانه ها و تشویق و تمجید حوالهشان میشود. به عنوان نیک اندیش قدر میبینند و بر صدر مینشینند. الگوی یتیمنوازی شده و حلقههای تازهای از حامیان به مریدانشان اضافه میشوند.
سورپرایز بابانولهای مشهدی ما برای این بچهها شب به شب شهربازی، کنسرت، چلوکبابی شاندیز و هر آنچه بزرگترها در آروزی اش هستند میباشد. یک زندگی نمايشی به تمام معنی. اینجاست که این زن و شوهر مهمان ویژه ی برنامه ماه عسل صدا و سیما میشوند تا این الگو ملی شود!
اما با درد زمان چه کنیم؟ پانزده سال می گذرد و بالاخره آخر پاییز میرسد. نتیجه؟
تعدادی از بچه ها در این مدت فرار کردهاند. برخی از پسران معتاد شدهاند و بعضی دختران بزهکار. برخی با یکدیگر ازدواج کرده و طلاق هم گرفتهاند و حالا هر کدام سر جنگ دارد با دیگری برای تصاحب فرزند!
بهزیستی چه می گوید؟ «هیچ!» چه دارد بگوید؟ بعد 15 سال میفرمایند «جواز اینها را باطل کردیم» (البته فقط جواز نوانخانه شان را) گزارشاتی از مسائل «اخلاقی» مرد سرپرست، از طرف کودکانِ حالا بزرگ شده، پرونده قضایی میسازد و نیازی به چهار شاهد عادل هم پیدا نمیشود! بچه ها بعد از مدتی یکی یکی شهادت و شکایت شان را پس میگیرند!
خیریه اما با همین سیستم فضاحت بار همچنان دایر میماند! (چون آن مجوز که باطل شده برای بهزیستی بوده و این مجوز که دایر است را نیروی انتظامی داده! شوخیاش هم بی مزه است نه؟)
✅یک سر به چم مهر بزنید! ( لرستان) مردمانی که قبل از سیل بالاترین همبستگی اجتماعی را داشته اند امروز به یک شکاف اجتماعی گسترده دچار شده اند. آنان که دیروز زیر تیغ آفتاب مهربانانه گندم درو می کردند امروز زیر سایه ی ابر نامهربانی کینه به سینه میریزند و برای هم دندان میسایند!
چرا؟ چون خیرین محترم بعد از سیل مداخلات بدون مطالعهای داشتهاند که موجب چشم و هم چشمی و احساس تبعیض بین خانوادههای نیازمند شده. قبل از سیل سطح زندگی مردم نزدیک به هم بود و هنگام سیل تقریبا همگی زندگی از دست داده بودند. خیرین محترم اما به این یکی یخچال داده اند و به آن یکی هیچ! برای آن یکی مبلمان برده اند و به این یکی زیلو هم نرسیده. آن برادر زندگی اش را با سلیقه ی فلان خیر مثل کاخ ساخته و این برادر همچنان خاکستر نشین است. حتی این کودک سه عروسک دارد و آن یکی در حسرت یک اسباب بازی مانده! ختم کلام اینکه بعد از سیلِ آب، حالا سیلِ کینه و شکاف طبقاتی روستا و مردماش را با خود برده.
✅دوست مستند سازی دارم که به دعوت انجمن حمایت از زندانیان سال گذشته برای توصیف وضعیت خانواده های زندانیان استانی (اکثرا بی بضاعت) مشغول فیلمسازی شده است. قرار تولید سی روایت از سی خانواده بوده اما با تولید داستان هفتم پروژه از سمت کار فرما متوقف می شود. چرا؟ چون فیلم ایشان (به عنوان یک مستند ساز اجتماعی که خود دانش آموخته علوم اجتماعی است) واکاوی دقیق ریشه های فقر در خانواده زندانیان و متمرکز بر ایدهی توانمند سازی ایشان بوده است. پس رسما به ایشان گفته می شود «یا فیلمهای گریه دار تولید بفرمایید یا از ادامه همکاری معذوریم! چرا که این اشک ریختن مخاطب است که او را دست به جیب میکند»
اینکه برگزار کننده «جشن های گلریزان» چه نفع یا نیتی از چرخهی استخراج «اشک و پول» دارد البته وظیفه ی دوست بنده بوده و حدس هایی نیز دارد اما اجمالا از این روند بوی خوبی به مشام نمیرسد.
✅فهم جامعهی ما از کار خیر و امور خیریه و تشکیل خیریهها و نگاه خیرین و ... در چه وضعیتی است؟ بعد از ماجرای غیزانیه خیریه ای با بنده تماس گرفته بود که «برای پروژه کشاورزی در خوزستان فلان میلیارد میخواهیم هزینه کنیم اما اطمینان نداریم و چون به تو اعتماد داریم اگر بگویی کار خوبی است ما انجام میدهیم!» یعنی فاجعه اینکه خیریه یک صدم آن هزینه (پول پاشی) را حاضر نیست صرف پژوهش کند و ببیند این رویکرد در دراز مدت چه عواقب و پیامدهایی دارد؟ بعد می خواهد با یک تماس سر و ته قصه را هم بیاورد!
✅به باز اندیشی در فرایند «خصوصی سازی سازمان بهزیستی» و رصد «منظومه خیرین و خیریه ها در ایران» نیازمندیم. چرا برخی پروژه های رفع محرومیت (مثلا در بشاگرد) بعد چهل سال تمام نمی شود؟
کاش نهادی، سازمانی، نیرویی، یا سرمایه ای نمادین برای بررسی «شرارت امر خیر در ایران» قدمی بردارد. من و دوستان برای کمک به او پای کار هستیم.
@yaser_arab57
👍5
در هفته گذشته، یکی از دانشجویان دانشکده، در دفاع از پایاننامه کارشناسی ارشد خود، علیرغم توافق با استاد راهنما، هم یک بیانیه سیاسی در حمایت از تجزیهطلبان خواند، و هم خودمدارانه، متن پایاننامه بدون اصلاحات و تذکرات اساتید را منتشر کرد.
این موضوع، مشکلاتی را برای دو عضو هیات علمی دانشکده ایجاد کرد که ناخواسته درگیر اقدامات آن دانشجو شده بودند.
برای حل مشکل همکارانمان، توصیه شد که متنی را اعضای هیات علمی دانشکده امضا کنند که اهتمام و دغدغه دانشکده را در حمایت از ایران و هویت ملی و وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی نشان دهد؛ و هم مانع از عمل فرصتطلبانی که به دنبال انتقام از علوم اجتماعی هستند و اکنون فرصت مناسبی پیدا کرده بودند، شود؛ و هم مشکل همکاران ما رفع شود.
علیرغم برخی مطالبی که در متن بود و مورد تایید ما نبود، اما پس از اینکه این دو همکار ما، نامه را امضا کردند، ما هم آن را امضا کردیم و در مجموع ۵۵ عضو هیئت علمی دانشکده آن را امضا کردند.
اما پس از امضای نامهها، مشخص شد که متن منتشرشده در سایتهای تسنیم و فارس، فاقد اسم این دو همکار ما است و عملا بیانیه دفاع از علوم اجتماعی را به ادعانامهای علیه آن دو همکار تبدیل کرده است.
این موضوع، مشکلاتی را برای دو عضو هیات علمی دانشکده ایجاد کرد که ناخواسته درگیر اقدامات آن دانشجو شده بودند.
برای حل مشکل همکارانمان، توصیه شد که متنی را اعضای هیات علمی دانشکده امضا کنند که اهتمام و دغدغه دانشکده را در حمایت از ایران و هویت ملی و وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی نشان دهد؛ و هم مانع از عمل فرصتطلبانی که به دنبال انتقام از علوم اجتماعی هستند و اکنون فرصت مناسبی پیدا کرده بودند، شود؛ و هم مشکل همکاران ما رفع شود.
علیرغم برخی مطالبی که در متن بود و مورد تایید ما نبود، اما پس از اینکه این دو همکار ما، نامه را امضا کردند، ما هم آن را امضا کردیم و در مجموع ۵۵ عضو هیئت علمی دانشکده آن را امضا کردند.
اما پس از امضای نامهها، مشخص شد که متن منتشرشده در سایتهای تسنیم و فارس، فاقد اسم این دو همکار ما است و عملا بیانیه دفاع از علوم اجتماعی را به ادعانامهای علیه آن دو همکار تبدیل کرده است.
👍18👎13
Forwarded from باشگاه ادبیات
تروما، یک تئوری اجتماعی
جفری سی الکساندر
ترجمۀ فاطمه کریمخان
https://www.bashgaheadabiyat.com/product/trauma-theory-ejtamee/
ترجمه کتاب تروما یک تئوری اجتماعی در فروردین ماه سال 1401 به پایان رسید، در هجده ماه گذشته تلاش مترجم برای انتشار این کتاب از مبادی رسمی بی نتیجه باقی ماند. حکم « مغایر به مقررات نشر» که در شهریور سال 1401 در مورد کتاب صادر شد، مترجم را از ادامه تلاش برای انتشار متن از طریق ناشر در داخل کشور منصرف کرده است.
کتاب با اجازه مولف اصلی، جفری الکساندر، به صورت آنلاین منتشر شده است و چنان که مشی باشگاه ادبیات و خواست مترجم است به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار گرفته است. در صورت تمایل می توانید قیمت یک جلد کتاب را برای حمایت از مترجم به شماره حساب 5022291044101713 واریز کنید
جفری سی الکساندر
ترجمۀ فاطمه کریمخان
https://www.bashgaheadabiyat.com/product/trauma-theory-ejtamee/
ترجمه کتاب تروما یک تئوری اجتماعی در فروردین ماه سال 1401 به پایان رسید، در هجده ماه گذشته تلاش مترجم برای انتشار این کتاب از مبادی رسمی بی نتیجه باقی ماند. حکم « مغایر به مقررات نشر» که در شهریور سال 1401 در مورد کتاب صادر شد، مترجم را از ادامه تلاش برای انتشار متن از طریق ناشر در داخل کشور منصرف کرده است.
کتاب با اجازه مولف اصلی، جفری الکساندر، به صورت آنلاین منتشر شده است و چنان که مشی باشگاه ادبیات و خواست مترجم است به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار گرفته است. در صورت تمایل می توانید قیمت یک جلد کتاب را برای حمایت از مترجم به شماره حساب 5022291044101713 واریز کنید
👍1