کوچاندن اجباری آمریکاییهای ژاپنیتبار در جنگ جهانی دوم در آمریکا
نگاهی به فیلم «بیا بهشت را ببین!»
در دسامبر سال ۱۹۴۱، ژاپن به پایگاه نظامی پرل هاربر حمله کرد و در پی آن، ایالات متحده آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد. این حمله اما پیامدهای ناگواری برای ژاپنیتباران ساکن آمریکا داشت. براساس فرمان روزولت، رئیسجمهور وقت آمریکا در فوریه ۱۹۴۲، حدود ۱۲۰ هزار ژاپنیتبار آمریکایی به اجبار در ده اردوگاه کار اجباری مستقر شدند تا تحت نظارت دولت قرار گیرند. یک حکم دیوان عالی ایالات متحده در سال ۱۹۴۴، زمینهساز آزادی تدریجی افراد از اردوگاهها شد و آخرین اردوگاه نیز در سال ۱۹۴۶ تعطیل شد. (اینجا را ببنید)
فیلم «بیا بهشت را ببین» (Come See the Paradise) ساخته آلن پارکر در سال ۱۹۹۰، روایتگر این کوچ اجباری است. عنوان فیلم برگرفته از شعری است از آنا آخماتووا، شاعر روس، که آلن پارکر آن را اقتباس و سروده است:
ما همه خواب رؤیای آمریکاییمان را میبینیم
چه در بیداری، چه در خواب شب
آنچنان امید داریم که غم را پنهان میکند
فراتر از دروغها و آهها
زیرا رؤیاها آزادند
و ما نیز آزادیم
بیا «بهشت» را ببین
این فیلم در قالب یک داستان عاشقانه روایت میشود، اما بستر اصلی آن جنگ و پیامدهای اجتماعی آن است. (هشدار: اسپویل)پس از حادثه پرل هاربر، پدر خانوادهای ژاپنی که در محله توکیوی کوچک لسآنجلس سکونت داشت، به جرم ارتباط با ژاپن بازداشت میشود. ارتباط مورد اشاره عملاً به معنای پخش فیلمهای ژاپنی در لسآنجلس بود. خانواده او نیز به اردوگاهی منتقل شده و منزلشان توسط دیگران غارت میشود. پسران خانواده مجبور به انتخاب میان خدمت در ارتش آمریکا علیه ژاپن یا بازگشت به کشور زادگاه خود میشوند؛ پسر بزرگتر به جنگ میرود و کشته میشود، در حالی که پسر کوچکتر بدون تسلط به زبان ژاپنی و بدون شناخت از فرهنگ آن کشور، به ژاپن بازمیگردد.
اما روایت فیلم تنها بخشی از واقعیت است. برای آمریکا، ژاپن دشمنی ناشناخته بود و نیازمند درک بهتر فرهنگ و جامعه ژاپن بود. از این رو، روث بندیکت، انسانشناس فرهنگی، پژوهشی مهم درباره شخصیت ژاپنی انجام داد که در قالب کتاب «گلهای داودی و شمشیر» Chrysanthemum and the Sword منتشر شد. این کتاب در سال ۱۳۷۱ به فارسی با عنوان «ژاپنیهای دارند میآیند (الگوهای فرهنگ ژاپنی)» با ترجمه حسین افشینمنش منتشر گردید و نسخه پیدیاف آن نیز در دسترس است.
بندیکت در طول جنگ جهانی دوم در اداره اطلاعات جنگ در واشنگتن به مطالعه پیرامون شخصیت ژاپنی پرداخت. او پژوهش خود را با متونی در باره دین و فرهنگ ژاپن، و نیز مصاحبه با سربازان اسیر ژاپنی و مطالعه خاطرات روزانه آنها، و مشاهده فیلمها و تئاترهای ژاپنی و صحبت با شهروندان ژاپنی مقیم آمریکا انجام داد. کار او نمونه «انسانشناسی از راه دور» است. پژوهش بندیکت در سال ۱۹۴۴ تکمیل شد و کتابش هم در سال ۱۹۴۶ برای عموم منتشر شد.
او زبان ژاپنی را نمیدانست و به ژاپن سفر نکرده بود و تحلیل او از فرهنگ و شخصیت ژاپنی بسیار کلی و ابتدایی باقی ماند و نقدهای بسیاری هم به آن شد.
تحقیقات و مطالعات بعدی، پیچیدگیهای شخصیت ژاپنی و دشواری در شناخت آن را نشان دادند. این پژوهشها تأکید کردند که برای درک ژاپنیها باید از دوگانگیهای سادهای مانند تقابل گل داودی با شمشیر یا فرهنگ شرم ژاپنی و فرهنگ گناه آمریکایی فراتر رفت.
علاوه بر این، بهتر است به جای تأکید صرف بر مفهوم «یوشیدو» (راه و رسم سامورایی) که مفهومی برجستهشده در دوران میجی است و بر استقلال فردی و وفاداری مطلق به ارباب تأکید دارد، به مفهوم پیچیده «آمایه» (Amae) نیز توجه شود؛ مفهومی که از آن وابستگی عاطفی پذیرفتهشده استنباط میشود و نقش مهمی در فرهنگ ژاپنی ایفا میکند. تفاوت این دو مفهوم را میتوان در کتاب «آناتومی وابستگی» The Anatomy of Dependence نوشته تاکئو دُوی Takeo Doi (۱۹۷۱) مشاهده کرد. دُوی وابستگی مذکور را در فرهنگ ژاپن امری طبیعی، پذیرفتهشده و پایدار میداند، در حالی که فرهنگ غرب بر استقلال و فردیت تأکید دارد.
چیه ناکانه Chie Nakane، جامعهشناس برجسته ژاپنی، نیز در کتاب جامعه ژاپنی Japanese Society (۱۹۷۰) با رویکردی تطبیقی ساختار اجتماعی ژاپن را در مقایسه با سایر جوامع، بهویژه جوامع غربی، تحلیل میکند. به باور ناکانه، ویژگی اساسی جامعه ژاپن «ارتباط عمودی گروهی» است؛ به این معنا که ساختار اجتماعی ژاپن بیشتر مبتنی بر روابط سلسلهمراتبی درونگروهی است تا جایگاه فردی یا طبقاتی. به عبارت دیگر، ساختار ژاپنی بر مبنای مکان/گروه شکل گرفته است، در حالی که ساختارهای غربی بر اساس ویژگی/نقش تعریف میشود. هر چند مطالعات جدیدتر، ناکافی بودن این دستهبندیها را نشان میدهد و تاکید بر پیچیدگی بیشتر فرهنگ ژاپنی دارد.
نگاهی به فیلم «بیا بهشت را ببین!»
در دسامبر سال ۱۹۴۱، ژاپن به پایگاه نظامی پرل هاربر حمله کرد و در پی آن، ایالات متحده آمریکا وارد جنگ جهانی دوم شد. این حمله اما پیامدهای ناگواری برای ژاپنیتباران ساکن آمریکا داشت. براساس فرمان روزولت، رئیسجمهور وقت آمریکا در فوریه ۱۹۴۲، حدود ۱۲۰ هزار ژاپنیتبار آمریکایی به اجبار در ده اردوگاه کار اجباری مستقر شدند تا تحت نظارت دولت قرار گیرند. یک حکم دیوان عالی ایالات متحده در سال ۱۹۴۴، زمینهساز آزادی تدریجی افراد از اردوگاهها شد و آخرین اردوگاه نیز در سال ۱۹۴۶ تعطیل شد. (اینجا را ببنید)
فیلم «بیا بهشت را ببین» (Come See the Paradise) ساخته آلن پارکر در سال ۱۹۹۰، روایتگر این کوچ اجباری است. عنوان فیلم برگرفته از شعری است از آنا آخماتووا، شاعر روس، که آلن پارکر آن را اقتباس و سروده است:
ما همه خواب رؤیای آمریکاییمان را میبینیم
چه در بیداری، چه در خواب شب
آنچنان امید داریم که غم را پنهان میکند
فراتر از دروغها و آهها
زیرا رؤیاها آزادند
و ما نیز آزادیم
بیا «بهشت» را ببین
این فیلم در قالب یک داستان عاشقانه روایت میشود، اما بستر اصلی آن جنگ و پیامدهای اجتماعی آن است. (هشدار: اسپویل)
اما روایت فیلم تنها بخشی از واقعیت است. برای آمریکا، ژاپن دشمنی ناشناخته بود و نیازمند درک بهتر فرهنگ و جامعه ژاپن بود. از این رو، روث بندیکت، انسانشناس فرهنگی، پژوهشی مهم درباره شخصیت ژاپنی انجام داد که در قالب کتاب «گلهای داودی و شمشیر» Chrysanthemum and the Sword منتشر شد. این کتاب در سال ۱۳۷۱ به فارسی با عنوان «ژاپنیهای دارند میآیند (الگوهای فرهنگ ژاپنی)» با ترجمه حسین افشینمنش منتشر گردید و نسخه پیدیاف آن نیز در دسترس است.
بندیکت در طول جنگ جهانی دوم در اداره اطلاعات جنگ در واشنگتن به مطالعه پیرامون شخصیت ژاپنی پرداخت. او پژوهش خود را با متونی در باره دین و فرهنگ ژاپن، و نیز مصاحبه با سربازان اسیر ژاپنی و مطالعه خاطرات روزانه آنها، و مشاهده فیلمها و تئاترهای ژاپنی و صحبت با شهروندان ژاپنی مقیم آمریکا انجام داد. کار او نمونه «انسانشناسی از راه دور» است. پژوهش بندیکت در سال ۱۹۴۴ تکمیل شد و کتابش هم در سال ۱۹۴۶ برای عموم منتشر شد.
او زبان ژاپنی را نمیدانست و به ژاپن سفر نکرده بود و تحلیل او از فرهنگ و شخصیت ژاپنی بسیار کلی و ابتدایی باقی ماند و نقدهای بسیاری هم به آن شد.
تحقیقات و مطالعات بعدی، پیچیدگیهای شخصیت ژاپنی و دشواری در شناخت آن را نشان دادند. این پژوهشها تأکید کردند که برای درک ژاپنیها باید از دوگانگیهای سادهای مانند تقابل گل داودی با شمشیر یا فرهنگ شرم ژاپنی و فرهنگ گناه آمریکایی فراتر رفت.
علاوه بر این، بهتر است به جای تأکید صرف بر مفهوم «یوشیدو» (راه و رسم سامورایی) که مفهومی برجستهشده در دوران میجی است و بر استقلال فردی و وفاداری مطلق به ارباب تأکید دارد، به مفهوم پیچیده «آمایه» (Amae) نیز توجه شود؛ مفهومی که از آن وابستگی عاطفی پذیرفتهشده استنباط میشود و نقش مهمی در فرهنگ ژاپنی ایفا میکند. تفاوت این دو مفهوم را میتوان در کتاب «آناتومی وابستگی» The Anatomy of Dependence نوشته تاکئو دُوی Takeo Doi (۱۹۷۱) مشاهده کرد. دُوی وابستگی مذکور را در فرهنگ ژاپن امری طبیعی، پذیرفتهشده و پایدار میداند، در حالی که فرهنگ غرب بر استقلال و فردیت تأکید دارد.
چیه ناکانه Chie Nakane، جامعهشناس برجسته ژاپنی، نیز در کتاب جامعه ژاپنی Japanese Society (۱۹۷۰) با رویکردی تطبیقی ساختار اجتماعی ژاپن را در مقایسه با سایر جوامع، بهویژه جوامع غربی، تحلیل میکند. به باور ناکانه، ویژگی اساسی جامعه ژاپن «ارتباط عمودی گروهی» است؛ به این معنا که ساختار اجتماعی ژاپن بیشتر مبتنی بر روابط سلسلهمراتبی درونگروهی است تا جایگاه فردی یا طبقاتی. به عبارت دیگر، ساختار ژاپنی بر مبنای مکان/گروه شکل گرفته است، در حالی که ساختارهای غربی بر اساس ویژگی/نقش تعریف میشود. هر چند مطالعات جدیدتر، ناکافی بودن این دستهبندیها را نشان میدهد و تاکید بر پیچیدگی بیشتر فرهنگ ژاپنی دارد.
👍4👎2
Forwarded from جبار رحمانی | Jabbar Rahmani
🎥 رحمانی: آنها که با نظام مشکل دارند هم در طول جنگ نگران سرنوشت جامعه بودند. میری: تاریخ طولانی به جامعه ایران صبر و شکیبایی داده است.
🔹 یازدهمین برنامه #تلاقی ایرنا با حضور «جبار رحمانی» انسانشناس و «سیدجواد میری» جامعهشناس در خصوص موضوع انسجام ملی
رحمانی:
▫️ وقتی تهدید جدی علیه ایران شکل گرفت، لایههای مختلف جامعه حول مفهوم ایران گرد هم آمدند.
▫️ چتری باز شد که از آتئیست تا حکومت در آن جا شدند.
▫️ اگر نهادهای تصمیمگیر مختصات این چتر را نپذیرند، جامعه کنار خواهد کشید.
میری:
▫️ جامعه ایران با هوشمندی نقشه بیرونی را خنثی کرد.
▫️ جامعه ایران پختگیاش را از کهنسالی تاریخی خود گرفته است.
▫️ عدم مشارکت ایران در عرصه جهانی، شرایط آسیبپذیری کشور را افزایش داده است.
🆔 @J_Rahmani59
🔹 یازدهمین برنامه #تلاقی ایرنا با حضور «جبار رحمانی» انسانشناس و «سیدجواد میری» جامعهشناس در خصوص موضوع انسجام ملی
رحمانی:
▫️ وقتی تهدید جدی علیه ایران شکل گرفت، لایههای مختلف جامعه حول مفهوم ایران گرد هم آمدند.
▫️ چتری باز شد که از آتئیست تا حکومت در آن جا شدند.
▫️ اگر نهادهای تصمیمگیر مختصات این چتر را نپذیرند، جامعه کنار خواهد کشید.
میری:
▫️ جامعه ایران با هوشمندی نقشه بیرونی را خنثی کرد.
▫️ جامعه ایران پختگیاش را از کهنسالی تاریخی خود گرفته است.
▫️ عدم مشارکت ایران در عرصه جهانی، شرایط آسیبپذیری کشور را افزایش داده است.
🆔 @J_Rahmani59
👍4
Forwarded from پیامد
دیدن از چشم دولت: جستاری در تاریخنگاری ایران مدرن
سیروس شایق، تاریخنگار تاریخ اجتماعی و فکری خاورمیانه، در مقالهٔ پیشرو که در شمارهٔ ۴۲ نشریهٔ بینالمللی مطالعات خاورمیانه (International Journal of Middle East Studies) در سال ۲۰۱۰ منتشر شده، به نقد تاریخنگاری مسلط پهلوی از منظر «دولتگرایی روششناختی» پرداخته است. شایق بر این باور است که مورخان این دوره آنقدر بر قدرت و نفوذ بیحدوحصر دولت متمرکزند که از دیدن تاثیر کنشگران محلی، شبکههای غیررسمی و سایر دینامیکهای پیچیدهٔ حکمرانی ناتوانند و تمامی تاریخ را به پارادایم کنش دولت و واکنش جامعه فرومیکاهند. او با ارجاع به آثار مورخان این دوره نشان میدهد که دیدگاه دولتگرا چطور تفاسیر ما از پروژههای مدرنسازی دوران پهلوی را نابسنده کرده است. شایق روایتهای تقلیلگرایی که دولت پهلوی را قدرقدرتی مطلق میبینند که پروژهٔ نوسازی جامعهٔ ایران را به تنهایی پیش رانده، به چالش میکشد و ازین منظر، نقد او کماکان نه فقط برای تاریخنگاری دوران پهلوی، که برای بازاندیشی در نگاه کنونی ما به تغییرات جامعه نیز بسیار حائز اهمیت است. در نهایت، او آیندهای ممکن برای تاریخنگاری ایران را نیز متصور میشود و میکوشد با ذکر نمونههایی روشن کند که میتوان با ارجاع به منابع اولیهٔ در دسترس و روششناسیهای متفاوت، تخیل تاریخنگاری بدیلی را پرورش داد.
متن کامل در پیامد
سیروس شایق، تاریخنگار تاریخ اجتماعی و فکری خاورمیانه، در مقالهٔ پیشرو که در شمارهٔ ۴۲ نشریهٔ بینالمللی مطالعات خاورمیانه (International Journal of Middle East Studies) در سال ۲۰۱۰ منتشر شده، به نقد تاریخنگاری مسلط پهلوی از منظر «دولتگرایی روششناختی» پرداخته است. شایق بر این باور است که مورخان این دوره آنقدر بر قدرت و نفوذ بیحدوحصر دولت متمرکزند که از دیدن تاثیر کنشگران محلی، شبکههای غیررسمی و سایر دینامیکهای پیچیدهٔ حکمرانی ناتوانند و تمامی تاریخ را به پارادایم کنش دولت و واکنش جامعه فرومیکاهند. او با ارجاع به آثار مورخان این دوره نشان میدهد که دیدگاه دولتگرا چطور تفاسیر ما از پروژههای مدرنسازی دوران پهلوی را نابسنده کرده است. شایق روایتهای تقلیلگرایی که دولت پهلوی را قدرقدرتی مطلق میبینند که پروژهٔ نوسازی جامعهٔ ایران را به تنهایی پیش رانده، به چالش میکشد و ازین منظر، نقد او کماکان نه فقط برای تاریخنگاری دوران پهلوی، که برای بازاندیشی در نگاه کنونی ما به تغییرات جامعه نیز بسیار حائز اهمیت است. در نهایت، او آیندهای ممکن برای تاریخنگاری ایران را نیز متصور میشود و میکوشد با ذکر نمونههایی روشن کند که میتوان با ارجاع به منابع اولیهٔ در دسترس و روششناسیهای متفاوت، تخیل تاریخنگاری بدیلی را پرورش داد.
متن کامل در پیامد
پیامد
دیدن از چشم دولت: جستاری در تاریخنگاری ایران مدرن
سیروس شایق
👍3
کماکان نقیصه اساسی در حوزه آزادی سیاسی است. برخلاف رویه موجود، باید اصل بر تردید به مقامات سیاسی باشد.
اگر یک فعال مدنی یا خبرنگار شناختهشده داخلی به مقامات سیاسی، اتهام علنی زد، بجای تلاش برای محدود کردن این طرح اتهام، باید اولا در عملکرد مقامات تشکیک کرد. ولی در مقابل هم مجازات بازدارنده برای آنکه اتهام خلافواقع میزند، وضع کرد.
همانگونه که در درگیری میان کارمند و ارباب رجوع، هم حق را باید علیالاصول به ارباب رجوع داد، تا وقتی خلافش ثابت شود.
تجربه سؤظن به مردان در موضوع آزار جنسی علیه زنان، و پذیرش اولیه طرح ادعاهای زنان و تاثیر آن در امنیت جنسی زنان بویژه در محل کار، نشاندهنده موثر بودن این رویکرد است.
وقتی فساد اقتصادی و سؤاستفاده از قدرت زیاد باشد، باید سؤظنها و محدودیتها معطوف به صاحبان قدرت باشد نه جامعه مدنی.
اگر یک فعال مدنی یا خبرنگار شناختهشده داخلی به مقامات سیاسی، اتهام علنی زد، بجای تلاش برای محدود کردن این طرح اتهام، باید اولا در عملکرد مقامات تشکیک کرد. ولی در مقابل هم مجازات بازدارنده برای آنکه اتهام خلافواقع میزند، وضع کرد.
همانگونه که در درگیری میان کارمند و ارباب رجوع، هم حق را باید علیالاصول به ارباب رجوع داد، تا وقتی خلافش ثابت شود.
تجربه سؤظن به مردان در موضوع آزار جنسی علیه زنان، و پذیرش اولیه طرح ادعاهای زنان و تاثیر آن در امنیت جنسی زنان بویژه در محل کار، نشاندهنده موثر بودن این رویکرد است.
وقتی فساد اقتصادی و سؤاستفاده از قدرت زیاد باشد، باید سؤظنها و محدودیتها معطوف به صاحبان قدرت باشد نه جامعه مدنی.
👍16
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
غبطه همراه با عناد نسبت به جامعهشناسی در تلویزیون؛
پارسال هم در شرافت جامعهشناسان تردید کردند.
لابد اگر جامعهشناسی هم مانند جریان مطبوع تابع در روانشناسی، منقاد قدرت شده بود و بجای نقد ساختار، مردم را مقصر تلقی میکرد، بر صدر مینشست و تجلیل میشد.
پینوشت: جامعهشناسان، منتقد دیدگاههای فروپاشی و گسیختگی اجتماعی هستند.
پارسال هم در شرافت جامعهشناسان تردید کردند.
لابد اگر جامعهشناسی هم مانند جریان مطبوع تابع در روانشناسی، منقاد قدرت شده بود و بجای نقد ساختار، مردم را مقصر تلقی میکرد، بر صدر مینشست و تجلیل میشد.
پینوشت: جامعهشناسان، منتقد دیدگاههای فروپاشی و گسیختگی اجتماعی هستند.
👍12
مشروطه تجربه درخشان جامعه ایران در چارچوب بضاعت نظری و عملی دوره قاجار بود. بازخوانی مشروطه بیتوجه به شرایط شبهاستعماری آن زمان، چهار کودتا (که سه مورد آن کودتای شاه علیه نظام مشروطه بود)، چندین جنبش، و انقلاب اسلامی، واپسروانه است. باید به آرمان مشروطه برگشت نه به مشروطه.
👍13
Forwarded from روزنامه ایران
ا📰
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ امروز در روزنامه ایران با نگاهی به دو کتاب مشروطه همگان و تهی شدن از مشروطه نوشته محمدرضا جوادییگانه و علی راغب نوشت:
ادامه یادداشت او را اینجا بخوانید.
📰 سی سال است که با شما هستیم
💻 سایت |📱 تلگرام | 📲 بله | 📱 ایکس | 🌐 اینستاگرام | 📱 واتساپ | 📰 روزنامه ایران
جنبش پرسوءتفاهم
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ امروز در روزنامه ایران با نگاهی به دو کتاب مشروطه همگان و تهی شدن از مشروطه نوشته محمدرضا جوادییگانه و علی راغب نوشت:
مشروطه ناکام، مشروطه نابهنگام، مشروطه ناتمام، مشروطه معطل، مشروطه بیفرجام، مشروطه مسروقه و... نامهایی از این دست همواره به فراخور عقیده و نگاه افراد، به یکی از مهمترین جنبشهای سیاسی، اجتماعی و فکری ایرانیان داده شده است؛ جنبشی که گاه نگاه سیاسی و ایدئولوژیک موجب شده دچار تحریف و وارونهنویسی شود. مشروطه جنبشی بود که از وفاق نیروهای مؤثر اجتماع حاصل شد. در سالهای اخیر دو نگاه متضاد اما در یک جهت، حضور طیفها و طبقات مختلف اجتماع در این جنبش را نفی کرده و در نگاهی تقلیلگرایانه آن را به بابیان ازلی یا بهائیان نسبت دادهاند. اگر چه پیش از این، برخی از فعالان مشروطهخواه به ازلی بودن متهم بودند، اما در فضای غبارآلود آن سالها، بیشتر یک اتهام سیاسی بود و برای از میدان به در کردن رقبا یا مشروطهخواهان تلقی میشد.
ادامه یادداشت او را اینجا بخوانید.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍2
روزنامه ایران
ا📰 جنبش پرسوءتفاهم رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ امروز در روزنامه ایران با نگاهی به دو کتاب مشروطه همگان و تهی شدن از مشروطه نوشته محمدرضا جوادییگانه و علی راغب نوشت: مشروطه ناکام، مشروطه نابهنگام، مشروطه ناتمام، مشروطه معطل، مشروطه بیفرجام، مشروطه…
نگاهی به کتاب مشروطه همگان
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ
مشروطه جنبشی بود که از وفاق نیروهای مؤثر اجتماع حاصل شد. در سالهای اخیر دو نگاه متضاد اما در یک جهت، حضور طیفها و طبقات مختلف اجتماع در این جنبش را نفی کرده و در نگاهی تقلیلگرایانه آن را به بابیان ازلی یا بهائیان نسبت دادهاند. اگر چه پیش از این، برخی از فعالان مشروطهخواه به ازلی بودن متهم بودند، اما در فضای غبارآلود آن سالها، بیشتر یک اتهام سیاسی بود و برای از میدان به در کردن رقبا یا مشروطهخواهان تلقی میشد. بعضی از افراد متهم هم فقط از لحاظ پیشینه خانوادگی در این رده محسوب میشدند و از لحاظ عقیدتی به چنین وجهی شناخته نمیشدند. این اتهام حال در زمانه ما در لفافهای تحقیقی اما با نگاهی سیاسی، بار دیگر مطرح شده است؛ اتهامی که میراثی ملی را به اقلیتی نسبت میدهد. محمدرضا جوادییگانه و علی راغب در کتاب «مشروطه همگان» درصدد پاسخ به این نسبت برآمدهاند.
در بخش اول کتاب با عنوان «راهنمای تاریخی» به طور گذرا وقایع منجر به مشروطه، بابیه و اشخاص در مظان اتهام بابیگری بررسی شدهاند. فصل اول که به «طرح بحث» اختصاص دارد، یکی از مهمترین کسانی را که اتهام بابیگری به مشروطه و مشروطهخواهان زد، محمدعلی شاه معرفی میکند؛ شاهی که به کمک قزاقان روس بساط مجلس مشروطه را برچید. او در نامهای به فقیهان و مراجع مقیم نجف، در توجیه اقدام خود از «تشکیل انجمن بابیه» توسط مشروطهخواهان و سوءاستفاده آنان از آزادی نوشت. آنچه محمدعلی شاه و مخالفان مشروطه بنیان گذاشتند، بعدها توسط سه گروه از محققان با انتساب مشروطه به بابیت یا بهائیت دنبال شد:«الف) گروهی از مورخان و نویسندگان مؤمن بدین آیینها. ب) مورخان و نویسندگان طرفدار و همدل با آنها. ج) مورخان و نویسندگان مسلمان یا منسوب به گروههای مذهبی و حکومتی که اغلب داخل ایران هستند.» جالب اینکه دو دسته اول و سوم با وجود تضاد و تقابل با هم، «به شدت از یکدیگر متأثر هستند و اغلب بدون ارجاع یا ذکر نام، به تکرار گفتههای یکدیگر پرداختهاند.»
نویسندگان سعی کردهاند با معرفی این دو دسته، به نقد آثارشان بپردازند. در این میان، اثر دو نویسنده، تورج امینی و سید مقداد نبویرضوی، بیشتر موضوع نقد آنان قرار گرفته است؛ دو نویسنده در دو جبهه متضاد. گاه این دو نویسنده با دو بیان مختلف، مقصودی مشترک را مراد کرده و حتی در فقدان نظریه و روش علمی در اثرشان، بسیار شبیه یکدیگرند. آنچه اما بابینمایان انقلاب مشروطه از یاد بردهاند، حضور «اقشار مختلف و متنوعی چون روشنفکران، علمای شیعه، تجار، زنان، ارمنیها، قفقازیها، ازلیان و عامه مردم» در این جنبش فکری و سیاسی است. همین ویژگی است که این انقلاب را شایسته صفت «همگان» ساخته است.
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ
مشروطه جنبشی بود که از وفاق نیروهای مؤثر اجتماع حاصل شد. در سالهای اخیر دو نگاه متضاد اما در یک جهت، حضور طیفها و طبقات مختلف اجتماع در این جنبش را نفی کرده و در نگاهی تقلیلگرایانه آن را به بابیان ازلی یا بهائیان نسبت دادهاند. اگر چه پیش از این، برخی از فعالان مشروطهخواه به ازلی بودن متهم بودند، اما در فضای غبارآلود آن سالها، بیشتر یک اتهام سیاسی بود و برای از میدان به در کردن رقبا یا مشروطهخواهان تلقی میشد. بعضی از افراد متهم هم فقط از لحاظ پیشینه خانوادگی در این رده محسوب میشدند و از لحاظ عقیدتی به چنین وجهی شناخته نمیشدند. این اتهام حال در زمانه ما در لفافهای تحقیقی اما با نگاهی سیاسی، بار دیگر مطرح شده است؛ اتهامی که میراثی ملی را به اقلیتی نسبت میدهد. محمدرضا جوادییگانه و علی راغب در کتاب «مشروطه همگان» درصدد پاسخ به این نسبت برآمدهاند.
در بخش اول کتاب با عنوان «راهنمای تاریخی» به طور گذرا وقایع منجر به مشروطه، بابیه و اشخاص در مظان اتهام بابیگری بررسی شدهاند. فصل اول که به «طرح بحث» اختصاص دارد، یکی از مهمترین کسانی را که اتهام بابیگری به مشروطه و مشروطهخواهان زد، محمدعلی شاه معرفی میکند؛ شاهی که به کمک قزاقان روس بساط مجلس مشروطه را برچید. او در نامهای به فقیهان و مراجع مقیم نجف، در توجیه اقدام خود از «تشکیل انجمن بابیه» توسط مشروطهخواهان و سوءاستفاده آنان از آزادی نوشت. آنچه محمدعلی شاه و مخالفان مشروطه بنیان گذاشتند، بعدها توسط سه گروه از محققان با انتساب مشروطه به بابیت یا بهائیت دنبال شد:«الف) گروهی از مورخان و نویسندگان مؤمن بدین آیینها. ب) مورخان و نویسندگان طرفدار و همدل با آنها. ج) مورخان و نویسندگان مسلمان یا منسوب به گروههای مذهبی و حکومتی که اغلب داخل ایران هستند.» جالب اینکه دو دسته اول و سوم با وجود تضاد و تقابل با هم، «به شدت از یکدیگر متأثر هستند و اغلب بدون ارجاع یا ذکر نام، به تکرار گفتههای یکدیگر پرداختهاند.»
نویسندگان سعی کردهاند با معرفی این دو دسته، به نقد آثارشان بپردازند. در این میان، اثر دو نویسنده، تورج امینی و سید مقداد نبویرضوی، بیشتر موضوع نقد آنان قرار گرفته است؛ دو نویسنده در دو جبهه متضاد. گاه این دو نویسنده با دو بیان مختلف، مقصودی مشترک را مراد کرده و حتی در فقدان نظریه و روش علمی در اثرشان، بسیار شبیه یکدیگرند. آنچه اما بابینمایان انقلاب مشروطه از یاد بردهاند، حضور «اقشار مختلف و متنوعی چون روشنفکران، علمای شیعه، تجار، زنان، ارمنیها، قفقازیها، ازلیان و عامه مردم» در این جنبش فکری و سیاسی است. همین ویژگی است که این انقلاب را شایسته صفت «همگان» ساخته است.
👍2
روزنامه ایران
ا📰 جنبش پرسوءتفاهم رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ امروز در روزنامه ایران با نگاهی به دو کتاب مشروطه همگان و تهی شدن از مشروطه نوشته محمدرضا جوادییگانه و علی راغب نوشت: مشروطه ناکام، مشروطه نابهنگام، مشروطه ناتمام، مشروطه معطل، مشروطه بیفرجام، مشروطه…
نگاهی به کتاب تهی شدن از مشروطه
نسبت انقلاب اسلامی با مشروطه
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ
جوادییگانه و راغب، کتاب دوم خود را درباره انقلاب مشروطه و نسبت انقلاب اسلامی با آن انقلاب، اختصاص دادهاند. نسبت انقلاب اسلامی با مشروطه از مباحثی است که در دوره اصلاحات محل بحث واقع شد. اگرچه ابتدا در دوره تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری در سال 1376، از انحراف مشروطه گفته شد، اما بعد از انتخاب سید محمد خاتمی، ادامه مشروطه و نسبت آن با انقلاب 57 موضوع بحث بود. شاید نویسندگان بر آن بودهاند به این روایت پسینی پاسخ دهند. از همین رو پژوهش خود را بر پایه «جامعهشناسی تاریخ» و «تاریخ روحیات» قرار دادهاند. بدین معنا که موضوع را در ظرف زمان نگریسته و ذهنیت و تلقی جامعه ایران بویژه رهبران انقلاب از مشروطه و نسبت آن با آرمانهای خود را در سالهای منتهی به انقلاب 57 واکاوی کردهاند. تغییر ذهنیت ایرانیها نسبت به مشروطه، از همان سالهای ناکامی مشروطه آغاز شد.
این تغییر ذهنیت را میتوان در گسست یا پشیمانی از مشروطه نزد فعالان مشروطهخواهی دید. حاصل این گسست و پشیمانی، به سلطنت رضاشاه منجر شد؛ شاهی که همراهان و همکارانش نخبگان و کارگزاران مشروطه بودند. در این دوره مشروطه به محاق فراموشی رفت و حتی در خطابه تاجگذاری رضاشاه که توسط محمدعلی فروغی نوشته و خوانده شد، نشانی از مشروطه نبود. فروغی که رساله حقوق اساسی را نوشته بود، رضاشاه را نه در کسوت احیاگر مشروطه که تجسم نادرشاه افشار میدید. بدین ترتیب از آغاز سلطنت پهلوی، بخشی از نخبگان ایرانی از مشروطه گسستند و به قول مصدق، مشروطه «معطل» شد.
بخشی دیگر با نگاه عبرت بدان نگریستند و آن را قابل تکرار دانستند؛ تکراری که بیشتر جنبه پیروزی آن را در نظر داشت، نه تحقق آن. رهبران جمهوری اسلامی، چنین نگاهی به مشروطه دارند. ... مشروطه به معنای آنچه در اندیشه سیاسی علامه محمدحسین نائینی وجود داشت، در نگاه و اندیشه رهبر فقید انقلاب چندان قابل ردیابی نیست...
مهمترین بحث کتاب اما درباره رد پای مشروطه در قانون اساسی جمهوری اسلامی است. این نسبت، روایتی درازدامن از پیشنویس قانون اساسی، نحوه بررسی آن، مجلس و بررسی نهایی قانون اساسی (خبرگان)، بعضی از مذاکرات مربوط به مفاهیم حریت و مساوات در این مجلس و شورای بازنگری قانون اساسی دارد. به باور نویسندگان، روند تهی شدن از مشروطه روندی تدریجی بود که به مرور رخ داد. کتاب «تهی شدن از مشروطه» را شاید بتوان روایتی از بیعقبه شدن جنبشی دانست که با آرمان حریت و مساوات شکل گرفت اما با ناکامی مواجه شد. این ناکامی بعدها توسط فرزندان مشروطه نیز امتداد یافت تا آنجا که آرمانها و مفاهیمش یا تحریف شدند یا به محاق رفتند. اگر توسعه را اصلیترین هدف مشروطه بدانیم، فرزندان مشروطه در سیر حوادث یا در سلطنت پهلوی به دنبالش رفتند یا در انقلاب علیه آن و پایان مشروطیت. با چنین تعریفی، مشروطه نه موضوعی تاریخی که موضوع و مسألهای برای امروز و فردای ایران است.
نسبت انقلاب اسلامی با مشروطه
رضا مختاری اصفهانی - پژوهشگر تاریخ
جوادییگانه و راغب، کتاب دوم خود را درباره انقلاب مشروطه و نسبت انقلاب اسلامی با آن انقلاب، اختصاص دادهاند. نسبت انقلاب اسلامی با مشروطه از مباحثی است که در دوره اصلاحات محل بحث واقع شد. اگرچه ابتدا در دوره تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری در سال 1376، از انحراف مشروطه گفته شد، اما بعد از انتخاب سید محمد خاتمی، ادامه مشروطه و نسبت آن با انقلاب 57 موضوع بحث بود. شاید نویسندگان بر آن بودهاند به این روایت پسینی پاسخ دهند. از همین رو پژوهش خود را بر پایه «جامعهشناسی تاریخ» و «تاریخ روحیات» قرار دادهاند. بدین معنا که موضوع را در ظرف زمان نگریسته و ذهنیت و تلقی جامعه ایران بویژه رهبران انقلاب از مشروطه و نسبت آن با آرمانهای خود را در سالهای منتهی به انقلاب 57 واکاوی کردهاند. تغییر ذهنیت ایرانیها نسبت به مشروطه، از همان سالهای ناکامی مشروطه آغاز شد.
این تغییر ذهنیت را میتوان در گسست یا پشیمانی از مشروطه نزد فعالان مشروطهخواهی دید. حاصل این گسست و پشیمانی، به سلطنت رضاشاه منجر شد؛ شاهی که همراهان و همکارانش نخبگان و کارگزاران مشروطه بودند. در این دوره مشروطه به محاق فراموشی رفت و حتی در خطابه تاجگذاری رضاشاه که توسط محمدعلی فروغی نوشته و خوانده شد، نشانی از مشروطه نبود. فروغی که رساله حقوق اساسی را نوشته بود، رضاشاه را نه در کسوت احیاگر مشروطه که تجسم نادرشاه افشار میدید. بدین ترتیب از آغاز سلطنت پهلوی، بخشی از نخبگان ایرانی از مشروطه گسستند و به قول مصدق، مشروطه «معطل» شد.
بخشی دیگر با نگاه عبرت بدان نگریستند و آن را قابل تکرار دانستند؛ تکراری که بیشتر جنبه پیروزی آن را در نظر داشت، نه تحقق آن. رهبران جمهوری اسلامی، چنین نگاهی به مشروطه دارند. ... مشروطه به معنای آنچه در اندیشه سیاسی علامه محمدحسین نائینی وجود داشت، در نگاه و اندیشه رهبر فقید انقلاب چندان قابل ردیابی نیست...
مهمترین بحث کتاب اما درباره رد پای مشروطه در قانون اساسی جمهوری اسلامی است. این نسبت، روایتی درازدامن از پیشنویس قانون اساسی، نحوه بررسی آن، مجلس و بررسی نهایی قانون اساسی (خبرگان)، بعضی از مذاکرات مربوط به مفاهیم حریت و مساوات در این مجلس و شورای بازنگری قانون اساسی دارد. به باور نویسندگان، روند تهی شدن از مشروطه روندی تدریجی بود که به مرور رخ داد. کتاب «تهی شدن از مشروطه» را شاید بتوان روایتی از بیعقبه شدن جنبشی دانست که با آرمان حریت و مساوات شکل گرفت اما با ناکامی مواجه شد. این ناکامی بعدها توسط فرزندان مشروطه نیز امتداد یافت تا آنجا که آرمانها و مفاهیمش یا تحریف شدند یا به محاق رفتند. اگر توسعه را اصلیترین هدف مشروطه بدانیم، فرزندان مشروطه در سیر حوادث یا در سلطنت پهلوی به دنبالش رفتند یا در انقلاب علیه آن و پایان مشروطیت. با چنین تعریفی، مشروطه نه موضوعی تاریخی که موضوع و مسألهای برای امروز و فردای ایران است.
👍2