✅ در دو هفته بر خوزستان و سیل چه گذشت؟

👤علیرضا معزی، دبیر شورای اطلاع‌رسانی دولت در یک رشته توییت روایتی از سیل خوزستان و مدیریت بحران آن منتشر کرده است:

♦️واقعیت آنچه بر خوزستان می‌گذرد فراتر از خورده روایت هاو گاه ساده سازی های معمول است و در این میان داوری ممکن نمی‌شود جز آنکه وجوه بیشتری از بحران آگاه شویم. اینگونه شاید بشودبه تجربه‌ها امید داشت

♦️سیل خوزستان⁩ بحرانی پیچیده، چندساحتی و فرساینده است. در برابر غولی از میلیاردها متر مکعب آب که همه حوضه‌های آبریز خوزستان را در بر گرفته، مدیریت بحران⁩ چیزی نمی‌توانست باشد جز ناگزیری از انتخاب‌های سخت؛ انتخاب‌هایی که عمدتا یک سویش، تلخی و آسیب است و رنجی که تا مدتها می‌ماند

♦️در جستجوی آسیب کمتر، همواره محافظت از جان ⁧شهروندان⁩ خوزستانی در اولویت یکم بوده و پس از آن، اولویت حفاظت ازشهرها با توجه به تراکم جمعیتی. در انتخاب‌های سخت و برای حفاظت از شهروندان بیشتر، گریزی از پخش و هدایت آب به زمین‌ها و مزارع در جلگه‌ی خوزستان نبود

♦️تخلیه‌ی اضطراری روستاهایی که زمین‌های اطرافش زیر آب می‌رفت، طبعا صحنه‌های تلخی می‌آفرید. فرهنگ زیست جمعی هموطنان عرب⁩، اسکان در اردوگاه‌ها را برایشان دشوار می‌ساخت.

♦️در کنار این، انتقال دام آنان با توجه به نوع احشام در خوزستان⁩، تخلیه‌ی اضطراری را با سختی و کندی همراه می‌ کرد

‏♦️افزون بر آن دشواری‌ها، بارندگی‌های امسال، «سنة الخیر» برای کشاورزان خوزستانی بود و آن هنگام که گندم‌های طلایی و باکیفیت امسال زیر آب رفت، تلخی‌ها جانکاه‌تر شدند. پیچیدگی‌های ⁧بحران خوزستان⁩، فرآیند تخلیه و امداد⁩ را دشوار ساخته بود و شکاف‌های پیشینی نیز بر این پیچیدگی‌ها می افزود.

♦️جغرافیای بحران خوزستان⁩ آنقدر گسترده است که عظمت تلاش‌ها و حجم بالای نیروهایِ میدان به خوبی دیده نشود؛ 4900 کیلومتر رودخانه در استان، بارشی که تنها در نیم‌فصل اخیر زراعی،سه برابر تمام سال گذشته بوده و نهایتا به هم رسیدن تاریخی⁧ #دز⁩، #کارون⁩ و ⁧ #کرخه⁩، مدیریت بحران را مردافکن ساخته است
‏
♦️عدم وجود شکاف بین نهادها در ⁧خوزستان⁩ و هم‌افزایی قابل توجه نیروهای عملیاتی، سبب شده تا تمام ظرفیت‌ها برای اتخاذ تصمیم درست و امدادرسانی به شهروندان به کار بسته شود. این هم‌افزایی در کنار سیلِ یاریِ هموطنان، تصویر روشنی از ⁧ما⁩ ساخته است؛تصویری از همه برای ⁧ایران⁩ و همه برای خوزستان.

♦️هر چند ابعاد بحران بر همه چیز سایه انداخته اما تسلط و راهبری استاندار خوزستان، حضور تمام وقتش در میدان (آنچنانکه از 28 اسفند به خانه نرفته) و تلاش قابل ستایشش درانسجام‌بخشی به تمام دستگاه‌ها و نهادهای امدادی و فنی، نشانی بود و هست از امید⁩ به چیرگی بر بحران.

‏♦️کاستی‌های گذشته به بحران کنونی دامن زد اما بی‌تردید جبران سریع خسارت به شهروندان آسیب‌دیده هم خاطره‌ی کاستی‌های گذشته را می‌زداید، هم اعتباری خواهد شد برای مدیریت بحران ⁧ #سیل_خوزستان⁩ و انتخاب‌های سختش و هم اعتمادی برای ⁧ #مدیریت_بحران⁩ آینده.

♦️پایان این سیل⁩، زمان مرور مقاومت شهروندان و تدبیرمدیران خواهد بودوآن زمان بیشتر باید شنید. سیلاب فرومی‌نشیند و آنچه باقی است سرزمین رنگارنگ ماست. موج دل‌نگرانی‌هابرای شمال شرق تا جنوب غرب این سرزمین مادری، درپی تمام تلخی‌ها و دردها یک «یقین»بزرگ ساخته است، باور به شکوه هموطن بودن.

https://twitter.com/ar_moezi/status/1117901198139355137?s=12


#پایگاه_خبری_جانبازان_اصلاح_طلب

@janbazanesabz

✅ توئیت مسعود نوری در مورد تعطیلی روزنامه وطن امروز
#رشتو

#پایگاه_خبری_جانبازان_اصلاح_طلب
@janbazanesabz

#رشتو

✅ ‏از وقتی مشکلات بانوان مثل استادیوم رفتن مرخصی زایمان برابری دیه و نبودن مادران زندانی در زندان با پیگیری های معاونت زنان رئیس جمهور و بانوی اصلاح طلب و سبز دولت داره کم کم حل میشه حمله تند رو ها به معصومه ابتکار ‎@ebtekarm_ir روز به روز داره بیشتر میشه

#پایگاه_خبری_جانبازان_اصلاح_طلب
@janbazanesabz

📝‌📝‌📝آنان که کشته شدند

✍🏻رضا یونسی
#رشتو

✅ ‏تصاویری که از ‎#زندان_اوین پخش شده‌اند، تنها بخش کوچکی است از آنچه که بر زندانیان در ایران اعمال می‌شود.
برخی جان خود را در همین زندان‌‌ها و بر اثر ‎#شکنجه‌ از دست دادند و برخی زخم شکنجه‌ها را بر تن و روان خود دارند.
از آنان که در بازداشتگاه‌ها و زندان‌ها به قتل رسیدند:

✅ ‏ستار بهشتی کارگر وبلاگ‌نویس که توسط پلیس فتا بازداشت و در آبان ۱۳۹۱ زیر شکنجه توسط ماموران نظام به قتل رسید.
زندانیانی که ستار را دیده بودند شهادت دادند: "زمانی که ستار به بند ۳۵۰ آورده شد آثار شکنجه در تمام قسمت های مختلف بدنش مشهود بود و وی در شرایط کاملا دردناک و مجروحی ‏قرار داشت. صورت وی زخمی، سر او متورم، مچ دست های او کبود شده بود و آثار آویزان شدنش از سقف روی مچ های او به چشم می خورد. در بخش هایی از بدن وی از جمله دور گردن، شکم و کمر وی آثار ضربه و کبودی دیده می شد."

✅ ‏رامین پوراندرجانی، پزشک بازداشتگاه کهریزک، که در ساختمان بهداری نیروی انتظامی تهران شکنجه شد و به قتل رسید.

@MostafaTajzadeh

📌متن کامل در لینک زیر :

https://bit.ly/2UUWai9

‼️سال‌هاست که رسمی یا غیررسمی گفته می‌شود میلیاردها تومان بابت تجهیز #ارتش_سایبری هزینه می‌شود و با پول بیت‌المال، گروهی از فعالان وابسته به جریان اصولگرایی تجهیز می‌شوند که در فضای مجازی فعالیت کنند.

‼️حیطه فعالیت آن‌ها متنوع بوده است؛ از حملات سازمان‌یافته به دولت منتخب مردم و اصلاح‌طلبان تا دفاع از اقدامات جمهوری اسلامی.

‼️این روزها برخی از همین فعالان سایبری اقدام به افشاگری در این خصوص کرده‌اند. در آخرین افشاگری، حسین صارمی نکاتی را در توئیترش نوشت که حائز اهمیت است. هرچند وی این رشته توئیت را چند ساعت بعد پاک کرد اما محتویات آن را نمی‌توان نادیده گرفت.

«کانال تلگرامی فردای بهتر»

‍ ✍🏼حسین صارمی
#رشتو

✅نه برای تبرئه خودم که برای دفاع از همفکران لازم میدونم یه توضیحی بدم برای یکسری کاربر جدید الورود که هم به ابهامات به وجود اومده براشون از بین بره هم خدای نکرده اگر از سمت دشمن اتهامی بهشون زده شد لااقل بتونن جواب بدن و ذهنشون نسبت به مساله باز بشه.

✅تا جایی که من در این سالها متوجه شدم ما در مجازی ۴ نوع کاربر داریم. سازمانی، پروژه‌ای، حمایتی و مستقل؛ ۱-سازمانی: این‌ها بنظر من‌ کسانی هستند که مشغول در سازمان‌ها هستند به عنوان شاغل، یعنی کارمندان دائمی سراج بسیج مصاف جنگال و ... طبق شنیده ها اینها ماهیانه میگیرن نه پروژه‌ای

✅بعنوان مثال پروژه‌ی فولاد و عمار و شبکه خانگی و اینها که جدیداً بحثشون بود پروژه اس، تمام اینها بنظرم تداخلی با اعتقاد نداره و اسمش مزدوری نیست ولی باید محتوا چک بشه، من خودم اینارو نزدم ولی در بین اینها بنظرم پروژه فولاد بدتر بود و بچه ها بی دقتی کردن.

✅جدای از بحث خروجی‌ها، بهرحال تمام وقت در خدمت مجموعه هستند و غیرمنطقیه اگر توقع داشته باشیم رایگان کار کنند. ۲- پروژه ای: اینکه مشخصه بنظرم، یک جایی مستقیماً به یک کاربر پولی میده تا مطلبی بزنه.(یچیز شبیه تبلیغ یا رپورتاژ) این رو من از ۱۰۰هزار تومن دیدم تا چندصد میلیون.

✅حمایتی: این مورد فکر کنم بیشتر با روابط عمومی هاست، بعنوان مثال من برای شورای نگهبان بر حسب وظیفه کمک دادم ولی پولی نگرفتم. آستان قدس رضوی همینطور. سپاه و مجلس و قوه قضاییه و دولت رئیسی و ستاد اجرایی امام و ... باقی نهادهای انقلابی هم به این صورت؛

✅البته در این مورد حمایت دو طرفه است. گاهی کارت هدیه ای یا مبلغی بعنوان تشکر میدن ولی اسمش پروژه نمیتونه باشه. مبالغش هم با پروژه ها قابل قیاس نیست. یه تعامله بین نهادهای کشور و کاربرانی که میتونند این نهاد ها رو کمک بدن. من به شخصه این مورد نه تنها مضر که مفید میدونم.

✅کاربران مستقل و البته مستقل نما! تشخیص مستقل از مستقل نما خیلی سخته. خیلی از روزمره نویس ها به ظاهر مستقل ان ولی تو شبکه های مختلف تحت نظارتن و درامد دارن. همینطور خیلی از کاربرانی که به سازمانی ها گیر میدن خودشون میتونن پروژه بگیر جایی باشن.

✅در مورد گروه‌های خودمونم، چه بانوان چه آقایون؛ من هربار ساسپند میشدم باید گوشی و سیم جدید میخریدم و به همین دلیل بعد ساسپندی چندوقت دور بودم از فضا چون تعویض گوشی هزینه داره. با یکی از همفکران رسانه ای صحبت کردم ما در بخش خبری کمکشون بدیم و در عوض مبلغی برای هزینه‌های جاری بدن

✅هدف جریانهای زاویه دار اینه بگن انقلاب جای دفاع نداره مگر برای کسی که پول بگیره؛مراقب باشید بازی نخورید. اشتباه پیش میاد، اکثر افراد چیزهایی زدن و بعداً فهمیدن پروژه بوده! گاهی هم واقعاً پروژه است ولی پشت صحنه رو نمیدونن؛ در کل پروژه دستمایه جریانات انحرافی شده واسه کوبیدن بچه‌ها

✅در مورد سازمان‌ها سو تفاهم پیش نیاد، خودشون مثل مصاف و ... روایت صحیح رو میتونن بگن. من زاویه ای ندارم واقعاً و اگر دلی کار میکنن ک اجرشون با خدا، اگر حقوق میگیرن هم که من عرض کردم چون تمام وقتن بنظرم ایرادی نداره

@MostafaTajzadeh

‌‎#رشتو

✅ از ابتدای دهه80بدنه اصلی سپاه با سپاه قدس مشکل پیدا کرد اوج این مشکل در سال88آشکار شد، بخش سنتی و قدیمی سپاه که خیلی هاشون خودشون و خانواده هاشون حامی مهندس موسوی بودن و سپاه قدس که تحت حمایت بیت رهبری بود وعامل اصلی سرکوبهای88که باعث نوعی جدایی درون سازمانی شد ‎#فایل_صوتی‏این اتفاق
با برکناری عزیز جعفری در سال ۹۸ به اوج خودش رسید، اگر امروز یک ‎#فایل_صوتی درز پیدا میکنه هدف اصلی نوعی نشان دادن اختیارات سپاه قدس، دارایی‌ها و دخالت های اون هست و در نهایت پالایش نیروهای مد نظر برای کودتای اصلی این نوع تسویه حساب ها قبلا هم رخ داده و علت کینه عزیز جعفری از قاسم سلیمانی همین تسویه حسابهای درون سازمانی بود که در نهایت باعث برکناری جعفری از فرماندهی سپاه شد، سایه سنگین سپاه قدس و قاسم سلیمانی تا آخرین روز فرماندهی عزیز جعفری بر سر او بود به نحوی که در جلسه ای محرمانه او خواستار انحلال سپاه قدس شد که بعدها این درخواست علت اصلی برکناری اوشد، ‎#فایل_صوتی اخیر فقط بخش کوچکی از دست درازی سپاه قدس به منابع عظیم مالی است که به راحتی می‌توان آن را در راستای یک کودتای بسیار بزرگ و عظیم مشاهده کرد.

✍ #هادی_مهرانی

#پایگاه_خبری_جانبازان_جنگ_تحمیلی

@janbazanesabz

💥
💥 فایل صوتی جدید از پرونده #هولدینگ_یاس
از زبان #محمد_قائمی نماینده اسبق حقوقی فرمانده کل #سپاه
#️⃣ محمد طباطبایی


🔸فایل صوتی سخنان سردار #ذوالقدرنیا (معاون سابق اقتصادی سپاه) با سردار #جعفری را که کذب خواندند، این بار ماجرا را از زبان محمد قائمی نماینده اسبق حقوقی فرمانده کل سپاه و مدیر تصفیه هولدینگ یاس در فایل صوتی دیگر بشنویم، تا نقش قالیباف و اطرافیانش در این ماجرا روشن تر شود!

🔹جناب قائمی در این صوت با اشاره به اینکه رئیس هیات امنا هلدینگ یاس قالیباف بوده، به بحث محمود سیف (به گفته آملی معاون سابق اقتصادی #طائب و مالک ۶۰ درصد شرکت تجارت الماس مبین) می‌پردازد که با همکاری #عيسي_شريفی تخلفات گسترده ای را انجام و با رصد دستگاه های نظارتی دستگیر میشود.

🔸در بخش دوم صوت مطلبی را بیان میکنند مبنی بر اینکه قدرت الله گودرزی (معاون مالی #قالیباف در شهرداری) کتباً امضا میکند که شهرداری هیچ طلبی از هولدینگ یاس ندارد! که یعنی چه ؟

یعنی ماستمالی داستان، یعنی هاپولی بیت المال!
که خوشبختانه مورد پذیرش فرمانده سپاه واقع نمی‌شود ...

🔹اگر خاطرتان باشد نام آقای گودرزی جای دیگر هم آمده بود کجا ؟ آن جا که به گفته ذوالقدرنیا #قالیباف در ماجرای مسجد ، گودرزی را همراه خرسندی فرستاده بود تا از او امضاء بگیرد.

[ در ادامه صوت کاش آقای طائب بیایند و درستی این مطالب و نقششان در حمایت از این تیم را روشن کنند ... ]

👈 خلاصه قطعات پازل را که کنار هم بگذارید به چند طرف می‌رسید:

۱. آیت الله یزدی ، سردار جعفری و ذوالقدرنیا که با پاکدستی و دغدغه مقابل فساد و هدر رفتن بیت المال ایستادند.
۲. محکومین اولیه (پرونده همچنان ادامه دارد)
۳. طرفی دیگر که در تلاش برای پنهان کاری و لاپوشانی ماجرا بودند ...
#تاریخ_پرافتخار

🔗 ادامه متن و صوت ها

🗂 مرتبط:
💥 حضرات مدعی بشنوید این صدای احمدمتوسلیان است

💥 فساد و روابط مافیایی در بالاترین سطوح سپاه؛
افشای فایل صوتی جلسه محرمانه سرلشکر جعفری

💥 گزارش مهم « ستاد کل نیروهای مسلح»در مورد هولدینگ یاس

◾️ پیش بینی شهید حمید باکری

◾️ بخشی از افشاگری‌های محمدعلی نجفی

◾️ بازخوانی سخنان قالیباف درباره مبارزه با فساد


🕯 برای #روشنگری به #سرزمین_جاوید بپیوندید:

🔗 اینستاگرام یوتیوب آپارات یوتیوب گروه تلگرام کانال تلگرام
💥

🗺
🕊 وقتی #جنگ درست نیست و #صلح آرزو ست...
🌻 برای شناخت عوارض جنگ، می توان به #رشتو جانباز شیمیایی #هادی_مهرانی توجه کرد...

⚫️ برای ما، شهدا و جانبازان ایران، همیشه قهرمان هستند و خواهند بود. یاد همه مردان و زنانی که برای ایران و ایرانی جان خود را فدا کرده اند همواره گرامی ست...


🗺 #توییتر #توییت هادی مهرانی :
بعد از مدتها دوباره فرصتی شد، فیلم اولین خون 1 (رمبو) رو دیدم، اولین باری که دیدم ۱۲سالم بود توی ویدئو بتاماکس یا نوار کوچیک، صرفا یه فیلم اکشن آمریکایی بود برام هر چند بارها دیدمش، اما اینبار به دیالوگ های آخر فیلم توجه کردم و نوعی همزاد پنداری کردم باهاش، وقتی میگه من بخاطر این مردم جنگیدم و آدم کشتم اما امروز اونها من رو از خودشون نمیدونن، جای دیگه میگه دوستام کجان من تو جنگ کلی دوست داشتم اما اینجا هیچکس دوستم نیست و در خونشون رو روی من میبندن، جای دیگه وقتی واقعه انفجار جعبه واکس و دوستش رو تعریف میکنه و میگه وقتی رسیدم بالای سرش نصف بدنش نبود فقط میگفت من میخوام برم خونه و در نهایت فقط پاش تو دستم موند حالا این مردم به من میگن چرا جنگیدی یادم اومد دقیقا این صحنه ها رو ماهم دیدیم و شنیدیم ، ما بچه های تخریب به نسبت بچه های رزمی خیلی بیشتر رفقامون رو دیدیم که در اثر انفجار کشته یا تکه تکه شدن، حالم بد شد و یادم افتاد چه جوان‌هایی رفتن چه کسانی تو بغلم پرپر شدن که امروز یه عده از اسمشون نون بخورن یه عده از همون بچه های دهه60یا بچه های اونها که بخاطر شون جنگیدیم بهمون بگن وطن فروش و بی ناموس و ... نمیدونم کجای راه رواشتباه رفتیم که نتیجه شد این اما میدونم هیچ جای دنیا با قهرمانان جنگشون کاری رو که ج.ا به اسم اسلام و مذهب با ماها کرد نکرد، شمر شدیم زبیر شدیم کوفت شدیم و ...، یه عده مون زندان، یه عده مهاجرت کردن، یه عده کنج عزلت رو انتخاب کردن ، چرا چون اعتراض کردیم چون گفتیم والله قرارمون این نبود، خدایا تو شاهد باش ما به هر روش و هر زبونی که بود تذکر دادیم، اما آنها خَتَمَ ٱللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰٓ أَبْصَٰرِهِمْ بودند ما وظیفه خودمون رو انجام دادیم و خواهیم داد، بقیش بماند برای روز جزا و محاکمه در برابر مردم بزرگ ایران زمین. والسلام


🤕 به #سرزمین_جاوید ناشر اخبار #آسیبهای_اجتماعی بپیوندید:
🔗 اینستاگرام یوتیوب آپارات یوتیوب گروه تلگرام کانال تلگرام

🌏 T.me/sarzaminjavid2 ™️

✅
✅ #رشتو جوابیه #هادی_مهرانی

اهل توضیح دادن یا تندی کردن با دوستان نیستم، اما وقتی حرف اینجوری و هدفمند برای تخریب من کف تایم لاین کشیده میشه مجبورم مطالبی رو توضیح بدم

مدتی است از کشور خارج شدم که حدودا 90درصد دوستان نزدیک چه توییتر و چه غیر توییتر در جریان هستند، اما بخاطر همین پرونده و به توصیه خود آقای مجتهدزاده اعلام نکردم، هرچند اکثرا میدونن

پرونده من که آقای مجتهده زاده روش کار میکنه ۳ سال و نیم تعلیقی هست و ۱۰ ماه حبس تعزیری که قرار بود با ارائه مدارک و در خواست برای آزادی مشروط مشکل حبس تعزیری من حل شود، مدارک کامل ارائه شده بود و عملا نیازی به حضور من نبود، در اعتراضات خوزستان ساس با من تماس گرفت و من رو تهدید کرد در اردیبهشت ماه ۱۴۰۰ و یک پرونده جدید برای من باز شد، خود علی آقا گفت هدفشون زندان کردن تو هست بعد از اون در اتفاقات اصفهان هم پرونده جدیدی برای من تشکیل شد، دوستانی که زندان رفتن میدونن برای استفاده از عفو مشروط باید بری زندان و بعد درخواست توسط دیوان تایید بشه و بعد آزاد بشی، با توجه به دو پرونده جدیدی که من داشتم مشخص بود اگر برم داخل تعلیق سه سال و نیم باطل میشه و با حکم پرونده های جدید حدودا یه پنج شش سالی تو اوین میمونم، به همین دلیل تصمیم گرفتم از کشور خارج بشم، قبلش به علی گفتم اگر من برم مشکلی پیش میاد گفت نه (البته بعدها گفت تو همچین حرفی به من نزدی)

در خارج از ایران با علی صحبت کردم و گفت که درنهایت جلوی حقوق من رو خواهند بست، پس در زمینه توقیف اموال آقای مجتهدزاده هیچ آسیبی نخواهد دید، در نهایت حقوق و حساب من مسدود می‌شود و ضبط می‌شود حالا هدف از این نوع توئیت چی بوده خدا عالم است، پرونده من فقط بخاطر شلوغ کردن همین دوستان توییتری به اینجا کشیده شد، حتی رفته بودن بنیاد شهید در جلسه ای که قرار بود کارهای بنیاد پوشش داده شود گفته بودن چرا هادی مهرانی حقوق میگیره، که البته هیچ کدوم اینها برای من مهم نیست اما اسکرین جرمی که بنام توهین به مقدسات است میزارم تا ببینید چقدر خنده دار است، جناب مجتهدزاده عزیز از وقتی که من از کشور خارج شدم فقط دوبار جواب من رو دادن و الان حدودا چهار ماهه جواب من رو ندادن اونم اسکرین میزارم تا همه ببیند، بنده هم گفتم حتما مشکل پرونده حل شده، نه خروج من برکسی پوشیده بود نه اقامت کوتاهم در ترکیه، نه اهل رفتن بودن نه پای رفتن داشتم، اما به اندازه کافی برای ایران یکه و تنها هزینه دادم از ۱۳ سالگی جنگیدم بارها اوین رفتم، در حالی زندان بودم که کسی حاضر به گذاشتن وثیقه نشد، پایم در اوین شکست و مرا برای درمان با پابند به بیمارستانی بردند حاضر به درمان من نبودند، هنوز از آن شکستگی رنج میبرم، قبل تر گفته بودم اگر قرار به حرف زدن باشد مطالبی هست که عنوان کنم اما همیشه گفتم برای دوستانی که در ایران زمانی کنار هم بودیم احترام قائل هستم و پاسخ نمی‌دهم هرچند زیر همین توئیت و توییت علی مجتهدزاده دوستان توهین کردند اما بماند برای روز حساب یکی گفت بخاطر جذب فالور فحش میده یکی گفت فلان،، در حالی که دوستان میدونن زبان من تنده و کانال من رو دنبال میکردن و می‌دونستن تندترین مطالب همیشه در کانال من بوده و همیشه خودشون میگفتن هادی تند ننویس یاتندحرف نزن، حالا اینجوری میگن تعجب میکنم صرفا در انتها جهت اطلاع میگم من نیازی به فالور ندارم اینستاگرام من ۷۰ کا بود که از دست خارج شد کانال من بارها تا ۱۰۰ کا رفت و سپاه گرفت و دوباره راه اندازی کردم الان هم ۱۴ کا هست، از امثال شیروانی ناراحت نیستم چون پروژه بگیرند اما دوستان وقتی اینجوری میگن آدم دلش به درد میاد دوستان وکیل و غیره میدونن نه آقای مجتهدزاده آسیب مالی خواهد دید نه اتفاقی افتاده من هم اولین زندانی سیاسی زیر حکم نیستم که ازکشورخارج شده، امادوستان من و وکیل محترمم یکم نسبت به من کم لطف هستن، انشاالله نیاز به توضیح مجددنباشه که اگرقرار به توضیح دوباره باشه جوردیگه ای توضیح میدم در پایان علی مجتهدزاده هیچ مدرک یا سندی بابت ضمانت من ارائه نداده و همه چیز صوری و اعتباری هست، که اونم با بسته شدن حقوق و مسدود شدن حساب‌های من حل میشه، اگر غلط املایی یا چیزی دارم پوزش چون اصلا تمرکز ندارم، مثل همیشه این نیز بگذرد،
دوستون دارم
با احترام
هادی مهرانی


🌐 نشانی #پایگاه_خبری_جانبازان_جنگ_تحمیلی در شبکه های اجتماعی: 👇

اینستاگرام توئیتر فیسبوک تلگرام
@janbazanesabz

🌐

☑️
☑️ #توییت #هادی_مهرانی در پاسخ به ادعای #صداوسیما :

آقای خامنه ای شما دقیقا در چه تاریخی و چه مقطعی در کانتینر زندگی کردید؟
لطفا پاسخگو باشید

خاطرم هست شما در مرداد ماه ۶۹ بعد از آزادی آزادگان سرافراز، آنها در همین حسینیه فعلی به نام حسینیه امام خمینی پذیرفتید. در آن زمان منزل شخصی شما آماده بود و بنده، سه تن از عزیزان جانباز را ،آنجا به حضور شما آوردم

چگونه است کارشناس شبکه افق می‌گوید شما در کانتینر زندگی می‌کردید؟

👈 نکند همان کانتینر معروف در حیاط حسینه بود، همان کانتینر که شیخ صلاح گاهی به شوخی میگفت کانتینر تبعید؟

سوال مشخص من این است آیا اینکه شما به این دروغ ها در ملاعام پاسخ نمی‌دهید علت خاصی دارد؟

مراقب باشید دروغها، مجبورمان نکند ناگفته ها را بازگو کنیم...
خودتان زودتر تکذیب کنید.




🌐 نشانی #پایگاه_خبری_جانبازان_جنگ_تحمیلی در شبکه های اجتماعی: 👇

اینستاگرام توئیتر فیسبوک تلگرام
@janbazanesabz

🌐

🔴
☑️ توییت #هادی_مهرانی :

و اما آنچه در واقعیت رخ داده ...
صبح سه شنبه #حسین_طائب (رئیس اطلاعات سپاه؛ ساس) در دفتر کارش به جرم جاسوسی بازداشت و مستقیم به بازداشتگاه یک الف جهت بازپرسی منتقل میشود، خبر به بالا می‌رسد دستور صادر می‌شود عزل طائب از مقام و قطع دسترسی او از کلیه مناسب اطلاعاتی کشور،
خبر روز چهارشنبه در فضای رسانه کشور درز پیدا می‌کند، خبر ترور پوششی می‌شود برای کم کردن بار این بی آبرویی با مشاوره های مختلف در نهایت تصمیم گرفته می‌شود اعلام شود و برای او حکمی بی ارزش زده شود با عنوان مشاور فرمانده سپاه، حکم فقط به تایید فرمانده سپاه می‌رسد فرمانده کل قوا هنوز چنین حکمی را تایید نکرده هدف از این حکم جلوگیری از بی آبرویی و رسیدگی بهتر در سکوت خبری به پرونده طائب و جریان زیر دست اوست،
به زودی اخبار جالبی درز خواهد کرد، و حتی شاید شاهد سخنرانی طائب باشیم تا بار این بی آبرویی کمتر شود،
پنج سردار سپاه از فرماندهان حفا سپاه نیز همراه با طائب بازداشت شده اند




🌐 نشانی #پایگاه_خبری_جانبازان_جنگ_تحمیلی در شبکه های اجتماعی: 👇

اینستاگرام توئیتر فیسبوک تلگرام
@janbazanesabz

🌐

‍ #رشتو

... و اما حسن آیت که بود !!

این روزها زیاد گفته میشود حسن آیت مدارکی از میرحسین داشته و روز ارائه به مجلس ترور میشود و این ترور رو به میرحسین ربط میدن اما واقعیت داستان چیست ‌‌‌‌؟!!
حسن آیت عضو حزب زحمت کشان و مهره اصلی الحاق اصل ولایت فقیه به قانون اساسی می‌شود از او به عنوان مرد همیشه مخالف یاد کرد مردی که اگر نظراتش مورد قبول واقع نمیشد مخالف حزب و دسته خود عمل می‌کرد او همین کار را در سال ۴۲ با دکتر بقایی موسس حزب زحمت کشان کرد چون حزب اساسنامه پیشنهادی او را نپذیرفت در نامه ای پر از توهین خطاب به بقایی گفت در زمانی که زندان بودید من از شما حمایت کردم و ... سپس فعالیت خود در حزب را کم کرد به سمت خمینی و انقلابی ها رفت به حدی تندروی کرد که در سال ۴۷ از حزب اخراج شد و از آن سال تا زمان کشته شدن بر علیه بقایی و حزب سخن گفت، در زمان کوتاهی که آیت در سایه انقلاب زیست حرف و حدیث زیادی پشت او بود روزنامه انقلاب اسلامی سخنانی از نوارهای آیت منتشر کرد که بر اساس آن هدف آیت توطئه کودتا و تفرقه افکنی بین جبهه انقلاب بود، در نتیجه جامعه روحانیت مبارز که متشکل از خامنه ای و ... بود به اعتبار نامه آیت رای منفی داد، او گمان نمی‌برد که ضبط و ثبتی در کار باشد و مخاطب سخن او در آن جلسه خصوصی افشا شود بدین ترتیب سیاستمداری که تکیه کلامش « برای ثبت در تاریخ می‌گویم» بود اسناد بسیاری در پس پرده داشت، مرحله بعدی بی آبرویی حسن آیت روز  تصویب اعتبار نامه وی بود، مدارکی از وی رو شد که علاوه بر اتهامات قبلی متهم به فساد اخلاقی با اعضای حزب زحمتکشان و منشی سابق خود شد همچنین حمایت او از رژیم پهلوی محرز شد، وی در نامه های فروان در دوران دانشجویی عملا به ضدیت با آیت الله کاشانی و  مصدق پرداخت و حمایت علنی از رژیم پهلوی می‌کرد که مدارک آن به صحن علنی مجلس آن زمان ارائه شد، حتی در دبیرستان های تهران کتاب انقلاب سفید محمدرضا پهلوی را تدریس میکرد، از مخالفین مهم آن می‌توان به خامنه ای، مجتهد شبستری، شهید محلاتی و ... اشاره کرد، وی به صورت جدی اعتقاد داشت دانشگاه به صورت فعلی باید تعطیل شود و از کسانی بود که باعث تعطیلی موقت دانشگاه شد، آیت زمانی مهم شد که نامش جزء موسسین حزب جمهوری اسلامی آمد و اختلافات او با مهندس موسوی و شهید بهشتی بالا گرفت، آنها معتقد بودند کسی با این سابقه ناپاک نمی‌تواند قدمی برای انقلاب بر دارد، آیت بسیاری از افراد را همچون بقایی مهندس موسوی شهید محلاتی و ‌‌... متهم به اتهامات مختلف کرد اما هرگز اسنادی برای این اتهامات ارائه  نداد، از حامیان آیت می‌توان بسیاری از چهره های تندروی امروز مثل علی اکبر ولایتی نام برد،، این افراد با توجه به کینه ای که از مهندس موسوی دارند بعد از گذشت ۴۰ سال چنین دروغی در مورد مدارکی که وجود نداشته به میرحسین نسبت میدهند
#التماس_تفکر

✍ #هادی_مهرانی

منابع  نوشتار : مرکز اسناد انقلاب اسلامی
شهروند امروز ۱۳۵۹مصطفی ایزدی
کیهان ۱۳۵۹
روابط عمومی مجلس شورای اسلامی

#پایگاه_خبری_جانبازان_جنگ_تحمیلی

@janbazanesabz

#رشتو

حلبچه #درمانگاه

در خاطره قبل گفتم خود درمانگاه یک کتاب و مثنوی هفتاد من است امروز به گوشه ای از تلخ ترین بخش آن اشاره خواهم کرد

من و عمو سام و چند نفر از بچه ها رسیدیم درمانگاه ، مات و مبهوت از این حجم از جنایت به عمو گفتم چکار کنیم گفت نمیدونم فقط ببین کسی زنده مونده اقلا اونا رو نجات بدیم ، در مانگاه کوچکی بود در دو طبقه و یک حیاط ، مردم روی هم افتاده بودن ، جنازه ها رو زیر و رو میکردیم داد میزدیم کسی زنده است نا خودآگاه توجهم به حیاط پشتی جلب شد رفتم سمت حیاط ماسک اجازه نمی‌داد صدام شنیده بشه ماسک رو دادم بالا و با صدای خسته فریاد زدم کسی هست صدایی نیومد اسلحه رو حمایل کردم و شروع کردم جنازه ها رو چپ و راست کردن یهو یک صدایی توجهم رو جلب کرد یک پسربچه ده یا یازده ساله بود دو سال از خودم کوچیک تر انتهای حیاط به سختی فریاد زد تا دیدمش خودم رو از روی جنازه ها رسوندم سمتش بهش رسیدم یه جنازه روش افتاده بود همه توانم رو جمع کردم و جنازه رو تکون دادم پسرک کامل نمایان شد دستم رو گرفتم سمتش و بلندش کردم وقتی دستش رو به سمتم دراز کرد تمام دستش پر از تاول بود، آروم بلند شد به سختی میشد با هم ارتباط برقرار کنیم نه من کاملا زبان اون رو می‌فهمیدم نه اون ، بهش حالی کردم باید بریم خارج از درمانگاه فقط نگاهم میکردم چند بار تکرار کردم ولی هی نگاهم میکردم خسته و عصبی شدم دستش رو گرفتم و کشیدم به سمت در خروج شروع کرد جیغ زدن بیشتر تلاش کردم بکشمش بیرون ، ولی حالا علاوه بر جیغ زدن ممانعت هم می‌کرد خودش رو سفت کرده بود تا بیرون نبرمش فشارم رو بیشتر کردم شروع کرد به چنگ انداختن ، فریاد زدم و کمک خواستم یکی از بچه ها صدام رو شنید فرامرز نامی بود بچه خرم آباد ، اومد سمتم گفت چیشده گفتم میخوام بیارمش بیرون نمیزاره نمیدونم چرا ، بچه قوی هیکلی بود اومد سمت ما پسرک رو بغل کرد و بلندش کرد تا ببره بیرون پسرک اینبار شروع به فریاد کرد و دست و پا زدن وسط حیاط رسیدیم گفتم فرامرز بزلرش زمین ببینیم چشه ، آروم گداشتش زمین پسرک یکم آروم شد با دست به همونجایی که بود اشاره کرد فرامرز هم قبلا با من در عملیات‌های برون مرزی بود و یکم کردی بلد بود ازش پرسید اونجا چیه به کردی گفت باوک ، خویشک ، دایک ، تازه فهمیدیم پدر و مادر و خواهرش اونجا هستن گفت هادی پدر مادرش اونجان ، برگشتیم سمت همونجایی که افتاده بود رفت کنار جنازه ای که از روش بلند کرده بودم اشاره کرد باوک ، فهمیدم اون که روش بوده پدرش بود رفتم بالا سرش مرد نفس نمی‌کشید مرده بود ، اون سمتش یک زن بود مشخص بود اونم مادرش هست ، زن رو به هر زوری که بود برگردوندیم زن مرده بود اما زیر چادرش چیزی خودنمایی می‌کرد و دست و پا میزد چادر رو زدم کنار یه دختر پنج یا شش ساله بود صورت دختر رو نگاه کردم ترس همه وجودم رو گرفت اشک تو چشمام جمع شد ، دخترک تمام صورتش پر از خون وتاول بود ، مدتی که زیر چادر مادرش بود شیمیایی کار خودش رو کرده بود و تاولها بدتر شده بود ، سرم چرخوندم به سمت فرامرز گفتم فرامرز پسررو ببر بیرون خواهرش خیلی اوضاعش داغونه نبینه ولی بهش بگو من خواهرش رو پیدا کردم ، فرامرز پسرک رو بغل کرد و همینجور که باهاش حرف میزد بردش بیرون درمانگاه ، حالا من راحت تر میتونستم کار کنم چادر دور مادر و دختر گره خورده بود بعد از مرگ انگار بدن آدم سنگین تر میشه به سختی چادر رو جدا کردم دست انداختم دورکمر بچه و اومدم بلندش کنم ، گوشه آستین پیرهنش گیر کرد کشیدم و بچه اومد تو بغلم اما با کمال تعجب دیم دستش از بدن جدا شده کاری نمیتونستم بکنم بچه رو گذاشتم رو مادر از تو کوله یه آتروپین در آوردم دخترک خیلی ریز خس خس می‌کرد، آتروپین رو به پاش زدم و بغلش کردم حالا نه اون جون داشت نه من قدرتی به مکافات از روی جنازه ها خودم رو رسوندم به درمانگاه و رفتم به سمت در خروج نگاهی به چشمای پر از التماس دختر کردم آروم اومدم سمت درب خروج که برم بیرون صدای یک انفجار خشکم کرد رسیدم به در درمانگاه گردو خاک خوابید تنها چیزی که نمایان شد پیکر فرامرز و پسرک بود غرق در خون دختر رو تکیه دادم به در درمانگاه رفتم سمت فرامرز دمر افتاده بود اون هیکل قوی و قدرتمندش غرق خون بود خودش رو روی پسرک انداخته بود فریاد زدم بقیه بچه ها رو صدا کردم گفتم بچه ها فرامرز ، صدام بالا نمی اومد عمو سام صدام رو شنید و با دو نفر رسیدن کنارم فرامرز رو از روی پسر بلند کردیم پسر تموم کرده بود فرامرز رو دراز کردیم ترکش به حنجره اش خورده بود خون فواره میزد عموسام دستش رو گذاشت روی جای جراحت فرامرز شروع کرد حرف زدن عمو گفت فرامرز جان حرف نزن خونریزیت بیشتر میشه دادش، صدای خس خس حنجره فرامرز رو هرگز فراموش نمیکنم ، خشکم زده بود عمو نگاهم کرد گفت برو پیش دختر بچه تازه یادم اومد بچه رو به در درمانگاه تکیه دادم ، دویدم سمت بچه ، دختر درشتی بود دستم رو خواستم ببرم زیر کمرش