همه مسئولیت اقدامات در یک دستگاه، بر عهده مسئول آن دستگاه است و اگر مدیر یا مسئولی، با قانون یا تصمیم مهمی در حوزه خودش، موافق نیست، میتواند و باید، استعفا دهد.
(زهرا عابدینی، نامزد میانهرو در انتخابات مجلس، در گفتوگو با انصاف نیوز ارتباطش با انحلال جمعیت امام علی را تکذیب کرد.
این عضو لیست میانهروها گفت: انحلال جمعیت امام علی مصوب شورای ملی بوده و ربطی به من نداشته است. بنده دبیر شورای ملی بودهام. پروندهی جمعیت در شورای ملی توسعه و حمایت از تشکلهای مردمنهاد بررسی شده و مصوبات شورا اجرا شده است. بنده هیچگونه اختیار قانونی در تصمیم گیری در مورد این انجمن نداشتهام….اساسا وزارت کشور و بنده به عنوان دبیر شورا هیچ نوع حق قانونی شخصی برای انحلال این جمعیت نداشتهایم. ما طبق قانون موظف بودیم مصوبات شورا را اجرا کنیم. )
(زهرا عابدینی، نامزد میانهرو در انتخابات مجلس، در گفتوگو با انصاف نیوز ارتباطش با انحلال جمعیت امام علی را تکذیب کرد.
این عضو لیست میانهروها گفت: انحلال جمعیت امام علی مصوب شورای ملی بوده و ربطی به من نداشته است. بنده دبیر شورای ملی بودهام. پروندهی جمعیت در شورای ملی توسعه و حمایت از تشکلهای مردمنهاد بررسی شده و مصوبات شورا اجرا شده است. بنده هیچگونه اختیار قانونی در تصمیم گیری در مورد این انجمن نداشتهام….اساسا وزارت کشور و بنده به عنوان دبیر شورا هیچ نوع حق قانونی شخصی برای انحلال این جمعیت نداشتهایم. ما طبق قانون موظف بودیم مصوبات شورا را اجرا کنیم. )
👍5
ایران دوجامعهایشده و منازعه در/بر صندوق رای
محمدرضا جوادی یگانه
مردم معترض با صندوق رای قهر نکردهاند، آن را رها کردهاند. کسی قهر میکند که امید آشتی یا انتظار اصلاح دارد. اما گاه، شدت تنفر به نادیده گرفتن مطلق منجر میشود.
متقابلا برای نظام سیاسی هم رای دادن یا ندادن معترضین، شرط گذاشتنهای آنها برای رای دادن، و تصمیمشان برای رای اعتراضی یا بایکوت صندوق رای، اهمیتی ندارد. نظام سیاسی، آنها و خواستهایشان را نادیده گرفته ، چون دریافته خواسته نهایی معترضین، حذف این نظام سیاسی است، و لذا تنها جلب طرفداران و وفاداران برای نظام سیاسی مهم است. به اندازه مورد نیاز هم طرفدار دارد که در روز جمعه در انتخابات شرکت کنند، تا شکست انتخابات رقم نخورد.
در شرایط دوجامعهای شده ایران، هر دو سمت ماجرا، یعنی معترضین و وفاداران، در سال گذشته، زورآزمایی کردند، ولی نتوانستند منازعه را فیصله دهند. هیچ کدام، علیرغم تصور خود، نمیتوانند مدعی باشند که اکثریت هستند، چون نتوانستهاند مردم ناراضی میانه را با خود همراه کنند و به آنها اطمینان بدهند که در صورت همراهی با آنها، وضعیت آتی، بهتر از وضع موجود میشود.
نتیجه کار، رقابت فرسایشی دو اقلیت قدرتمند در جامعه است که محصول آن، تمام شدن ظرفیت روانی و سیاسی جامعه، و بیعملی و درماندگی آموختهشده است. پیامد آنهم تمام شدن ایران است: حذف از صحنه انتفاعهای بینالمللی، و ناترازی و فرونشست در همه چیز.
چاره چیست؟ مردم معترض که روزنه امیدی نمیبیینند، بارها قدم برداشتهاند و همراهی کردهاند و بعد از همراهی، رها شدهاند و سرخوردهشدهاند. قدم اول برای تغییر این وضعیت را نظام سیاسی باید بردارد. هر چند معترضین هم باید واقعیت نظام سیاسی در ایران را بپذیرند و برای اعمال نظرات خود در چارچوب همین نظام سیاسی تلاش کنند.
وقتی ایران و امنیت ایران، تنها ارزش مورد وفاق بین معترضین و وفاداران و همه مردم ایران است، و وقتی دو طرف توانایی حذف یکدیگر را ندارند، پس چارهای جز گفتگو و پذیرش یکدیگر و حرکت به سمت ائتلاف اجتماعی نیست.
چشمانداز آینده در وضعیت دوجامعهایشده، تیره تر از آن است که تصور میشود.
@javadimr
محمدرضا جوادی یگانه
مردم معترض با صندوق رای قهر نکردهاند، آن را رها کردهاند. کسی قهر میکند که امید آشتی یا انتظار اصلاح دارد. اما گاه، شدت تنفر به نادیده گرفتن مطلق منجر میشود.
متقابلا برای نظام سیاسی هم رای دادن یا ندادن معترضین، شرط گذاشتنهای آنها برای رای دادن، و تصمیمشان برای رای اعتراضی یا بایکوت صندوق رای، اهمیتی ندارد. نظام سیاسی، آنها و خواستهایشان را نادیده گرفته ، چون دریافته خواسته نهایی معترضین، حذف این نظام سیاسی است، و لذا تنها جلب طرفداران و وفاداران برای نظام سیاسی مهم است. به اندازه مورد نیاز هم طرفدار دارد که در روز جمعه در انتخابات شرکت کنند، تا شکست انتخابات رقم نخورد.
در شرایط دوجامعهای شده ایران، هر دو سمت ماجرا، یعنی معترضین و وفاداران، در سال گذشته، زورآزمایی کردند، ولی نتوانستند منازعه را فیصله دهند. هیچ کدام، علیرغم تصور خود، نمیتوانند مدعی باشند که اکثریت هستند، چون نتوانستهاند مردم ناراضی میانه را با خود همراه کنند و به آنها اطمینان بدهند که در صورت همراهی با آنها، وضعیت آتی، بهتر از وضع موجود میشود.
نتیجه کار، رقابت فرسایشی دو اقلیت قدرتمند در جامعه است که محصول آن، تمام شدن ظرفیت روانی و سیاسی جامعه، و بیعملی و درماندگی آموختهشده است. پیامد آنهم تمام شدن ایران است: حذف از صحنه انتفاعهای بینالمللی، و ناترازی و فرونشست در همه چیز.
چاره چیست؟ مردم معترض که روزنه امیدی نمیبیینند، بارها قدم برداشتهاند و همراهی کردهاند و بعد از همراهی، رها شدهاند و سرخوردهشدهاند. قدم اول برای تغییر این وضعیت را نظام سیاسی باید بردارد. هر چند معترضین هم باید واقعیت نظام سیاسی در ایران را بپذیرند و برای اعمال نظرات خود در چارچوب همین نظام سیاسی تلاش کنند.
وقتی ایران و امنیت ایران، تنها ارزش مورد وفاق بین معترضین و وفاداران و همه مردم ایران است، و وقتی دو طرف توانایی حذف یکدیگر را ندارند، پس چارهای جز گفتگو و پذیرش یکدیگر و حرکت به سمت ائتلاف اجتماعی نیست.
چشمانداز آینده در وضعیت دوجامعهایشده، تیره تر از آن است که تصور میشود.
@javadimr
👍12👎3
Forwarded from عرصههای ارتباطی (Younes Shokrkhah)
🔸سواد تاریخی دانشجویان
درباره مسائل مهم تاریخی ایران
▫️#محمدرضا_جوادییگانه
▫️#زهراسادات_روحالامین
در جامعۀ جدید سواد نقش مهمی در تبدیل افراد به شهروندان فعال اجتماعی دارد. توانایی خواندن و نوشتن به این معناست که فرد بتواند با رویدادهای جاری همگام باشد، ارتباط مؤثر داشته باشد و مسائلی جهان را درک کند. با گذشت زمان و پیشرفت زندگی، دیگر سواد به معنای توانایی خواندن یک کلمه نیست، بلکه به معنای توانایی درک دنیاست. سواد تاریخی نهتنها یادگیری رخدادهای تاریخی را دربردارد، بلکه تقویت توانایی استدلالپذیری روایتهای تفسیری تاریخی را در اولویت قرار میدهد تا بتواند سواد علمی افراد جامعه را پرورش دهد. افراد برای آنکه بتوانند حال و آینده را در بستر گذشته ببینند، باید دو مهارت داشته باشند: درک تاریخ بهمنزلۀ علم و یافتن چارچوبی قابلاستفاده از گذشته. سواد تاریخی این چارچوب است، به کمک بازآموزی تاریخی میآید و با ایجاد توازنی عادلانه در روند آموزش تاریخی میان انتظارات جامعه از آموزش آن، با اطلاعات، توان و آگاهی افراد، بهمنزلۀ هدف نهایی به توسعۀ حافظۀ تاریخی افراد منجر میشود. در مقالۀ حاضر با استفاده از روش پانل طولی، موضوع سواد تاریخی دانشجویان یک کلاس دربارۀ مسائل مهم تاریخی ایران، شامل سقوط صفویه، عهدنامۀ ترکمنچای و تأسیس راهآهن سراسری جنوب به شمال، بررسی و تحلیل شده است. جامعۀ مورد بررسی این تحقیق دانشجویان درس مبانی تاریخ اجتماعی ایران دورۀ کارشناسی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران هستند... +
درباره مسائل مهم تاریخی ایران
▫️#محمدرضا_جوادییگانه
▫️#زهراسادات_روحالامین
در جامعۀ جدید سواد نقش مهمی در تبدیل افراد به شهروندان فعال اجتماعی دارد. توانایی خواندن و نوشتن به این معناست که فرد بتواند با رویدادهای جاری همگام باشد، ارتباط مؤثر داشته باشد و مسائلی جهان را درک کند. با گذشت زمان و پیشرفت زندگی، دیگر سواد به معنای توانایی خواندن یک کلمه نیست، بلکه به معنای توانایی درک دنیاست. سواد تاریخی نهتنها یادگیری رخدادهای تاریخی را دربردارد، بلکه تقویت توانایی استدلالپذیری روایتهای تفسیری تاریخی را در اولویت قرار میدهد تا بتواند سواد علمی افراد جامعه را پرورش دهد. افراد برای آنکه بتوانند حال و آینده را در بستر گذشته ببینند، باید دو مهارت داشته باشند: درک تاریخ بهمنزلۀ علم و یافتن چارچوبی قابلاستفاده از گذشته. سواد تاریخی این چارچوب است، به کمک بازآموزی تاریخی میآید و با ایجاد توازنی عادلانه در روند آموزش تاریخی میان انتظارات جامعه از آموزش آن، با اطلاعات، توان و آگاهی افراد، بهمنزلۀ هدف نهایی به توسعۀ حافظۀ تاریخی افراد منجر میشود. در مقالۀ حاضر با استفاده از روش پانل طولی، موضوع سواد تاریخی دانشجویان یک کلاس دربارۀ مسائل مهم تاریخی ایران، شامل سقوط صفویه، عهدنامۀ ترکمنچای و تأسیس راهآهن سراسری جنوب به شمال، بررسی و تحلیل شده است. جامعۀ مورد بررسی این تحقیق دانشجویان درس مبانی تاریخ اجتماعی ایران دورۀ کارشناسی دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه تهران هستند... +
👍3
Forwarded from عرصههای ارتباطی (Younes Shokrkhah)
مقاله کامل سواد تاریخی دانشجویان.pdf
518.9 KB
🔸سواد تاریخی دانشجویان
درباره مسائل مهم تاریخی ایران
نویسندگان: #محمدرضا_جوادییگانه، دانشیار گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، #زهراسادات_روحالامین، دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، فصلنامه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره ١١، شماره ٣ - شماره پیاپی ۴٣، شماره پائیز ١۴٠١، نشر آنلاین، شهریور ١۴٠١ مهر ١۴٠١
🔹فایل پیوست را دانلود کنید.
درباره مسائل مهم تاریخی ایران
نویسندگان: #محمدرضا_جوادییگانه، دانشیار گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، #زهراسادات_روحالامین، دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، فصلنامه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در ایران، دوره ١١، شماره ٣ - شماره پیاپی ۴٣، شماره پائیز ١۴٠١، نشر آنلاین، شهریور ١۴٠١ مهر ١۴٠١
🔹فایل پیوست را دانلود کنید.
👍5
مشروطه مساله امروز ماست
سخنان ارائهشده در جلسه رونمايي و نقد كتاب تاريخ مفهوم عدالت اجتماعي در دوران مشروطه نوشته سميه توحيدلو
گزارش از محسن آزموده. روزنامه اعتماد. شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ (اینجا)
مشروطه يك وجه تاريخي و يك وجه جامعهشناختي به معناي مدرن دارد. نهايت تلاشي كه به ويژه در قانون اساسي جمهوري اسلامي شد، تهيسازي از مشروطه است. يعني عامدانه و با اطلاع تلاش شد از هر عنصري از عناصر مشروطيت به معناي عام آن كه دستاورد جامعه ايراني در هفتاد، هشتاد سال بود، تهي باشد. انقلاب اسلامي اگرچه در ادامه مشروطه است و خواستش، خواست مشروطه است، اما مشروطه نيست و از آن تهی شده است. البته خواستهای مشروطه هم مبهم است. همين توصیفاتی كه براي آن به كار رفته، نشاندهنده اين ابهام است. مثلا مفهوم مشروطه ايراني كه نخستينبار در رساله لالان براي تمايزگذاري با مشروطه عثماني آمده يا مشروطه ناقص يا مشروطه مكتوم يا مشروطه پيچيده يا مشروطه زودهنگام كه ناصرالملك ميگويد و... اخيرا سفرنامهاي از بالفور منتشر شده كه مشروطه را رويايي يا فانتزي درنظر ميگيرد.
مهمتر از ابهام مشروطه، آن است كه مشروطه مساله امروز ما است، ما اگر از پرسش عباس ميرزايي پيشرفت شروع كنيم، قاعدتا هنوز از مشروطه رد نشدهايم. اگر دو معناي مشروطه را از هم متمايز كنيم و مشروطه مثبت را به معنايي كه از دهه 1980 ميلادي طرح شده، يعني دولتي مقتدر و قوي درنظر بگيريم آنگاه آنچه در زمان مشروطه رخ داده، مشروطه منفي است. يعني سه بعد امنيت، تحديد قدرت حاكمه و تفكيك قوا را اصلي درنظر ميگيرد و بعدهاي بعدي را بياهميت درنظر ميگيرد.
كار مهم نويسنده کتاب اين است كه تلاش كرده همه روايتهاي موجود از عدالت را بيان كند، اما تصور ميكنم مفهوم عدالت را اعم از عدالت، عدالت خانه و عدالت اجتماعي نميتوان از هم جدا كرد. در آن زمان كساني كه اين مفهوم را به كار ميبردند، يك بحث عام مدنظر داشتند. در آن زمان همه مفاهيم با هم ميآمد. يك فصل خوب كتاب گفتوگوي انتقادي راجع به مشروطه است. اين رسالهها هم با هم گفتوگوي انتقادي هستند. نميتوان تنبيهالامه را بیتوجه به لوايح شيخ فضلالله درنظر گرفت. مشروطه گفتوگوي اندیشهها بوده است. اين گفتوگو با انديشههاي غربي هم بوده است، خواه برابريخواهان انگليسي و خواه انديشه روشنگري در انگلستان. ماشاءالله آجوداني نشان ميدهد كه در كتاب مشروطه ايراني كه در مكاتباتي كه آخوندزاده و طالبوف با ملكم دارند، به ديدرو و دالامبر و ولتر اشاره ميكنند، اما در متنی که در روزنامههایشان منتشر میکنند، این اسامی را حذف ميكنند.
در 12-10 سال اخير، نوعي بابي زايي انقلاب مشروطه رخ داده است، يعني انقلاب مشروطه را به بابيها وصل ميكنند، خواه در داخل كه نمونه مشهورش كتاب «تاريخ مكتوم» است و نمونه خارجي آن كارهاي امثال تورج اميني و بهاييهاي خارج از كشور است. اینها سر و ته مطلب را ميزنند و مثلا نكتهاي راجع به ملکم خان و روزنامه قانون نقل كردهاند كه وقتي اصل مطلب را ميبينيد، درمييابيد كه گزارش خفيهنويسان بوده است.
اگر قرار است در جامعه ايران اصلاحي صورت بگيرد، خلأ و بينيازي كه ما ايجاد كرديم و آن اصرارمان بر بينيازي به مشروطه و اينكه نسبتي با آن نداريم، بخشي از مشكل است. هنوز مساله ما قانون، تفكيك قوا، كنترل قوا به وسيله يكديگر و نه بخش ديگري و... است، لذا مشروطه مساله امروز ما است و از اين حيث يك مساله جامعهشناختي ميشود و ما جامعهشناسان حق ورود به آن داريم. جامعه ايران بايد راجع به آن كار كند، به ويژه كه جامعه ايران راجع به مشروطه دچار انواع كژفهميها است.
اكنون در حال راهنمایی رساله دكترای خانم روحالامين راجع به سواد تاريخي در ايران هستم. بخشي از اين پاياننامه پرسشنامهاي است كه پاييز امسال از مردم پرسیده شده و یک جا از آنها پرسيده شده كه مکان های تاريخي مرتبط با مشروطه در تهران کدام است. ۱۱ درصد به خيابان ستارخان اشاره كردند. ۴۰درصد به بهارستان اشاره كردهاند. از آن جالبتر از مهمترين رهبر مشروطه پرسيده شده كه ۳۴درصد شيخ فضلالله را معرفي كردهاند و ۱۸درصد ستارخان را ذكر كردهاند و ۱۰درصد به رضاشاه اشاره كردهاند و ۵درصد به طباطبايي و ۴درصد به بهبهاني اشاره كردهاند. اين نگاهها مشخص ميكند كه اگر چه مشروطه به عنوان مساله امروز ما و راهحلي براي برونرفت از تصلب موجود است، اما اطلاع مردم از آن ناقص و نادرست است. اگر ما در همين گفتوگوهاي انتقادي، به تنبيهالامه برسيم و نشان دهيم كه استبداد حالتی نزديك به شرك است و تفكيك قوا نزديكترين شيوه به حكومت در زمان غيبت ائمه معصومين است، ميتوان راه برونرفتي را پيدا كرد. ياد مرحوم فيرحي به خير و خدا رحمتشان كند كه هم و غم خود را صرف اين مباحث كرده بود.
سخنان ارائهشده در جلسه رونمايي و نقد كتاب تاريخ مفهوم عدالت اجتماعي در دوران مشروطه نوشته سميه توحيدلو
گزارش از محسن آزموده. روزنامه اعتماد. شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ (اینجا)
مشروطه يك وجه تاريخي و يك وجه جامعهشناختي به معناي مدرن دارد. نهايت تلاشي كه به ويژه در قانون اساسي جمهوري اسلامي شد، تهيسازي از مشروطه است. يعني عامدانه و با اطلاع تلاش شد از هر عنصري از عناصر مشروطيت به معناي عام آن كه دستاورد جامعه ايراني در هفتاد، هشتاد سال بود، تهي باشد. انقلاب اسلامي اگرچه در ادامه مشروطه است و خواستش، خواست مشروطه است، اما مشروطه نيست و از آن تهی شده است. البته خواستهای مشروطه هم مبهم است. همين توصیفاتی كه براي آن به كار رفته، نشاندهنده اين ابهام است. مثلا مفهوم مشروطه ايراني كه نخستينبار در رساله لالان براي تمايزگذاري با مشروطه عثماني آمده يا مشروطه ناقص يا مشروطه مكتوم يا مشروطه پيچيده يا مشروطه زودهنگام كه ناصرالملك ميگويد و... اخيرا سفرنامهاي از بالفور منتشر شده كه مشروطه را رويايي يا فانتزي درنظر ميگيرد.
مهمتر از ابهام مشروطه، آن است كه مشروطه مساله امروز ما است، ما اگر از پرسش عباس ميرزايي پيشرفت شروع كنيم، قاعدتا هنوز از مشروطه رد نشدهايم. اگر دو معناي مشروطه را از هم متمايز كنيم و مشروطه مثبت را به معنايي كه از دهه 1980 ميلادي طرح شده، يعني دولتي مقتدر و قوي درنظر بگيريم آنگاه آنچه در زمان مشروطه رخ داده، مشروطه منفي است. يعني سه بعد امنيت، تحديد قدرت حاكمه و تفكيك قوا را اصلي درنظر ميگيرد و بعدهاي بعدي را بياهميت درنظر ميگيرد.
كار مهم نويسنده کتاب اين است كه تلاش كرده همه روايتهاي موجود از عدالت را بيان كند، اما تصور ميكنم مفهوم عدالت را اعم از عدالت، عدالت خانه و عدالت اجتماعي نميتوان از هم جدا كرد. در آن زمان كساني كه اين مفهوم را به كار ميبردند، يك بحث عام مدنظر داشتند. در آن زمان همه مفاهيم با هم ميآمد. يك فصل خوب كتاب گفتوگوي انتقادي راجع به مشروطه است. اين رسالهها هم با هم گفتوگوي انتقادي هستند. نميتوان تنبيهالامه را بیتوجه به لوايح شيخ فضلالله درنظر گرفت. مشروطه گفتوگوي اندیشهها بوده است. اين گفتوگو با انديشههاي غربي هم بوده است، خواه برابريخواهان انگليسي و خواه انديشه روشنگري در انگلستان. ماشاءالله آجوداني نشان ميدهد كه در كتاب مشروطه ايراني كه در مكاتباتي كه آخوندزاده و طالبوف با ملكم دارند، به ديدرو و دالامبر و ولتر اشاره ميكنند، اما در متنی که در روزنامههایشان منتشر میکنند، این اسامی را حذف ميكنند.
در 12-10 سال اخير، نوعي بابي زايي انقلاب مشروطه رخ داده است، يعني انقلاب مشروطه را به بابيها وصل ميكنند، خواه در داخل كه نمونه مشهورش كتاب «تاريخ مكتوم» است و نمونه خارجي آن كارهاي امثال تورج اميني و بهاييهاي خارج از كشور است. اینها سر و ته مطلب را ميزنند و مثلا نكتهاي راجع به ملکم خان و روزنامه قانون نقل كردهاند كه وقتي اصل مطلب را ميبينيد، درمييابيد كه گزارش خفيهنويسان بوده است.
اگر قرار است در جامعه ايران اصلاحي صورت بگيرد، خلأ و بينيازي كه ما ايجاد كرديم و آن اصرارمان بر بينيازي به مشروطه و اينكه نسبتي با آن نداريم، بخشي از مشكل است. هنوز مساله ما قانون، تفكيك قوا، كنترل قوا به وسيله يكديگر و نه بخش ديگري و... است، لذا مشروطه مساله امروز ما است و از اين حيث يك مساله جامعهشناختي ميشود و ما جامعهشناسان حق ورود به آن داريم. جامعه ايران بايد راجع به آن كار كند، به ويژه كه جامعه ايران راجع به مشروطه دچار انواع كژفهميها است.
اكنون در حال راهنمایی رساله دكترای خانم روحالامين راجع به سواد تاريخي در ايران هستم. بخشي از اين پاياننامه پرسشنامهاي است كه پاييز امسال از مردم پرسیده شده و یک جا از آنها پرسيده شده كه مکان های تاريخي مرتبط با مشروطه در تهران کدام است. ۱۱ درصد به خيابان ستارخان اشاره كردند. ۴۰درصد به بهارستان اشاره كردهاند. از آن جالبتر از مهمترين رهبر مشروطه پرسيده شده كه ۳۴درصد شيخ فضلالله را معرفي كردهاند و ۱۸درصد ستارخان را ذكر كردهاند و ۱۰درصد به رضاشاه اشاره كردهاند و ۵درصد به طباطبايي و ۴درصد به بهبهاني اشاره كردهاند. اين نگاهها مشخص ميكند كه اگر چه مشروطه به عنوان مساله امروز ما و راهحلي براي برونرفت از تصلب موجود است، اما اطلاع مردم از آن ناقص و نادرست است. اگر ما در همين گفتوگوهاي انتقادي، به تنبيهالامه برسيم و نشان دهيم كه استبداد حالتی نزديك به شرك است و تفكيك قوا نزديكترين شيوه به حكومت در زمان غيبت ائمه معصومين است، ميتوان راه برونرفتي را پيدا كرد. ياد مرحوم فيرحي به خير و خدا رحمتشان كند كه هم و غم خود را صرف اين مباحث كرده بود.
روزنامه اعتماد
مشروطه مساله امروز ما است
محسن آزموده
👍1
تاملاتی در باره دوجامعهای شدن ایران
محمدرضا جوادی یگانه
سروش افخمی تابان
منتشرشده در روزنامه شرق. ۱۲ اسفند ۱۴۰۲. صص ۶ و ۷
متن کامل این یادداشت دوازده بندی را در لینک زیر ببینید. متن پیدیاف آنهم در پست بعدی آمده است.
یک: پس از اعتراضات آبان 98 و سرنگونی هواپیمای اوکراینی، به تدریج شکاف سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران گسترده شد. گرچه همیشه حول مسائل گوناگونی چون دینداری، سیاست خارجی، عدالت، آزادیهای اجتماعی و فرهنگی، مسائل زنان و اقلیت ها، اجرای قوانین شرع و برداشتهای مختلف از قانون اساسی دوقطبیهایی شکل میگرفت، اما نمی توان زمانی را حداقل پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ متصور شد که فضای سیاسی و اجتماعی چنین متشتت و دوپاره باشد. گویا این چند اتفاق، باعث شد تا دورهای جدید در تاریخ ایران آغاز گردد که مشخصهی اجتماعی آن تشکیل دو جامعهی مجزا از هم است. این دو زیرجامعه ارزشها، نگرشها، گروههای مرجع، نمادها، رهبران، رسانهها،تاریخ و اساطیر متفاوتی را برای خود قائل هستند. در این مقاله تلاش شده تا تنهاحدسهای نظری برای صورتبندی از جامعه ایران و شرایط تازه آن ارائه شود؛ حدسهایی که آزمون تجربی آنها نیاز به شواهد و دادههای تجربی و تاریخی نظاممندی دارد.
چشمانداز آینده نگرانکننده است. دوپاره شدن جامعه ایران مخاطرات فراوانی برای ایران و ایرانیان ایجاد میکند، که در صورت تشدید و تثبیت، ترمیم آن سخت و چه بسا ناممکن خواهد شد. لذاست که باید بدون مجامله، زخم را شکافت و جراحت را عیان کرد تا درمان آن ممکن شود. مشخص است که روی سخن ما در این متن با سیاستگذاران است تا متوجه اهمیت موضوع و وخامت پیامدها بشوند. قرائن حاکی از آن است که گستردگی اعتراضات سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ که در اثر بیتدبیریها رخ داد، زمینهساز تشدید فشار خارجی به ایران شد و اکنون نیز اگر روند دوجامعهای شدن جامعه ایران افزایش یابد، در فقدان سرمایه اجتماعی کلان و میانی، مخاطرات دهشتباری گریبانگیر جامعه ایران خواهد شد.
https://bit.ly/3P2tdtz
@javadimr
محمدرضا جوادی یگانه
سروش افخمی تابان
منتشرشده در روزنامه شرق. ۱۲ اسفند ۱۴۰۲. صص ۶ و ۷
متن کامل این یادداشت دوازده بندی را در لینک زیر ببینید. متن پیدیاف آنهم در پست بعدی آمده است.
یک: پس از اعتراضات آبان 98 و سرنگونی هواپیمای اوکراینی، به تدریج شکاف سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران گسترده شد. گرچه همیشه حول مسائل گوناگونی چون دینداری، سیاست خارجی، عدالت، آزادیهای اجتماعی و فرهنگی، مسائل زنان و اقلیت ها، اجرای قوانین شرع و برداشتهای مختلف از قانون اساسی دوقطبیهایی شکل میگرفت، اما نمی توان زمانی را حداقل پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ متصور شد که فضای سیاسی و اجتماعی چنین متشتت و دوپاره باشد. گویا این چند اتفاق، باعث شد تا دورهای جدید در تاریخ ایران آغاز گردد که مشخصهی اجتماعی آن تشکیل دو جامعهی مجزا از هم است. این دو زیرجامعه ارزشها، نگرشها، گروههای مرجع، نمادها، رهبران، رسانهها،تاریخ و اساطیر متفاوتی را برای خود قائل هستند. در این مقاله تلاش شده تا تنهاحدسهای نظری برای صورتبندی از جامعه ایران و شرایط تازه آن ارائه شود؛ حدسهایی که آزمون تجربی آنها نیاز به شواهد و دادههای تجربی و تاریخی نظاممندی دارد.
چشمانداز آینده نگرانکننده است. دوپاره شدن جامعه ایران مخاطرات فراوانی برای ایران و ایرانیان ایجاد میکند، که در صورت تشدید و تثبیت، ترمیم آن سخت و چه بسا ناممکن خواهد شد. لذاست که باید بدون مجامله، زخم را شکافت و جراحت را عیان کرد تا درمان آن ممکن شود. مشخص است که روی سخن ما در این متن با سیاستگذاران است تا متوجه اهمیت موضوع و وخامت پیامدها بشوند. قرائن حاکی از آن است که گستردگی اعتراضات سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ که در اثر بیتدبیریها رخ داد، زمینهساز تشدید فشار خارجی به ایران شد و اکنون نیز اگر روند دوجامعهای شدن جامعه ایران افزایش یابد، در فقدان سرمایه اجتماعی کلان و میانی، مخاطرات دهشتباری گریبانگیر جامعه ایران خواهد شد.
https://bit.ly/3P2tdtz
@javadimr
Telegraph
تاملاتی در باره دوجامعهای شدن ایران
تاملاتی در باره دوجامعهای شدن ایران محمدرضا جوادی یگانه سروش افخمی تابان منتشرشده در روزنامه شرق. ۱۲ اسفند ۱۴۰۲. صص ۶ و ۷ (اینجا) یک: پس از اعتراضات آبان 98 و سرنگونی هواپیمای اوکراینی، به تدریج شکاف سیاسی و اجتماعی در جامعه ایران گسترده شد. گرچه…
👍4
Forwarded from Bashgahe KetabKavi
با یاد خدا.
سومین نشست باشگاه کتاب کاوی دانشگاه تهران به نقد و بررسی کتاب «آموزش دین، و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوران قاجار» اثر خانم مونیکا رینگر اختصاص یافته است. این کتاب با نگاهی تاریخی، بازه ای زمانی در حدود یک قرن از فرایند روبرو شدن ایرانیان با دنیای مدرن را، از زاویه ی آموزش و اصلاحات فرهنگی، مورد تحلیل قرار داده است. نویسنده در پیامی تصویری که برای همین نشست نقد کتاب ارسال نموده، به دیدگاه خویش، در کتاب جدیدتر خود* اشاره کرده است. رینگر دیدگاه خویش در کتاب محل بحث ما را «قدیمی» (outdated) دانسته و دیدگاه خویش در کتاب اخیر را «درست تر» (more accurate) دانسته است؛ ولی به هر روی، بهره مندی از یک خوانش انتقادی از کتاب پیشین ایشان، به درک بهتر کتاب جدیدتر نیز کمک خواهد کرد. اصولا به نظر می رسد امکان درک و فهم درست مسایل آموزش و پرورش ما، بدون داشتن یک نگاه انتقادیِ تاریخی از سیر روند تحول آموزش و پرورش ایران که از آغاز پدیده ای مدرن بوده است، امری نامحتمل است و از همین رو تحلیل کتاب های تاریخی که حوزه آموزش را مورد توجه قرار داده اند، مغتنم خواهد بود.
@ketebkavi
سومین نشست باشگاه کتاب کاوی دانشگاه تهران به نقد و بررسی کتاب «آموزش دین، و گفتمان اصلاح فرهنگی در دوران قاجار» اثر خانم مونیکا رینگر اختصاص یافته است. این کتاب با نگاهی تاریخی، بازه ای زمانی در حدود یک قرن از فرایند روبرو شدن ایرانیان با دنیای مدرن را، از زاویه ی آموزش و اصلاحات فرهنگی، مورد تحلیل قرار داده است. نویسنده در پیامی تصویری که برای همین نشست نقد کتاب ارسال نموده، به دیدگاه خویش، در کتاب جدیدتر خود* اشاره کرده است. رینگر دیدگاه خویش در کتاب محل بحث ما را «قدیمی» (outdated) دانسته و دیدگاه خویش در کتاب اخیر را «درست تر» (more accurate) دانسته است؛ ولی به هر روی، بهره مندی از یک خوانش انتقادی از کتاب پیشین ایشان، به درک بهتر کتاب جدیدتر نیز کمک خواهد کرد. اصولا به نظر می رسد امکان درک و فهم درست مسایل آموزش و پرورش ما، بدون داشتن یک نگاه انتقادیِ تاریخی از سیر روند تحول آموزش و پرورش ایران که از آغاز پدیده ای مدرن بوده است، امری نامحتمل است و از همین رو تحلیل کتاب های تاریخی که حوزه آموزش را مورد توجه قرار داده اند، مغتنم خواهد بود.
@ketebkavi
Forwarded from Bashgahe KetabKavi
این کتاب جدید مونیکا رینگر است.
*Ringer, M. R. (2020). Islamic Modernism and the Re-Enchantment of the Sacred in the Age of History. UK, EUP Press.
*Ringer, M. R. (2020). Islamic Modernism and the Re-Enchantment of the Sacred in the Age of History. UK, EUP Press.
Forwarded from خبرهای فوری مهم 🔖
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 «کارت ملیام را نشان دادم و گفتم ایرانی هستم، اما باز گفتند نه، شما ایرانی نیستید!»
🔹 «فاروق» جوان ۲۲ ساله اهل روستای بیبانزهی در جنوب سیستان و بلوچستان است. میان گفتوگو با فاروق درباره شرایط سیل، حرف به تنها خاطره او از سفر به تهران کشیده میشود.
🔹 فاروق میگوید در پایتخت، برخی که گمان میکردهاند او و همسفرانش غیرایرانیاند، با او بدرفتاری کردهاند.
🔹 تمسخر و توهین به لباس و ظاهر فاروق او را رنجانده است. او مدام میگوید که ما ایرانی هستیم اما بدرفتاریهایی از مردم دیدهایم.
🔹 قوم بلوچ یکی از اقوام ایرانی است که جمعیت اصلی آنها در جنوب استان سیستان و بلوچستان سکونت دارند و این روزها با تبعات سیل دست و پنجه نرم میکنند.
✅ @Khabar_Fouri
🔹 «فاروق» جوان ۲۲ ساله اهل روستای بیبانزهی در جنوب سیستان و بلوچستان است. میان گفتوگو با فاروق درباره شرایط سیل، حرف به تنها خاطره او از سفر به تهران کشیده میشود.
🔹 فاروق میگوید در پایتخت، برخی که گمان میکردهاند او و همسفرانش غیرایرانیاند، با او بدرفتاری کردهاند.
🔹 تمسخر و توهین به لباس و ظاهر فاروق او را رنجانده است. او مدام میگوید که ما ایرانی هستیم اما بدرفتاریهایی از مردم دیدهایم.
🔹 قوم بلوچ یکی از اقوام ایرانی است که جمعیت اصلی آنها در جنوب استان سیستان و بلوچستان سکونت دارند و این روزها با تبعات سیل دست و پنجه نرم میکنند.
✅ @Khabar_Fouri
👍8👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایستادگی وزارت ارشاد برای اجرای کنسرت علیرضا قربانی ستودنی است.
دهها است که خودمردمپنداران، ترسها و نگرانیهای خود را مساوی اصول اسلام و ارزشهای انقلاب معرفی کردهاند؛ و با حمایتهای پنهانی که داشتند،کمتر کسی توان مقابله با آنها را داشته است.
ایران ایالت خودمختار نباید داشته باشد.
دهها است که خودمردمپنداران، ترسها و نگرانیهای خود را مساوی اصول اسلام و ارزشهای انقلاب معرفی کردهاند؛ و با حمایتهای پنهانی که داشتند،کمتر کسی توان مقابله با آنها را داشته است.
ایران ایالت خودمختار نباید داشته باشد.
👍13
نظام با تلاش برای حل مساله حجاب به هر قیمت، در حال اطمینان خاطر دادن به وفاداران خود است که هیچ چیز تغییر نکرده و همه چیز تحت کنترل است.
اما همزمان، در حال هماهنگ کردن و متحد کردن معترضین هم هست، و البته آنها را لبالب از کینه هم میکند.
با تشدید وضعیت دوجامعهای شدن ایران، همین فیلم قم، میتوانست جرقه جنگ داخلی را بزند. وقتی خشم مردم فوران کرد، کسی منتظر روشن شدن حقیقت ماجرا نمیماند.
اما همزمان، در حال هماهنگ کردن و متحد کردن معترضین هم هست، و البته آنها را لبالب از کینه هم میکند.
با تشدید وضعیت دوجامعهای شدن ایران، همین فیلم قم، میتوانست جرقه جنگ داخلی را بزند. وقتی خشم مردم فوران کرد، کسی منتظر روشن شدن حقیقت ماجرا نمیماند.
👍18👎3
Forwarded from بریدهها و برادهها
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم اسکار و سخنرانی کارگردان The Zone of Interest، فیلمی درباره هولوکاست بعنوان برنده بهترین فیلم خارجی
"فیلم ما بدترین نتایج انسانیت زدایی را به تصویر میکشد. ما اینک بعنوان مردانی اینجا ایستاده ایم که مصادره یهودی بودن خود و مصادره هولوکاست توسط نیروئی اشغالگر را نفی میکنیم"
https://twitter.com/BBCArdalan/status/1767063536155361453
"فیلم ما بدترین نتایج انسانیت زدایی را به تصویر میکشد. ما اینک بعنوان مردانی اینجا ایستاده ایم که مصادره یهودی بودن خود و مصادره هولوکاست توسط نیروئی اشغالگر را نفی میکنیم"
https://twitter.com/BBCArdalan/status/1767063536155361453
👍4
از همان سیاهی طولانی و ساکت شروع فیلم، مشخص بود که «منطقه تحت نظر» (The Zone of Interest ) فیلمی در باره ندیدنها و دیدهنشدنها و خود را به ندیدن زدنها است.
👍2
خویشتنداری قابل تقدیر قوه قضاییه باعث شد تا ماجرای قم، در حد یک دوقطبی اجتماعی باقی بماند، و به یک بحران سیاسی تبدیل نشود. بیطرفی عدلیه و نظمیه در مواردی که جامعه به دو دسته بزرگ تبدیل شده، و واگذاری موضوعات اجتماعی به نهادهای اجتماعی، گامی در مسیر ترمیم جامعه آسیبدیده است.
👍7👎1
نظام خود را فدای وفادارانش کرده و میکند.
ظاهرا وفادار کسی نیست که برای تثییت و بقا و کارآمدی نظام تلاش کرده و میکند، بلکه کسی است که خطاها و ضعفهای نظام را توجیه میکند و همه چیز را «همانگونه که باید، و درست در جای خود» مینمایاند!
و تقریبا همه خطاهای نظام هم یا ناکارآمدی همین وفاداران است یا فسادشان.
ظاهرا وفادار کسی نیست که برای تثییت و بقا و کارآمدی نظام تلاش کرده و میکند، بلکه کسی است که خطاها و ضعفهای نظام را توجیه میکند و همه چیز را «همانگونه که باید، و درست در جای خود» مینمایاند!
و تقریبا همه خطاهای نظام هم یا ناکارآمدی همین وفاداران است یا فسادشان.
👍22👎1
انگار در دوران حافظ زندگی میکنیم؛ همان مال اوقاف در دست فقیه شهر، همان زاهد ریایی؛ و در مقابلشان، اینهمه رند!
فقط در شعر حافظ اشارهای به ترکیب «تخرخر و تحمیق» نشده است؛ اینکه همزمان هم خود را نفهمیدن بزنند، هم مخاطب را احمق فرض کنند!
فقط در شعر حافظ اشارهای به ترکیب «تخرخر و تحمیق» نشده است؛ اینکه همزمان هم خود را نفهمیدن بزنند، هم مخاطب را احمق فرض کنند!
👍18
دلایل سکوت سیستمی به افشاگری تخلف ادعایی باغ ازگل
محمدرضا جوادی یگانه
🔘در ده روز اخیر دو افشاگری در باره حجتالاسلام کاظم صدیقی شده است، یکی اینکه باغ چهارهزار و دویستمتری در ازگل به نام موسسه شخصی خود و فرزندان و نزدیکانش درآمده بوده و دیگری واریز ماهانه یک میلیاردی اجاره هتلی در مشهد به حساب شخصی آنها. در باره اولی، مسئولان موسسه، کلیت ماجرا را طی چند بیانیه و مصاحبه قبول کردهاند و اعلام کردهاند در صدد رفع هستند، و در باره دومی هیچ تکذیبی هم نشده است.
بر اساس شواهد موجود، و اطلاعات در دسترس، و بیانیه های منتشره موسسه، ظاهرا تخلفی رخ داده، آگاهانه یا بدون اطلاع. اما مساله اینجاست که چرا با حجتالاسلام صدیقی برخوردی نمیشود؟ منظور از برخورد دستگیری یا عزل نیست، بلکه ارسال نشانههای علنی نارضایتی نظام از این رفتار به جامعه است. چرا هم به نماز جمعه میرود و هم به مراسمهای مهمتر دعوت میشود؟
◾️پرسش دقیقتر اینکه حجتالاسلام صدیقی چه میکرد چنین برخوردی با او میشد؟ به نظرم این تخلف ادعایی دو ویژگی باید میداشت تا برخورد سریعی با او صورت گیرد.
اول، اگر از بیعت و وفاداری خارج میشد یا شده بود، یعنی عمل او به گونهای بود که خروج از بیعت با نظام تلقی میشد یا خودش از ابتدا در حلقه بیعتکنندگان و وفاداران نبود و تنها کارگزار نظام بود.
دوم، اگر تخلفش فردی بود و ممکن بود که با خودش برخورد کرد بدون اینکه این برخورد، نشانه وجود یک فساد سیستمی یا تغییر جریان تلقی شود. شخصی کردن املاک خالصه و دولتی سابقه دیرینهای در تاریخ ایران دارد و در زمانه ضعف حکومت مرکزی صورت میگرفته است. اما در مورد حجتالاسلام صدیقی، اگر بنا باشد چنین پروندهای مورد رسیدگی قرار گیرد و با او برخورد شود، قاعدتا «ماهیت زنجیرهای عمل» ایجاب میکند که با سایر افرادی هم که چنین سوءاستفادهای کردهاند، هم برخورد شود و این ماجرا سر دراز دارد. زمینهای واگذارشده و تسهیلات صادرشده و شرکتهای خصولتیشده، زیاد هستند و نمیشود با امام جمعه موقت تهران برخورد کرد و بقیه را رها کرد. و چون رویه امتیاز دادن به وفاداران، رویه رایجی است، برخورد با مورد حجتالاسلام صدیقی، انتظار برخوردهای بعدی را به دنبال خواهد شد.
یعنی مورد حجتالاسلام صدیقی، پیوند خورده به سیاست نظام در نگاهداری وفاداری وابستگان. منظورم این نیست که سایر امتیازات، از حالت نهادی به شخصی تبدیل شده و تخلفی چون تخلف ادعاشده در مورد حجتالاسلام صدیقی در آن رخ داده، بلکه منظور رویهای است که امتیاز به وفاداران، مجاز و بلکه مقبول است. و پیگیری علنی و سریع این تخلف ادعایی، تنها به حجتالاسلام صدیقی محدود نخواهد ماند.
◾️اما چنانچه در این ده روز مشاهده کردیم، پاسخهای ایشان و موسسه تحت نظرشان، مشکلاتشان را بیشتر کرده است و بر ابهامات افزوده است. اگر ایشان تیم رسانهای و مشاوره آگاه! از حساسیتها و فضای رسانهای داشتند، به او مشورت میدادند که کلمهای توضیح به «افکار عمومی» ندهند! چون افکار عمومی نیست که مبنای توجه و عمل مسئولان است. نگاه کنید به افشاگریهای پیشین که افشاشدهها ترجیح دادند هیچ واکنش علنی و عمومی نشان دهند و منتظر بمانند تا افشاگری بعدی و بحران بعدی، مساله را از تب و تاب بیندازد. بماند که یک تفاوت افشاگری با شفافیت در همین نکات است.
◾️در شرایط نزدیک به دوجامعهایشده ایران، افکار عمومی یا منتقدان، گروه مرجع تصمیمگیری نظام برای برخورد با حجتالاسلام صدیقی نیست. گروه مرجع برخورد، شخصیتهای موثر و رسانههای مهم نواصولگرایان است. تا وقتی آنها به این نتیجه نرسند که لازم است رابطه فساد ادعایی در باره حجتالاسلام صدیقی با نظام قطع شود، هیچ برخوردی با حجتالاسلام صدیقی اتفاق نخواهد افتاد.
🔘رابطه میان دو جامعه موجود در ایران قطع شده است. جامعه وفاداران، هر چند از تخلف ادعایی نگران و ناراضی هستند، اما امیدوار هستند که ماجرا فیصله پیدا کند و وجهه نظام بیش از این خدشهدار نشود و البته نمیخواهند با همصدا شدن با افشاگران و منتقدان، نظام را تحت فشار بگذارند.
برای نظام سیاسی هم، مدتی است که نظرات جامعه معترضان هیچ اهمیتی ندارد و نظام سیاسی دریافته که معترضان، از نظام سیاسی دل کندهاند و نفرتشان از نظام بیش از این نمیشود. و لذا جلب نظر آنها فایدهای ندارد.
منتقدان و دلسوزان هم، جایگاهی در تصمیمگیری معترضان و نظام ندارند. معترضان از همه میانجیها و گروههای مرزی گذر کردهاند و لذاست که اهمیت دادن به این میانجیها، سودی برای بهبود وضعیت از نظر نظام ندارد. البته خطای نظام در بند آخر است. برای بازگشت به وفاق اجتماعی، نظام سیاسی باید پیشقدم شود. اعتماد سلبشده طرفینی، به تدریج برخواهد گشت.
@javadimr
محمدرضا جوادی یگانه
🔘در ده روز اخیر دو افشاگری در باره حجتالاسلام کاظم صدیقی شده است، یکی اینکه باغ چهارهزار و دویستمتری در ازگل به نام موسسه شخصی خود و فرزندان و نزدیکانش درآمده بوده و دیگری واریز ماهانه یک میلیاردی اجاره هتلی در مشهد به حساب شخصی آنها. در باره اولی، مسئولان موسسه، کلیت ماجرا را طی چند بیانیه و مصاحبه قبول کردهاند و اعلام کردهاند در صدد رفع هستند، و در باره دومی هیچ تکذیبی هم نشده است.
بر اساس شواهد موجود، و اطلاعات در دسترس، و بیانیه های منتشره موسسه، ظاهرا تخلفی رخ داده، آگاهانه یا بدون اطلاع. اما مساله اینجاست که چرا با حجتالاسلام صدیقی برخوردی نمیشود؟ منظور از برخورد دستگیری یا عزل نیست، بلکه ارسال نشانههای علنی نارضایتی نظام از این رفتار به جامعه است. چرا هم به نماز جمعه میرود و هم به مراسمهای مهمتر دعوت میشود؟
◾️پرسش دقیقتر اینکه حجتالاسلام صدیقی چه میکرد چنین برخوردی با او میشد؟ به نظرم این تخلف ادعایی دو ویژگی باید میداشت تا برخورد سریعی با او صورت گیرد.
اول، اگر از بیعت و وفاداری خارج میشد یا شده بود، یعنی عمل او به گونهای بود که خروج از بیعت با نظام تلقی میشد یا خودش از ابتدا در حلقه بیعتکنندگان و وفاداران نبود و تنها کارگزار نظام بود.
دوم، اگر تخلفش فردی بود و ممکن بود که با خودش برخورد کرد بدون اینکه این برخورد، نشانه وجود یک فساد سیستمی یا تغییر جریان تلقی شود. شخصی کردن املاک خالصه و دولتی سابقه دیرینهای در تاریخ ایران دارد و در زمانه ضعف حکومت مرکزی صورت میگرفته است. اما در مورد حجتالاسلام صدیقی، اگر بنا باشد چنین پروندهای مورد رسیدگی قرار گیرد و با او برخورد شود، قاعدتا «ماهیت زنجیرهای عمل» ایجاب میکند که با سایر افرادی هم که چنین سوءاستفادهای کردهاند، هم برخورد شود و این ماجرا سر دراز دارد. زمینهای واگذارشده و تسهیلات صادرشده و شرکتهای خصولتیشده، زیاد هستند و نمیشود با امام جمعه موقت تهران برخورد کرد و بقیه را رها کرد. و چون رویه امتیاز دادن به وفاداران، رویه رایجی است، برخورد با مورد حجتالاسلام صدیقی، انتظار برخوردهای بعدی را به دنبال خواهد شد.
یعنی مورد حجتالاسلام صدیقی، پیوند خورده به سیاست نظام در نگاهداری وفاداری وابستگان. منظورم این نیست که سایر امتیازات، از حالت نهادی به شخصی تبدیل شده و تخلفی چون تخلف ادعاشده در مورد حجتالاسلام صدیقی در آن رخ داده، بلکه منظور رویهای است که امتیاز به وفاداران، مجاز و بلکه مقبول است. و پیگیری علنی و سریع این تخلف ادعایی، تنها به حجتالاسلام صدیقی محدود نخواهد ماند.
◾️اما چنانچه در این ده روز مشاهده کردیم، پاسخهای ایشان و موسسه تحت نظرشان، مشکلاتشان را بیشتر کرده است و بر ابهامات افزوده است. اگر ایشان تیم رسانهای و مشاوره آگاه! از حساسیتها و فضای رسانهای داشتند، به او مشورت میدادند که کلمهای توضیح به «افکار عمومی» ندهند! چون افکار عمومی نیست که مبنای توجه و عمل مسئولان است. نگاه کنید به افشاگریهای پیشین که افشاشدهها ترجیح دادند هیچ واکنش علنی و عمومی نشان دهند و منتظر بمانند تا افشاگری بعدی و بحران بعدی، مساله را از تب و تاب بیندازد. بماند که یک تفاوت افشاگری با شفافیت در همین نکات است.
◾️در شرایط نزدیک به دوجامعهایشده ایران، افکار عمومی یا منتقدان، گروه مرجع تصمیمگیری نظام برای برخورد با حجتالاسلام صدیقی نیست. گروه مرجع برخورد، شخصیتهای موثر و رسانههای مهم نواصولگرایان است. تا وقتی آنها به این نتیجه نرسند که لازم است رابطه فساد ادعایی در باره حجتالاسلام صدیقی با نظام قطع شود، هیچ برخوردی با حجتالاسلام صدیقی اتفاق نخواهد افتاد.
🔘رابطه میان دو جامعه موجود در ایران قطع شده است. جامعه وفاداران، هر چند از تخلف ادعایی نگران و ناراضی هستند، اما امیدوار هستند که ماجرا فیصله پیدا کند و وجهه نظام بیش از این خدشهدار نشود و البته نمیخواهند با همصدا شدن با افشاگران و منتقدان، نظام را تحت فشار بگذارند.
برای نظام سیاسی هم، مدتی است که نظرات جامعه معترضان هیچ اهمیتی ندارد و نظام سیاسی دریافته که معترضان، از نظام سیاسی دل کندهاند و نفرتشان از نظام بیش از این نمیشود. و لذا جلب نظر آنها فایدهای ندارد.
منتقدان و دلسوزان هم، جایگاهی در تصمیمگیری معترضان و نظام ندارند. معترضان از همه میانجیها و گروههای مرزی گذر کردهاند و لذاست که اهمیت دادن به این میانجیها، سودی برای بهبود وضعیت از نظر نظام ندارد. البته خطای نظام در بند آخر است. برای بازگشت به وفاق اجتماعی، نظام سیاسی باید پیشقدم شود. اعتماد سلبشده طرفینی، به تدریج برخواهد گشت.
@javadimr
👍13
مدیریت سازگار عید و عزا در جامعه ایرانی
محمدرضا جوادی یگانه
جامعه ایران قرنهاست توانسته میان اسلامیت و ایرانیت سازگاری ایجاد کند و همین سازگاری علت «دوام» ایران شده است.
در زمان غزنویان، بودند کسانی که سلاطین را از دنبال کردن جشنهای ملی منع میکردند. عنصری بلخی در مدح سلطان محمود غزنوی، او را از جشن سده پرهیز میدارد: «خدایگان بزرگ، آفتاب ملک زمن/ امام عصر، خداوند خسرو ذوالمن.... تو مرد دینی و این رسم ، رسم گبرانست/ روا نداری بر رسم گبرکان رفتن.»
در مقابل، اسدالله علم، وزیر دربار محمدرضا پهلوی در یادداشتهایش آورده که: «اول فروردین ۱۳۴۸ مصادف با دوم محرم بوده است و عدهای از شاه خواسته بودند «چون دهه عاشورا است، خوب است سلام منعقد نشود». و علم به شاه گفته بود «البته چنین اجازهای نخواهید فرمود. مراسم ملی را که نمیتوان فدای این حرفها کرد.» فرمودند «درست میگویی». آخوندها را هم دعوت کردیم، آمدند و اول صبح آنها تهنیت عرض کردند.» در یادداشت ۱۳ فرودین ۱۳۴۹ هم ناخرسند است که «چون سلام عید را به علت تصادف با چهارده محرم موقوف کردیم، که هیچ دلیلی نداشت -و حتی من عقیده داشتم که اگر در روز عاشورا هم بود باید مراسم ملی را ترک نمیکردیم- آخوندها چسبیدند که امروز مصادف با رحلت امام زینالعابدین است، باید موسیقی رادیو موقوف باشد!»
غزنویان به توصیه امثال عنصری گوش ندادند و تمدن ایرانی-اسلامی را رونق بخشیدند، جشن سده را هم برگزار کردند ولی نه به آداب گبرکان!
اما محمدرضا پهلوی به توصیه امثال علم گوش داد و تقویم هجری شمسی را هم تغییر داد و حکومتش یک دهه نشده بود که ساقط شد.
ایرانیان سدههاست که توانستهاند غم و شادی، عید و عزا، و اسلامیت و ایرانیت را با هم مدیریت کنند. علمها و عنصریها را رها کنید و نترسید از چند اظهارنظر و رفتار در فضای مجازی و واقعی.
جامعه ایران بزرگ است و عاقل. تجربه تاریخی میگوید در مواردی از این دست، اعتماد به تجربه و عقلانیت تاریخی جامعه ایرانی، کمهزینهترین راه است. «دستکاری» جامعه نه به این سادگی ممکن است و نه مطلوب. لذا بهتر آن است که حوزه اجتماع به خانواده و مسجد و هیات و نهادهای مدنی سپرده شود.
@javadimr
محمدرضا جوادی یگانه
جامعه ایران قرنهاست توانسته میان اسلامیت و ایرانیت سازگاری ایجاد کند و همین سازگاری علت «دوام» ایران شده است.
در زمان غزنویان، بودند کسانی که سلاطین را از دنبال کردن جشنهای ملی منع میکردند. عنصری بلخی در مدح سلطان محمود غزنوی، او را از جشن سده پرهیز میدارد: «خدایگان بزرگ، آفتاب ملک زمن/ امام عصر، خداوند خسرو ذوالمن.... تو مرد دینی و این رسم ، رسم گبرانست/ روا نداری بر رسم گبرکان رفتن.»
در مقابل، اسدالله علم، وزیر دربار محمدرضا پهلوی در یادداشتهایش آورده که: «اول فروردین ۱۳۴۸ مصادف با دوم محرم بوده است و عدهای از شاه خواسته بودند «چون دهه عاشورا است، خوب است سلام منعقد نشود». و علم به شاه گفته بود «البته چنین اجازهای نخواهید فرمود. مراسم ملی را که نمیتوان فدای این حرفها کرد.» فرمودند «درست میگویی». آخوندها را هم دعوت کردیم، آمدند و اول صبح آنها تهنیت عرض کردند.» در یادداشت ۱۳ فرودین ۱۳۴۹ هم ناخرسند است که «چون سلام عید را به علت تصادف با چهارده محرم موقوف کردیم، که هیچ دلیلی نداشت -و حتی من عقیده داشتم که اگر در روز عاشورا هم بود باید مراسم ملی را ترک نمیکردیم- آخوندها چسبیدند که امروز مصادف با رحلت امام زینالعابدین است، باید موسیقی رادیو موقوف باشد!»
غزنویان به توصیه امثال عنصری گوش ندادند و تمدن ایرانی-اسلامی را رونق بخشیدند، جشن سده را هم برگزار کردند ولی نه به آداب گبرکان!
اما محمدرضا پهلوی به توصیه امثال علم گوش داد و تقویم هجری شمسی را هم تغییر داد و حکومتش یک دهه نشده بود که ساقط شد.
ایرانیان سدههاست که توانستهاند غم و شادی، عید و عزا، و اسلامیت و ایرانیت را با هم مدیریت کنند. علمها و عنصریها را رها کنید و نترسید از چند اظهارنظر و رفتار در فضای مجازی و واقعی.
جامعه ایران بزرگ است و عاقل. تجربه تاریخی میگوید در مواردی از این دست، اعتماد به تجربه و عقلانیت تاریخی جامعه ایرانی، کمهزینهترین راه است. «دستکاری» جامعه نه به این سادگی ممکن است و نه مطلوب. لذا بهتر آن است که حوزه اجتماع به خانواده و مسجد و هیات و نهادهای مدنی سپرده شود.
@javadimr
👍13👎2
Forwarded from روزنامه دنیای اقتصاد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📹 محمدرضا جوادی یگانه، جامعهشناس از امیدوارکنندهترین اتفاقی که ایران در سال 1402 تجربه کرد و همچنین آرزوی خود برای محیطزیست ایران در سال جدید میگوید.
#ویژه_برنامه_نوروز #دنیای_اقتصاد
@den_ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👍4