گسلهای ترمیمشده، شکافهای تعمیقشده
یادداشت محمدرضا جوادی یگانه در ماهنامه تجارت فردا، در باره ماهیت اعتراضات اخیر و تاثیر آن در ترمیم گسلهای اجتماعی، و تعمیق گسل دولت-ملت و روحانیت-ملت
و نیز تحلیل رفتارهای سه گروه دولت، معترضان و براندازان و پیشبینی جهت منازعه
bit.ly/3TwL37r
bit.ly/3G6oQtP
یادداشت محمدرضا جوادی یگانه در ماهنامه تجارت فردا، در باره ماهیت اعتراضات اخیر و تاثیر آن در ترمیم گسلهای اجتماعی، و تعمیق گسل دولت-ملت و روحانیت-ملت
و نیز تحلیل رفتارهای سه گروه دولت، معترضان و براندازان و پیشبینی جهت منازعه
bit.ly/3TwL37r
bit.ly/3G6oQtP
Mrjavadi
گسلهای ترمیمشده، شکافهای تعمیقشده - محمدرضا جوادی یگانه :: Javadi Yeganeh
صفحه شخصی محمدرضا جوادی یگانه
گسلهای ترمیمشده، شکافهای تعمیقشده
یادداشت محمدرضا جوادی یگانه در ماهنامه تجارت فردا، در باره ماهیت اعتراضات اخیر و تاثیر آن در ترمیم گسلهای اجتماعی، و تعمیق گسل دولت-ملت و روحانیت-ملت
و نیز تحلیل رفتارهای سه گروه دولت، معترضان و براندازان و پیشبینی جهت منازعه
@javadimr
bit.ly/3G6oQtP
یادداشت محمدرضا جوادی یگانه در ماهنامه تجارت فردا، در باره ماهیت اعتراضات اخیر و تاثیر آن در ترمیم گسلهای اجتماعی، و تعمیق گسل دولت-ملت و روحانیت-ملت
و نیز تحلیل رفتارهای سه گروه دولت، معترضان و براندازان و پیشبینی جهت منازعه
@javadimr
bit.ly/3G6oQtP
Telegraph
گسلهای ترمیمشده، شکافهای تعمیقشده
گسلهای ترمیمشده، شکافهای تعمیقشده آینده به نفع کدام طرف دعواست یادداشت منتشرشده در مجله تجارت فردا.شماره ۴۷۶. ۲۱ آبان ۱۴۰۱. صص ۴۹-۵۰. محمدرضا جوادی یگانه جامعه ایران از فردای درگذشت مهسا امینی، ناگهان خود را درخیزش گستردهای دید و در این ۵۰ روز،…
الهام علییف، در سخنرانی در نهمین اجلاس سران ترک، از «هموطنان خود که از کشور آذربایجان جدا شدهاند» یاد کرده است.
اشتباه محاسباتی هولناکی کرده علییف. اعتراضات ایران داخلی است و فقط به خود ایرانیها ربط دارد.
در جریان اعتراضات اخیر، آنچه بوضوح روشن شد این بود که ایرانیان معترض، سودای تجزیه ندارند و تمامیت ارضی ایران برایشان، خدشهناپذیر است.
شعر «ای مگس…» را اینجا باید خواند.
اشتباه محاسباتی هولناکی کرده علییف. اعتراضات ایران داخلی است و فقط به خود ایرانیها ربط دارد.
در جریان اعتراضات اخیر، آنچه بوضوح روشن شد این بود که ایرانیان معترض، سودای تجزیه ندارند و تمامیت ارضی ایران برایشان، خدشهناپذیر است.
شعر «ای مگس…» را اینجا باید خواند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گویید به نوروز که امسال نیاید
این روزها شعری که پیرمردی افغان در رثای وطن میخواند، زیاد دیده شده است. مهمتر از متن، لحن شعر است که قابل ترجمه نیست و برای همه ما قابل درک است. هویت و ریشههای مشترک میان ایران با افغانستان و سایر کشورهای فارسی زبان را از اینجا هم میتوان دید.
شعری که او میخواند، از شاعر معروف افغانستان، خلیلالله خلیلی است. خلیلی سی و پنج سال پیش، در سال ۱۳۶۶ در پاکستان، درگذشته و جسدش ده سال پیش به افغانستان منتقل و در دانشگاه کابل دفن شد، جایی که او زمانی معاون دانشگاه بوده است.
شعر «گویید به نوروز که امسال نیاید» عاشقانه استاد خلیلی است با وطن، که پس از کودتای ۱۳۵۷، درگیر جنگ داخلی و حمله خارجی شورویها شده بود. خلیلی در غربت مرد، اما در انتهای این شعر، امیدوار بود که « كس نیست كه پیروز شود جز تو دراین جنگ».
شاید شعر را کامل ندیده باشید، متن کامل شعر را در وبلاگ گلبانگ۲۳۵ در بلاگفا میتوانید ببینید.
البته پیرمرد، به جای کشور، قندوز میگوید، قندوز یا کهندژ نام شهری باستانی در شمال افغانستان است که مرکز ولایتی به همین نام هم هست.
@javadimr
👍2
گویید به نوروز که امروز نیاید
شعری از خلیلالله خلیلی
شاعر افغانستان
۱۲۸۶-۱۳۶۶
گویيد به نوروز كه امسال نیاید
دركشور خونین كفنان ره نگشاید
بلبل به چمن نغمه ی شادی نسراید
ماتمزدگان را لبِ پُر خنده نشاید
خون می دمد از خاك شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای
گلگون كفنان را چه بهار و چه زمستان
خونین جگران را چه بیابان، چه گلستان
دركشور آتش زده، درخانه ی ویران
كس نیست زنًد بوسه به رخسارِ یتیمان
كس نیست كه دوزد به تنِ مُرده : كفن، وای
ای وای وطن وای
از سینه ی هرسنگِ تو خون می دًمد امروز
از خاك تو مستی و جنون می دًمد امروز
آن لاله چه دیده كه نگون می دمد امروز؟
وان سبزه چرا زرد و زبون می دًمد امروز؟
سرخ است به خون پا و سًرِ سرو و سمن وای
ای وای وطن وای
ای برهنه پا، سروِ سرافراز تویی تو
سردار و سزاوار به هر ناز تویی تو
دشمن شكن و فاتح و سرباز تویی تو
فرمانده ی این خاك، زِ آغاز، تویی تو
غیر از تو كسی نیست درین مرزِ كهن وای
ای واي وطن وای
بشتاب كه در بازوی تو فرِ خداییست
در گردش چشمانٍ تو انوارِ الهیست
آیینِ تو فرماندهی و قلعه گشاییست
شمشیرِ تو روشنگرِ اسرارِ سماییست
تاریخ تو ثبت است به هر كوه و دمن وای
ای وای وطن وای
جز لاله ی خونبار كه روید ز زمینت
كس نیست نهد گوش به فریادِ حزینت
جز نام خدا، نیست دگر نقشِ نگینت
تاریخ زند بوسه ی عزت به جبینت
ای كارِ تو زینت دهِ اعصار و زِمًن وای
ای وای وطن وای
قرآنِ خدا را به ته پاشنه سودند
با داسِ جفا كِشتِ امیدِ تو درودند
آمیخته با زهر، فضای تو نمودند
آثارِ گرانقدر تو را جمله ربودند
بر پا و سًرِ شیر ببستند رًسن وای
ای وای وطن وای
نِی تاج به كار آیدت امروز نه اورنگ
نِی صاحبِ سرمایه كه با سودِ گرانسنگ
خون دلِ تو خورده به صد حیله و نیرنگ
كس نیست كه پیروز شود جز تو دراین جنگ
ای بازوی رزمنده ی زنجیرشكن وای
ای وای وطن وای
به نقل از :
Golbang235.blogfa.com/post/1584
@javadimr
شعری از خلیلالله خلیلی
شاعر افغانستان
۱۲۸۶-۱۳۶۶
گویيد به نوروز كه امسال نیاید
دركشور خونین كفنان ره نگشاید
بلبل به چمن نغمه ی شادی نسراید
ماتمزدگان را لبِ پُر خنده نشاید
خون می دمد از خاك شهیدان وطن وای
ای وای وطن وای
گلگون كفنان را چه بهار و چه زمستان
خونین جگران را چه بیابان، چه گلستان
دركشور آتش زده، درخانه ی ویران
كس نیست زنًد بوسه به رخسارِ یتیمان
كس نیست كه دوزد به تنِ مُرده : كفن، وای
ای وای وطن وای
از سینه ی هرسنگِ تو خون می دًمد امروز
از خاك تو مستی و جنون می دًمد امروز
آن لاله چه دیده كه نگون می دمد امروز؟
وان سبزه چرا زرد و زبون می دًمد امروز؟
سرخ است به خون پا و سًرِ سرو و سمن وای
ای وای وطن وای
ای برهنه پا، سروِ سرافراز تویی تو
سردار و سزاوار به هر ناز تویی تو
دشمن شكن و فاتح و سرباز تویی تو
فرمانده ی این خاك، زِ آغاز، تویی تو
غیر از تو كسی نیست درین مرزِ كهن وای
ای واي وطن وای
بشتاب كه در بازوی تو فرِ خداییست
در گردش چشمانٍ تو انوارِ الهیست
آیینِ تو فرماندهی و قلعه گشاییست
شمشیرِ تو روشنگرِ اسرارِ سماییست
تاریخ تو ثبت است به هر كوه و دمن وای
ای وای وطن وای
جز لاله ی خونبار كه روید ز زمینت
كس نیست نهد گوش به فریادِ حزینت
جز نام خدا، نیست دگر نقشِ نگینت
تاریخ زند بوسه ی عزت به جبینت
ای كارِ تو زینت دهِ اعصار و زِمًن وای
ای وای وطن وای
قرآنِ خدا را به ته پاشنه سودند
با داسِ جفا كِشتِ امیدِ تو درودند
آمیخته با زهر، فضای تو نمودند
آثارِ گرانقدر تو را جمله ربودند
بر پا و سًرِ شیر ببستند رًسن وای
ای وای وطن وای
نِی تاج به كار آیدت امروز نه اورنگ
نِی صاحبِ سرمایه كه با سودِ گرانسنگ
خون دلِ تو خورده به صد حیله و نیرنگ
كس نیست كه پیروز شود جز تو دراین جنگ
ای بازوی رزمنده ی زنجیرشكن وای
ای وای وطن وای
به نقل از :
Golbang235.blogfa.com/post/1584
@javadimr
گلبانگ
گویید به نوروز که امسال نیاید
گویيد به نوروز كه امسال نیاید گویيد به نوروز كه امسال نیاید دركشور خونین كفنان ره نگشاید بلبل به چمن نغمه ی شادی نسراید ماتمزدگان را لبِ پُر خنده نشاید خون
👍2
Forwarded from کتب علوم اجتماعی
Statistics_in_the_social_and_behavioral.pdf
4.7 MB
📖 کلان دادهها و علوم اجتماعی
مقدمه کتاب:
جهان برای اندیشمندان علوم اجتماعی تجربی تغییرکرده است.
انواع تازهای از "کلان دادهها" میدان پژوهش جدیدی را بوجودآوردهاند.
@theSOCIOLOGYbooks
مقدمه کتاب:
جهان برای اندیشمندان علوم اجتماعی تجربی تغییرکرده است.
انواع تازهای از "کلان دادهها" میدان پژوهش جدیدی را بوجودآوردهاند.
@theSOCIOLOGYbooks
در باره محاکمه خشونت معترضین
الف) نظام اعتراضات را فروکشکرده
ارزیابی میکند و محاکمه معترضینی که رفتارهای خشونتآمیز و منجر به قتل علیه ماموران و حامیان نظام داشتهاند، را آغاز و برخی احکام اولیه سنگین هم صادر کرده است.
ب) اما رفتارهای خشن معترضین، تنها بخشی از ماجرای اعتراضات اخیر است و بخش مهمتر، این است که اعتراضات، به دلیل مرگ مهسا امینی در گشت ارشاد آغاز شد و در ابتدا اعتراض در فضای مجازی بود و بعد تظاهرات خیابانی آرام متعرضین.
ج) خشونت معترضین از زمانی آغاز شد که هم به دلایل اعتراض مردم بیتوجهی شد و هم برخورد خشن با اعتراضات صورت گرفت. چشمپوشی از تخلفات منجرشده به اعتراضات و فقدان تدبیرهای آغازین در مواجهه با اعتراضات، یکی از علل گسترش اعتراضهای مردم و به خشونت کشیدهشدن آن بوده است.
د) همچنین در سکوت خبری صدا و سیما و محدودیتهای رسانههای داخلی در اطلاعرسانی و بررسی اعتراضات، شبکههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای مروج خرابکاری و خشونت، تنها منبع خبری مردم شدند. آنها هم بر تخلفات اولیه و بیتدبیریهای مداوم و اظهارنظرهای تحقیرکننده و عصبانیکننده سوار شدند و به مردم آموزش خشونت دادند و مردم را به سمت خشونت بیشتر راندند.
ه) محاکمه یکطرفه معترضان خشن (صرفنظر از نحوه رسیدگی به اتهامات)، و بیتوجهی مطلق به نیمه اول ماجرا یعنی دلایل شروع و گسترش اعتراضات، جدای از آنکه مردم را بیشتر بر سر خشم میآورد، دامنه اعتراض را هم گستردهتر خواهد کرد.
الف) نظام اعتراضات را فروکشکرده
ارزیابی میکند و محاکمه معترضینی که رفتارهای خشونتآمیز و منجر به قتل علیه ماموران و حامیان نظام داشتهاند، را آغاز و برخی احکام اولیه سنگین هم صادر کرده است.
ب) اما رفتارهای خشن معترضین، تنها بخشی از ماجرای اعتراضات اخیر است و بخش مهمتر، این است که اعتراضات، به دلیل مرگ مهسا امینی در گشت ارشاد آغاز شد و در ابتدا اعتراض در فضای مجازی بود و بعد تظاهرات خیابانی آرام متعرضین.
ج) خشونت معترضین از زمانی آغاز شد که هم به دلایل اعتراض مردم بیتوجهی شد و هم برخورد خشن با اعتراضات صورت گرفت. چشمپوشی از تخلفات منجرشده به اعتراضات و فقدان تدبیرهای آغازین در مواجهه با اعتراضات، یکی از علل گسترش اعتراضهای مردم و به خشونت کشیدهشدن آن بوده است.
د) همچنین در سکوت خبری صدا و سیما و محدودیتهای رسانههای داخلی در اطلاعرسانی و بررسی اعتراضات، شبکههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای مروج خرابکاری و خشونت، تنها منبع خبری مردم شدند. آنها هم بر تخلفات اولیه و بیتدبیریهای مداوم و اظهارنظرهای تحقیرکننده و عصبانیکننده سوار شدند و به مردم آموزش خشونت دادند و مردم را به سمت خشونت بیشتر راندند.
ه) محاکمه یکطرفه معترضان خشن (صرفنظر از نحوه رسیدگی به اتهامات)، و بیتوجهی مطلق به نیمه اول ماجرا یعنی دلایل شروع و گسترش اعتراضات، جدای از آنکه مردم را بیشتر بر سر خشم میآورد، دامنه اعتراض را هم گستردهتر خواهد کرد.
جوان ایرانی، گوشت دم توپ براندازان
چند روز پیشتر (اینجا)، نظرم را در باره محاکمه خشونت معترضین نوشته بودم و اینکه علاوه بر مراعات قواعد محاکمه عادلانه، بررسی علل اعتراضات و محاکمه آنها که با گفتهها و اعمالشان مردم را تحقیر و عصبانی کردند اولویت دارد. از نظر من، مردم حق اعتراض دارند و کسی نباید با مردم معترض، برخورد خشن داشته باشد.
اما در اعتراضات اخیر، براندازان اصرار بر خشونت کور و خرابکاری شرافتمندانه! دارند و در حالی که خود در خارج از کشور، بر ساحل آرامش نشستهاند، مردم ایران را به باتلاق خشونت بیشتر تهییج میکنند: به مردم آموزش میدهند در خیابان و اتوبان میخ بریزند تا لاستیک کامیونهایی که به اعتصاب نپیوستهاند پنچر شود، مغازههایی را که اعتصاب نمیکنند تهدید به آتش زدن میکنند، و نیز مردم را به برخورد خشن با ماموران و لباس شخصیها تشویق میکنند. (البته نحوه برخورد ماموران با معترضین از ابتدا درست نبوده است و من آن را تایید نمیکنم.)
این تحریک مردم از طریق رسانههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای، منجر شده به چند مورد قتل دستهجمعی، از جمله قتل دستهجمعی مرحوم روحاالله عجمیان در کرج. اکنون که محاکمه عاملان آن قتل در جریان است، رسانههای برانداز، عمل متهمان را به قتل را با توصیفاتی سادهای چون: مرگ مامور بسیجی، کتک زدن پروژه بسیجی یا حتی تعبیر عامی چون حوادث چهلم مرحوم حدیث نجفی بیان میکنند، و این امر نشان از آن دارد که براندازان نمیخواهند مخاطبانشان در ایران متوجه پیامدهای کاری که میکنند بشوند.
گوشت دم توپ (Cannon fodder)، واژه ای است برای نامیدن افراد و سربازان بیارزش که در صف نخست حمله در جنگها استفاده و بنوعی به عنوان سرباز یک بار مصرف شناخته میشدند. در این روش سربازان بیارزش تر و کمتجربهتر که خرج کمتری برای آموزش آنها نسبت به سربازان حرفهای شده است، آگاهانه توسط فرماندهان خود در صف اول حمله قرار میگیرند، با قبول شانس اینکه تلفات زیادی متحمل خواهند شد تا آتش و انرژی دشمن را مصروف خویش سازند، تا زمانی که سربازان حرفهای تر و باارزشتر از راه برسند و دشمن خسته را از پای درآورند. (انجمن میلیتاری)
رسانههای برانداز برای پیشبرد پروژه خود، که برانداختن نظام جمهوری اسلامی «به هر قیمتی» است، و از جوانان ایرانی به عنوان گوشت دم توپ یا سرباز یکبار مصرف استفاده میکنند.
چند روز پیشتر (اینجا)، نظرم را در باره محاکمه خشونت معترضین نوشته بودم و اینکه علاوه بر مراعات قواعد محاکمه عادلانه، بررسی علل اعتراضات و محاکمه آنها که با گفتهها و اعمالشان مردم را تحقیر و عصبانی کردند اولویت دارد. از نظر من، مردم حق اعتراض دارند و کسی نباید با مردم معترض، برخورد خشن داشته باشد.
اما در اعتراضات اخیر، براندازان اصرار بر خشونت کور و خرابکاری شرافتمندانه! دارند و در حالی که خود در خارج از کشور، بر ساحل آرامش نشستهاند، مردم ایران را به باتلاق خشونت بیشتر تهییج میکنند: به مردم آموزش میدهند در خیابان و اتوبان میخ بریزند تا لاستیک کامیونهایی که به اعتصاب نپیوستهاند پنچر شود، مغازههایی را که اعتصاب نمیکنند تهدید به آتش زدن میکنند، و نیز مردم را به برخورد خشن با ماموران و لباس شخصیها تشویق میکنند. (البته نحوه برخورد ماموران با معترضین از ابتدا درست نبوده است و من آن را تایید نمیکنم.)
این تحریک مردم از طریق رسانههای اجتماعی و شبکههای ماهوارهای، منجر شده به چند مورد قتل دستهجمعی، از جمله قتل دستهجمعی مرحوم روحاالله عجمیان در کرج. اکنون که محاکمه عاملان آن قتل در جریان است، رسانههای برانداز، عمل متهمان را به قتل را با توصیفاتی سادهای چون: مرگ مامور بسیجی، کتک زدن پروژه بسیجی یا حتی تعبیر عامی چون حوادث چهلم مرحوم حدیث نجفی بیان میکنند، و این امر نشان از آن دارد که براندازان نمیخواهند مخاطبانشان در ایران متوجه پیامدهای کاری که میکنند بشوند.
گوشت دم توپ (Cannon fodder)، واژه ای است برای نامیدن افراد و سربازان بیارزش که در صف نخست حمله در جنگها استفاده و بنوعی به عنوان سرباز یک بار مصرف شناخته میشدند. در این روش سربازان بیارزش تر و کمتجربهتر که خرج کمتری برای آموزش آنها نسبت به سربازان حرفهای شده است، آگاهانه توسط فرماندهان خود در صف اول حمله قرار میگیرند، با قبول شانس اینکه تلفات زیادی متحمل خواهند شد تا آتش و انرژی دشمن را مصروف خویش سازند، تا زمانی که سربازان حرفهای تر و باارزشتر از راه برسند و دشمن خسته را از پای درآورند. (انجمن میلیتاری)
رسانههای برانداز برای پیشبرد پروژه خود، که برانداختن نظام جمهوری اسلامی «به هر قیمتی» است، و از جوانان ایرانی به عنوان گوشت دم توپ یا سرباز یکبار مصرف استفاده میکنند.
Telegram
رویای ایرانی
در باره محاکمه خشونت معترضین
الف) نظام اعتراضات را فروکشکرده
ارزیابی میکند و محاکمه معترضینی که رفتارهای خشونتآمیز و منجر به قتل علیه ماموران و حامیان نظام داشتهاند، را آغاز و برخی احکام اولیه سنگین هم صادر کرده است.
ب) اما رفتارهای خشن معترضین، تنها…
الف) نظام اعتراضات را فروکشکرده
ارزیابی میکند و محاکمه معترضینی که رفتارهای خشونتآمیز و منجر به قتل علیه ماموران و حامیان نظام داشتهاند، را آغاز و برخی احکام اولیه سنگین هم صادر کرده است.
ب) اما رفتارهای خشن معترضین، تنها…
👎6👍5
Forwarded from محمد سروش محلاتی
⭕️این معارضان، محارب نیستند
🔻حرکتهای اعتراضی در نظام اسلامی که به خشونت میانجامد، دو گونه است:
الف) خشونت هایی که توسط گروهها و سازمانهای مسلح انجام میشود. سازمانهایی که به هدف براندازی حکومت و یا ضربه زدن به آن از راه به قتل رساندن افراد موثر حکومت تشکیل میشود.
ب) خشونت هایی که توسط افراد معترض پراکنده-- که چه بسا در اثر فقدان فضای اعتراض مسالمت آمیز و یا کم تحملی حکومتها-- انجام میشود. افرادی که وابستگی به یک سازمان عملیات مسلحانه ندارند و صرفا در جریان حرکت اعتراضی مردمی، دست به خشونت زده و موجب قتل و یا آسیب برخی عناصر حکومتی میشوند.
🔻نوع اول در فقه "فئه باغیه" نامیده میشود و حکومت موظف است با آنها قتال نموده و سازمانشان را منهدم سازد.
ولی نوع دوم مشمول حکم باغی نیستند و برخورد با آنها متفاوت است.
شیخ طوسی و به تبع او فقهای دیگری، حکم "بغی" را به گروه اول اختصاص داده اند: یعتبر فی جریان حکم البغاه کونهم فی منعه و کثره لایمکن کفهم و تفریق جمعهم الا بالاتفاق و تجهیز الجیوش و القتال، فاما ان کانوا نفرا یسیرا کالواحد و الاثنین و العشره و کیدهم ضعیف لم یجر علیهم حکم اهل البغی. صاحب جواهر همین نظر را تایید میکند.
🔻برای تبیین این تفاوت استناد شده به ماجرای اقدام ابن ملجم در ترور امیرالمومنین که حضرت در زمان جراحت، توصیه به احسان به ابن ملجم نمودند و سفارش کردند که در صورت مرگ، فرزندان، او را عفو کنند!
إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَ لاٰ تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اَللّٰهُ لَكُمْ (نامه ۲۳ نهج البلاغه)
این سخن امیرالمومنین گویای آن است که اگر معترضی دست به سلاح هم ببرد و شخص امام معصوم را هم به قتل برساند مشمول حکم بغاه ( ویا محاربان) نیست و:
اولا: جنایت او در حوزه حقوق خصوصی مطرح میشود و مجازات او به عنوان قصاص بوده و در اختیار اولیای دم میباشد و نباید آن را مصداق محاربه تلقی نموده و کیفر را وظیفه حکومت دانست.
ثانیا: در برابر همین افراد جنایتکار و قاتل هم عفو و گذشت از سوی اولیای دم، پسندیده بوده و بر قصاص ترجیح دارد.
🔻از سوی دیگر باید توجه داشت که بلحاظ مبانی فقهی به هر کسی که علنا مبادرت به قتل دیگری میکند "محارب" اطلاق نمیشود. در قرآن کریم قبل از آنکه مجازات محارب بیان شود "فساد فی الارض" به موضوع آن افزوده شده، یعنی "محاربی که مفسد فی الارض" است دارای آن مجازات است:
«إِنَّمَا جَزَ ٰۤؤُا۟ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوۤا۟ أَوۡ ....»[سوره مائده/٣٣]
از این رو فقهای بزرگ به قید "فساد فی الارض" در تفسیر محاربه توجه داشته اند مثلا صاحب جواهر پس از آنکه محاربه را به سلاح کشیدن برای ایجاد رعب و خوف در مردم میداند، این قید را اضافه میکند که: بگونه ای که "قصد فساد فی الارض" تحقق داشته باشد: علی وجه یتحقق به صدق اراده الفساد فی الارض. وی در ادامه تاکید میکند که در صدق محاربه قصد رعب و وحشتی ملاک است که موجب فساد فی الارض باشد: و المدار علی قصد الاخافه الذی یتحقق به الفساد فی الارض(جواهرالکلام/ج۴۱/ص۵۶۴ و ۵۶۶)
همین نکته مورد توجه علامه طباطبایی نیز بوده است، او میگوید: "سعی برای فساد در زمین" معنای محاربه را مشخص میکند از قبیل راهزنانی که امنیت عمومی را مختل میسازند، پس صرفا محاربه کافی نیست، چه اینکه هرگز رسول خدا با کفاری که میجنگیدند، پس از پیروزی چنین رفتاری نداشت و آنها را اینگونه مجازات نمیکرد.(المیزان/ج۵/ص۳۲۶)
🔻اینک باید تامل نمود و پاسخ داد: آیا کسانی که قصد اخلال در امنیت عمومی نداشته و صرفا در اعتراض به حکومت، دست به رفتارهای خشن میزنند و یا مرتکب قتل یا جرح نسبت بخصوص ماموران حکومتی میشوند، کارشان مصداق "یسعون فی الارض فسادا" بوده مستحق مجازات محارب هستند و یا تحت عناوین دیگری مجازات شده و کیفرشان متفاوت از محارب است؟
فراموش نکنیم که محارب و مفسد فی الارض از جنس قطاع الطریق و اشرار خون آشام است که در صدد قتل و غارت مردم است، او با نظام سیاسی مشکل ندارد و در هرحکومتی بدنبال شرارت است ولی معترض قانون شکن در برابر حکومت موضع دارد و بدنبال استقرار نظم دیگری است و به این دلیل است که این دو کاملا از دو جنس متفاوتی هستند
او با مردم طرف است و این با یک نظم سیاسی خاص و یا با یک شخص در راس آن، طرف است.
در محاربه حاکم از "امنیت مردم" در برابر سلاح بدستان دفاع میکند ولی در اینجا به عکس، معترض در برابر مردم نیست بلکه با حاکم معارضه داشته و حاکم با مجازت وی، از "امنیت خود" دفاع میکند.
در فقه این جرائم تفکیک شده و مجازات آنها متفاوت است.
@mohammadsorooshmahallati
🔻حرکتهای اعتراضی در نظام اسلامی که به خشونت میانجامد، دو گونه است:
الف) خشونت هایی که توسط گروهها و سازمانهای مسلح انجام میشود. سازمانهایی که به هدف براندازی حکومت و یا ضربه زدن به آن از راه به قتل رساندن افراد موثر حکومت تشکیل میشود.
ب) خشونت هایی که توسط افراد معترض پراکنده-- که چه بسا در اثر فقدان فضای اعتراض مسالمت آمیز و یا کم تحملی حکومتها-- انجام میشود. افرادی که وابستگی به یک سازمان عملیات مسلحانه ندارند و صرفا در جریان حرکت اعتراضی مردمی، دست به خشونت زده و موجب قتل و یا آسیب برخی عناصر حکومتی میشوند.
🔻نوع اول در فقه "فئه باغیه" نامیده میشود و حکومت موظف است با آنها قتال نموده و سازمانشان را منهدم سازد.
ولی نوع دوم مشمول حکم باغی نیستند و برخورد با آنها متفاوت است.
شیخ طوسی و به تبع او فقهای دیگری، حکم "بغی" را به گروه اول اختصاص داده اند: یعتبر فی جریان حکم البغاه کونهم فی منعه و کثره لایمکن کفهم و تفریق جمعهم الا بالاتفاق و تجهیز الجیوش و القتال، فاما ان کانوا نفرا یسیرا کالواحد و الاثنین و العشره و کیدهم ضعیف لم یجر علیهم حکم اهل البغی. صاحب جواهر همین نظر را تایید میکند.
🔻برای تبیین این تفاوت استناد شده به ماجرای اقدام ابن ملجم در ترور امیرالمومنین که حضرت در زمان جراحت، توصیه به احسان به ابن ملجم نمودند و سفارش کردند که در صورت مرگ، فرزندان، او را عفو کنند!
إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَ لاٰ تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اَللّٰهُ لَكُمْ (نامه ۲۳ نهج البلاغه)
این سخن امیرالمومنین گویای آن است که اگر معترضی دست به سلاح هم ببرد و شخص امام معصوم را هم به قتل برساند مشمول حکم بغاه ( ویا محاربان) نیست و:
اولا: جنایت او در حوزه حقوق خصوصی مطرح میشود و مجازات او به عنوان قصاص بوده و در اختیار اولیای دم میباشد و نباید آن را مصداق محاربه تلقی نموده و کیفر را وظیفه حکومت دانست.
ثانیا: در برابر همین افراد جنایتکار و قاتل هم عفو و گذشت از سوی اولیای دم، پسندیده بوده و بر قصاص ترجیح دارد.
🔻از سوی دیگر باید توجه داشت که بلحاظ مبانی فقهی به هر کسی که علنا مبادرت به قتل دیگری میکند "محارب" اطلاق نمیشود. در قرآن کریم قبل از آنکه مجازات محارب بیان شود "فساد فی الارض" به موضوع آن افزوده شده، یعنی "محاربی که مفسد فی الارض" است دارای آن مجازات است:
«إِنَّمَا جَزَ ٰۤؤُا۟ ٱلَّذِینَ یُحَارِبُونَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَیَسۡعَوۡنَ فِی ٱلۡأَرۡضِ فَسَادًا أَن یُقَتَّلُوۤا۟ أَوۡ ....»[سوره مائده/٣٣]
از این رو فقهای بزرگ به قید "فساد فی الارض" در تفسیر محاربه توجه داشته اند مثلا صاحب جواهر پس از آنکه محاربه را به سلاح کشیدن برای ایجاد رعب و خوف در مردم میداند، این قید را اضافه میکند که: بگونه ای که "قصد فساد فی الارض" تحقق داشته باشد: علی وجه یتحقق به صدق اراده الفساد فی الارض. وی در ادامه تاکید میکند که در صدق محاربه قصد رعب و وحشتی ملاک است که موجب فساد فی الارض باشد: و المدار علی قصد الاخافه الذی یتحقق به الفساد فی الارض(جواهرالکلام/ج۴۱/ص۵۶۴ و ۵۶۶)
همین نکته مورد توجه علامه طباطبایی نیز بوده است، او میگوید: "سعی برای فساد در زمین" معنای محاربه را مشخص میکند از قبیل راهزنانی که امنیت عمومی را مختل میسازند، پس صرفا محاربه کافی نیست، چه اینکه هرگز رسول خدا با کفاری که میجنگیدند، پس از پیروزی چنین رفتاری نداشت و آنها را اینگونه مجازات نمیکرد.(المیزان/ج۵/ص۳۲۶)
🔻اینک باید تامل نمود و پاسخ داد: آیا کسانی که قصد اخلال در امنیت عمومی نداشته و صرفا در اعتراض به حکومت، دست به رفتارهای خشن میزنند و یا مرتکب قتل یا جرح نسبت بخصوص ماموران حکومتی میشوند، کارشان مصداق "یسعون فی الارض فسادا" بوده مستحق مجازات محارب هستند و یا تحت عناوین دیگری مجازات شده و کیفرشان متفاوت از محارب است؟
فراموش نکنیم که محارب و مفسد فی الارض از جنس قطاع الطریق و اشرار خون آشام است که در صدد قتل و غارت مردم است، او با نظام سیاسی مشکل ندارد و در هرحکومتی بدنبال شرارت است ولی معترض قانون شکن در برابر حکومت موضع دارد و بدنبال استقرار نظم دیگری است و به این دلیل است که این دو کاملا از دو جنس متفاوتی هستند
او با مردم طرف است و این با یک نظم سیاسی خاص و یا با یک شخص در راس آن، طرف است.
در محاربه حاکم از "امنیت مردم" در برابر سلاح بدستان دفاع میکند ولی در اینجا به عکس، معترض در برابر مردم نیست بلکه با حاکم معارضه داشته و حاکم با مجازت وی، از "امنیت خود" دفاع میکند.
در فقه این جرائم تفکیک شده و مجازات آنها متفاوت است.
@mohammadsorooshmahallati
👍1
تعجیل در اعدام #محسن_شکاری بدون ارائه دلایلی که افکار عمومی را قانع کند که هم اعدام ضرورت داشته و هم همه جوانب مساله دیده شده و محکوم از همه حقوق قانونی خود برخوردار بوده؛
در کنار عدم محاکمه عوامل شکلگیری اعتراضات و عوامل تشدیدکننده آن؛
و عدم بررسی فوری عوامل کشتن و نابینا کردن و جراحت تعداد زیادی از معترضین؛
تنها بر شدت خشم مردم افزوده.
لا یسرف فی القتل، در گرفتن جان مردم احتیاط کنید.
در کنار عدم محاکمه عوامل شکلگیری اعتراضات و عوامل تشدیدکننده آن؛
و عدم بررسی فوری عوامل کشتن و نابینا کردن و جراحت تعداد زیادی از معترضین؛
تنها بر شدت خشم مردم افزوده.
لا یسرف فی القتل، در گرفتن جان مردم احتیاط کنید.
انجماد نظام سیاسی و خودمختاری دولت از جامعه
نوربرت الیاس، جامعهشناس آلمانی، در دو کتاب «جامعه درباری» و «فرایندهای متمدن شدن»، به عدم انعطاف دربار پادشاهی فرانسه به عنوان یکی از علل انقلاب فرانسه اشاره میکند. او دربار لوئی چهاردهم (۱۶۴۳-۱۷۱۵) و لوئی شانزدهم (۱۷۷۴-۱۷۹۲) را با هم مقایسه میکند و مینویسد که در زمان لوئی چهاردهم «سازوکار پادشاهی» انعطافپذیر بود. اما هر چند در زمان لوئی شانزدهم، ویژگیهای اساسی ساختار سیاسی هنوز مانند زمان لوئی چهاردهم بود، اما ساختار سیاسی «منجمد شده بود». به نظر او نخبگان حاکم، در دامی از امتیازات که بهدقتپهنشده بود، گرفتار شده بودند و هر یک مراقب دیگری شده بود. از این دام به قفس طلایی (gilded cage) هم تعبیر میشود. از آنجا که در زمان لوئی شانزدهم، هر اصلاحی، ساختار امتیازات و قدرت موجود یک نخبه را در ارتباط با نخبگان دیگر تهدید میکرد، هیچ اصلاحی متصور و ممکن نبود. از نظر الیاس، در زمان لوئی شانزدهم، همه ارکان حکومت ناگزیر از تبعیت از تشریفات درباری و سازوکار پادشاهی بودند. در آن زمان، هر اقدام و ژست، نمادی از امتیازات یک شخص یا خانواده بود و سرپیچی از رعایت تشریفاتی که آن اقدام و ژست بخشی از آن بود، ممکن بود نارضایتی و مقاومت شدید سایر گروهها و خانوادههای صاحب امتیاز را برانگیزد.
با الهام از ایده کلی الیاس، و بدون قصد مشابهتسازی سیاسی، و تنها با برجستهسازی فرایند انجماد نظام سیاسی به عنوان یکی از علل عدم تغییر، میتوان در باره امکان یا عدم امکان تحول در نظام سیاسی ایران سخن گفت.
آنچه امکان تغییر در یک نظام سیاسی را ممکن میکند، چرخشهای منبعث از انتخاب مقامات و کارگزاران توسط مردم در انتخابات سیاسی است که تامینکننده نظر مردم بر اساس درک آنها از منافع ملی، جمعی، مدنی و صنفی، و تغییرات درک آنها از این منافع است. تفکیک قوا برای کنترل قوا توسط یکدیگر طراحی شده، و با رسانههای آزاد و مستقل از حکومت به عنوان رکن چهارم دموکراسی تقویت شده است. همچنین ورود آزادانه و عادلانه متخصصان در پستهای کارشناسی و تخصصی، نظام بوروکراسی را برای تصمیمات سنجیده یاری میرساند و بعلاوه نظام بوروکراسی را با تغییرات اجتماعی به آرامی همراه میکند.
به گمان من، در غیاب عناصر ذکرشده در بالا، نظام سیاسی ایران پس از انتخابات ۱۴۰۰، به بهترین تسهیمِ منافع برای همه وفاداران، و تنها
برای وفاداران، رسیده و از این رو، صُلب شده است. هر بخش از اقدامات و آرمانهای نظام، با خواست بخشی از این وفاداران پیوند خورده است. از این رو، هر تغییری در نظام سیاسی، این تعادل و موازنه میان وفاداران را بر هم میزند و لذا امکان تغییر در نظام سیاسی، متصور نیست. تحت چنین شرایطی، اختلال در نظام به چشم و نظر کارگزارانِ واردشده در سازوکار امتیازات، نمیآید و آن را بخشی از روند طبیعی عملکرد نظام یا ساخته بیگانگان تعریف میکنند.
اکنون در فقدان سازوکارهای متعادلکننده دولت بر اساس نظر مردم، یعنی در حالت خودمختاری دولت از جامعه، بین اکثریت ناراضی جامعه و نظام سیاسی، ارتباط نظاممند برقرار نیست، و منافع و علائقشان و تعلقاتشان از هم جداست، زبانشان نیز با هم تفاوت میکند. به همین دلیل است که نظام سیاسی نیازی به تغییر احساس نمیکند. اگر تغییری هم ایجاد کند، تغییر در افراد است و نه تغییر در سازوکارها و ساختارها، بهگونهای که نظر اکثریت ناراضی جامعه هم در آن لحاظ شود.
نوربرت الیاس، جامعهشناس آلمانی، در دو کتاب «جامعه درباری» و «فرایندهای متمدن شدن»، به عدم انعطاف دربار پادشاهی فرانسه به عنوان یکی از علل انقلاب فرانسه اشاره میکند. او دربار لوئی چهاردهم (۱۶۴۳-۱۷۱۵) و لوئی شانزدهم (۱۷۷۴-۱۷۹۲) را با هم مقایسه میکند و مینویسد که در زمان لوئی چهاردهم «سازوکار پادشاهی» انعطافپذیر بود. اما هر چند در زمان لوئی شانزدهم، ویژگیهای اساسی ساختار سیاسی هنوز مانند زمان لوئی چهاردهم بود، اما ساختار سیاسی «منجمد شده بود». به نظر او نخبگان حاکم، در دامی از امتیازات که بهدقتپهنشده بود، گرفتار شده بودند و هر یک مراقب دیگری شده بود. از این دام به قفس طلایی (gilded cage) هم تعبیر میشود. از آنجا که در زمان لوئی شانزدهم، هر اصلاحی، ساختار امتیازات و قدرت موجود یک نخبه را در ارتباط با نخبگان دیگر تهدید میکرد، هیچ اصلاحی متصور و ممکن نبود. از نظر الیاس، در زمان لوئی شانزدهم، همه ارکان حکومت ناگزیر از تبعیت از تشریفات درباری و سازوکار پادشاهی بودند. در آن زمان، هر اقدام و ژست، نمادی از امتیازات یک شخص یا خانواده بود و سرپیچی از رعایت تشریفاتی که آن اقدام و ژست بخشی از آن بود، ممکن بود نارضایتی و مقاومت شدید سایر گروهها و خانوادههای صاحب امتیاز را برانگیزد.
با الهام از ایده کلی الیاس، و بدون قصد مشابهتسازی سیاسی، و تنها با برجستهسازی فرایند انجماد نظام سیاسی به عنوان یکی از علل عدم تغییر، میتوان در باره امکان یا عدم امکان تحول در نظام سیاسی ایران سخن گفت.
آنچه امکان تغییر در یک نظام سیاسی را ممکن میکند، چرخشهای منبعث از انتخاب مقامات و کارگزاران توسط مردم در انتخابات سیاسی است که تامینکننده نظر مردم بر اساس درک آنها از منافع ملی، جمعی، مدنی و صنفی، و تغییرات درک آنها از این منافع است. تفکیک قوا برای کنترل قوا توسط یکدیگر طراحی شده، و با رسانههای آزاد و مستقل از حکومت به عنوان رکن چهارم دموکراسی تقویت شده است. همچنین ورود آزادانه و عادلانه متخصصان در پستهای کارشناسی و تخصصی، نظام بوروکراسی را برای تصمیمات سنجیده یاری میرساند و بعلاوه نظام بوروکراسی را با تغییرات اجتماعی به آرامی همراه میکند.
به گمان من، در غیاب عناصر ذکرشده در بالا، نظام سیاسی ایران پس از انتخابات ۱۴۰۰، به بهترین تسهیمِ منافع برای همه وفاداران، و تنها
برای وفاداران، رسیده و از این رو، صُلب شده است. هر بخش از اقدامات و آرمانهای نظام، با خواست بخشی از این وفاداران پیوند خورده است. از این رو، هر تغییری در نظام سیاسی، این تعادل و موازنه میان وفاداران را بر هم میزند و لذا امکان تغییر در نظام سیاسی، متصور نیست. تحت چنین شرایطی، اختلال در نظام به چشم و نظر کارگزارانِ واردشده در سازوکار امتیازات، نمیآید و آن را بخشی از روند طبیعی عملکرد نظام یا ساخته بیگانگان تعریف میکنند.
اکنون در فقدان سازوکارهای متعادلکننده دولت بر اساس نظر مردم، یعنی در حالت خودمختاری دولت از جامعه، بین اکثریت ناراضی جامعه و نظام سیاسی، ارتباط نظاممند برقرار نیست، و منافع و علائقشان و تعلقاتشان از هم جداست، زبانشان نیز با هم تفاوت میکند. به همین دلیل است که نظام سیاسی نیازی به تغییر احساس نمیکند. اگر تغییری هم ایجاد کند، تغییر در افراد است و نه تغییر در سازوکارها و ساختارها، بهگونهای که نظر اکثریت ناراضی جامعه هم در آن لحاظ شود.
در باره شکلگیری و اوجگیری سریع اعتراضات، دلایل فراوانی مطرح شده، اما تداوم سه ماهه آن یک علت اصلی دارد: عملکرد نظام در برخورد با اعتراضات.
حامیان رسانهای معترضین، «تنها» تصمیمها،تحلیلها و واکنشهای مسئولین را برجسته میکنند و پخش میکنند؛تا مردم را عصبانیتر و مصممتر کند.
روی واکنشهای نظام (که تابحال چندان متفاوت از قبل نبوده) به دقت حساب کردهاند، و با برجسته کردن و بزرگنمایی و بیان بخشی از واقعیت، و کمرنگ کردن یا بیتوجهی به وجوه دیگر، چنین نشان میدهند که اعتراضها، صرفا واکنش مردم به عملکرد نظام است.
حامیان رسانهای معترضین، «تنها» تصمیمها،تحلیلها و واکنشهای مسئولین را برجسته میکنند و پخش میکنند؛تا مردم را عصبانیتر و مصممتر کند.
روی واکنشهای نظام (که تابحال چندان متفاوت از قبل نبوده) به دقت حساب کردهاند، و با برجسته کردن و بزرگنمایی و بیان بخشی از واقعیت، و کمرنگ کردن یا بیتوجهی به وجوه دیگر، چنین نشان میدهند که اعتراضها، صرفا واکنش مردم به عملکرد نظام است.
فیلم رهاسازی: تاریخ شرم و رویای رهایی
منتشرشده در روزنامه اعتماد. ۲۴ آذر
رمان کلبه عمو تُم داستان رنج بردگی است و شرم از آن رنج و تلاش برای رهایی از آن شرم. و همه آن داستان تخیلی ، ده سال بعد (۱۸۶۳) در یک عکس واقعی خلاصه شد. تصویر پیتر گوردن، برده فراری، به نماد بردگی تبدیل شده بود، رمانی در قالب یک عکس، تخیلی که به واقعیت پیوسته بود. فیلم رهاسازی (۲۰۲۲) روایت سینمایی این عکس است.
@javadimr
https://bit.ly/3UOribX
منتشرشده در روزنامه اعتماد. ۲۴ آذر
رمان کلبه عمو تُم داستان رنج بردگی است و شرم از آن رنج و تلاش برای رهایی از آن شرم. و همه آن داستان تخیلی ، ده سال بعد (۱۸۶۳) در یک عکس واقعی خلاصه شد. تصویر پیتر گوردن، برده فراری، به نماد بردگی تبدیل شده بود، رمانی در قالب یک عکس، تخیلی که به واقعیت پیوسته بود. فیلم رهاسازی (۲۰۲۲) روایت سینمایی این عکس است.
@javadimr
https://bit.ly/3UOribX
Telegraph
فیلم رهاسازی: تاریخ شرم و رویای رهایی
داستان عکسی که خلاصه یک رمان است، عکس پیتر گوردن شلاقخورده، رمان کلبه عمو تُم و فیلم رهاسازی رمان کلبه عمو تُم داستان رنج بردگی است و شرم از آن رنج و تلاش برای رهایی از آن شرم. و همه آن داستان تخیلی ، ده سال بعد (۱۸۶۳) در یک عکس واقعی خلاصه شد. تصویر…
رویای چینی - تمدن چینی
نوشته محمدرضا اسلامی در خبرآنلاین
در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره داشته باشد شکل نگرفته است.
از هر آنچه که به جوششهای انسانی و خلاقیت انسانی مرتبط می شود هیچ «آثار جدی» ای از میان تمدن نوین چین بیرون نیامده است. هیچ تحلیلگرِ چینی در سطح فرید زکریا، یووال نوح هراری یا نویسنده ای در سطح هاروکی موراکامیِ ژاپنی بیرون نیامده است. از تمدن نوین چینی در این سالها تنها یک چیز بیرون آمده است و آن «کالا » است.
مدیرعامل سابق پاناسونیک، آقای ماتسوشیتا (که از شخصیتهای برجسته در اقتصاد و صنعت ژاپن بود) کتابی نوشت و نام آن کتاب را گذاشت «نخست انسان سپس کالا». پیرمردی که مجموعه معظم پاناسونیک را از یک کارگاه سیم کشی سه نفره بنیان نهاد، در کتابی که محصول تجربه عمرش بود بر اهمیت «انسان و منابع انسانی» تاکید کرد و به اصول بنیادی سرشت انسان اشاره کرد. در تمدن ژاپنی (به رغم آن نظم سخت پادگانی) اما احترام به انسان و پرداختن به «جوهره خلاقیت انسانی» امری فراموش شده نبود. اما در تمدن چینی، «اصالت» به کالاست و از همینجاست که شاهدیم ازدل تمدن نوین چین، نه موسیقی بیرون آمده، نه شعر، نه رمان، نه سینما، نه هر چیزی و هر امری که به نحوی از انحاء به جوهرۀ خلاقیت بشری مرتبط باشد. از دل تمدن چینی، فقط «کالا» بیرون آمده. کالا و کالا. کانتینر و کانتینر. کشتی و کشتی.
(بقیه متن را در لینک زیر بخوانید).
@javadimr
https://www.khabaronline.ir/amp/1706275/
نوشته محمدرضا اسلامی در خبرآنلاین
در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره داشته باشد شکل نگرفته است.
از هر آنچه که به جوششهای انسانی و خلاقیت انسانی مرتبط می شود هیچ «آثار جدی» ای از میان تمدن نوین چین بیرون نیامده است. هیچ تحلیلگرِ چینی در سطح فرید زکریا، یووال نوح هراری یا نویسنده ای در سطح هاروکی موراکامیِ ژاپنی بیرون نیامده است. از تمدن نوین چینی در این سالها تنها یک چیز بیرون آمده است و آن «کالا » است.
مدیرعامل سابق پاناسونیک، آقای ماتسوشیتا (که از شخصیتهای برجسته در اقتصاد و صنعت ژاپن بود) کتابی نوشت و نام آن کتاب را گذاشت «نخست انسان سپس کالا». پیرمردی که مجموعه معظم پاناسونیک را از یک کارگاه سیم کشی سه نفره بنیان نهاد، در کتابی که محصول تجربه عمرش بود بر اهمیت «انسان و منابع انسانی» تاکید کرد و به اصول بنیادی سرشت انسان اشاره کرد. در تمدن ژاپنی (به رغم آن نظم سخت پادگانی) اما احترام به انسان و پرداختن به «جوهره خلاقیت انسانی» امری فراموش شده نبود. اما در تمدن چینی، «اصالت» به کالاست و از همینجاست که شاهدیم ازدل تمدن نوین چین، نه موسیقی بیرون آمده، نه شعر، نه رمان، نه سینما، نه هر چیزی و هر امری که به نحوی از انحاء به جوهرۀ خلاقیت بشری مرتبط باشد. از دل تمدن چینی، فقط «کالا» بیرون آمده. کالا و کالا. کانتینر و کانتینر. کشتی و کشتی.
(بقیه متن را در لینک زیر بخوانید).
@javadimr
https://www.khabaronline.ir/amp/1706275/
خبرآنلاین
رویای چینی - تمدن چینی
در تمام این سالهای اخیر از دل تمدن نوین چینی یک «رمانِ» ماندگار خارج نشده؛ یک فیلمنامه و اثر سینمایی عالمگیر تولید نشده؛ یک اثر موسیقایی که بین المللی شود تولید نگردیده است. یک «شبکه تلویزیونی» یا روزنامه فاخر که در عرصۀ فرهنگ/سیاست، تحلیگرانِ زبده و خبره…
👍2
مجازات فرهنگ و هنر و پیامدهای آتی آن
در باره واکنشهای به اظهارنظر حمید فرخنژاد
حمید فرخنژاد پس از آنکه قسط آخر بازیاش در سریالی در شبکه خانگی را گرفت، از ایران رفت و ظاهرا با توجه به موضعگیری او، سریال هنوز تولیدنشده، متوقفشده تلقی میشود.
در این سهماهه، برخی هنرمندان حجاب خود را کنار گذاشتند یا در باره اعتراضات نظر دادند. واکنش نظام فرهنگی به این رفتارها، منع بود، ممنوعیت پخش فیلم یا سریالی که آن هنرمند در آن نقش داشته است. اما به نظرم جدای از اینکه افراد حق اعتراض و اظهار نظر دارند و برای ممنوعیتهای اجتماعی به دلیل اظهارنظرشان، دادگاه صالحه باید تصمیم بگیرد، دو نکته مهم است.
اول اینکه اثر متعلق به بازیگر یا کارگردان نیست، بلکه مالک اثر فرد دیگری است و تنبیه مالک اثر بخاطر رفتار فردی دیگر، منصفانه نیست.
دوم اینکه به نظرم این مساله دامی است که پیش پای مسئولان فرهنگی و هنری کشور پهن شده تا برخوردهای تندی با یک اثر، به دلیل رفتار یا گفتاری بیرون از خود اثر داشته باشند. فرق است بین کشف حجاب در فیلم و کشف حجاب بازیگر بیرون از فیلم، و این نظر من در باره رفتارها و سخنان بیرون از فیلم و سریال است.
نتیجه چنین رفتارهایی، تضعیف فرهنگ و هنر در ایران است که اتفاقا از موفقترین بخشهای جامعه ایران و باعث سربلندی ایران در جهان است. یادمان نرفته که با بیرون رفتن مرجعیت رسانهای از داخل به خارج کشور، چه زیانهایی وارد شد. این اقدام، ادامه همان رفتار است، این بار به جای رسانه، هنر را نشانه گرفته است. متوجه تندرویهایی باشیم که پیامدهایی تاسفبار به دنبال خواهد داشت و از الان جلوی آن را بگیریم.
@javadimr
در باره واکنشهای به اظهارنظر حمید فرخنژاد
حمید فرخنژاد پس از آنکه قسط آخر بازیاش در سریالی در شبکه خانگی را گرفت، از ایران رفت و ظاهرا با توجه به موضعگیری او، سریال هنوز تولیدنشده، متوقفشده تلقی میشود.
در این سهماهه، برخی هنرمندان حجاب خود را کنار گذاشتند یا در باره اعتراضات نظر دادند. واکنش نظام فرهنگی به این رفتارها، منع بود، ممنوعیت پخش فیلم یا سریالی که آن هنرمند در آن نقش داشته است. اما به نظرم جدای از اینکه افراد حق اعتراض و اظهار نظر دارند و برای ممنوعیتهای اجتماعی به دلیل اظهارنظرشان، دادگاه صالحه باید تصمیم بگیرد، دو نکته مهم است.
اول اینکه اثر متعلق به بازیگر یا کارگردان نیست، بلکه مالک اثر فرد دیگری است و تنبیه مالک اثر بخاطر رفتار فردی دیگر، منصفانه نیست.
دوم اینکه به نظرم این مساله دامی است که پیش پای مسئولان فرهنگی و هنری کشور پهن شده تا برخوردهای تندی با یک اثر، به دلیل رفتار یا گفتاری بیرون از خود اثر داشته باشند. فرق است بین کشف حجاب در فیلم و کشف حجاب بازیگر بیرون از فیلم، و این نظر من در باره رفتارها و سخنان بیرون از فیلم و سریال است.
نتیجه چنین رفتارهایی، تضعیف فرهنگ و هنر در ایران است که اتفاقا از موفقترین بخشهای جامعه ایران و باعث سربلندی ایران در جهان است. یادمان نرفته که با بیرون رفتن مرجعیت رسانهای از داخل به خارج کشور، چه زیانهایی وارد شد. این اقدام، ادامه همان رفتار است، این بار به جای رسانه، هنر را نشانه گرفته است. متوجه تندرویهایی باشیم که پیامدهایی تاسفبار به دنبال خواهد داشت و از الان جلوی آن را بگیریم.
@javadimr
👍3
رزمندگان جنگ ترکیبی بودند از عارفان و پهلوانان. پهلوانی در جنگ، ادامه سنتهای لوتیگری و جوانمردی بودند و بهترین کتابی که من از خاطرات پهلوانان در جنگ به یاد دارم، کوچه نقاشها است خاطرات سیدابوالفضل کاظمی، فرمانده گردان میثم که امروز درگذشت.خدا رحمتش کند.
یک بخش از کوچه نقاشها خیلی جالب است، خاطراتش از زمانی است که مجروح شده و در بیمارستانی در اصفهان بستری است. بخوانید:
یک روز یک بابایی از همان مریضهای بیمارستان به عیادتم آمد. لباس فرم بیمارستان تنش بود. میان سال بود و میلنگید. گفت: «سلام. حاجی! کجا مجروح شدی؟» همین جوری گفتم: «فتح المبین.» «ای بابا، ما هم یک خورده این ورتر.» آن روز یک جوری ردش کردم و رفت طرف، از آن سریشها بود. فردا دوباره آمد و گفت: «حاجی خیلی آشنایی». – یا علی. – کجا مجروح شدی؟ - یک جایی. چرا میپرسی؟ - جون من بگو کجا مجروح شدی؟ - من اصلا جبهه نبودم. – پس کجا بودی؟ - پریشب رفته بودم کافهی افق طلایی، دعوام شد، یک نفر با قمه زد تو شکمم. – اِ... پس چرا تو رو آورده اند اینجا؟ اینجا جای جانبازان جنگه. – این بیمارستان مال فامیلمونه. شما هم قمه خوردهای؟ - نه حاجی، نه... قربونت... خداحافظ. (کاظمی، 1389: 250)
@javadimr
یک بخش از کوچه نقاشها خیلی جالب است، خاطراتش از زمانی است که مجروح شده و در بیمارستانی در اصفهان بستری است. بخوانید:
یک روز یک بابایی از همان مریضهای بیمارستان به عیادتم آمد. لباس فرم بیمارستان تنش بود. میان سال بود و میلنگید. گفت: «سلام. حاجی! کجا مجروح شدی؟» همین جوری گفتم: «فتح المبین.» «ای بابا، ما هم یک خورده این ورتر.» آن روز یک جوری ردش کردم و رفت طرف، از آن سریشها بود. فردا دوباره آمد و گفت: «حاجی خیلی آشنایی». – یا علی. – کجا مجروح شدی؟ - یک جایی. چرا میپرسی؟ - جون من بگو کجا مجروح شدی؟ - من اصلا جبهه نبودم. – پس کجا بودی؟ - پریشب رفته بودم کافهی افق طلایی، دعوام شد، یک نفر با قمه زد تو شکمم. – اِ... پس چرا تو رو آورده اند اینجا؟ اینجا جای جانبازان جنگه. – این بیمارستان مال فامیلمونه. شما هم قمه خوردهای؟ - نه حاجی، نه... قربونت... خداحافظ. (کاظمی، 1389: 250)
@javadimr
Forwarded from شارنامه| صلاح الدین خدیو
🔺از مارادونا تا مسی و از صدام تا آل ثانی
این تصویر سوررئال نمادی از جهان امروز است:
لیونل مسی ملبس به عبای عربی در کنار امیر قطر
هم نشینی جام جهانی و عبای " بشت "، جامە ی زربفت شترنشانی که در دربارهای سلطنتی عرب و مجالس ثروتمندان پوشیده می شود، گویای این است که قلب جهان عرب نه در قاهره و دمشق و بغداد، بلکه در دوحه و دبی و ریاض می تپد.
نماد جهان عرب دیگر نه رهبران انقلابی چون ناصر و صدام و قذافی، بلکه تاجران و مدیران مالی دشداشه پوشی هستند که دنیا را بهتر از اسلافشان می شناسند.
آن سوی معادله هم تغییر کرده:
مسی بر خلاف مارادونا "مسیح مرفه آمریکای لاتین " که با رهبران سوسیالیست نرد عشق می باخت، ابایی از زیر عبا رفتن ندارد.
همانگونه که تجربه حکمرانی انقلابی های عرب و آمریکای لاتین، تمثیلی از "خودویرانگری" مارادوناست، کسی که به تن خود رحم نکرد و جوانمرگ شد!
قطر و امارات نه مدینه فاضله، بلکه فعلا " کشوردارهای " خوبی هستند که به سرزمین شان رحم و یحتمل روزی می آید که به فضیلت آزادی و دمکراسی هم برسند!
کمتر کسی بدون سربازی و داشتن شغل و آتیه زن می گیرد، کشورداری خوب هم اینگونه است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
این تصویر سوررئال نمادی از جهان امروز است:
لیونل مسی ملبس به عبای عربی در کنار امیر قطر
هم نشینی جام جهانی و عبای " بشت "، جامە ی زربفت شترنشانی که در دربارهای سلطنتی عرب و مجالس ثروتمندان پوشیده می شود، گویای این است که قلب جهان عرب نه در قاهره و دمشق و بغداد، بلکه در دوحه و دبی و ریاض می تپد.
نماد جهان عرب دیگر نه رهبران انقلابی چون ناصر و صدام و قذافی، بلکه تاجران و مدیران مالی دشداشه پوشی هستند که دنیا را بهتر از اسلافشان می شناسند.
آن سوی معادله هم تغییر کرده:
مسی بر خلاف مارادونا "مسیح مرفه آمریکای لاتین " که با رهبران سوسیالیست نرد عشق می باخت، ابایی از زیر عبا رفتن ندارد.
همانگونه که تجربه حکمرانی انقلابی های عرب و آمریکای لاتین، تمثیلی از "خودویرانگری" مارادوناست، کسی که به تن خود رحم نکرد و جوانمرگ شد!
قطر و امارات نه مدینه فاضله، بلکه فعلا " کشوردارهای " خوبی هستند که به سرزمین شان رحم و یحتمل روزی می آید که به فضیلت آزادی و دمکراسی هم برسند!
کمتر کسی بدون سربازی و داشتن شغل و آتیه زن می گیرد، کشورداری خوب هم اینگونه است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1