امروز دویست و دوازدهمین سالروز عهدنامه گلستان است:
«تحریرآ فی معسکر روسیه در رودخانه زیوه من محال گلستان متعلٌقه قراباغ به تاریخ بیست و نهم شهر شوال المکرم سنه یک هزار و دویست و هشت (۱۲۰۸) هجری نبوی مطابق دوازدهم ماه اکتوبر سنه یک هزار و هشتصد و سیزده ۱۸۱۳ عیسوی سمت تحریر رفت» (به نقل از توییت سام گیوراد)
شبیهترین واقعه تاریخی به حوادث اخیر، دوران پس از عهدنامه گلستان است. جامعه ایران پس از رویارویی منتهی به عهدنامه گلستان، سراسر دگرگون شد. البته آن تجربه آنچنان سهمگین بود که امکانات سنت برای گذر از بحران، انکار و فراموش شد. بجای تکرار آن تجربه، پس از ۲۱۲ سال، راهی دیگر باید جست.
«تحریرآ فی معسکر روسیه در رودخانه زیوه من محال گلستان متعلٌقه قراباغ به تاریخ بیست و نهم شهر شوال المکرم سنه یک هزار و دویست و هشت (۱۲۰۸) هجری نبوی مطابق دوازدهم ماه اکتوبر سنه یک هزار و هشتصد و سیزده ۱۸۱۳ عیسوی سمت تحریر رفت» (به نقل از توییت سام گیوراد)
شبیهترین واقعه تاریخی به حوادث اخیر، دوران پس از عهدنامه گلستان است. جامعه ایران پس از رویارویی منتهی به عهدنامه گلستان، سراسر دگرگون شد. البته آن تجربه آنچنان سهمگین بود که امکانات سنت برای گذر از بحران، انکار و فراموش شد. بجای تکرار آن تجربه، پس از ۲۱۲ سال، راهی دیگر باید جست.
👍4
Forwarded from Critic l مریم نصر
نامه دکتر بهدخت نژاد حقیقی درباره آنچه در دانشگاه و بر دانشگاه و علوم انسانی میگذرد.
@neocritic
شاید کمی متجملانه باشد در این اضطراب عمیق برای آینده مملکت که دلها سخت متحیّر تا حال چون شود کسی از وضع دانشگاه بگوید، اما این قصه قدیمی است و همه قصه های بزرگ قدیمی خرده روایتهای به حاشیه رانده شدهای دارند. بلند شدن صدای یکی از آن همه خرده روایتهای مسکوت در غوغای این روزها مثل فریاد زیر آب است اما چه چاره از بازگفتن؟
من در این قیامت نهال خود مینشانم...
@neocritic
👍8
Forwarded from انجمن جامعه شناسی ایران
ابراز نگرانی نسبت به خبر احضار و بازداشت برخی جامعهشناسان
در شرایطی که جامعه ایران با دشواریهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و نیز تهدیدهای بیرونی مواجه است، انتشار اخباری مبنی بر احضار یا بازداشت شماری از جامعهشناسان و پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی، مایه نگرانی عمیق جامعه علمی کشور است.
علوم اجتماعی در همه جوامع بهمثابه وجدان نقاد جامعه و یاریگر سیاستگذاران در درک واقعیتهای پیچیده اجتماعی عمل میکند. تضعیف امنیت حرفهای و روانیِ پژوهشگران این حوزه نه تنها به زیان جامعه علمی، بلکه به زیان کل جامعه است که بیش از هر زمان دیگر به تحلیلهای واقعبینانه و سیاستهای مبتنی بر دانش نیاز دارد.
انجمن جامعهشناسی ایران با ابراز نگرانی از این رویدادها، بر ضرورت حفظ امنیت، آرامش و آزادی اندیشه و بیان برای اعضای جامعه علمی کشور تأکید میکند و امید دارد مسئولان امر، با درایت و تدبیر، شرایطی را فراهم آورند که ضمن آزادی سریع این پژوهشگران و محققان، اهالی علم بتوانند در فضایی امن و به دور از اضطراب، به رسالت علمی و اجتماعی خود در خدمت به کشور ادامه دهند.
هیاتمدیره انجمن جامعهشناسیایران
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
در شرایطی که جامعه ایران با دشواریهای متعدد اقتصادی، اجتماعی و نیز تهدیدهای بیرونی مواجه است، انتشار اخباری مبنی بر احضار یا بازداشت شماری از جامعهشناسان و پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی، مایه نگرانی عمیق جامعه علمی کشور است.
علوم اجتماعی در همه جوامع بهمثابه وجدان نقاد جامعه و یاریگر سیاستگذاران در درک واقعیتهای پیچیده اجتماعی عمل میکند. تضعیف امنیت حرفهای و روانیِ پژوهشگران این حوزه نه تنها به زیان جامعه علمی، بلکه به زیان کل جامعه است که بیش از هر زمان دیگر به تحلیلهای واقعبینانه و سیاستهای مبتنی بر دانش نیاز دارد.
انجمن جامعهشناسی ایران با ابراز نگرانی از این رویدادها، بر ضرورت حفظ امنیت، آرامش و آزادی اندیشه و بیان برای اعضای جامعه علمی کشور تأکید میکند و امید دارد مسئولان امر، با درایت و تدبیر، شرایطی را فراهم آورند که ضمن آزادی سریع این پژوهشگران و محققان، اهالی علم بتوانند در فضایی امن و به دور از اضطراب، به رسالت علمی و اجتماعی خود در خدمت به کشور ادامه دهند.
هیاتمدیره انجمن جامعهشناسیایران
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
👍10
لوازم گسترش ایرانگرایی
رونمایی از مجسمه زانو زدن والرین امپراتور روم در مقابل شاپور پادشاه ساسانی که جمعه شب در میدان انقلاب از آن رونمایی شد، یک اقدام مهم و نمادین در بازنگریهای پساجنگ است و باید از شهرداری تهران در این مورد تشکر کرد. یادآوری پیروزیهای تاریخی ایرانیان در برابر دشمنان در تقویت هویت ملی و گسترش روح حماسی در جامعه که از زمان جنگ با اسرائیل شکل گرفته، موثر است.
البته باید توجه داشت که گسترش روح حماسه در کشور با اتکای به میراث ملی، تنها با یک واقعه و بیتوجه به زمینه اجتماعی و سیاسی محقق نمیشود. نمیتوان یک هفته قبلتر راه ورود به مقبره کوروش را بست و امروز از مجسمه شاپور رونمایی کرد. و نمیتوان بیتوجه به فقدان چشمانداز در آینده و درست در زمانی که رئیسجمهور احتمال تخلیه تهران در ماه «آینده» را میدهد، به «گذشته» تفاخر کرد.
ولی مهمتر از آن، این است که برای بهرهگیری از این گذشته غرورآمیز، باید منظومهای از عوامل دست به دست هم بدهند. و اجزای این منظومه توسط نظام سیاسی، فرهنگی، آموزشی و رسانهای، باید به صورت همنوا ساخته شود. از قضا در روز قبل از رونمایی مجسمه، منشور کوروش در یونسکو به رسمیت شناخته شد و «منشور کوروش را «سندی بنیادین در تاریخ تمدن بشری» و «نخستین نمود مکتوب از اصول آزادی، عدالت، مدارا و احترام به تنوع فرهنگی» توصیف کرد. طبق این تصمیم، یونسکو موظف است آموزههای برگرفته از منشور کوروش را در برنامههای آموزشی، فرهنگی و حقوق بشری خود تقویت کند.»
آنچه یونسکو از کشورهای عضو خواسته، برای ایران نیز صادق است و اگر بنا باشد «ایرانگرایی» تقویت شود، لازم است تلاشی همهجانبه آغاز شود: شکوه ایران باستان به کتابهای درسی بازگردد ، و در سریالها و فیلمهای تلویزیونی بازسازی شود، و جزییات آن پیروزیها و نگارههای برگرفته از آن، موضوع سخنرانیها و پژوهشها و پایاننامهها شود، و نمادهای آن رواج داده شود، و نقاشیهای آن زینتبخش دیوار ساختمانهای حکومتی شود، و نیز در حفظ و نگهداری و مرمت این آثار باستانی و رعایت حریم آنها کوشیده شود.
و این امر جز به دست صاحبنظران ممکن نیست. باید ایرانشناسان و اهالی علم و فرهنگ و هنر تکریم شوند و پایشان به رسانه ملی باز شود و فرصت بیان ایدههایشان در باره ایران را داشته باشند، تا جریان ایرانگرایی بسط یابد.
آنچه باعث «تمایز» دانشمندان از عامه مردم میشود، توجه به جزییات است. همین جزییات است که میتوان هویت بسازد. حلقه در دست مجسمه رونماییشده شاپور، نابجاست. این حلقه، حلقه متصل به یک دستار است. در سنگنگارههای نقش رجب و نقش رستم، دستار را خدا است که به شاه میدهد. دستار و نه حلقه دستار تنها، نماد «فره افزون»ی است که اهورامزدا به شاه بخاطر پیروزی در مقابل دشمنان عطا میکند و او را «بیشتر از پیش» موید به تاییدات الهی میکند، و افزونی آن با این نشانه است که شاه، در زمانی دستار میگیرد که خود دستار بر سر دارد. حذف دستار و حذف اهورامزدا و حذف عمل گرفتن دستار که نماد فر است، وجود آن حلقه را بیمعنا کرده است. بعلاوه آنچه در نقش شاپور در دارابگرد است، دست شاپور بر سر امپراتور شکستخورده است و نه حلقه دستار.
توجه به جزییات در تبلیغات شهری نیز مهم است. مقاومتِ رئیسعلی دلواری—که به کشتهشدنش انجامید—و تیر انداختنِ آرشِ کمانگیر—که شکست را به پیروزی بدل کرد—از جنسی دیگرند و کنارِ پیروزی شاپور بر امپراتوری روم نمینشینند. پیروزیهای شاهان را باید متمایز از مقاومتهای مردمی دید. هر دو ارزشمندند، اما کارکردشان متفاوت است.
و البته بهگمانم بعد برجستهتر ایرانگرایی، همین مقاومتهای مردمی است در برابر مغول و حمله اعراب و تورانیان و اسکندر و روسها و انگلیسیها. تاریخ ایران از این نقاط درخشان کم ندارد، باید پیدا کرد و حماسهاش را نوشت. مانند حماسهای که سیاوش کسرایی برای آرش کمانگیر سرود؛ یا نقاط سیاه و تباهی را زدود و تصویر بهتری از گذشته ارائه کرد، مانند جمشیدشاه که مهرداد بهار برای کانون پرورش فکری نوشت و فصل انتهایی زندگی جمشید را حذف کرد.
@javadimr
رونمایی از مجسمه زانو زدن والرین امپراتور روم در مقابل شاپور پادشاه ساسانی که جمعه شب در میدان انقلاب از آن رونمایی شد، یک اقدام مهم و نمادین در بازنگریهای پساجنگ است و باید از شهرداری تهران در این مورد تشکر کرد. یادآوری پیروزیهای تاریخی ایرانیان در برابر دشمنان در تقویت هویت ملی و گسترش روح حماسی در جامعه که از زمان جنگ با اسرائیل شکل گرفته، موثر است.
البته باید توجه داشت که گسترش روح حماسه در کشور با اتکای به میراث ملی، تنها با یک واقعه و بیتوجه به زمینه اجتماعی و سیاسی محقق نمیشود. نمیتوان یک هفته قبلتر راه ورود به مقبره کوروش را بست و امروز از مجسمه شاپور رونمایی کرد. و نمیتوان بیتوجه به فقدان چشمانداز در آینده و درست در زمانی که رئیسجمهور احتمال تخلیه تهران در ماه «آینده» را میدهد، به «گذشته» تفاخر کرد.
ولی مهمتر از آن، این است که برای بهرهگیری از این گذشته غرورآمیز، باید منظومهای از عوامل دست به دست هم بدهند. و اجزای این منظومه توسط نظام سیاسی، فرهنگی، آموزشی و رسانهای، باید به صورت همنوا ساخته شود. از قضا در روز قبل از رونمایی مجسمه، منشور کوروش در یونسکو به رسمیت شناخته شد و «منشور کوروش را «سندی بنیادین در تاریخ تمدن بشری» و «نخستین نمود مکتوب از اصول آزادی، عدالت، مدارا و احترام به تنوع فرهنگی» توصیف کرد. طبق این تصمیم، یونسکو موظف است آموزههای برگرفته از منشور کوروش را در برنامههای آموزشی، فرهنگی و حقوق بشری خود تقویت کند.»
آنچه یونسکو از کشورهای عضو خواسته، برای ایران نیز صادق است و اگر بنا باشد «ایرانگرایی» تقویت شود، لازم است تلاشی همهجانبه آغاز شود: شکوه ایران باستان به کتابهای درسی بازگردد ، و در سریالها و فیلمهای تلویزیونی بازسازی شود، و جزییات آن پیروزیها و نگارههای برگرفته از آن، موضوع سخنرانیها و پژوهشها و پایاننامهها شود، و نمادهای آن رواج داده شود، و نقاشیهای آن زینتبخش دیوار ساختمانهای حکومتی شود، و نیز در حفظ و نگهداری و مرمت این آثار باستانی و رعایت حریم آنها کوشیده شود.
و این امر جز به دست صاحبنظران ممکن نیست. باید ایرانشناسان و اهالی علم و فرهنگ و هنر تکریم شوند و پایشان به رسانه ملی باز شود و فرصت بیان ایدههایشان در باره ایران را داشته باشند، تا جریان ایرانگرایی بسط یابد.
آنچه باعث «تمایز» دانشمندان از عامه مردم میشود، توجه به جزییات است. همین جزییات است که میتوان هویت بسازد. حلقه در دست مجسمه رونماییشده شاپور، نابجاست. این حلقه، حلقه متصل به یک دستار است. در سنگنگارههای نقش رجب و نقش رستم، دستار را خدا است که به شاه میدهد. دستار و نه حلقه دستار تنها، نماد «فره افزون»ی است که اهورامزدا به شاه بخاطر پیروزی در مقابل دشمنان عطا میکند و او را «بیشتر از پیش» موید به تاییدات الهی میکند، و افزونی آن با این نشانه است که شاه، در زمانی دستار میگیرد که خود دستار بر سر دارد. حذف دستار و حذف اهورامزدا و حذف عمل گرفتن دستار که نماد فر است، وجود آن حلقه را بیمعنا کرده است. بعلاوه آنچه در نقش شاپور در دارابگرد است، دست شاپور بر سر امپراتور شکستخورده است و نه حلقه دستار.
توجه به جزییات در تبلیغات شهری نیز مهم است. مقاومتِ رئیسعلی دلواری—که به کشتهشدنش انجامید—و تیر انداختنِ آرشِ کمانگیر—که شکست را به پیروزی بدل کرد—از جنسی دیگرند و کنارِ پیروزی شاپور بر امپراتوری روم نمینشینند. پیروزیهای شاهان را باید متمایز از مقاومتهای مردمی دید. هر دو ارزشمندند، اما کارکردشان متفاوت است.
و البته بهگمانم بعد برجستهتر ایرانگرایی، همین مقاومتهای مردمی است در برابر مغول و حمله اعراب و تورانیان و اسکندر و روسها و انگلیسیها. تاریخ ایران از این نقاط درخشان کم ندارد، باید پیدا کرد و حماسهاش را نوشت. مانند حماسهای که سیاوش کسرایی برای آرش کمانگیر سرود؛ یا نقاط سیاه و تباهی را زدود و تصویر بهتری از گذشته ارائه کرد، مانند جمشیدشاه که مهرداد بهار برای کانون پرورش فکری نوشت و فصل انتهایی زندگی جمشید را حذف کرد.
@javadimr
👍3