Forwarded from ساختمان (مصطفی مهاجری)
.
دور دوم: در این دور وزن دلایلی که شرکت در انتخابات را عقلانی میکنند افزایش پیدا کرده است.
۱. کاندیداهای میانی طیف حذف شدهاند و در نتیجه (از منظر بسیاری از گروهها) تفاوت بین گزینهها بیشتر شده است.
۲. بر خلافِ دور قبل اکنون میدانیم که آرای دو کاندیدای رقیب بسیار به هم نزدیک است و در نتیجه احتمال تعیین کننده بودن رای گروه بسیار بالا رفته است.
۳. پروژۀ استفاده از مکانیک انتخابات برای اعلام موضع عملا بلاوجه شده است. با توجه به نتایج دور قبل عملا آنچه مدنظر بعضی فعالان سیاسی و مدنی بود به روشنی اعلام شده است و بعلاوه در این دور فعالان سیاسی کمتری و با شدت کمتر خواستارِ تحریم انتخابات شدهاند.
.
دور دوم: در این دور وزن دلایلی که شرکت در انتخابات را عقلانی میکنند افزایش پیدا کرده است.
۱. کاندیداهای میانی طیف حذف شدهاند و در نتیجه (از منظر بسیاری از گروهها) تفاوت بین گزینهها بیشتر شده است.
۲. بر خلافِ دور قبل اکنون میدانیم که آرای دو کاندیدای رقیب بسیار به هم نزدیک است و در نتیجه احتمال تعیین کننده بودن رای گروه بسیار بالا رفته است.
۳. پروژۀ استفاده از مکانیک انتخابات برای اعلام موضع عملا بلاوجه شده است. با توجه به نتایج دور قبل عملا آنچه مدنظر بعضی فعالان سیاسی و مدنی بود به روشنی اعلام شده است و بعلاوه در این دور فعالان سیاسی کمتری و با شدت کمتر خواستارِ تحریم انتخابات شدهاند.
.
👍7👎1
پیروزی اصلی، افزایش دهدرصدی امید به تغییر از طریق صندوق رای، در یک هفته اخیر بود.
در کنار، آنچه مردم را امیدوار کرد، رفتار افراد و ساختارهایی هم در این یک هفته موثر بود که مردم از ترس آنها رای دادند. بیتوجهی به این ساختارها، موجب تکرار چرخههای هشتساله «از امید تا ناامیدی» خواهد شد.
در کنار، آنچه مردم را امیدوار کرد، رفتار افراد و ساختارهایی هم در این یک هفته موثر بود که مردم از ترس آنها رای دادند. بیتوجهی به این ساختارها، موجب تکرار چرخههای هشتساله «از امید تا ناامیدی» خواهد شد.
👍20👎4
محرم، رستاخیز عام جامعه ایرانی است: «اجتماع ناب»ِ عموم مردم با احساساتی خالص که ریشه در حماسهای آرمانی دارد. جزءجزء تاریخ، حماسه، آداب و مناسک محرم با جامعه ایرانی پیوند خورده و باعث شده تا همهساله، یک بار دیگر جامعه، خود را با این قدرتمندترین عنصر اجتماعی موجود، بازسازی کند.
👍16👎6
هم راه برونرفت از انسداد فعلی، و هم راهنمای موفقیت پزشکیان در ریاست جمهوری، اجتماعی است. این راه اجتماعی، برگ برنده او در رایآوری هم بود، یعنی تلاش برای کسب رضایت مردم. رضایت مردم به معنی پولپاشی نیست، «در ذکر خیرِ جاری بر زبان مردم است»، یعنی آنچه عموم مردم میپسندند.
👍28
رویای ایرانی - جوادی یگانه
هم راه برونرفت از انسداد فعلی، و هم راهنمای موفقیت پزشکیان در ریاست جمهوری، اجتماعی است. این راه اجتماعی، برگ برنده او در رایآوری هم بود، یعنی تلاش برای کسب رضایت مردم. رضایت مردم به معنی پولپاشی نیست، «در ذکر خیرِ جاری بر زبان مردم است»، یعنی آنچه عموم…
یکی از دوستان، بعد از این پست، پیام داده به من که:
«امسال برای اولین بار با لذت مالیات دادم.
الان مالیات دادم. بدون درخواست تخفیف، بدون درخواست بخشش، بدون قسط و مآلاً نقدی.خیلی خوشم آمد.
نوشته بودند پولت را کجا خرج کنیم؟ توی گزینههایشان انتخاب کردم: «تکمیل یه مدرسه خیریه در اسلامشهر».
هر کس این کار را طراحی کرده، کارش درسته. جیک ثانیه مالیات دادم، نه تخفیف، نه بخشش، نه قسط. اگر واقعا بدهند مدرسه، خوشحال هم هستم.»
کسب رضایت مردم نه خیلی دشوار است نه خیلی پیچیده.
«امسال برای اولین بار با لذت مالیات دادم.
الان مالیات دادم. بدون درخواست تخفیف، بدون درخواست بخشش، بدون قسط و مآلاً نقدی.خیلی خوشم آمد.
نوشته بودند پولت را کجا خرج کنیم؟ توی گزینههایشان انتخاب کردم: «تکمیل یه مدرسه خیریه در اسلامشهر».
هر کس این کار را طراحی کرده، کارش درسته. جیک ثانیه مالیات دادم، نه تخفیف، نه بخشش، نه قسط. اگر واقعا بدهند مدرسه، خوشحال هم هستم.»
کسب رضایت مردم نه خیلی دشوار است نه خیلی پیچیده.
👍29👎1
Forwarded from سیاستگذاری اجتماعی
🔹مدرسهداری یا تیولداری؟
🔸اخیراً وزیر آموزشوپرورش اظهار کردهاند که «خوشبختانه در برنامۀ هفتم پیشرفت کشور یک حکم گنجانده شده است که مدرسه را بهعنوان یک سازمان پذیرفته و به او [مدیر مدرسه] اجازۀ انعقاد قرارداد داده است تا از وقت اضافۀ مدرسه و کالبد آن استفاده کرده و درآمدها را برای خود آن مدرسه هزینه کند». احتمالاً استناد وزیر به بندهایی از مواد ۸۹ و ۹۱ قانون برنامۀ توسعه است که هرچند چنین صراحتی در آن نیست، اما از اواسط دهۀ ۱۳۹۰ مدیران عالی وزارت آموزشوپرورش همواره سعی کردهاند با دورزدن یا تفسیر به رأی قوانین چنین برنامۀ درآمدزایی از مدرسه را پیش ببرند.
🔸درآمدزایی از مدارس، سیاست غلطی است که در دورۀ احمدینژاد مطرح شد، دولت روحانی آنرا نهادینه و اجرا کرد، و دولت رییسی به آن شتاب داد. طی سالهای اخیر، «درآمدزایی مدارس دولتی» که در ادبیات نظری این حوزه جزو خطوط قرمز از منظر کارکردهای نظام آموزشی شناخته میشود، به سیاست محوری وزارت آموزشوپرورش تبدیل شده است. در این راستا ذیل عنوان «الگوی اقتصادی جدید» نظام آموزشی مدعی هستند که «دست مدرسه باید در جیب خودش باشد». چند سال قبل مشاور وزیر آموزشوپرورش از اینکه اجازه ندادهاند از طریق درج تبلیغات در پشت کتابهای درسی جذب درآمد کنند اظهار تأسف کرده بود! یا مدارسی که بنا داشتند با درج تبلیغات شرکتها بر روی لباس فرم دانشآموزان درآمدزایی کنند و مقاومت خانوادهها مانع از این کار شد. این سیاست واردکردن مدارس به مسیری است که انتها ندارد.
🔸چنین سیاستی جدای از تشدید روند دگردیسی مدرسه از نهاد اجتماعی به بنگاه تجاری، بیتردید به گستراندن بساط رانت و فساد، اعتمادزدایی از مدرسه، و تضعیف هرچهبیشتر آموزشوپرورش بهعنوان یک نهاد عمومی میانجامد. در سالهای اخیر معلمان و کادر اداری مدارس شواهد زیادی از فساد مالی در این نوع مدارس گزارش دادهاند. در این سیاست عملاً مدرسه بهمثابه تیول مدیر است و احتمالاً بهزودی مهمترین شاخص برای انتصاب مدیران مدارس به توانایی آنها در درآمدزایی از مدرسه خلاصه میشود.
🔸تردیدی نیست که در ادامۀ این مسیر، بخشی از حقوق و مزایای معلمان هم به درآمدهای مدرسه منوط میشود؛ همانگونهکه در طرح «خودگردانی بیمارستانها» چنین شد.
@omidi_reza
🔸اخیراً وزیر آموزشوپرورش اظهار کردهاند که «خوشبختانه در برنامۀ هفتم پیشرفت کشور یک حکم گنجانده شده است که مدرسه را بهعنوان یک سازمان پذیرفته و به او [مدیر مدرسه] اجازۀ انعقاد قرارداد داده است تا از وقت اضافۀ مدرسه و کالبد آن استفاده کرده و درآمدها را برای خود آن مدرسه هزینه کند». احتمالاً استناد وزیر به بندهایی از مواد ۸۹ و ۹۱ قانون برنامۀ توسعه است که هرچند چنین صراحتی در آن نیست، اما از اواسط دهۀ ۱۳۹۰ مدیران عالی وزارت آموزشوپرورش همواره سعی کردهاند با دورزدن یا تفسیر به رأی قوانین چنین برنامۀ درآمدزایی از مدرسه را پیش ببرند.
🔸درآمدزایی از مدارس، سیاست غلطی است که در دورۀ احمدینژاد مطرح شد، دولت روحانی آنرا نهادینه و اجرا کرد، و دولت رییسی به آن شتاب داد. طی سالهای اخیر، «درآمدزایی مدارس دولتی» که در ادبیات نظری این حوزه جزو خطوط قرمز از منظر کارکردهای نظام آموزشی شناخته میشود، به سیاست محوری وزارت آموزشوپرورش تبدیل شده است. در این راستا ذیل عنوان «الگوی اقتصادی جدید» نظام آموزشی مدعی هستند که «دست مدرسه باید در جیب خودش باشد». چند سال قبل مشاور وزیر آموزشوپرورش از اینکه اجازه ندادهاند از طریق درج تبلیغات در پشت کتابهای درسی جذب درآمد کنند اظهار تأسف کرده بود! یا مدارسی که بنا داشتند با درج تبلیغات شرکتها بر روی لباس فرم دانشآموزان درآمدزایی کنند و مقاومت خانوادهها مانع از این کار شد. این سیاست واردکردن مدارس به مسیری است که انتها ندارد.
🔸چنین سیاستی جدای از تشدید روند دگردیسی مدرسه از نهاد اجتماعی به بنگاه تجاری، بیتردید به گستراندن بساط رانت و فساد، اعتمادزدایی از مدرسه، و تضعیف هرچهبیشتر آموزشوپرورش بهعنوان یک نهاد عمومی میانجامد. در سالهای اخیر معلمان و کادر اداری مدارس شواهد زیادی از فساد مالی در این نوع مدارس گزارش دادهاند. در این سیاست عملاً مدرسه بهمثابه تیول مدیر است و احتمالاً بهزودی مهمترین شاخص برای انتصاب مدیران مدارس به توانایی آنها در درآمدزایی از مدرسه خلاصه میشود.
🔸تردیدی نیست که در ادامۀ این مسیر، بخشی از حقوق و مزایای معلمان هم به درآمدهای مدرسه منوط میشود؛ همانگونهکه در طرح «خودگردانی بیمارستانها» چنین شد.
@omidi_reza
👍15
راز ماندگاری ایران
حسن انوری، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی، در کتاب راز ماندگاری ایران (تهران، نشر لنا و نشر قطره، ۱۴۰۲) مقالهای به همین نام دارد (صص ۱۶۵-۱۷۷)، که سخنرانی او در اردیبهشت ۱۴۰۲ در مجله بخارا است و در آن میان سه نوع ایران تمایز میگذارد: مکانی، مکانی-زمانی و معنایی. مثلا پایتخت ایران در زمان ساسانیان به معنای مکانی-زمانی است. حیطه سوم حیطه معنایی است، یعنی ایران در ذهنها و عواطف یعنی فکر و فلسفه و شیوه زندگی و باورها و اساطیر و داستان ها و مثل ها و خرافه ها و موسیقی ها و .... و هر آنچه فرهنگ نامیده می شود. (ص ۱۶۸) ایرانی که فردوسی بر زبان چوپان نهاد (وقتی رستم رخش را پیدا کرد واز چوپان قیمت اسب را خواست؛ و چوپان، چنین داد پاسخ که گر رستمی، برو راست کن سوی ایرانزمی. مر این را برو و بوم ایران بهاست، براین بر تو خواهی جهان کرد راست)، ایران شفیعی کدکنی (در مقاله ایران حرفی برای گفتن دارد) و ایران محمدعلی فروغی (در مقاله چرا باید ایران را دوست داشت) همین «ایران معنا» است.
آنگاه انوری به این پرسش پاسخ میدهد که چه عواملی «ایران معنا» را در درازنای زمان نگاه داشته و راز ماندگاری ایران چیست؟ (ص ۱۶۹) از نظر او سه عامل مهم در ماندگاری «ایران معنا» موثر بوده است.
الف) زبان فارسی. از نظر او زبان فارسی اولا مهمترین عنصر فرهنگ ایران و رابط میان اقوام ایرانی است. ثانیا بر اهمیت تداوم تاریخی زبان فارسی تاکید میکند. نکته سوم شاهکارهای آفریده شده به زبان فارسی چون شاهنامه و اشعار مولوی و سعدی و حافظ است. نکته چهارم آن است که زبان فارسی پیش از انگلیسی، زبان بینالمللی یا شبهبینالمللی بوده است و از شبه قاره هند تا جنوب اروپا رایج بوده است. «در هندوستان زبان فارسی چنان رایج بوده که برای فهم آثار فارسی لازم بوده فرهنگ (کتاب لغت) به طور چشمگیر و فراوان تالیف شود» مانند برهان قاطع، فرهنگ جهانگیری، آنندراج، بهار عجم، غیاث اللغات، و فرهنگ نظام. و فرهنگ نامه نویسی در هند بسی رایج تر از ایران بوده است. (ص ۱۷۵). در عثمانی هم شرح سودی بر حافظ نوشته شده و پادشاهان عثمانی از جمله سلطان سلیم و سلطان بایزید و سلطان سلیمان به فارسی شعر می گفتند.
ب)هوش مردمی که در این حیطه زیستهاند، از رازی و ابنسینا و بیرونی و خوارزمی تا مریم میرزاخانی.
ج) روحیه مسالمت آمیز و جذاب و در عین حال سازشکار با آن توانایی که فرهنگ بیگانگان و از آن زمره دشمنان را در خود مستحیل میسازد. اگر چه برخی جنبه های آن با عملکرد منفی و معطوف به اخلاقی غیرقابل قبول، تلقی شده است. (ص ۱۷۷)
@javadimr
حسن انوری، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی، در کتاب راز ماندگاری ایران (تهران، نشر لنا و نشر قطره، ۱۴۰۲) مقالهای به همین نام دارد (صص ۱۶۵-۱۷۷)، که سخنرانی او در اردیبهشت ۱۴۰۲ در مجله بخارا است و در آن میان سه نوع ایران تمایز میگذارد: مکانی، مکانی-زمانی و معنایی. مثلا پایتخت ایران در زمان ساسانیان به معنای مکانی-زمانی است. حیطه سوم حیطه معنایی است، یعنی ایران در ذهنها و عواطف یعنی فکر و فلسفه و شیوه زندگی و باورها و اساطیر و داستان ها و مثل ها و خرافه ها و موسیقی ها و .... و هر آنچه فرهنگ نامیده می شود. (ص ۱۶۸) ایرانی که فردوسی بر زبان چوپان نهاد (وقتی رستم رخش را پیدا کرد واز چوپان قیمت اسب را خواست؛ و چوپان، چنین داد پاسخ که گر رستمی، برو راست کن سوی ایرانزمی. مر این را برو و بوم ایران بهاست، براین بر تو خواهی جهان کرد راست)، ایران شفیعی کدکنی (در مقاله ایران حرفی برای گفتن دارد) و ایران محمدعلی فروغی (در مقاله چرا باید ایران را دوست داشت) همین «ایران معنا» است.
آنگاه انوری به این پرسش پاسخ میدهد که چه عواملی «ایران معنا» را در درازنای زمان نگاه داشته و راز ماندگاری ایران چیست؟ (ص ۱۶۹) از نظر او سه عامل مهم در ماندگاری «ایران معنا» موثر بوده است.
الف) زبان فارسی. از نظر او زبان فارسی اولا مهمترین عنصر فرهنگ ایران و رابط میان اقوام ایرانی است. ثانیا بر اهمیت تداوم تاریخی زبان فارسی تاکید میکند. نکته سوم شاهکارهای آفریده شده به زبان فارسی چون شاهنامه و اشعار مولوی و سعدی و حافظ است. نکته چهارم آن است که زبان فارسی پیش از انگلیسی، زبان بینالمللی یا شبهبینالمللی بوده است و از شبه قاره هند تا جنوب اروپا رایج بوده است. «در هندوستان زبان فارسی چنان رایج بوده که برای فهم آثار فارسی لازم بوده فرهنگ (کتاب لغت) به طور چشمگیر و فراوان تالیف شود» مانند برهان قاطع، فرهنگ جهانگیری، آنندراج، بهار عجم، غیاث اللغات، و فرهنگ نظام. و فرهنگ نامه نویسی در هند بسی رایج تر از ایران بوده است. (ص ۱۷۵). در عثمانی هم شرح سودی بر حافظ نوشته شده و پادشاهان عثمانی از جمله سلطان سلیم و سلطان بایزید و سلطان سلیمان به فارسی شعر می گفتند.
ب)هوش مردمی که در این حیطه زیستهاند، از رازی و ابنسینا و بیرونی و خوارزمی تا مریم میرزاخانی.
ج) روحیه مسالمت آمیز و جذاب و در عین حال سازشکار با آن توانایی که فرهنگ بیگانگان و از آن زمره دشمنان را در خود مستحیل میسازد. اگر چه برخی جنبه های آن با عملکرد منفی و معطوف به اخلاقی غیرقابل قبول، تلقی شده است. (ص ۱۷۷)
@javadimr
👍9
مسائل و مشکلات کلان در ایران، از قبیل ناترازی انرژی و تحریم و بحران محیط زیست و آسیبهای اجتماعی، بیش از آنکه حاصل عملکرد این دولت و بیاعتنایی آن دولت باشد، مسائل ملی است. جناحی تعریف کردن مشکلات ملی و دنبال مقصر گشتن، وفاق برای حل مساله و نهایتا امکان حل آن را دشوارتر میکند.
👍16
یادآوری شش گفتار در باره:
محرم و جامعه ایران
گفتار اول: محرم، تجدید حیات اجتماعی در ایران
بررسی نقش و سهم شیعیان کوفی در فاجعه کربلا
گفتار دوم: مساله کوفی ما
گفتار سوم: پس چه کسی حسین (ع) را شهید کرد؟
گفتار چهارم: رقابت بیحاصل تلویزیون با هیات
نقدی به سریال مختارنامه
گفتار پنجم: روایت اصل ماجرا؛ مقتل الحسین عبدالزهرا الکعبی
گفتار ششم: پوستین وارونه بر تن قیام حسینی
بازخوانی عاشورا از منظر خطبه منا
محرم و جامعه ایران
گفتار اول: محرم، تجدید حیات اجتماعی در ایران
بررسی نقش و سهم شیعیان کوفی در فاجعه کربلا
گفتار دوم: مساله کوفی ما
گفتار سوم: پس چه کسی حسین (ع) را شهید کرد؟
گفتار چهارم: رقابت بیحاصل تلویزیون با هیات
نقدی به سریال مختارنامه
گفتار پنجم: روایت اصل ماجرا؛ مقتل الحسین عبدالزهرا الکعبی
گفتار ششم: پوستین وارونه بر تن قیام حسینی
بازخوانی عاشورا از منظر خطبه منا
Telegram
رویای ایرانی (جوادی یگانه)
محرم و جامعه ایران
گفتار اول: محرم، تجدید حیات اجتماعی در ایران
محمدرضا جوادی یگانه
▪️عزاداري محرم به ياد آوردن دائم حادثهاي در تاريخ اسلام است كه شيعيان را به رفتار عزتمندانه و قيام تحريك و دعوت ميكند و منبع دائمي حماسه است. اما جدای از بعد مذهبی و…
گفتار اول: محرم، تجدید حیات اجتماعی در ایران
محمدرضا جوادی یگانه
▪️عزاداري محرم به ياد آوردن دائم حادثهاي در تاريخ اسلام است كه شيعيان را به رفتار عزتمندانه و قيام تحريك و دعوت ميكند و منبع دائمي حماسه است. اما جدای از بعد مذهبی و…
👍4
امید است دولت جدید، در اولین فرصت آییننامهای برای مدیریت «تعارض منافع» منصوبان دولت چهاردهم و نحوه برخورد با متخلفان تصویب کند، مشابه آنچه شورای پنجم شهر تهران در سال ۱۳۹۷ تصویب کرده بود.(متن مصوبه «تعارض منافع در شهرداری تهران» را در اینجا میتوانید ببینید).
و پیگیر سرنوشت لایحه معطلمانده مدیریت تعارض منافع در مجلس باشد.
تا دیگر شاهد فجایعی مشابه آنچه در وزارت ارشاد رخ داده، نباشیم.
و پیگیر سرنوشت لایحه معطلمانده مدیریت تعارض منافع در مجلس باشد.
تا دیگر شاهد فجایعی مشابه آنچه در وزارت ارشاد رخ داده، نباشیم.
👍9
Forwarded from کانال خبری رجانیوز
🔻دروغپردازی با دو فالوئر/ قطار پروژهها علیه دولت سیزدهم به وزارت ارشاد رسید
🔹طی روزهای گذشته و پس از نامه غیرمعمول پزشکیان خطاب به مخبر درباره عدم بکارگیری نیروهای جدید در دولت، موج جدیدی از دروغها علیه مقامات و دستگاههای دولتی به جریان افتاده است.
🔹در تازهترین این اقدامات، یک اکانت جعلی با دو دنبالکننده، دروغهای متعددی را علیه وزیر ارشاد مطرح کرده است.
🔹دو شوهر خواهر وزیر هیچ ارتباطی با وزارت ارشاد و سازمانهای تابعه نداشته و ندارند. برادر همسر وی نیز پیش از دو دهه کارمند سازمان فرهنگ و ارتباطات و هفت سال رایزن فرهنگی بوده و در روزهای اخیر مسئولیت جدیدی نداشته است. پدر داماد وزیر نیز در دولت دهم معاونت ارشاد را داشته و در این دولت به هیچ کشوری اعزام نشده است.
🔹ادعای کذب در خصوص داماد وزیر نیز در پیگیری رجانیوز از سازمان اداری و استخدامی تکذیب شد. همچنین رئیس مرکز حراست نیز با وجود نسبت فامیلی دور، از ۴۵ سال قبل در حراست مشغول بوده است.
🔹دروغپردازی با روشهای غیرقابل ردیابی در این روزها به فرمول ثابت تخریب دولت تبدیل شده و نیازمند ورود و پیگیری جدی دستگاههای امنیتی و قضایی است.
✅ @Rajanews_com
🔹طی روزهای گذشته و پس از نامه غیرمعمول پزشکیان خطاب به مخبر درباره عدم بکارگیری نیروهای جدید در دولت، موج جدیدی از دروغها علیه مقامات و دستگاههای دولتی به جریان افتاده است.
🔹در تازهترین این اقدامات، یک اکانت جعلی با دو دنبالکننده، دروغهای متعددی را علیه وزیر ارشاد مطرح کرده است.
🔹دو شوهر خواهر وزیر هیچ ارتباطی با وزارت ارشاد و سازمانهای تابعه نداشته و ندارند. برادر همسر وی نیز پیش از دو دهه کارمند سازمان فرهنگ و ارتباطات و هفت سال رایزن فرهنگی بوده و در روزهای اخیر مسئولیت جدیدی نداشته است. پدر داماد وزیر نیز در دولت دهم معاونت ارشاد را داشته و در این دولت به هیچ کشوری اعزام نشده است.
🔹ادعای کذب در خصوص داماد وزیر نیز در پیگیری رجانیوز از سازمان اداری و استخدامی تکذیب شد. همچنین رئیس مرکز حراست نیز با وجود نسبت فامیلی دور، از ۴۵ سال قبل در حراست مشغول بوده است.
🔹دروغپردازی با روشهای غیرقابل ردیابی در این روزها به فرمول ثابت تخریب دولت تبدیل شده و نیازمند ورود و پیگیری جدی دستگاههای امنیتی و قضایی است.
✅ @Rajanews_com
👍2
کانال خبری رجانیوز
🔻دروغپردازی با دو فالوئر/ قطار پروژهها علیه دولت سیزدهم به وزارت ارشاد رسید 🔹طی روزهای گذشته و پس از نامه غیرمعمول پزشکیان خطاب به مخبر درباره عدم بکارگیری نیروهای جدید در دولت، موج جدیدی از دروغها علیه مقامات و دستگاههای دولتی به جریان افتاده است. 🔹در…
در باره پاسخ رجانیوز به توییتی که منهم تصویر آن را در پست قبلی گذاشته بودم، نکته مهم ولی مغفول آن است که:
علیالاصول نزدیکان وزیر که در همان وزارتخانه، پست مدیریتی میگیرند، از رانت وزیر بهره گرفتهاند، مگر آنکه خلافش ثابت شود.
لایحه مدیریت تعارض منافع مصوب شورای شهر، چنین چیزی را پیشفرض گرفته و به همین دلیل آن را ممنوع کرده، و در ماده یازده مصوبه، توضیح داده که «انتصاب بستگان مدیران شهرداری تهران که پیش از تصدی مسئولیت آن مدیر، دارای رابطه استخدامی با شهرداری تهران بودهاند، در سمتهای مدیران شهرداری تهران، باید به اطلاع شورای شهر برسد».
توضیحاتی که در این خبر آمده، در زمان انتصاب منسوبان وزیر باید به اطلاع افکار عمومی میرسید، نه پس از افشاگری.
توضیح پس از افشاگری، واکنشی است. اگر قاعده، در احترام گذاشتن به نگرانی مردم در سوء استفاده مقامات است، توضیح دادن به مردم در زمان «مناسب» ضروری است.
علیالاصول نزدیکان وزیر که در همان وزارتخانه، پست مدیریتی میگیرند، از رانت وزیر بهره گرفتهاند، مگر آنکه خلافش ثابت شود.
لایحه مدیریت تعارض منافع مصوب شورای شهر، چنین چیزی را پیشفرض گرفته و به همین دلیل آن را ممنوع کرده، و در ماده یازده مصوبه، توضیح داده که «انتصاب بستگان مدیران شهرداری تهران که پیش از تصدی مسئولیت آن مدیر، دارای رابطه استخدامی با شهرداری تهران بودهاند، در سمتهای مدیران شهرداری تهران، باید به اطلاع شورای شهر برسد».
توضیحاتی که در این خبر آمده، در زمان انتصاب منسوبان وزیر باید به اطلاع افکار عمومی میرسید، نه پس از افشاگری.
توضیح پس از افشاگری، واکنشی است. اگر قاعده، در احترام گذاشتن به نگرانی مردم در سوء استفاده مقامات است، توضیح دادن به مردم در زمان «مناسب» ضروری است.
👍11
ایستادگی در حد توان، ایستادگی تا پای جان
مورد ضحاک بن عبدالله مشرقی
محمدرضا جوادی یگانه
انسانها از مرگ میترسند، اما انسان شجاع بر ترسش غلبه میکند. جفری اسکار میگوید ارسطو شجاع را کسی میداند که «با انگیزه درست، به شیوه درست و در زمان درست، از چیزهای درست میترسد و با آنها مقابله میکند و در هر موقعیتی اعتماد به نفسی متناسب از خود نشان میدهد». البته شجاعت با تهور و جسارت تفاوت دارد و مساله بر سر کشمکش درونی برای غلبه بر ترس و آگاهی از مخاطرات است.
غلبه بر ترس حد دارد، معدودند آنها که تا پای جان، بر سر اعتقادشان میایستند؛ شهدای کربلا چنین هستند. اما بقیه را نمیتوان به یک چوب راند. میان آنکه از ترس جانش، اعتقادش را پنهان میکند و آنکه برای منفعت، اعتقادش را زیر پا میگذارد، فرق بسیار است. بزرگانی از صحابه و تابعین که در دربار ابن زیاد و یزید، آنها را بخاطر قتل حسین سرزنش میکردند، اما مجلس را ترک نمیکردند، از دسته دوم هستند.
انسانها از مرگ میترسند، اما کسی هم هست که آن اندازه شهامت ندارد تا مقابل سلطان جائر، کلمه عدل را بر زبان بیاورد و حقیقت را بگوید، اما آن اندازه هم پست نشده که بخاطر اندکی منفعت، مذلت خدمت سلطان بپذیرد و در عوض، از زور بازوی خود نان میخورد. درس حسین به ما، مردمان معمولی این است که اگر آن اندازه شجاعت ندارید که کنار من کشته شوید، صحنه را ترک کنید. حضور شما در کنار سلطان جور، به معنای همدستی در قتل من است.
هرثمة بن ابیمسلم از مجاهدان جنگ صفین، در پاسخ حسین که از او پرسید «تو با ما هستی یا در برابر ما؟» می گوید: نه این و نه آن. من کودکانی در کوفه دارم و از عبیداللَّه بر آنها ترسانم. حضرت فرمود: «پس به جایی برو که نبردگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی، اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدا او را بهصورت در دوزخ افکند.»
حق و باطل آن اندازه پیچیده نیست که نتوان آن را تشخیص داد. عمل به ندای وجدان کافی است. و اگر بر اساس همین توصیه حسین بن علی، اطراف سلطان جور، خالی از بزرگان و اهل دانش و فضل باشد، مقبولیت او از دست میرود.
خدا از هر کسی بیش از توانش، نخواسته است و همه انسانها توان شجاعتی مشابه اصحاب حسین را ندارند. اما مهم آن است که در حد امکان بکوشند. و وقتی که طاقتشان طاق شد، در خدمت ظالم نباشند.
در ماجرای ضحاک بن عبدالله مشرقی از قبیله هَمْدان یمن، همین تمایز آشکار است. بر اساس روایت ابومخنف، ضحاک میگوید من و مالک بن نضر در منزل قصر بنیمقاتل، به نزد حسین (ع) رفتیم و به او خبر دادیم که همه مردم تصمیم به جنگ با او گرفتهاند. و حسین بعد اینکه میگوید من توکلم به خداست، از آن دو میخواهد که بمانند و یاریاش کنند. مالک بن نضر میگوید من، هم عیالوارم و هم مقروض و رفت. اما ضحاک گفت که من هم مانند مالک، هم عیالوارم و هم مقروض، اما حاضرم تا زمانی در رکاب شما بجنگم که سربازانی داشته باشید و جنگیدن من برای شما فایده داشته باشد. حضرت شرط او را میپذیرد. بعدازظهر عاشورا وقتی کسی از یاران حسین نمانده بود جز سوید بن عمرو و بشیر بن عمر حضرمی، ضحاک به نزد امام میرود و قرارش را یادآور میشود.
امام نه نفرینش میکند و نه از او گلایه میکند، تنها نگران است که چگونه میخواهد از مهلکه بگریزد. به او میگوید: «درست میگویی، اما چگونه میتوانی از اینجا خود را نجات بدهی؟ اگر میتوانی بروی، از طرف من آزاد هستی» («صدقت و کیف لک بالنجاه؟ ان قدرت علی ذلک، فانت فی حلّ»). ضحاک که اسب خود را میان خیمهها بسته بود که سپاه عمر سعد آن را هدف تیرباران خود نکند و تا آن لحظه پیاده جنگیده بود، سوار بر اسب شد، از میان لشگر عمر سعد تاخت و توانست از دست پانزده سواری که او را تعقیب میکردند، بگریزد و جان خود را نجات دهد.
ضحاک بن عبدالله در روز عاشورا و تا آن لحظه دو کس را کشته بود و دست یک نفر را هم قطع کرده بود و حسین آن روز چند بار از او تقدیر کرده بود: «دستت از کار نیفتد! خدا دستت را نبرد! خداوند از جانب خاندان پیامبر به تو پاداش نیک بدهد» («لا تشلل، لا یقطع اللّه یدك، جزاك اللّه خیرا عن اهل بیت نبیك»). نماز ظهر را هم با حسین خوانده بود. هر چند ضحاک همه عمر پشیمان بود که حسین را ترک کرده، ولی حسین او را نفرین نکرد و میان این دو فرق بسیار است.
نفرینهای حسین در عاشورا، زیاد است: «اللهم احبس عنهم قطر السماء، وابعث عليهم سنين كسنی يوسف، و سلط عليهم غلام ثقيف، يسقيهم كأسا مصبرة» ولی ضحاک را نفرین نکرد. ضحاک علیرغم اینکه دست از یاری حسین برداشت، اما سپاه عمر سعد نپیوست، بلکه فرار کرد و صحنه ظلم را ترک کرد و شاهد آن نبود.
نبودن در صحنه ظلم، گاه به اندازه پاسخ منفی دادن به ظالم دشوار است، آنگاه که پای منفعت در میان باشد.
@javadimr
مورد ضحاک بن عبدالله مشرقی
محمدرضا جوادی یگانه
انسانها از مرگ میترسند، اما انسان شجاع بر ترسش غلبه میکند. جفری اسکار میگوید ارسطو شجاع را کسی میداند که «با انگیزه درست، به شیوه درست و در زمان درست، از چیزهای درست میترسد و با آنها مقابله میکند و در هر موقعیتی اعتماد به نفسی متناسب از خود نشان میدهد». البته شجاعت با تهور و جسارت تفاوت دارد و مساله بر سر کشمکش درونی برای غلبه بر ترس و آگاهی از مخاطرات است.
غلبه بر ترس حد دارد، معدودند آنها که تا پای جان، بر سر اعتقادشان میایستند؛ شهدای کربلا چنین هستند. اما بقیه را نمیتوان به یک چوب راند. میان آنکه از ترس جانش، اعتقادش را پنهان میکند و آنکه برای منفعت، اعتقادش را زیر پا میگذارد، فرق بسیار است. بزرگانی از صحابه و تابعین که در دربار ابن زیاد و یزید، آنها را بخاطر قتل حسین سرزنش میکردند، اما مجلس را ترک نمیکردند، از دسته دوم هستند.
انسانها از مرگ میترسند، اما کسی هم هست که آن اندازه شهامت ندارد تا مقابل سلطان جائر، کلمه عدل را بر زبان بیاورد و حقیقت را بگوید، اما آن اندازه هم پست نشده که بخاطر اندکی منفعت، مذلت خدمت سلطان بپذیرد و در عوض، از زور بازوی خود نان میخورد. درس حسین به ما، مردمان معمولی این است که اگر آن اندازه شجاعت ندارید که کنار من کشته شوید، صحنه را ترک کنید. حضور شما در کنار سلطان جور، به معنای همدستی در قتل من است.
هرثمة بن ابیمسلم از مجاهدان جنگ صفین، در پاسخ حسین که از او پرسید «تو با ما هستی یا در برابر ما؟» می گوید: نه این و نه آن. من کودکانی در کوفه دارم و از عبیداللَّه بر آنها ترسانم. حضرت فرمود: «پس به جایی برو که نبردگاه ما را نبینی و صدای ما را نشنوی، اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، خدا او را بهصورت در دوزخ افکند.»
حق و باطل آن اندازه پیچیده نیست که نتوان آن را تشخیص داد. عمل به ندای وجدان کافی است. و اگر بر اساس همین توصیه حسین بن علی، اطراف سلطان جور، خالی از بزرگان و اهل دانش و فضل باشد، مقبولیت او از دست میرود.
خدا از هر کسی بیش از توانش، نخواسته است و همه انسانها توان شجاعتی مشابه اصحاب حسین را ندارند. اما مهم آن است که در حد امکان بکوشند. و وقتی که طاقتشان طاق شد، در خدمت ظالم نباشند.
در ماجرای ضحاک بن عبدالله مشرقی از قبیله هَمْدان یمن، همین تمایز آشکار است. بر اساس روایت ابومخنف، ضحاک میگوید من و مالک بن نضر در منزل قصر بنیمقاتل، به نزد حسین (ع) رفتیم و به او خبر دادیم که همه مردم تصمیم به جنگ با او گرفتهاند. و حسین بعد اینکه میگوید من توکلم به خداست، از آن دو میخواهد که بمانند و یاریاش کنند. مالک بن نضر میگوید من، هم عیالوارم و هم مقروض و رفت. اما ضحاک گفت که من هم مانند مالک، هم عیالوارم و هم مقروض، اما حاضرم تا زمانی در رکاب شما بجنگم که سربازانی داشته باشید و جنگیدن من برای شما فایده داشته باشد. حضرت شرط او را میپذیرد. بعدازظهر عاشورا وقتی کسی از یاران حسین نمانده بود جز سوید بن عمرو و بشیر بن عمر حضرمی، ضحاک به نزد امام میرود و قرارش را یادآور میشود.
امام نه نفرینش میکند و نه از او گلایه میکند، تنها نگران است که چگونه میخواهد از مهلکه بگریزد. به او میگوید: «درست میگویی، اما چگونه میتوانی از اینجا خود را نجات بدهی؟ اگر میتوانی بروی، از طرف من آزاد هستی» («صدقت و کیف لک بالنجاه؟ ان قدرت علی ذلک، فانت فی حلّ»). ضحاک که اسب خود را میان خیمهها بسته بود که سپاه عمر سعد آن را هدف تیرباران خود نکند و تا آن لحظه پیاده جنگیده بود، سوار بر اسب شد، از میان لشگر عمر سعد تاخت و توانست از دست پانزده سواری که او را تعقیب میکردند، بگریزد و جان خود را نجات دهد.
ضحاک بن عبدالله در روز عاشورا و تا آن لحظه دو کس را کشته بود و دست یک نفر را هم قطع کرده بود و حسین آن روز چند بار از او تقدیر کرده بود: «دستت از کار نیفتد! خدا دستت را نبرد! خداوند از جانب خاندان پیامبر به تو پاداش نیک بدهد» («لا تشلل، لا یقطع اللّه یدك، جزاك اللّه خیرا عن اهل بیت نبیك»). نماز ظهر را هم با حسین خوانده بود. هر چند ضحاک همه عمر پشیمان بود که حسین را ترک کرده، ولی حسین او را نفرین نکرد و میان این دو فرق بسیار است.
نفرینهای حسین در عاشورا، زیاد است: «اللهم احبس عنهم قطر السماء، وابعث عليهم سنين كسنی يوسف، و سلط عليهم غلام ثقيف، يسقيهم كأسا مصبرة» ولی ضحاک را نفرین نکرد. ضحاک علیرغم اینکه دست از یاری حسین برداشت، اما سپاه عمر سعد نپیوست، بلکه فرار کرد و صحنه ظلم را ترک کرد و شاهد آن نبود.
نبودن در صحنه ظلم، گاه به اندازه پاسخ منفی دادن به ظالم دشوار است، آنگاه که پای منفعت در میان باشد.
@javadimr
👍22
بیتوجهی به مسائل پنجاه درصدی که قانع نشدند در انتخابات شرکت کنند، مشکلات را تشدید خواهد کرد. هنرمندان مهاجرتکرده، نمونه آشکار این گروه هستند؛ و مسئولان فرهنگی ترجیح میدهند مشکلاتی که آنها و بویژه زنان هنرمند با آنان روبرو میشوند، و پروژه تاراندن آنها را نادیده بگیرند.
👍13👎1
بیحجابهایی که اعتقادات مذهبی هم دارند، در هیئت و زنجیرزنی شرکت کردند؛ نه اینکه در هیئت کشف حجاب کردند. میان این دو توصیف از یک فیلم منتشرشده، تفاوت بسیار است: تفاوت میان فهم جامعه با فهم تندروها از تغییرات اجتماعی جامعه ایران.
👍33👎7
میکده حمام نیست، سرزده وارد مشو!
حرمت پیر مغان بر همه کس واجب است
از اعتقاد مذهبی دخترانی که در فیلم عزاداری در کرج، بیحجاب زنجیر میزنند، دفاع کردم و نوشتم:
«بیحجابهایی که اعتقادات مذهبی هم دارند، در هیئت و زنجیرزنی شرکت کردند؛ نه اینکه در هیئت کشف حجاب کردند. میان این دو توصیف از یک فیلم منتشرشده، تفاوت بسیار است: تفاوت میان فهم جامعه با فهم تندروها از تغییرات اجتماعی جامعه ایران.»
اما لازم است به این دختران هم عرض کنم رعایت آداب مراکز و مراسم مذهبی لازم است.
همانطور که شما جلوی پدر و مادرتان جوری رفتار نمیکنید که جلوی دوستانتان؛ در هنگام حضور در عزاداری و هیئت هم آداب آن را باید مراعات کنیم.
همانطور که وقتی نزدیکانمان فوت کردهاند، سیاه میپوشیم و نمیخندیم، ریش میگذاریم و آرایش نمیکنیم.
مراعات همین آداب و جزئیات است که ایرانیها را متمایز کرده است.
همچنین به باید داشته باشید در صد و پنجاه ساله اخیر، هر گاه اصلاحاتی در ایران شروع شده، برخی از طرفداران تندروی مصلح، رفتارهایی کرده و نظراتی دادهاند، که بخشهای مذهبی و محافظهکار جامعه، از وسعت و بنیانافکنی اصلاحات ترسیدهاند و مخالف اصلاحات شدهاند.
و به خاطر روگردانی و ترس آنها، کل پروژه اصلاحات متوقف شده است.
@javadimr
حرمت پیر مغان بر همه کس واجب است
از اعتقاد مذهبی دخترانی که در فیلم عزاداری در کرج، بیحجاب زنجیر میزنند، دفاع کردم و نوشتم:
«بیحجابهایی که اعتقادات مذهبی هم دارند، در هیئت و زنجیرزنی شرکت کردند؛ نه اینکه در هیئت کشف حجاب کردند. میان این دو توصیف از یک فیلم منتشرشده، تفاوت بسیار است: تفاوت میان فهم جامعه با فهم تندروها از تغییرات اجتماعی جامعه ایران.»
اما لازم است به این دختران هم عرض کنم رعایت آداب مراکز و مراسم مذهبی لازم است.
همانطور که شما جلوی پدر و مادرتان جوری رفتار نمیکنید که جلوی دوستانتان؛ در هنگام حضور در عزاداری و هیئت هم آداب آن را باید مراعات کنیم.
همانطور که وقتی نزدیکانمان فوت کردهاند، سیاه میپوشیم و نمیخندیم، ریش میگذاریم و آرایش نمیکنیم.
مراعات همین آداب و جزئیات است که ایرانیها را متمایز کرده است.
همچنین به باید داشته باشید در صد و پنجاه ساله اخیر، هر گاه اصلاحاتی در ایران شروع شده، برخی از طرفداران تندروی مصلح، رفتارهایی کرده و نظراتی دادهاند، که بخشهای مذهبی و محافظهکار جامعه، از وسعت و بنیانافکنی اصلاحات ترسیدهاند و مخالف اصلاحات شدهاند.
و به خاطر روگردانی و ترس آنها، کل پروژه اصلاحات متوقف شده است.
@javadimr
👍35👎11
برای پرهیز از خطر محتمل دو پاره شدن جامعه ایران، راه حل اجتماعی در دسترس، پذیرش تغییرات جامعه و گفتگوی اجتماعی است.
اگر به دختران کرجی بعد مراسم، آداب هیئت محترمانه توضیح داده میشد، بهتر نبود؟ درعوض یک مسیر بارها شکستخورده، تکرار شد، پلیس ورود غیرلازم کرد و نفرتها هم بیشتر شد.
اگر به دختران کرجی بعد مراسم، آداب هیئت محترمانه توضیح داده میشد، بهتر نبود؟ درعوض یک مسیر بارها شکستخورده، تکرار شد، پلیس ورود غیرلازم کرد و نفرتها هم بیشتر شد.
👍20👎5
دیکتاتوری فقدان آلترناتیوها و حس متناقض سکون
بخشی از مقدمه کتاب آزاد و برابر، نوشته دنیل چندلر (۲۰۲۳)
ترجمه عرفان ثابتی
«فقدان تخیل و آرمانخواهی، و به حاشیه رانده شدن پرسشهای مربوط به ارزشها و آرمانهای ما بهعنوان یک جامعه و چگونگیِ تحقق این آرمانها و ارزشها، در این دوره بیش از پیش به چشم میآید. به قول روبرتو اونگر، فیلسوف برزیلی، ما در دورهی «دیکتاتوریِ فقدان آلترناتیوها» به سر بردهایم. این صرفاً مشکلِ مایی نیست که جوامعِ خود را محتاج اصلاحاتِ اساسی میدانیم. همین خلاء اخلاقی و ایدئولوژیک در کانونِ سیاستِ ما است که فضا را برای ظهور پوپولیسمِ غیرلیبرالِ ضددموکراتیک فراهم کرده است.
البته بحث دربارهی این مسائل کاملاً متوقف نشده است، اما این احساس وجود دارد که مشخصاتِ کلیِ نهادهای سیاسی و اقتصادیمان تغییرناپذیر است. در نتیجه، اندیشیدن یا سخن گفتن دربارهی ایدههای بزرگی که میتواند جوامعِ ما را واقعاً بهبود بخشد بیش از پیش دشوار شده است. در غیاب آلترناتیوی آشکار در این دوران، بحرانها ــ که در گذشته اغلب کاتالیزورِ مهم پیشرفت بودهاند ــ عمدتاً آمده و رفتهاند [بیآنکه به بهبود اوضاع بینجامند]. تقریباً ۱۵ سال پس از آنکه بحران مالیِ ۲۰۰۸ پیامدهای فاجعهبارِ بنیادگراییِ بازارمحور را برملا کرد، آنچه بیش از هر چیزی جلب توجه میکند این است که نگرش رایج چندان تغییر نکرده است؛ و در حالی که همهگیریِ ویروس کرونا هزینهی انسانیِ مرگبارِ نابرابریِ اجتماعیِ ریشهدار و کسری بودجهی نهادهای مسئول ارائهی خدمات عمومی را به ما یادآوری کرده است، سخن گفتن از «بازسازیِ بهتر از قبل» به احتمال زیاد در حد حرف باقی خواهد ماند و چیزی تغییر نخواهد کرد. نتیجه عبارت است از حس متناقضِ سکون ــ صفت «متناقض» را به کار میبرم زیرا میلی واقعی به تغییر وجود دارد و نوعی تغییر تقریباً اجتنابناپذیر به نظر میرسد.»
بخشی از مقدمه کتاب آزاد و برابر، نوشته دنیل چندلر (۲۰۲۳)
ترجمه عرفان ثابتی
«فقدان تخیل و آرمانخواهی، و به حاشیه رانده شدن پرسشهای مربوط به ارزشها و آرمانهای ما بهعنوان یک جامعه و چگونگیِ تحقق این آرمانها و ارزشها، در این دوره بیش از پیش به چشم میآید. به قول روبرتو اونگر، فیلسوف برزیلی، ما در دورهی «دیکتاتوریِ فقدان آلترناتیوها» به سر بردهایم. این صرفاً مشکلِ مایی نیست که جوامعِ خود را محتاج اصلاحاتِ اساسی میدانیم. همین خلاء اخلاقی و ایدئولوژیک در کانونِ سیاستِ ما است که فضا را برای ظهور پوپولیسمِ غیرلیبرالِ ضددموکراتیک فراهم کرده است.
البته بحث دربارهی این مسائل کاملاً متوقف نشده است، اما این احساس وجود دارد که مشخصاتِ کلیِ نهادهای سیاسی و اقتصادیمان تغییرناپذیر است. در نتیجه، اندیشیدن یا سخن گفتن دربارهی ایدههای بزرگی که میتواند جوامعِ ما را واقعاً بهبود بخشد بیش از پیش دشوار شده است. در غیاب آلترناتیوی آشکار در این دوران، بحرانها ــ که در گذشته اغلب کاتالیزورِ مهم پیشرفت بودهاند ــ عمدتاً آمده و رفتهاند [بیآنکه به بهبود اوضاع بینجامند]. تقریباً ۱۵ سال پس از آنکه بحران مالیِ ۲۰۰۸ پیامدهای فاجعهبارِ بنیادگراییِ بازارمحور را برملا کرد، آنچه بیش از هر چیزی جلب توجه میکند این است که نگرش رایج چندان تغییر نکرده است؛ و در حالی که همهگیریِ ویروس کرونا هزینهی انسانیِ مرگبارِ نابرابریِ اجتماعیِ ریشهدار و کسری بودجهی نهادهای مسئول ارائهی خدمات عمومی را به ما یادآوری کرده است، سخن گفتن از «بازسازیِ بهتر از قبل» به احتمال زیاد در حد حرف باقی خواهد ماند و چیزی تغییر نخواهد کرد. نتیجه عبارت است از حس متناقضِ سکون ــ صفت «متناقض» را به کار میبرم زیرا میلی واقعی به تغییر وجود دارد و نوعی تغییر تقریباً اجتنابناپذیر به نظر میرسد.»
👍3👎2
آغاز از مساوات،
دغدغه آنها که رای ندادند
محمدرضا جوادی یگانه
دولت جدید امیدهای زیادی را ایجاد کرده که بتواند از مشکلات متعدد و فزاینده جامعه ایران بکاهد. یکی از مهمترین وظایف دولت، توجه به دغدغههایی پنجاه درصدی است که در انتخابات شرکت نکردند و قانع نشدند که نظام سیاسی، تغییری (چه اقتصادی و چه فرهنگیاجتماعی) برای آنها بخواهد و بتواند انجام دهد.
یکی از مواردی که موجب نارضایتی این گروه بزرگ است، تبعیض است و راه حل، این است که نظام سیاسی، به مردم به یک چشم نگاه کنید و بیطرف (disinterestedness) باشد. به همان اندازه که برایش فرق نمیکند چه کسی دروازهبان تیم ملی است و تنها تلاش میکند شایستهترین افراد آن جایگاه را تصاحب کنند، به همان اندازه هم در باره کارمندی یک اداره یا استادی یک دانشگاه بیطرف و بیغرض باشد. یعنی جامعه متشکل از «شهروندان برابرحقوق» باشد.
تقاضای برابری در حقوق یا مساوات، تقاضای جدیدی نیست. با توجه به بضاعت موجود نظام سیاسی و در چارچوب آن، اگر بنا باشد اصلاحی در نظام صورت گیرد، بر پایه دو آرمان «حریت و مساوات» ممکن است. این دو، آرمان مشترک انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی بود و امروز هم میتواند مورد وفاق اجتماعی قرار گیرد. و البته این دو مفهوم باید بروز شوند و ملاحظات جدید نظری و کاربردی بر آن بار شود.
اصل هشتم متمم قانون اساسی مشروطه چنین است: «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی، متساویالحقوق خواهد بود»، و اصل نوزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی هم میگوید: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.»
در توضیح مساوات، میتوان به اولین متون نوشتهشده در ایران در این باره مراجعه کرد. در دو متن مهمی که سالهای اول پس از انقلاب مشروطه منتشر شد، تعاریف روشنی از مساوات وجود دارد. محمدعلی فروغی، یکسال پس از صدور فرمان مشروطیت، رسالهای نوشت به نام «حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول» و منصور عدل هم دو سال پس از فروغی، کتاب «حقوق اساسی یا اصول مشروطیت» را نوشت. نظر آنها تقریبا شبیه به هم هست با این تفاوت که عدل تلاش کرده تا مشابهت این تعاریف با متون دینی را هم نشان دهد.
فروغی، مساوات را «یکسان بودن حقوق عموم ناس» تعریف میکند و مساوات حقوق را از مساوات احوال تفکیک میکند. از نظر او مساوات احوال ممکن نیست چون مردم با هم برابر نیستند و استعدادها و تواناییهای گوناگون دارند. او مساوات حقوق را چهار قسم میداند:
الف) مساوت در برابر قانون به معنی اینکه «کلیه قوانین در باره عموم ناس یکسان وضع گردد و یکسان مجری گردد»؛
ب) مساوات در مقابل محاکم عدلیه یعنی محکمه مخصوص برای طبقهای مانند اعیان و روحانیون نباشد؛
ج) مساوات در مشاغل و مناصب یعنی «مشاغل مخصوص طایفه و طبقه معینی نباشد و همه کس حق داشته باشد که به جمع مراتب و مشاغل و مناصب نایل شود»؛
د) مساوات در مالیات یعنی «هر مالیاتی که بر مردم وضع میشود عمومیت داشته باشد و هیچکس بیجهت معاف نشود».
برای کاستن از دوقطبیهای اجتماعی، و افزایش انسجام اجتماعی، یکی از موثرترین و در دسترسترین راهها برای دولت جدید، تلاش برای مساوی کردن حقوق افراد جامعه است. هر حق و تکلیفی، باید به یکسان برای همه افراد جامعه تعریف شود. همه شهروندان در برابر جامعه مسئول هستند و به همان میزان، همه باید از منافع نظام سیاسی نیز بهرهمند شود. تبعیض میان مردم، سرآغاز دوقطبیشدنها است.
در سال ۱۳۹۷ در دیدار اساتید دانشگاه با رهبر انقلاب، گفتم که:
«هفته گذشته در انتهای شیرآباد، منطقه حاشیهای زاهدان، جایی که مردم بهرهای از خدمات شهری نبردهاند و دورتادور خانهشان، مملو از زباله است، مردی به من میگفت «انگار که آدم اینجا زندگی نمیکند». او و بسیاری دیگر مانند او، خود را حاشیهای و نادیدهگرفتهشده میدانند، و نه لزوما حاشیهنشین. انسان حاشیهای حتی ممکن است وسط تهران باشد، اما دیده نشود. او خود را تنها ابزار غلبه سیاسیون بر حریفان میبیند، اما دغدغههایش در رسانهها و نطقها جایی ندارد. انسانِ نادیدهگرفتهشده، موضوع آسیب و مسائل اجتماعی است. بهتر است برای بهبود قابل ملاحظه در وضعیت مسائل و آسیبهای اجتماعی، اولا جامعه را متشکل از شهروندان برابرحقوق تعریف کرد و ثانیا حق آنها برای هویت جمعیِ فارغ از حکومت را به رسمیت شناخت.»
هنوز هم معتقدم تعریف مردم به «شهروندان برابرحقوق» میتوان مشکلات را به طرز محسوسی بکاهد.
@javadimr
دغدغه آنها که رای ندادند
محمدرضا جوادی یگانه
دولت جدید امیدهای زیادی را ایجاد کرده که بتواند از مشکلات متعدد و فزاینده جامعه ایران بکاهد. یکی از مهمترین وظایف دولت، توجه به دغدغههایی پنجاه درصدی است که در انتخابات شرکت نکردند و قانع نشدند که نظام سیاسی، تغییری (چه اقتصادی و چه فرهنگیاجتماعی) برای آنها بخواهد و بتواند انجام دهد.
یکی از مواردی که موجب نارضایتی این گروه بزرگ است، تبعیض است و راه حل، این است که نظام سیاسی، به مردم به یک چشم نگاه کنید و بیطرف (disinterestedness) باشد. به همان اندازه که برایش فرق نمیکند چه کسی دروازهبان تیم ملی است و تنها تلاش میکند شایستهترین افراد آن جایگاه را تصاحب کنند، به همان اندازه هم در باره کارمندی یک اداره یا استادی یک دانشگاه بیطرف و بیغرض باشد. یعنی جامعه متشکل از «شهروندان برابرحقوق» باشد.
تقاضای برابری در حقوق یا مساوات، تقاضای جدیدی نیست. با توجه به بضاعت موجود نظام سیاسی و در چارچوب آن، اگر بنا باشد اصلاحی در نظام صورت گیرد، بر پایه دو آرمان «حریت و مساوات» ممکن است. این دو، آرمان مشترک انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی بود و امروز هم میتواند مورد وفاق اجتماعی قرار گیرد. و البته این دو مفهوم باید بروز شوند و ملاحظات جدید نظری و کاربردی بر آن بار شود.
اصل هشتم متمم قانون اساسی مشروطه چنین است: «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی، متساویالحقوق خواهد بود»، و اصل نوزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی هم میگوید: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.»
در توضیح مساوات، میتوان به اولین متون نوشتهشده در ایران در این باره مراجعه کرد. در دو متن مهمی که سالهای اول پس از انقلاب مشروطه منتشر شد، تعاریف روشنی از مساوات وجود دارد. محمدعلی فروغی، یکسال پس از صدور فرمان مشروطیت، رسالهای نوشت به نام «حقوق اساسی (یعنی) آداب مشروطیت دول» و منصور عدل هم دو سال پس از فروغی، کتاب «حقوق اساسی یا اصول مشروطیت» را نوشت. نظر آنها تقریبا شبیه به هم هست با این تفاوت که عدل تلاش کرده تا مشابهت این تعاریف با متون دینی را هم نشان دهد.
فروغی، مساوات را «یکسان بودن حقوق عموم ناس» تعریف میکند و مساوات حقوق را از مساوات احوال تفکیک میکند. از نظر او مساوات احوال ممکن نیست چون مردم با هم برابر نیستند و استعدادها و تواناییهای گوناگون دارند. او مساوات حقوق را چهار قسم میداند:
الف) مساوت در برابر قانون به معنی اینکه «کلیه قوانین در باره عموم ناس یکسان وضع گردد و یکسان مجری گردد»؛
ب) مساوات در مقابل محاکم عدلیه یعنی محکمه مخصوص برای طبقهای مانند اعیان و روحانیون نباشد؛
ج) مساوات در مشاغل و مناصب یعنی «مشاغل مخصوص طایفه و طبقه معینی نباشد و همه کس حق داشته باشد که به جمع مراتب و مشاغل و مناصب نایل شود»؛
د) مساوات در مالیات یعنی «هر مالیاتی که بر مردم وضع میشود عمومیت داشته باشد و هیچکس بیجهت معاف نشود».
برای کاستن از دوقطبیهای اجتماعی، و افزایش انسجام اجتماعی، یکی از موثرترین و در دسترسترین راهها برای دولت جدید، تلاش برای مساوی کردن حقوق افراد جامعه است. هر حق و تکلیفی، باید به یکسان برای همه افراد جامعه تعریف شود. همه شهروندان در برابر جامعه مسئول هستند و به همان میزان، همه باید از منافع نظام سیاسی نیز بهرهمند شود. تبعیض میان مردم، سرآغاز دوقطبیشدنها است.
در سال ۱۳۹۷ در دیدار اساتید دانشگاه با رهبر انقلاب، گفتم که:
«هفته گذشته در انتهای شیرآباد، منطقه حاشیهای زاهدان، جایی که مردم بهرهای از خدمات شهری نبردهاند و دورتادور خانهشان، مملو از زباله است، مردی به من میگفت «انگار که آدم اینجا زندگی نمیکند». او و بسیاری دیگر مانند او، خود را حاشیهای و نادیدهگرفتهشده میدانند، و نه لزوما حاشیهنشین. انسان حاشیهای حتی ممکن است وسط تهران باشد، اما دیده نشود. او خود را تنها ابزار غلبه سیاسیون بر حریفان میبیند، اما دغدغههایش در رسانهها و نطقها جایی ندارد. انسانِ نادیدهگرفتهشده، موضوع آسیب و مسائل اجتماعی است. بهتر است برای بهبود قابل ملاحظه در وضعیت مسائل و آسیبهای اجتماعی، اولا جامعه را متشکل از شهروندان برابرحقوق تعریف کرد و ثانیا حق آنها برای هویت جمعیِ فارغ از حکومت را به رسمیت شناخت.»
هنوز هم معتقدم تعریف مردم به «شهروندان برابرحقوق» میتوان مشکلات را به طرز محسوسی بکاهد.
@javadimr
👍9👎1